یکشنبه, 27 خرداد 1403

 



موضوع: خلاصه فصل 3 کتاب تکنوپولی

خلاصه فصل 3 کتاب تکنوپولی 10 سال 10 ماه ago #22142

موضوع کنفرانس:
از تکنو کراسی تا تکنو پولی خلاصه فصل 3 کتاب تکنوپولی
مقطع تحصیلی: پودمان 3 مدیریت امور فرهنگی
نام درس : تکنولوژی و فرهنگ B)
نام استاد : سرکار خانم حاج علی
ارائه کنندگان: گروه 3 (میترا هنرمند- فرانک یوسفی-منصوره نظارات)
ترم تابستان 92


بسمه تعالی
از تکنو کراسی تا تکنو پولی
تکنوکراسی یعنی فن‌سالاری به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارت‌های فناورانه تکیه دارد و همان‌ها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنوکرات‌ها باید فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.
ظهور تکنوکراسی در نیمه دوم قرن 18 در انگلستان در زمانی شکل گرفت که جیمز وات ماشین بخار را اختراع کرد. 1765
آغاز دوران تکنوکراسی در آمریکا سال 1776 است .
تکنوکراتهای صاحب صنایع دخالت دست خدا را در این امر ممکن می دانستند.
اواخر قرن 18 تکنوکراسی گام خود را برای گسترش و سیطره برداشت.
ریچارد رایت سیستمی برای کارگاه هایی که کارگرانشان عمدتا کودک بودند برداشت و آنها یاد داد که چطور نظم و سرعت کار خود را با ماشینها هماهنگ کنند.
به طوری که در سال 1780 مدیریت و هدایت بیست کارخانه را به دست داشت و توانست ثروتمند شود و به طبقه اشراف ارتقا پیدا کند.
رایت را می توان اولین سمبل سرمایه داری تکنوکرات قلمداد کرد. کار او الگویی برای صاحبان شرکتها و کارگاههای بزرگ قرن نوزدهم شد.
رایت در اوایل قرن 19 در بیشتر شهرهای بزرگ انگلستان کارگاهی به راه انداخت .
ماشین ریسندگی و بافندگی را طراحی و تکمیل کرد و انقلابی در صنعت نساجی بوجود آورد.
• کارگران متخصص جای کارگران عادی را گرفتند.
• سال 1850 کارخانه و ماشین آلات ساخت ماشینهای صنعتی به راه افتاد .
• تب نوآوری و اختراع توده های مردم را خاصه در امریکا فرا گرفت.
اختراع دیگر یک امر بدیهی بود . هرکس که صاحب یک کارگاه بود در فکر این بود که محصول خود را سریعتر ، کاملتر و حتی زیباتر تولید کند.
ابزار قدیمی جای خود را به آلات مدرن سپردند
اختراعاتی که کاربرد آنها به انقلاب ابزار و وسایل ارتباط جمعی مفهوم جدیدی داد.
صنعت عکاسی ، چاپ ، تلفن ، تلگراف
اختراعات قرن 19 صرفا محصول ذهن و ایده خلاق مخترع آنها بوده است.
انسان آموخت که چگونه می توان چیزی را اختراع کرد. نه این که چرا باید چیزی را اختراع کرد.
فرهنگ قرن 19 "هر کس باید آن کاری را بکند که توانایی آن را دارد"
طبیعی است که مقاومتهایی هم در برابر این عقاید بوجود آمد.
ویلیام بلاک : از کارخانجات سیاه و شیطانی نام برد که روح انسان را از او می دزدد.
ماتیو آرنولد: اعتقاد به ماشین بزرگترین تهدید و خطر برای بشریت است.
در فرانسه : بالزاک ، فلوبر و زولا در رمانهای خودشان به فقر روحی انسان اقتصادی که نتیجه پیروزی غریزه افزون طلبی و سوداگری اوست گواهی دادند.
از شاخصه های دیگر قرن 19 پیدایش اجتماعات و مجموعه هایی از انسانهایی شد که در یک کارخانه به کار اشتغال داشتند.
جنبش لودیت : انتخاب این نام به عنوان جنبش مخالف و معترض به تکنوکراسی بود.
پدری به پسرش که لودهام نام داشت دستور داد که ماشین بافندگی را تعمیر کند. اما لودهام به جای تعمیر ، به انهدام ماشین پرداخت و خشم خود را به این صورت نشان داد.
در سالهای 1811 تا 1816 حرکت هایی برای حمایت از کارگران آغاز شد . محتوای این جنبشها اعتراض به کاهش دستمزد ، به کارگیری کودکان و لغو مقررات عرف آن زمان بود. نام لودهام به عنوان یک فرد معترض بر روی این جنبش ها گذاشته شد و با کمی تغییر ، تبدیل به جنبش لودیت ها شد. اما تلاش آنها ثمری نداشت و بلاخره شکست خوردند.
این واقعیت قابل انکار نیست که :
تکنوکراسی چهره ظاهری و نمادین تمدن مادی را به کلی دگرگون ساخته بود.
این درست که تکنوکراسی موجب پیدایش زاغه های فقیرنشین و از خودبیگانگی انسان را به ارمغان آورده است ، اما این واقعیتها به عنوان بیماریهایی تلقی می شوند که هم قابلیت علاج و امکان بهبودی را دارا هستند.
در قرن 19 آموزش همگانی رشد و گسترش یافت.
حرکت ها و جنبش های مدرن سندیکاها آغاز شد.
کتابخانه های عمومی وسعت پیدا کرد.
روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعی سازنده افکار عمومی شدند و روز به روز بر ارزش و اهمیت آنها افزوده شد.
افکار و دانش عمومی رشد پیدا کرد.
این انقلاب عظیم ، به تغییر و دگرگونی و انقلابی عظیم در اندیشه و تلاشهای انسانی شد و باعث جهشی بزرگ در این زمینه شد.
تکنوکراسی نویددهنده نظمی نوین در تامین آزادیهای جدیدو شکل های جدیدی از سازماندهی و تشکیلات عمومی شده و علاوه بر اینها موجب افزایش سرعت در تمامی زمینه ها و شئونات زندگی شد.
انسانها قادر شدند با سرعت بیشتری از جایی به جای دیگر منتقل شوند. کارها در زمان کوتاهتری انجام می گرفت و بازدهی کارها بالاتر رفت.
سرانجامِ این پیروزی آن شد که دیگر وقتی نبود تا انسان بتواند به گذشته اش نگاه کند و فکر کند تا بفهمد که چه چیزی قربانی شده و از دست رفته است.
*
تکنوکراسی که نوید دهنده ی نظمی نوین در تامین آزادیهای جدیدو شکلهای جدیدی از سازماندهی وتشکیلات اجتماعی و عمومی گردیده وعلاوه برآن موجب افزایش سرعت درتمامی زمینه هاگردید.انسانها قادرشدندباسرعت بیشتری ازجایی به جای دیگرمنتقل شوند،اگرمی خواستندکاری انجام دهند،آن کارسریعتر صورت میگرفت، در زمان کمتر با سرعتی بیشترو بازدهی بیشتر.
زمان که عنصر مقاوم وستیزه جویی بودتکنولوژی توانست برآن پیروزگردد.
گسترش حوزه ی قدرت ابعادی جهانی بخودگرفت ،از هر فرصت تاریخی بهره ی لازم گرفته شد و خصوصاَ درآمریکا که چهره ی جدیدی از نظام اجتماعی پدیدار ساخت.
این تکنولوژی پرنده ای شدکه ایالات متحده آمریکارا بر بالهای خود نشاند و رفته رفته وآرام به اوج قدرت جهانی رساند.
جفرسون و آدامز و مدیسون ، چنین مکانی را فاقد ارزشهای دلپذیر می دانستند و همینطور تورو که هشدار او به کاروانیان شتابزده ی مسیر رشد و ترقی این بود که در این مسیر و با این شتاب ارزشهایی را از دست داده یا آنها را بی اعتبار خواهیدکرد.
وپاسخ آنها این بود که ما نخواهیم گذاشت که تکنوکراسی ما را ساقط کرده یا به اسارت خود درآورد.تکنوکراسی به انهدام کامل وتمام عیار آداب و سنن زندگی اجتماعی و تخریب تمامی ارزشها و سمبلهای فرهنگی نپرداخت ، بلکه جایگاه خود در ورای همه ی اینها قرارداد ،وهر چند ازجسارت آنها می کاست ولی به انهدام کامل آنها دست نیازید.
درآمریکای قرن نوزدهم هنوز انسانهای مذهبی و پایبند به مبانی عقیدتی وجود داشتند.گناه هنوز جایگاهی را در ذهن و جان انسانها دارا بود. احترام به سنت و آیین گذشتگان به عنوان نقطه اتکا تلقی می شد.

تکنوکراسی قرن نوزدهم آمریکا که با تجهیزات کامل وارد میدان شد به این باورها به دیده ی حقارت می نگریست زیرا آنهارا درتعارض با رسم و رسوم و شیوه ی نوین زندگی که تکنوکراسی آن را طلب میکرد قرار می گرفت.
مارک تواین درنوشته خود ترسیمی از رابطه ی دیالکتیکی وتاثیر متقابل تکنوکراسی قرن نوزدهم با مبانی ارزشی و اعتقادات جهان دیرین بدست میدهد را برمی شمرد. وی قرن نوزدهم راعصری تلقی می کند که دارای ساده ترین ، پرقدرت ترین، والاترین ویژگیها است.
اگر از خود بپرسیم که چرا تکنوکراسی جهان بینی عصر ابزارآلات را بکلی از بین نبرد ، میتوانیم به این جواب برسیم که عصر تفکر صنعتی به عنوان یک جهان بینی و مکتب هنوز درآغاز راه بود و از حوزه ی تاثیرگسترده ای بهره مند نبود و این قدرت را نداشت که نیازهای درونی انسان را دگرگون کرده وآن را به کنار زند. با وجود وابستگی شدید به ماشین آلات ، این انسانها مانند مارک تواین بر این باور بودند که این ماشین ها وابزار صنعتی همچنان در خدمت بشریت خواهند بود و هرگز به قدرت حاکم بدل نخواهد شد.
انسانهایی که در این دوره زندگی می کردند سخت بر این اعتقاد بودند که افزایش رفاه مادی قدرت جبران خسارتهای وارده بر فرهنگ را هرگز نخواهد داشت.
بدین ترتیب بود که دو جهان بینی در کنار یکدیگر و درعین حال رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. تکنولوژی و دیگری سنت و فرهنگ ، آن هم در یک میدان پرهیجان ، تکنولوژی طبعا َاز قدرت بیشتری برخوردار بود.
با ظهور تکنوپولی (تکنولوژی +منوپولی=انحصاگری تکنولوژی) یکی از این دو جهان بینی ازصحنه حذف می گردد. اپراتوری تکنولوژی به حذف رقیب خود می پردازد، و برای این کار از روشی استفاده میکند که آلدوکس هاکسلی درکتاب 2خود بنام دنیای قشنگ و جدید توصیف می کند.این امپراتور رقیب خود را از مشروعیت ساقط نمی کند، از شهرت او نمی کاهد بلکه او را بی تاثیر میکند. از این طریق که به مذهب ، هنر، خانواده، سیاست، تاریخ و..... مفاهیمی دیگر می دهد، آنها را طوری معرفی میکند که خود توقع دارد.
تکنوپولی ،تکنوکراسی غلبه یافته ی مستبد و بلامنازع است.
فرهنگ آمریکایی اولین فرهنگی است که به یک تکنوپولی تبدیل شد و هنوز جوان است، درعین حال گسترش یافته ترین وکاملترین شکل این تکنوپولی نیز خواهد ماند.
اگر بخواهیم لحظه شروع تکنوپولی درآمریکا رابیان کنیم می بینیم که چندان واضح و ممکن نیست.
هاکسلی لحظه تاریخی انتقال از مرحله ی تکنوکراسی به تکنوپولی رادر پیدایش امپراتوری هنری فورد میداند، و نیل پستمن این لحظه را دادگاه جان اسکوپ در دایتون تنس می داند، که به (محکمه ی میمونها ) شهرت یافت.
*
حادثه ای که آغاز الهیات صنعتی است
درگیری و بحثی است که در پائیز سال 1910 روی داد و آن بدین قرار است کمیسیون بازرگانی « interstate» که مسئول تنظیم روابط بازرگانی و تجاری بین ایالات مختلف آمریکاست ، بنا به در خواست سازمان راه آهن
{ شمال – شرق } به تشکیل جلسات متعدد و استماع نظرات مختلف موافق و مخالف برای افزایش بهای حمل بار توسط شبکه راه آهن پرداخت . هدف از افزایش بهای حمل بار ، تعدیل بودجه سازمان بود ، زیرا درطول سال بارها وعده داده شده بود که حقوق و دستمزد کارگران راه آهن ، افزوده می شود . ( لوئیس براندیس ) نماینده اتحادیه کارگران راه آهن ، مخالف پیشنهاد افزایش هزینه حمل و نقل بود و استدلال می کرد که سازمان قادر خواهد بود با تغییر بافت سازمان و مدیریتی با کارآیی بیشتر و تخصصی تر از هزینه های خود بکاهد و از این طریق در آمد خود را افزایش دهد ؛ بدون اینکه نیازی به بالا بردن هزینه ی حمل و نقل بار داشته باشد و او برای اثبات ادعای خود از تعدادی مهندس و کارشناسان و مدیران صنایع برای شهادت و اظهار نظر دعوت کرد تا توضیح دهند که به کارگیری « اسلوب علمی مدیریت کارگاهی » هم هزینه های اداری و سازمانی کاست و هم به افزایش دستمزد کارگران و کارمندان پرداخت فردریک تایلور – در جلسات کمیسیون غایب بود ولی اغلب نظرات او به عنوان پایه گذار سیستم « مدیریت علمی و صنعتی نوین » مطرح می شد سیستمی که قادر بود مشکلات سازمان را مرتفع سازد و سرانجام سازمان به رد درخواست سازمان راه آهن برای افزایش بهاء حمل و نقل رأی داد ولی دلیلش اعتقاد به سیستم علمی مدیریت نبود بلکه متعقد بود سازمان از درآمدهای کافی برخوردار است و می تواند افزایش هزینه را تحمل کند و در عین حال عده- ای هم متعقد شدند .
-اما پس از مدتی نام تام تایلور در سراسر ایالت متحده پیچیده تا جایی که در سالهای بعد تلاشهای زیادی به عمل آمد تا سیستم تایلوریسم و اسلوب های آن در ارتش ، دستگاههای قضایی ، در مدیریت خانوادگی ، در کلیسا و . . . . . به کار گرفته شود ؛ رفته رفته تام تایلور و جزئیات سیستم او به فراموشی سپرده شد ولی اصول کلی روش او که همان اصول اولیه یک فرهنگ را شکل می دهد پایه ها و محورهای اساسی تکنوپولی آمریکایی را قوام بخشیده و شکل داده است و این حادثه به عقیده نویسنده آغاز مرحله جدید است و تنها هدف این اسلوب کارآیی و بازدهی است و تکنیک در همه ی امور انسانها مؤثر است و تایلور سیستم خود را فقط برای کارگاههای صنعتی و تولیدی ابداع کرده بود ، تا موجبات افزایش دستمزد و کم کردن ساعات کار شرایط و فضا های کارگاها بهبود یابد.
سیستم تایلور در برگیرنده ی مطالعات و مباحثی در باره ی زمان ، حرکت و تحرک نیز بوده است و در سیستم او قانون ، مقررات و روشها جایگزین نظرات و اندیشه ها و رأی کارگران شده بود و بعد از این سیستم نظام مدیریت به جای کار کارگر و برای کارگر فکر می کند و نتیجه این که تکنیک جای تفکر را اشغال می کند که از مبانی اصلی و پایه ای تکنوپولی است که شرایط و مقدماتش در بستر تکنوکراسی قرن هیجده و نوزده ایجاد شدند نه توسط تایلور و بعد شکل گرفتند ، تکامل یافتند و سرانجام به مرحله بلوغ رسیدند و به عقیده ی نویسنده ی کتاب شواهد و دلایل خوبی در دست است که سرچشمه ی تکنوپولی را درتلاش ها و اندیشه ها ی فیلسوف قرن نوزده فرانسه آگوست کنت می توان مشاهده کرد و نظریه ی او که می گوید : « هرآنچه قابل رؤیت و اندازه گیری نیست غیر واقعی است بعدها پایه و اساس تصوری شد که به انسان ها به منزله ی اعیان می نگریست »
این واقعیت که ماشین ها زندگی انسانها را عوض می کنند به عنوان یک امر مسلم پذیرفته شده است و اینکه که گاه با همین انسانها نیز مانند یک ماشین رفتار شود و به آنها به چشم یک ماشین نگریسته شود هرچند تأسف بار است اما به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیری که لازمه ی پیشرفت تکنولوژی است باید مورد قبول قرار بگیرد و تکنوکراسی در صدد آن نیست که مقام وجودی انسانها را تاحد ابراز و ادوات و دستگاهها و تجهیزات تنزل دهد بلکه این کار به عهده ی تکنوپولی است که معنا و مفهوم روح زندگی انسان را تاسرحد ماشین آلات و ابزار و تکنیک تنزل دهد .
چرا ایالت متحده ی آمریکا سرزمین حاصلخیزی برای رشد و شکوفایی تکنوپولی شد؟
به 4 دلیل طی مطالعات و مطالب فراوان نوشته شده :
اولین دلیل : که در همه ی اذهان خصلت آمریکایی نامیده شده است و اینکه از نظر آمریکایی ها نوبودن مترادف بهتر بودن است و عده ای متعقدند که مردم آمریکا را عموماً مهاجرین تشکیل می دهند و برخی به روحیه ی تفوق طلبی اشاره می کنند بعضی دیگر به معادن ومنابع عظیم و سرشاری که موجب ثروت بیکران در یک سرزمین است و عده ای دیگر آزادی سیاسی و مذهبی که قبل از آن در هیچ جای دیگر نظیر نداشته و به طور کلی بی اعتمادی و بی اعتنایی به هر مرزبندی و قیدی ، راه را برای نفوذ و رواج تکنولوژی های گوناگون مساعد ساخته است.
دلیل دوم : در نبوغ و شجاعت سرمایه داران آمریکایی پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن 20 نهفته است که با سرعت بیشتر و تمرکزی افزون تر از دیگران به بهره وری و تمتع و حتی بهره کشی مالی از امکانات و استفادۀ عملی از دریچه- هایی که تکنولوژی جدید ایجاد کرده بود می پرداختند و معتقد بودند که آینده نیازی به حفظ ارتباط با گذشته ندارد و هرچه بر سر راه تکامل و گسترش تکنولوژی مانع ایجاد کند فاقد ارزش است و ارزش نگه داری ندارد و گذشته -ی آمریکا را به یغما بردند .
دلیل سوم : توفیق تکنولوژی قرن بیستم در تأمین آسایش ، رفاه ، عدم اتلاف وقت ، سرعت ، بهداشت و وفور هرگونه مایحتاچ زندگی آمریکایی آن چنان درخشان و چشمگیر بود و مملو از وعده برای بهبود همه ی جوانب زندگی ، که هرگز دلیلی وجود نداشت که در جستجوی سرچشمه ها و منابعی دیگر باشند که روح آفریدگاری و نیازهای جوهره ی خلاقیت آنان را ارضا کند و یا برای تأمین این خواسته ها و تمنیات خود نیازی نداشتند که به دنبال تکیه گاهی دیگر باشند و یا به مرام و آیینی دیگر روی آورند . و در نگاه اول هرکسی از خودمی پرسد که چه اشکالی دارد پنی سیلین جای دعا برای شفا یافتن را بگیرد ؟ تلویزیون جای مطالعه ، روانکاوی به جای توبه و اجتناب از گناه ؟
دلیل چهارم : در خلال زمانی که پیروزیهای تکنولوژی و دست آورد آن به سرعت فزونی می یافت جریان دیگری در شرف وقوع بود ؛ مبانی اعتقادی و باورهای دیرین دچار بن بست هایی می شدند و به کنار می رفتند و ثمره ی یک قرن قرن کار علمی این شد که ما اعتماد به اعتقادات خود و حتی عقیده به خود را نیز از دست داریم – برروی تل این مفاهیم ویران شده و بر بالای این مخروبه ، بدون تردید یک چیز مشاهده می شود و عینیت تام دارد : تکنولوژی
خواه بپذپریم یا نه این واقعیت را نمی توانیم کتمان کنیم که آنتی بیوتیک علاج می کند ، رادیو سخن می گوید ، هواپیما واقعا پرواز می کند و در این اثنا کامپیوتر آمد که هم محاسبه می کند و هم خطا نمی کند و خطا از خصلتهای انسان جایز الخطاست ( و این همان مطلبی است که تایلور کوشش می کرد به ما بفهماند ) و از میان بسیاری از جوامع، امریکایی ها آماده تر در جهت تکنوپولی بودند و وجود دلائل نامرئی هم که کمتر شناخته شده است به این امر یاری رسانده و امریکا را از مرحله فن سالاری به مرحله ی انحصارگری تکنولوژی رساند.
و نتیجه اینکه :
وجه بارز این فرهنگ و شاخصه مهم آن « خدایی گونه بودن آن است » به این معناست که فرهنگ اعتبار خودش را در تکونولوژی جستجو می کند و دستور العملهای خود را از تکنولوژی می گیرد و این راه به نابودی و فروپاشی باورها و عقاید سنتی منتهی می شود و تعریف نظام تکنوپولی این چنین است : « نظامی که در آن ، جامعه ی انسانی سیستم ایمنی و قدرت دفاعی خود را در برابر تهاجم سیل اطلاعات از دست داده است» -بنایر این در این فرهنگ « وسیله » یا «هدف» یکی می شود و دیگر بدان معنا هدفی وجود ندارد که بتواند مانع استفاده بی مورد از تکنیک شود و ابزاری مثل کامپیوتر –تلویزیون- و . . . ایفای نقش می کنند –با نگاهی گذرا به فرهنگ ابزار، فرهنگ تکنوکراسی و فرهنگ تکنوپولی با 2 پدیده مواجه می شویم:
1-کثرت استفاده از ابزار
2-کاهش اعتقاد به اهداف و شاید کم رنگ شدن ماوراء در زندگی
این 2 پدیده ملازم یکدیگرند و هم زمان و به همراه هم باعث تغییر فرهنگی در جامعه ی کنونی شده اند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعیده حاج علی