جمعه, 07 ارديبهشت 1403

 



موضوع: دانشجوی بد شانس 2

دانشجوی بد شانس 2 9 سال 7 ماه ago #102115

دخترک مثل همیشه سعی کرده بود تا کار خود را طبق مهلت داده شده
توسط دانشگاه تحویل دهد

ماهها برای جمع آوری مطلب تلاش کرده بود و ساعت ها وقتش صرف اینکار شده بود
اما بی خبر از اینکه دست تقدیر چیز دیگری برایش رقم زده بود

سه روز کار جمع آوری و چک کردن مطالب و تایپ طول کشید

و او خوشحال و خندان ساعت 4 صبح پرینت کارش را گرفت و ظهر بود که به صحافی داد جهت مجلد شدن کار

هزینه کار راهم پرداخت و برای فردا ظهر همان ساعت قول تحویل کار را گرفت

دختر ک برای رفتن به صحافی و دانشگاه آماده بود که مادرش دلخور شد
که من برایت غذا درست کرده ام و تو میخواهی بروی و من تنها هستم

برای بدست آوردن دل مادر از آژانس خواست تا برای تحویل مجلد به صحافی برود
ساعتی گذشت و خبری از راننده نشد

راننده آشنا بود و دخترک به خوبی او را میشناخت و تاخیرش برای دخترک بی معنا بود
در افکار خوب و بد غوطه ور بود

که ناگهان صدای ترمز ماشین را شنید
وای چه کار کنم بدبخت شدیم

دخترک از راننده آژانس خواست تا ماشینش را از سر راه بردارد چرا که

ماشین را کج وسط خیابان پارک کرده بود

و آرام از راننده خواست تا ماجرا را شرح دهد و او گفت

بعد از تحویل مجلد از صحافی آن را در صندلی جلو قرار دادم و بعد از ترس موتورسواران بعضا محترم
صندلی عقب

دو مسافر سوار کردم و دوباره مجلد را در صندلی جلو نهادم

مسافران را که پیاده نمودم چشمانم از تعجب وا مانده بود
چرا که مجلد را ندیدم

دخترک بین خنده و گریه گیر کرده بود
نمیدانست چه بکند
اما به یکباره تصمیم گرفت

الهی به امید تو
به مغازه ای رفت و مطالب را مجدد پرینت گرفت

و به دانشگاه رفت
اما آنان تنها مجلد صحافی شده را تحویل
می گرفتند

دلخور شد از کسی که بی آنکه بداند زحمات چند روزه او را به باد داده بود

مهلت خوست از استاد و مطلب را توضیح داد و وی پذیرفت تا چند روز دیگر مجلد را دوباره صحافی کند و تحویل بدهد

اما نفهمید که چرا این طور شد زحماتش
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.