خوش آمديد,
مهمان
|
|
مروزه در ارزیابی شاخصهای توسعه فرهنگی و اجتماعی جوامع، یکی از شاخصهای بسیار مهم و تعیینکننده به میزان تحصیلات، میزان دسترسی به اینترنت، سرانه مطالعه، تیراژ نشریات و مطبوعات و در مجموع ارتباط شهروندان با محصولات صنعت فرهنگی مرتبط است. صنایع فرهنگی شامل 18 محصول است که کتاب، روزنامهها، سینما، موسیقی، اینترنت، تئاتر، صنایعدستی و ... را در بر میگیرد. به هر میزان تنوع، تکثر و سهلالوصولی این عناصر برای شهروندان توسعه کمی و کیفی پیدا کند، صنعت فرهنگی توسعه یافته تلقی شده و نتیجتاً یکی از شاخصهای توسعه فرهنگی و اجتماعی محقق شده است. براین اساس، در دنیای امروز سیاستگذاران و ایدهپردازان جوامع مختلف تلاش میکنند در این حوزهها فعالیت و برنامهریزی ویژهای داشته باشند تا نسلهای جدید و لایههای اجتماعی را هرچه بیشتر متوجه صنعت فرهنگی سازند.
در دنیایی که به دانایی و توانایی و به اصطلاح نخبهگرایی خاص قرن بیست و یک اهمیت شایان توجهی مبذول میشود و «قدرت هوشمند» کشورها به میزان «قدرت نرم» و «تلفیق هوشمندانه» آن با منابع «قدرت سخت» تعریف میشود، کتاب و جایگاه آن در سبد خانوار و اساساً آموزش و تربیت نسلهای جدید به مطالعه روزانه به عنوان بخشی از سبک زندگی مدرن، بایستی ما را متوجه اهمیت راهبردی فرهنگ کتاب و کتابخوانی نماید. البته سیاستگذاری در محتوا و نوع کتب عرضه شده به مخاطب با الزامات بومی و فرهنگی کشورها و جوامع متفاوت است. بسیاری از پژوهشگران و اساتید بر این باورند که ایران اسلامی در مسیر توسعه و پیشرفت همهجانبه قرار گرفته و چشماندازهای متعالی پیشروی که به درستی ترسیم شدهاند محقق خواهد شد اما در این میان هر گونهای از توسعه، متوقف بر «توسعه فرهنگی و اجتماعی» است. تا ما به سطح قابل قبولی از توسعه اجتماعی و فرهنگی با تمام شقوق و جوانب و اطراف آن دست نیابیم، اشکال دیگر توسعه (سیاسی، اقتصادی، ...) قابل تعقیب نخواهد بود. بنابراین شایسته و بایسته است تمام نخبگان، رسانهها، مراکز سیاستگذار فرهنگی، نظام آموزشی و ... کشور به اهمیت تعیینکننده این موضوع توجه نمایند و در یک اقدام و اجماع مشترک، همپوشان و هدفمند به توسعه کیفی صنایع فرهنگی به ویژه در حوزه کتاب و کتابخوانی بپردازند. بدیهی است وقتی از توسعه حوزه وسیع کتاب و کتابخوانی سخن به میان میآوریم مقصود ما کلیه مباحث مرتبط به این مسأله اعم از چاپ و نشر، بحث ترجمه و اینکه چه کتابهایی باید ترجمه شوند، حمایت از حقوق مصنفین و اهل قلم، ضرورت بومیسازی علوم انسانی، فرهنگسازی برای مطالعه، اقتصاد نشر و اقتصاد رسانه، کارایی مکانیسم توزیع، شناسایی خلأهای تألیف، تکنولوژیهای جدید چاپ و مواردی از این دست میباشد. از سوی دیگر پرورش نخبگان فرهنگی که بتوانند به تعبیری از ظرفیتهای چند منظوره جهت فعالیت در چند عرصه صنعت فرهنگی (مطبوعات، کتاب، رسانه، ...) برخوردار باشند، یک ضرورت راهبردی دیگر است. نخبگان فرهنگی پس از شناسایی و آموزشهای لازم باید در عرصه فرهنگی کشور به کار گرفته شوند و لازم است از مهارت و تخصص کافی جهت ایفای مأموریت فرهنگی و تاریخی برخوردار باشند. الزامات برشمرده فوق و بایستههای مذکور هنگامی عرصه تحقق را پیش روی خواهند داشت که حوزه «فرهنگ» از مظلومیت به درآید و در تخصیص امکانات و بودجهها، مظلومترین و ضعیفترین اعداد و ارقام به فرهنگ عمومی کشور اختصاص نیابد. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|