خوش آمديد,
مهمان
|
|
بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس رقیه الوندی استاد: جناب اقای قلی زاده
یکی از نهادهایی که پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و برای صیانت از دستاوردهای جنگ و نیز پاسداری از آثار هشت سال دفاع مقدس تشکیل شد، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس بود. در ۱۳۶۹ ش مقام معظم رهبری در نامهای به ستاد کل نیروهای مسلح، بر ضرورت حفظ و پاسداری از آثار دفاع مقدس و نشر آن آثار تأکید کردند. متعاقب آن فرمان، معاونت فرهنگی و تبلیغات ستاد کل نیروهای مسلح به منظور هدایت امور مربوط به حفظ آثار و ارزشهای جنگ تحمیلی، اقدام به تشکیل بنیادی با عنوان «بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس» نمود. بلافاصله اساسنامهای برای آن بنیاد جدیدالتأسیس تهیه شد و به تصویب مقام معظم رهبری رسید. این اساسنامه در چهار فصل و دوازده ماده تنظیم شده بود که مقام معظم رهبری آن را در تاریخ ۲۱/۵/۱۳۷۱ ش توشیح کردند. این بنیاد با استناد به قانون اساسی در مجموعهی تشکیلات نیروهای مسلح و تحت فرماندهی ولی فقیه قرار گرفت. در آن اساسنامه هدف از تأسیس این نهاد، چنین بیان شده بود: «هدف از تأسیس این نهاد حفاظت و بهرهبرداری از آثار و ارزشهای دفاع مقدس و ثبت حماسههای جاودانهی امت اسلام و آثار آن در شئون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی و جلوگیری از نابودی و تحریف و یا به فراموشی سپردن میراث گرانبهای خون پاک ایثارگران اسلام و دستاوردهای دفاع مقدس است. وظایف این بنیاد نیز اینگونه بود: ۱ـ تحقیق، شناسایی، جمعآوری، نگهداری و تدوین آثار مکتوب و غیرمکتوب فرهنگی، تاریخی، هنری، علمی مربوط به دفاع مقدس؛ ۲ـ انتخاب و حفظ آثار فیزیکی، اعم از ادوات جنگی، غنایم، اماکن، مواضع و اسناد مکتوب و غیرمکتوب؛ ۳ـ ثبت و تدوین تاریخ جنگ تحمیلی، روزشمار جنگ، جغرافیای جنگ، برنامهریزی و ایجاد موزههای جنگ و یادمانها، برپایی یادوارهها بهمنظور احیای روحیهی سلحشوری امت اسلام و بهرهبرداری از برکات و تجربیات دفاع مقدس؛ ۴ـ ثبت و تدوین مبانی فرهنگی دفاع مقدس بهمنظور انتقال آن به نسلهای آینده و سایر ملل؛ ۵ـ ایجاد و تمرکز و هماهنگی در حفظ آثار دفاع مقدس و حراست از آنها به بهترین روشهای علمی و پیشگیری از پراکندگی و استهلاک؛ ۶ـ فراهم ساختن زمینههای لازم جهت معرفی آثار دفاع مقدس به مردم ایران و سایر کشورها؛ ۷ـ تشکیل کمیتههای فنی و تخصصی حسب مورد با مشارکت نهادها و سازمانهای ذیربط در زمینهی حفظ آثار دفاع مقدس و تعیین کیفیت بهرهبرداری از آن؛ ۸ـ انجام پژوهشها و ارائهی طرحهای لازم در زمینهی ارتقای کیفی اقدامات فوقالذکر و دستیابی به روشهای بهینهی حفظ آثار. بندهای ۲،۳،۴،۵ شرح وظایف، جنبهی حاکمیتی دارد و لزوماً باید با نظارت و هدایت نهادهای نظامی و فرهنگی حاکمیت، سازماندهی، مدیریت و اجرا شوند؛ ولی سایر موارد توسط این بنیاد به عنوان یک وظیفهی حاکمیتی، سیاستگذاری، برنامهریزی، نظارت و هدایت میشود و امور اجرایی و عملیاتی آن جنبهی تصدی داشته و میتواند به بخش خصوصی و نهادهای عمومی غیردولتی حسب مقررات، توانمندیها و به ویژه با توجه به حساسیت ارزشی و فرهنگی موضوع واگذار و حتی از محل مشارکتهای مردمی و خدمات داوطلبانه تأمین اعتبار شود. این بنیاد از بدو تأسیس به فعالیتهای تحقیقاتی مبادرت ورزیده است که از آن جمله میتوان به سرفصلهای ذیل اشاره کرد: ۱ـ جمعآوری اسناد دفاع مقدس، ۲ـ تحقیق و تألیف دربارهی وقایع و تاریخ جنگ تحمیلی، راهاندازی کتابخانههای جامع دفاع مقدس، ۳ـ تألیف دهها رمان و داستان دربارهی دفاع مقدس، ۴ـ شعر و خاطره نویسی، ۵ـ تهیه و حمایت از تولید فیلمهای سینمایی، مستند و مجموعههای تلویزیونی دربارهی دفاع مقدس، ۶ـ انتشار عکس و تصاویر دفاع مقدس، ۷ـ اجرای تئاترهایی با محوریت دفاع مقدس، ۸ـ اجرای سرود و موسیقی مقاومت، ارکسترهای نظامی و سنتی، ۹ـ چاپ و نشر کتب و نشریات و اوراق هنری و تبلیغاتی و نیز برگزاری همایشها و مراسم تبلیغاتی. تشکیلات اداری این بنیاد نیز به این صورت است: ۱ـ ریاست، ۲ـ هیئت امنا، ۳ـ شورای عالی هماهنگی، ۴ـ معاونتها که شامل شش معاونت: ۱ـ تحقیقات و مرکز اسناد، ۲ـ امور هنری، ۳ـ تبلیغات و یادوارهها، ۴ـ فنی و مهندسی، ۵ـ اداری و مالی و نیز دو مدیریت کل شامل: ۱ـ ادبیات و انتشارات، ۲ـ مدیریت و طرح و برنامه. هیئت امنای این بنیاد عبارتند از: ۱ـ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که ریاست هیئت امنا را برعهده دارد، ۲ـ رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۳ـ رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، ۴ـ رئیس عقیدتی ـ سیاسی فرماندهی کل قوا، ۵ـ وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ۶ـ معاون فرهنگی و تبلیغاتی جنگ ستاد کل نیروهای مسلح که دبیری شورا را برعهده دارد.جلسهی هیئت امنا هر شش ماه یک بار ـ و در صورت ضرورت جلسهی فوقالعاده با پیشنهاد ریاست بنیاد ـ تشکیل میگردد. وظایف هیئت امنا، تعیین خطمشی کلی و سیاستهای بنیاد بر اساس فرامین رهبری و تصویب طرحها و نیز بودجهی بنیاد و نظارت عالیه بر فعالیتهای بنیاد است. شورای عالی هماهنگی بنیاد نیز متشکل از افراد ذیل است: ۱ـ نمایندهی تامالاختیار رئیس دفتر عقیدتی ـ سیاسی فرماندهی کل قوا، ۲ـ نمایندهی تامالاختیار وزیر دفاع، ۳ـ نمایندهی تامالاختیار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۴ ـ جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش ج. ا. ا، ۵ـ جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۶ـ نمایندهی تامالاختیار مدیرعامل سازمان صدا و سیما، ۷ ـ سرپرست بنیاد شهید انقلاب اسلامی یا نمایندهی تامالاختیار، ۸ـ رئیس سازمان حفظ میراث فرهنگی، ۹ ـ مسئول ستاد بازسازی مناطق آسیب دیدهی جنگی، ۱۰ ـ قائممقام بنیاد، به عنوان دبیر شورا. این بنیاد براساس اساسنامه موظف است تا ادارات بنیاد را در استانهای کشور تأسیس نماید. ریاست بنیاد را مقام معظم رهبری منصوب میکند و تاکنون آقایان مهدی چمران و علیرضا افشار، ریاست آن را بر عهده داشتهاند و هم اکنون میرفیصل باقرزاده مسئولیت آن را برعهده دارد. این بنیاد تاکنون بالغ بر صدها جلد کتاب دربارهی دفاع مقدس منتشر و بیش از صدها همایش و نشست را برگزار نموده است. علاوه بر آن، دهها اردو جهت بازدید از مناطق جنگی اعزام کرده است (بررسی و تبیین…، ۲ ـ ۸ و نیز • 31 شهريور 1359 با حمله هوايي عراق به چند فرودگاه ايران و تعرض زميني همزمان ارتش بعث به شهرهاي غرب و جنوب ايران، جنگ 8 ساله حكومت صدام حسين عليه ايران آغاز شد. اين جنگ 19 ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و چند روز پس از آن اتفاق افتاد كه صدام پيمان الجزاير را در برابر دوربينهاي تلويزيون بغداد پاره كرد. صدام در نطقي با تأكيد بر مالكيت مطلق كشورش بر اروند رود (كه وي آن را شطالعرب ناميد) و ادعاي تعلق جزاير ايران به «اعراب» جنگ را در زمين، هوا و دريا عليه ايران آغاز كرد. اين جنگ در حالي شروع شد كه مردم ايران دوران نقاهت پس از انقلاب را ميگذراندند و طبعاً به بازسازي كشور و آرامش و سازندگي ميانديشيدند. نيروهاي مسلح نيز به دليل آن كه انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگي چنداني براي رويارويي در يك نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همين دلايل، نظاميان عراق در ماههاي اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزي را در غرب و جنوب ايران تصرف كنندعلل آغاز جنگ گرچه صدام حسين در ساعات مياني 31 شهريور و پيش از صدور فرمان حمله به ايران، موضوع اختلافات مرزي را دليل وقوع جنگ عنوان كرد، اما حتي خود او نيز ميدانست اين جنگ مرحله اجرايي نقشه برنامهريزي شده، هدفمند و فرامنطقهاي است و دولت بغداد به دليل اختلافات زميني و دريايي خود با ايران، تنها داوطلب اجراي اين نقشه شده است. واقعيت اين است كه انقلاب اسلامي تنها سبب از بين بردن «جزيره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلكه تمامي الگوها و هنجارهاي مورد نظر غرب در خاورميانه و خليج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامي در برابر نظامهاي لائيكي مورد نظر غرب در منطقه، با صراحت، احياء مذهب را صلا ميداد. علاوه بر آن قدرتهاي بزرگ از اين نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورميانه و همچنين جريان آرام و مطلوب نفت از خليج فارس، با تثبيت انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به خطر افتد. به همين دليل امريكا و اتحاد جماهير شوروي ـ عليرغم اختلافات برخاسته از فضاي جنگ سرد ـ در نارضايي از انقلاب اسلامي ايران موضع يكساني داشتنداسلامي ايران در طول يك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحميلي، با فشارهاي برون مرزي متعددي روبرو شد: جنگ تبليغاتي، سياسي رواني؛ محاصره اقتصادي؛ بلوكه كردن داراييهاي ايران؛ تهديدات نظامي (مداخله نظامي در طبس و ...)؛ تحريف ماهيت انقلاب اسلامي در عرصه بينالمللي؛ دامن زدن به تروريسم و ناامني داخلي و حمايت از آن. هدف از اين اعمال، بدبين ساختن افكار عمومي جهان نسبت به انقلاب اسلامي، جلوگيري از شناسايي سياسي جمهوري اسلامي و فراهم ساختن زمينه هاي جنگ عليه ايران بود. هدف اين بودكه هرگونه برخورد با ايران، در عرصه بينالمللي، اقدامي در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهاني جلوه كرده و توجيه پذير باشد. هدف اين بود كه نگذارند نهضت امام خميني (ره) به عامل تأثيرگذار در تعيين نظم استراتژيك جهان تبديل شود. اين گونه اهداف • اسلامي ايران در طول يك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحميلي، با فشارهاي برون مرزي متعددي روبرو شد: جنگ تبليغاتي، سياسي رواني؛ محاصره اقتصادي؛ بلوكه كردن داراييهاي ايران؛ تهديدات نظامي (مداخله نظامي در طبس و ...)؛ تحريف ماهيت انقلاب اسلامي در عرصه بينالمللي؛ دامن زدن به تروريسم و ناامني داخلي و حمايت از آن. هدف از اين اعمال، بدبين ساختن افكار عمومي جهان نسبت به انقلاب اسلامي، جلوگيري از شناسايي سياسي جمهوري اسلامي و فراهم ساختن زمينه هاي جنگ عليه ايران بود. هدف اين بودكه هرگونه برخورد با ايران، در عرصه بينالمللي، اقدامي در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهاني جلوه كرده و توجيه پذير باشد. هدف اين بود كه نگذارند نهضت امام خميني (ره) به عامل تأثيرگذار در تعيين نظم استراتژيك جهان تبديل شود. اين گونه اهداف • ديدگاهها نيز نميتوانست در چهارچوب اختلافات مرزي و جاهطلبيهاي صدام تعريف شود. صدام در حقيقت فريب توطئه خارجي را خورد و جاهطلبياش محركي براي انتخاب عراق در اجراي اين توطئه بود. البته در كنار اين جاهطلبي، صدام انگيزههاي جداگانهاي نيز براي جنگ داشت: صدام از تأثير انقلاب اسلامي ايران بر جمعيت 60 درصدي شيعيان عراق نگران بود؛ صدام همانگونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پيمان الجزيره ناراضي بوده و در پي فرصتي براي لغو آن و حل يكسره اختلافات مرزي دو كشور مطابق ميل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سياستمداران عراقي و غير عراقي منتشر شد ـ مايل بود در برنامه نابودي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران و از بين بردن خطرتفكر اسلامي براي استعمارگران، در منطقه پيشقدم شود تا بتواند حمايت دولتهايي را كه با پيروزي انقلاب اسلامي منافعشان خطر افتاده، جلب كند و خود رهبري جهان عرب را به دست گيرد. به همين دليل بسياري از تحليلگران سياسي، جنگ تحميلي عراق عليه ايران را تهاجمي فرا منطقهاي و برخاسته از اراده برون مرزي ميشمارندالبته حوادث بعد نشان داد كه امريكا و يارانش در تبيين واقعيتها، اشتباه كرده و دچار خوشبيني شده بودند كه ناشي از ماهيت رخدادهاي سياسيـ اجتماعي و اطلاعات نادرست امريكا بود. امريكا به رغم نظام و سيستم اطلاعاتياش، همچنين حضور طولاني مدت در جامعه ايران، فاقد اطلاعات واقعي بود و توان تبيين صحيح اين اطلاعات را نيز نداشت. مجموعه اين مسايل، امريكا و هم پيمانانش را به چالشي با جامعه ايران كشاند كه هنوز بعد از گذشت نزديك به سه دهه به پايان نرسيده است. گرچه در اين مدت تحولات زيادي رخ داده، اما به طور قطع آن چه امريكاييها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامي ايران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن ازتمهيدات صدام براي جنگ تحميلي صدام كه اساساً با نيت مبارزه با جمهوري اسلامي ايران در 25 تير 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسيده بود، از ابتدا از تمامي راههاي ممكن براي به زانو درآوردن انقلاب اسلامي بهره گرفت. اخراج هزاران ايراني از عراق در نيمه دوم 1358ش.؛ توزيع اسلحه بين عوامل ضد انقلاب حمايت از بمبگذاران و طراحي انفجارهاي مكرر در خطوط راهآهن و تأسيسات نفتي؛ پناه دادن به ژنرالهاي فراري حكومت پهلوي؛ انتخاب اسامي مجعول براي شهرهاي ايران در نقشهها و كتابهاي درسي (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجيه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» ناميد.1) و الحاق خيالي اين شهرها به قلمرو جغرافيائي عراق؛ تحريكات و تجاوزات مكرر مرزي (دهها مورد يادداشت رسمي اعتراض از سوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران به سفارت رژيم عراق در تهران ارسال شده است2)؛ انعقاد قراردادهاي خريد هواپيماهاي ميراژ، ميگ وتوپولف (اين قراردادها پس از پيروزي انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقويت بدون دليل نيروهاي عراقي در مرز مشترك دو كشور و ايجاد موانع از قبيل سنگرهاي بتوني، سيمهاي خاردار و ... صدها نمونه ديگر از اقدامات مقدماتي صدام براي فراهم آوردن زمينه يك تهاجم گسترده نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران است • كنج راكد عبادتگاهها به صحنه سياسي جوامع بشري موفق بوداز اين رو هجوم نظاميان عراق به ايران در 31 شهريور 1359، تعجب هيچ يك از محافل سياسي مطلع جهان را برنيانگيخت، چرا كه از تمامي اقدامات يكساله صدام، بوي جنگ به مشام ميرسيد. دولتمردان عراقي از همان ابتداي تجاوزشان تمامي توان سياسي، نظامي و تبليغي خود را براي به زانو درآوردن انقلاب اسلامي ايران به كار بستند. در جبهه سياسي هيأتهاي بسياري را روانه كشورهاي اروپايي، آفريقايي و آسيايي كردند و در اين مأموريتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران را، نزد جهانيان توجيه نمايند. در نيمه اول دهه 1360 ش. روزنامهها و رسانههاي ارتباط جمعي امريكا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهايي بود كه در آنها، به اهداف و نقشههاي مقامات عراقي در به راه انداختن جنگ و علت حمايت كشورهاي غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در اين مقالات در توصيف اهداف جنگ به سركوب بنيادگرايي در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامي، كاستن از خطر بالقوه براي حكومت صهيونيستي، رفع نگراني دولتهاي عرب خليج فارس از قدرت ايران و ... اشاره شده بوداز اين رو هجوم نظاميان عراق به ايران در 31 شهريور 1359، تعجب هيچ يك از محافل سياسي مطلع جهان را برنيانگيخت، چرا كه از تمامي اقدامات يكساله صدام، بوي جنگ به مشام ميرسيد. دولتمردان عراقي از همان ابتداي تجاوزشان تمامي توان سياسي، نظامي و تبليغي خود را براي به زانو درآوردن انقلاب اسلامي ايران به كار بستند. در جبهه سياسي هيأتهاي بسياري را روانه كشورهاي اروپايي، آفريقايي و آسيايي كردند و در اين مأموريتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران را، نزد جهانيان توجيه نمايند. در نيمه اول دهه 1360 ش. روزنامهها و رسانههاي ارتباط جمعي امريكا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهايي بود كه در آنها، به اهداف و نقشههاي مقامات عراقي در به راه انداختن جنگ و علت حمايت كشورهاي غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در اين مقالات در توصيف اهداف جنگ به سركوب بنيادگرايي در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامي، كاستن از خطر بالقوه براي حكومت صهيونيستي، رفع نگراني دولتهاي عرب خليج فارس از قدرت ايران و ... اشاره شده بودعراقيها در خلال جنگ، تمام قوانين ومقررات بينالمللي را زير پا گذاشتند: پيمان الجزاير، پيمان منع كاربرد سلاحهاي شيميايي، پيمان منع حمله به اماكن مسكوني، پيمان مربوط به ضرورت رفتار انساني با اسيران جنگي، پيمان مربوط به ضرورت امنيت هوانوردي، پيمان مربوط به امنيت درياها، و دهها و صدها نمونه ديگر از پيمانها، مقررات و قوانين معتبر بينالمللي در خلال جنگ تحميلي از سوي عراقيها به زير پا گذارده شد. بغداد در خلال جنگ تحميلي، از شبكههاي بمب گذار درداخل كشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) حمايت كرد. منافقين كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت يا حمايت دولتهاي ميزبان، بسياري از اقدامات تروريستي عليه مسئولان و افراد عادي كوچه و بازار ايران را در خلال جنگ تحميلي هدايت كردند. ترور مردم عامي و مسئولان نظام، در پاريس و بغداد طراحي و برنامهريزي ميشد و در شهرهاي مختلف ايران به اجرا در ميآمد. هفتم تير و شهادت آيتالله بهشتي و 72 نفر از مسؤولان ايران، هشتم شهريور وشهادت رئيس جمهور رجايي و نخستوزير باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادي از قبيل كاسب، دانشآموز، روحاني و غيره از جمله اقدامات تروريستهاي داخلي تحت الحمايه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحميلي بودعراقيها در خلال جنگ، تمام قوانين ومقررات بينالمللي را زير پا گذاشتند: پيمان الجزاير، پيمان منع كاربرد سلاحهاي شيميايي، پيمان منع حمله به اماكن مسكوني، پيمان مربوط به ضرورت رفتار انساني با اسيران جنگي، پيمان مربوط به ضرورت امنيت هوانوردي، پيمان مربوط به امنيت درياها، و دهها و صدها نمونه ديگر از پيمانها، مقررات و قوانين معتبر بينالمللي در خلال جنگ تحميلي از سوي عراقيها به زير پا گذارده شد. بغداد در خلال جنگ تحميلي، از شبكههاي بمب گذار درداخل كشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) حمايت كرد. منافقين كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت يا حمايت دولتهاي ميزبان، بسياري از اقدامات تروريستي عليه مسئولان و افراد عادي كوچه و بازار ايران را در خلال جنگ تحميلي هدايت كردند. ترور مردم عامي و مسئولان نظام، در پاريس و بغداد طراحي و برنامهريزي ميشد و در شهرهاي مختلف ايران به اجرا در ميآمد. هفتم تير و شهادت آيتالله بهشتي و 72 نفر از مسؤولان ايران، هشتم شهريور وشهادت رئيس جمهور رجايي و نخستوزير باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادي از قبيل كاسب، دانشآموز، روحاني و غيره از جمله اقدامات تروريستهاي داخلي تحت الحمايه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحميلي بودعلاوه بر اين، ابعاد جنگ فقط در مرزها و يا در داخل شهرها به صورت ترورهاي روزمره خلاصه نميشد، بلكه خانههاي مسكوني مردم و مدارس كودكان بيدفاع در بسياري از شهرهاي ايران آماج حملات موشكي عراقيها بود و هزاران نفر از تلفات مردمي جنگ ناشي از همين گونه حملات بود. كشتيهاي باري و نفتي كه عازم بنادر ايران بودند، در بخش عمده اين 8 سال هدف حملات هوايي عراق در خليج فارس بودند و هواپيماهاي جاسوسي ـ آواكس ـ كه در عربستان مستقر بودند، جنگندههاي عراقي را در هدفگيري اين كشتيها ياري ميدادند. حمايتهاي جهاني از صدام در خلال جنگ تحميلي، عراق از حمايت بيدريغ تسليحاتي، مالي و سياسي بينالمللي برخوردار بود. فرانسه، شوروي، انگلستان و چين درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نياز عراق قرار داشتند، آلمان تأمين كننده عمده جنگ افزارهاي شيميايي عراق بود و دولتهاي عرب حوزه خليج فارس تأمين كننده عمده نيازهاي نفتي، مالي و ترابري عراق بودند. • علاوه بر اين، ابعاد جنگ فقط در مرزها و يا در داخل شهرها به صورت ترورهاي روزمره خلاصه نميشد، بلكه خانههاي مسكوني مردم و مدارس كودكان بيدفاع در بسياري از شهرهاي ايران آماج حملات موشكي عراقيها بود و هزاران نفر از تلفات مردمي جنگ ناشي از همين گونه حملات بود. كشتيهاي باري و نفتي كه عازم بنادر ايران بودند، در بخش عمده اين 8 سال هدف حملات هوايي عراق در خليج فارس بودند و هواپيماهاي جاسوسي ـ آواكس ـ كه در عربستان مستقر بودند، جنگندههاي عراقي را در هدفگيري اين كشتيها ياري ميدادند. حمايتهاي جهاني از صدام در خلال جنگ تحميلي، عراق از حمايت بيدريغ تسليحاتي، مالي و سياسي بينالمللي برخوردار بود. فرانسه، شوروي، انگلستان و چين درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نياز عراق قرار داشتند، آلمان تأمين كننده عمده جنگ افزارهاي شيميايي عراق بود و دولتهاي عرب حوزه خليج فارس تأمين كننده عمده نيازهاي نفتي، مالي و ترابري عراق بودند. • دولت عراق در 1358ش. حدود 12 ميليارد دلار صرف خريد تسليحات كرد، امّا در 1361 توانست در خريد جنگافزار از عربستان سعودي سبقت گيرد و در 1363 ش. بودجه نظامي بغداد از مجموع بودجه نظامي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بيشتر شد. در اين سال عراق 40 درصد درآمدهاي داخلي خود را صرف خريد جنگافزار از امريكا، انگليس، فرانسه و روسيه كرد. هزينهاي كه عراق در دهه 1360ش. صرف خريد سلاح از امريكا و اروپا كرد، از هزينه تسليحاتي كشورهاي صنعتي اروپاي غربي در همين دهه بيشتر بود. در اين دهه عراق، دو برابر آلمان غربي بودجه نظامي داشت.3 نه در امريكا، نه در اروپا، نه در روسيه و نه در سازمان ملل، هيچ منعي براي تسليح مداوم عراق به انواع جنگافزارهاي كشتار جمعي در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسياري از اين سلاحها در شرايطي به عراق سرازير ميشد كه اين كشور پولي براي خريد آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض ميساخت. بسياري از واردات نظامي نيز با صادرات نفتي پاسخ داده ميشد • آمارهاي رسمي نشان ميدهد كه شوروي، فرانسه و چين ـ سه عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل ـ به ترتيب درصدر كشورهاي صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360 ش. بودهاند. در طول اين دهه، 53 % واردات نظامي عراق به ارزش تقريبي 13 ميليارد و 400 ميليون دلار از شوروي تأمين ميشد. فرانسويها نيز با فروش بيش از 5 ميليارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360ش. مجموعاً 20 % واردات نظامي عراق را به خود اختصاص دادهاند. اين رقم در مورد چين نيز به 7% يعني به بيش از يك ميليارد و ششصد ميليون دلار بالغ ميشد. 4 در كنار فعاليت مستقيم كارخانجات جنگ افزار سازي وابسته به دولتها، مؤسسات خصوصي مختلف نيز در اين راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بيشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانين داخلي هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامي به كشورهاي درگير جنگ و حتي قوانين و كنوانسيونهاي بينالمللي ناظر بر جلوگيري از توليد و فروش سلاحهاي غير متعارف، عراق را به صورت يك زراد خانه عظيم درآوردنداين روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پيشرفتهترين تجهيزات نظامي در زمينههاي جنگ هوايي و زميني دست يابد، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازي متعددي با همكاري كشورهاي مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوري كه طبق گزارش مؤسسات بينالمللي، در پايان جنگ، عراق پنجمين قدرت نظامي جهان شد.5 در اين جنگ امريكاييها نيز سهم خود را در ياري رساندن به ماشين جنگي صدام و دشمني با جمهوري اسلامي ايران ايفا كردند: در اسفند 1360، نام عراق از فهرست كشورهايي كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروريسم» ياد ميكرد خارج شد و در آذر 1363، امريكا به تحريم سياسي عراق خاتمه داد و روابط سياسي با اين كشور را برقرار كرد. امريكاييها در موارد متعددي هماهنگ با صدام و به طور مستقيم وارد جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران شدند. حمله به پايانهها و چاههاي نفتي ايران در خليج فارس و ساقط كردن هواپيماي مسافري ايرباس ايران بر فراز اين منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن، دو نمونه از اين حملات بود. اين حوادث در حالي رخ ميداد كه ايران مورد تحريم تسليحاتي قرار داشت و اين تحريم با شدت اعمال ميشد. «كاسپارواين برگر» ـ وزير دفاع وقت امريكا ـ راجع به تصويب قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران با صراحت گفته بود: «... در صورتي كه قطعنامه تحريم تسليحاتي اجرا شود، ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ به سرعت خشك ميشود و در واقع ريشه موجوديت ايران نيز به صورت يك ملت به خشكي ميگرايد... 6» شوراي همكاري خليج فارس كه در 1359 ش. به بهانه همكاريهاي اقتصادي، سياسي و نظامي 6 كشور عضو ـ امارات متحده عربي، بحرين، قطر، كويت، عربستان سعودي و عمان ـ به وجود آمد، عملاً كانوني براي گردآوري دلارهاي نفتي منطقه و انتقال آن به بغداد براي تقويت بنيه نظامي عراق شده بود. هنگامي كه جنگ به پايان رسيد، تنها مطالبات نقدي 6 كشور عضو اين شورا از عراق، از مرز 80 ميليارد دلار گذشته بود. اين غير از ميلياردها دلار نفتي بود كه دولتهاي منطقه به ويژه كويت و عربستان از پالايشگاهها و پايانههاي خود به حساب عراق به شركتها و كمپانيهاي نفتي غرب فروخته بودند. • شيخ نشينهاي عرب منطقه به مدت يك دهه به مثابه دولتهاي دست نشانده بغداد عمل ميكردند. عراقيها دائماً از آنها متوقع بودند و براي جنگ و اقدامات نظامي خود بر سر آنان منت ميگذاشتند و رژيمهاي عرب نيز سپاسگزار بعثيها، دلارهاي نفتيشان را براي حاكمان بغداد ارسال ميكردند؛ همان حاكماني كه دو سال بعد از پايان جنگ تحميليشان بر ايران، در حمله جديد خود به كويت و عربستان تلافي حمايتهايشان را كردند!. به همين دليل، هنگامي كه در تابستان 1369 ش.، صدام، طرح حمله گسترده به كويت را آماده ميكرد، كمترين بهايي براي واكنش احتمالي عربستان و ساير شيوخ شوراي همكاري قائل نبود. دولتهاي عرب حوزه خليج فارس در آن سال، در حقيقت پاداش سياست ده ساله خود را در ناكامي صدام در دستيابي به اهدافش ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج عظيم مردمي كه در قالب «بسيج» براي دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي ايران طي 8 سال دايماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند، بزرگترين سرمايه انقلاب و نظام بود و مهمترين نقش را در توقف ماشين جنگي عراق بر عهده داشت. در بررسي عوامل شكست عراق در دستيابي به اهداف اعلام شدهاش، علاوه بر ايمان و اعتقاد رزمندگان ايراني، عوامل ديگر از قبيل نااميدي حاميان صدام از سقوط جمهوري اسلامي ، مردمي شدن جنگ و سرانجام پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران نيز بي تأثير نبود. نتيجه آن شد كه عراقيها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اوليه آغاز قرار داشتند. • دفاع يكجانبه از صدام دريافت كردندخاوير پرزدكوئهيار» ـ دبير كل وقت سازمان ملل ـ نيز در خاتمه جنگ، با انتشار بيانيهاي رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد. اين بيانيه نيز سندي از مجموعه اسناد حقانيت جمهوري اسلامي ايران درجنگ بود. در خلال اين جنگ هيأتهاي متعدد صلح از سوي سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و جنبش عدم تعهد براي ميانجيگيري به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوري آنها به دليل آن كه فاقد اصل بيطرفي و گاهي عاري از عدالت و صداقت بود، به نتيجهاي نرسيد. قطعنامههاي منتشره از سوي شوراي امنيت سازمان ملل نيز به استثناي قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ كه در تير 1366 به تصويب رسيد، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعايت نكرده بود. • خاوير پرزدكوئهيار» ـ دبير كل وقت سازمان ملل ـ نيز در خاتمه جنگ، با انتشار بيانيهاي رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد. اين بيانيه نيز سندي از مجموعه اسناد حقانيت جمهوري اسلامي ايران درجنگ بود. در خلال اين جنگ هيأتهاي متعدد صلح از سوي سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و جنبش عدم تعهد براي ميانجيگيري به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوري آنها به دليل آن كه فاقد اصل بيطرفي و گاهي عاري از عدالت و صداقت بود، به نتيجهاي نرسيد. قطعنامههاي منتشره از سوي شوراي امنيت سازمان ملل نيز به استثناي قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ كه در تير 1366 به تصويب رسيد، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعايت نكرده بود. • قطعنامه 598 نيز عاري از اشكال نبود اما نسبت به ساير قطعنامههاي منتشره، مواضع بيطرفانهتري داشت و جمهوري اسلامي ايران عليرغم بيميلي اوليه سرانجام در تير 1367 آن را رسماً پذيرفت. روز 29 مرداد 1367 از سوي سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدريج آتش جنگ در جبههها خاموش گرديد. با اين همه هنوز اكثر بندهاي قطعنامه 598 اجرا نشده است. قسمتي از پيام امام خميني(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرايط سياسي آن روز چنين است: ... من با توجه به نظر تمام كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همهما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود... • خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشيدهام و در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميكنم، و بدا به حال آنان كه در اين قافله نبودند، بدا به حال آنهائي كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساكت، بي تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.7 به اين ترتيب جنگي كه در 31 شهريور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثي به جمهوري اسلامي ايران تحميل شد، بدون دستيابي آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پايان رسيد. خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشيدهام و در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميكنم، و بدا به حال آنان كه در اين قافله نبودند، بدا به حال آنهائي كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساكت، بي تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.7 به اين ترتيب جنگي كه در 31 شهريور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثي به جمهوري اسلامي ايران تحميل شد، بدون دستيابي آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پايان رسيد. ـ تحليلي • بر جنگ تحميلي عراق عليه ايران؛ انتشارات وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران.-1 • • 2 ـ همان. 3 ـ روزنامه جمهوري اسلامي؛ 31 شهريور، دوم و سوم مهر 1370ش؛ «صادر كنندگان مرگ». 4 ـ همان. 5 ـ گزارش آماري مؤسسه بينالمللي صلح استكهلم ؛ 1989 م. 6 ـ فرآيند جنگ تحميلي؛ اداره كل پژوهش معاونت سياسي صدا و سيما. 7ـ صحيفه نور؛ جلد 20 ؛ ص 239 • نویسنده: سیده زهرا حسینی • دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگیاش دگرگون میشود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بینظیر، به گونهای که خواننده خودش را در خیابانهای شهر خرمشهر میبیند و البته حافظه فوقالعاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمیانگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام میدهد که دیگران از انجامش سر باز میزنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار میشمرند. دا، در گویش محلی به معنی مادر است و زهرا حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شودسیده زهرا حسینی یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی میکردند و او در سال ١٣٤٢ در آنجا به دنیا آمد. در کودکی همراه خانوادهاش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدتها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد. حسینی پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد. او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. خانواده او، به ویژه پدرش سخت پایبند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد. او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب میکند. غسل و کفن و دفن شهدای جنگ. روز اول دچار ضعف و غش میشود اما... آنچه کتاب را بیهمتا میکند بیان گوشههایی از جنگ از زاویهای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است. کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشهای از تاریخ کشور ما را بیان میکند. نتیجه گفتوگویی هزار ساعته، ارزش این همه هزینه کردن را دارد • . وصيت نامه يك شهيد نوجوان در تشييع جنازه شهيد محمدرسول رضائي، دانش¬ آموز 13 ساله مدرسه راهنمائي اميركبير اسدآباد همدان صحنه¬ اي رخ داد كه تا كنون شايد در تشييع هيچ شهيد ديگري از شهرها و حتي كشور اتفاق نيفتاده بود و ديگر هيچ¬ گاه تكرار نشد. در مراسم تشييع پيكرش، پرچم آمريكا بدست همكلاسي -هايش به آتش كشيده شد. محمدرسول به دوستانش وصيت كرده بود؛ ...در تشييع جنازه¬ ي من پرچم آمريكا را به آتش بكشيد تا مردم بدانند من ضدآمريكايي و تابع ولايت فقيه هستم. • منابع • بررسی و تبیین وضع موجود بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، معاونت امور فرهنگی و آموزشی و پژوهشی سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، تهران ۱۳۸۰ • پایگاه اطلاعرسانی بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، گروه کتب مرجع (w.w.w.bonyade fa.ir) • رامین کریمی |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|