خوش آمديد,
مهمان
|
|
جمعیّت در واقع اصل جامعه و جامعه قائم به جمعیّت است. جایگاه جمعیّت در توسعه بحثی است که تعميم و تعریف واضحی نمیتوان از آن ارائه داد و نمیتوان همهجا یک معیار برای جمعیّت در نظر گرفت، ابعاد متنوّعی است که میتواند تأثیرگذار باشد. روند تاریخی جمعیّت و افزایش جمعیّت تا انقلاب صنعتی افزایش بطئی و کندی بوده و ابهام آنقدر بوده است که نمیدانستند جمعیّت زیاد میشود یا کم و گاهی فکر میکردند جمعیّت زیاد نمیشود. در واقع، از پیدایش کشاورزی روند بطئی بوده، اواسط قرن 18 به 750 میلیون نفر رسیده است و فقط در اواسط قرن نوزدهم است که به یک میلیارد میرسد. جالب این است که از 1840 تا الآن که 170 سال میشود هفت بار این جریان اتّفاق افتاده است یعنی، هفت بار بر میلیاردها اضافه شده است. در حال حاضر، جمعیّت دنیا بیش از هفت میلیارد نفر است، پس با روند شتابانی در رشد جمعیّت مواجه بودهايم. در ایران، سال 1300 جمعیّت 10 میلیون هم نبود و الآن نزدیک 80 میلیون است یعنی، در همین 90 و چند سال جمعیّت هشت برابر شده است. این اتّفاق خاصّ زمان ماست که با رشد شتابان جمعیّت در دو قرن اخیر مواجه بودیم، خاصّ ایران هم نبوده و البتّه شدّت و ضعفهایی داشته است.
افزایش یا کاهش جمعیّت محرّک یا مانع توسعه است؟ این موضوع مقداری پارادوکسیکال است. در مراحل اوّلیهی توسعه رشد جمعیّت محرّک توسعه است و غیر از این هم نمیتواند باشد. در دو قرن اخیر بحثهای خیلی مهمّی از نظر معیارهای توسعه، مسائل رفاهی و تکنولوژیک شد و شواهد نشان نمیدهد که بگوییم جمعیّت مانع توسعه است. در تمام کشورها و در ایران تا 100 سال پیش، از هر هزار نوزاد بیش از 300 نوزاد پیش از یک سالگی فوت میکردند. الآن این رقم کمتر از 25 در هزار یعنی به کمتر از یک دهم رسیده است و سعی میشود به کمتر از ده در هزار مانند کشورهای پیشرفتهی صنعتی برسد. برای مثال، در ژاپن این رقم کمتر از پنج در هزار است. بدون شک اگر از هزار نوزاد 300 نوزاد بمیرد یا کمتر از پنج نوزاد، تأثیر زیادی در رشد جمعیّت دارد. از اینرو با کاهش مرگومیر رشد جمعیّت حالت انفجاری پیدا میکند، اگر مهاجرت نباشد تفاضل مرگومیر و موالید میشود رشد جمعیّت. اگر مرگومیر کاهش یابد و موالید بالا بماند، رشد جمعیّت انفجاری میشود، همان وضعیّتی که اروپا با شدّتي کمتر در قرن 19 تجربه کرد و در نیمهی دوّم قرن 20 کشورهای درحال توسعه رشد انفجاری جمعیّت را تجربه کردند. در ایران از 1335 تا 1365 تقریباً رشد انفجاری یعنی سه درصد و حتّی بالاتر داشتیم. اگر توسعه میخواهیم باید از رشد انفجاری با متعادل کردن باروری بیرون برویم و بحث تنظیم خانواده مطرح میشود. در کشور ما با اُفت و خیزهایی که از سال 1346 تا 1365 بود باروری ابتدا قدري پایین آمد، بعد از انقلاب باروری مجدّداً بالا رفت. اوّلین سرشماری پس از انقلاب سال 1365 اتّفاق افتاد و متوجّه شدند که جمعیّت به 50 میلیون نفر رسیده است. در واقع، سرشماری چهارم بود، البتّه تعداد 50 میلیون مهم نبود ولی مهم این بود که آهنگ رشد جمعیّت انفجاری شده و رشد مطلق سالانه به حدود چهار درصد رسيده بود. در دههی بعد از انقلاب مهاجرپذیر هم بودیم و هشت دهم این رشد مربوط به مهاجرت بود، پس ميزان رشد طبيعي 3/2 درصد بود كه با چنين رشدي جمعیّت هر 20 سال یک بار دو برابر میشد. اگر این رشد ادامه میداشت الآن جمعیّت به 130 میلیون رسيده بود و 20 سال بعد هم به 260 میلیون نفر میرسید. در عُرف عام بیشتر رقم مطلق را توجّه میکنند امّا، در دید تخصّصی و کارشناسی آهنگ رشد جمعیّت است که خیلی مهم است یعنی، شتاب رشد جمعیّت چگونه است و اگر خیلی تُند یا خیلی کُند است باید تغییر کند. ساختار سنّی جمعیّت هم علاوه بر آهنگ رشد جمعیّت مهم است. در ایران، اوّلین برنامهی توسعهی اقتصادی و اجتماعی بعد از انقلاب سال 1368 شروع شد و تنظیم خانواده در بطن آن برنامه جای گرفت. این نشان داد که جمعیّت باید مهار شود. در آن زمان مدارس دو شیفته و سه شیفته شده و اوایل دههی 1370 کار به اینجا رسیده بود که مرغدانی هم مدرسه شد. البتّه، این اتّفاق هم خوب و هم بد است، بدی آن این است که مرغدانی شأن مدرسه شدن را ندارد، خوبی آن این بود که جامعه میخواهد فرزندانش حتّی در جای نامناسب تحصیل کنند. این جامعه را باید کمک کرد چرا که توسعه میخواهد. اینجاست که آهنگ تعادلی رشد جمعیّت در اوّلین برنامهی تنظیم خانواده جای خود را باز کرد. یک تجربهی 10 ساله قبل از انقلاب از تنظیم خانواده داشتیم که زیرساختها ایجاد شده بود و آن هم خیلی کمک کرد. بعضیها میگویند چرا در ایران باروری سریع پایین آمد، این به دلیل شرایط خاص و بالا بودن رشد جمعیّت بود. زمانیکه ماشین با سرعت بالا به شیب تُند میرسد ممکن است آنقدر تُند ترمز بزنید که ماشین نزدیک به توقّف شود امّا، باز راه میافتد. به دلیل سرعت کاهش جمعیّت بهویژه در دههی 1380 كه با رشد منفی اقتصادی مواجه بودیم، سنّ ازدواج بالا رفت و باعث شد باروری زیر سطح جانشینی قرار گيرد. در حال حاضر، سطح باروری بر حدود رقم 1/8 ثابت بوده و ميل به كاهش را از دست داده است. این نشان میدهد كه جامعه نيل به باروري زير سطح جانشيني را متوجّه شده و باید با تسهیل ازدواج و توانمندسازی کمک کنیم تا باروری به سطح جانشيني برسد یعنی، متوّسط تعداد فرزنداني که یک زن تا پایان دورهی باروری به دنیا میآورد به 2/1 يا اندكي بالاتر برسد. تمام جوامعی که با کاهش جمعیّت مواجه بودهاند سیاستهای افزایش جمعیّت را در پیش گرفتهاند، سیاستهای افزایش جمعیّت در کشورهای توسعهیافته با کشور ما چه تفاوتی دارد؟ در کشورهای توسعهیافته اگر سیاستی بوده تشویقی بوده است. کاهش سریع مرگومیر که انفجار جمعیّت را ایجاد میکند از نقطه نظر اجتماعی و اقتصادی جامعه را به جایی میکشاند که ناچار به این میشویم که موالید را با کاهش مرگومیر همسنگ کنیم. این بحث مربوط به انتقال جمعیّتی است یعنی، جمعیّت از یک وضعیت که هم مرگومیر و هم زاد و ولد بالاست منتقل میشود به وضعیّتی که هم زاد و ولد و هم مرگومیر پایین است. همهی کشورها این انتقال را طی کردند یا در حال طی کردن هستند. آفریقا کاملاً طی نکرده است. در ایران با کاهش باروری مرحلهی انتقال جمعیّتی را طی کردیم و در مرحلهی بعد هستیم. در مرحلهی بعد از انتقال جمعیّت شرایطی پیش میآید که رشد جمعیّت ممکن است کم تلقّی شود.این وضعیت در اروپا از بین دو جنگ شروع شد و بیش از 80 سال است که سیاستهای تشویقی پیش گرفتهاند. کشورهای درحال توسعه اخیراً به این وضعیّت رسیدهاند. سیاستها حالت غیرمستقیم باید داشته باشد. سیاست تنبیهی جواب نمیدهد و نمیتوان مردم را به زور بچّهدار کرد. بچّهدارشدن خصوصیترین تصمیمی است که زوجین میگیرند. اینکه باروری پایین آمده است عموماَ چيزي است كه مردم خودشان خواستند. معتقد هستم هرکس هر تعداد فرزند ميخواهد باید داشته باشد. خود مردم به دلیل سبکِ زندگی، تغییر ذهنيّتها، افزایش سواد و کاهش مرگومیر فرزندانشان کاهش باروری را انتخاب کردند. پیش از این اگر خانوادهای سه فرزند میخواست باید هفت فرزند به دنیا میآورد تا سه فرزند باقی بماند، امّا الآن در این شرایط نیستیم. میتوانیم بگوییم پس از سیاست تنظیم خانواده در راستای کاهش جمعیّت میرسند به جایی که تشخیص میدهند که سیاست تشویقی را پیش بگیرند. این تشویق مستقیم جواب نمیدهد و اینکه یک میلیون تومان پول یا سکّه بدهیم به خانواده درست نیست زیرا، تشویق باید غیرمستقیم و تدریجی باشد. اگر سیاست پول دادن را پیش بگیریم ممکن است انسانهایی که به چیز دیگری جز پول فکر نمیکنند مانند معتادان این پول را برای خودشان خرج کنند. در كشور آلمان كساني که ازدواج میکنند يا بچّهدار ميشوند را از مالیات معاف ميكنند. باید کمکهای غیرمستقیم مانند وام ازدواج و مسکن را تسهیل کنیم. این اقدامات غیرمستقیم میتواند بر پیشگیری از كاهش رشد جمعیّت تاثیر بگذارد. در ایران وضعیّت جمعیّت چه رابطهای با برنامههای توسعه دارد؟ در اینجا باید نگاه جمعیّت در سطح کلان و خُرد را تفکیک کنم. در سطح کلان کلّ جامعه مدّنظر است و سطح خُرد منظور در چارچوب خانواده است. در حال حاضر، جمعیّت حدّاقل 78 میلیون [نفر] است که جمعیّت خوبی است و میزان رشد سالانهی جمعیّت الآن 3/1درصد است یعنی رشد کمی نداریم. سالی یک میلیون همچنان بر جمعیّت ما اضافه میشود و آمارهای ثبت احوال مؤیّد این است که سال گذشته حتّی بیش از یک میلیون بر جمعیّت اضافه شده است. موالید بیش از یک میلیون و 400 هزار و مرگومیر کمتر از 400 هزار است که تفاضل این دو میشود یک میلیون افزایش جمعیّت.بهطور کلی، تعدادمان خوب است و آهنگ رشد جمعیّت هم خوب است. از همه مهمتر، از لحاظ ساختار سنّی هم در وضعیّت ایدهآل هستیم. بیش از 70 درصد جمعیّت ما در سنین 15 تا 64، یعنی سنین بالقوّه فعّال است و این همان پنجرهی جمعیّتی و فرصت طلایی جمعیّت است. در عروسی جمعیّتی هستیم، امّا در سطح خُرد وقتی وارد خانواده میشویم باروری زیر سطح جانشینی یک چالش است و بهترین راه هم تسهیل ازدواج است که این سطح باروری از 1/8 به 2/1برسد. هنوز میانگین سنّ ازدواج برای مردان 28 و برای زنان 24 است که کمی بالاست. بنابراین، در سطح کلان وضع خوب است و در سطح خُرد باید چارهاندیشی کنیم. بهترين خطّ مشي هم تسهيل ازدواج و توانمندسازي خيل عظيم جوانان است. سطح کلان و خُرد چه تفاوتی دارند که در یکجا وضعیّت خوب است و در جای دیگر باید چاره اندیشی کرد؟ سطح کلان به دولت و دستگاههای برنامهریزی مربوط میشود و چارهجویی سطح خُرد در درون خانواده است. دولت به جای اینکه خودش را درگیر مسائل فرضي و غيرمحتمل نيم قرن بعد كند، بايد براي حال حاضر چارهانديشي كند و برای خیل جوانانی که بالقوّه در سنین فعّالیت هستند برنامهریزی کند. یک سوّم جمعیّت در سنین 25 تا 40 یعنی سنین بالقوّه فعّال هستند. اینها کسانی هستند که تحصیلات عالی، اشتغال، ازدواج و مسکن میخواهند. دغدغهی دولت در سطح کلان باید تأمین نیازهای جوانان باشد. جوانان اگر توانمند شوند زودتر ازدواج میکنند و چالش سطح خُرد كه باروري زيرسطح جانشيني است حل میشود و هنگام سالمندي نيز بالنّسبه توانمند خواهند بود. در سطح کلان، فعلاً در یک شرایط خوب جمعیّتی هستیم. باید قدر بدانیم و از آن نهایت استفاده را ببریم. کره، ژاپن و چین از این پنجرهی جمعیّتی استفاده کردهاند و جهش اقتصادی گرفتهاند. این ردهی سنّی جوانان اگر بالاتر بروند برای مثال در ردهی سنّی 30 تا 45 قرار گیرند از آب و گل درآمدهاند و جهش اقتصادی را خواهیم داشت. از این خيل عظيم جوانان میتوانیم نهایت استفاده را کنیم و موفّقيتهاي اخير ورزشي نيز تا حدودي مصداقي از آن است. میخواهم بگویم پنجرهی جمعیّت در همهی زمينهها میتواند تاثیرگذار باشد. دولت، برنامهريزان، صاحبنظران، اساتید، روشنفکران و فرهیختگان هدفشان باید سوق دادن جامعه به طرف تعادل باشد. در اين صورت، جامعه میتواند به سمت توسعه و موفّقیت پیش رود. در جمعیّت رسیدن به تعادل اهمیّت دارد. کاهش جمعیّت خوب نیست امّا، ما فعلاً در چنين وضعيّتي نیستیم. جمعیّت ما سالی یک میلیون اضافه میشود و تا 1400 به 85 میلیون خواهد رسید. در سند چشمانداز هم برای دههی اوّل قرن 15 هجری شمسی حدود 100 میلیون جمعیّت برآورد شده که به نظر میرسد با این رشد حدود سال 1410به این تعداد خواهیم رسید. چنین هم نیست که تا باروری زیر سطح جانشینی برسد رشد جمعیّت صفر شود. این روند 40 تا 50 سال طول میکشد. بنابراین، 50-40 سال وقت داریم تا با برنامهریزی از زیر سطح جانشینی بالاتر قرار بگیریم. بنابراین، از نظر چشمانداز همان بحث تعادل است که به آهنگ متعادل رشد جمعیّت برسیم. رشد سالانهی جمعیّت از 2/3 درصد سال 1365 به 1/3 درصد در حال حاضر رسيده كه اين هم رشد كمي نيست، هرچند مالاَ از اين رقم کمتر خواهد شد. البتّه، رشد جمعيّت صفر و منفي خوب نیست. فکر میکنم نیم درصد رشد جمعیّت رشد متعادل میتواند تلقّی شود. بنابراین، تا به آنجا برسیم هنوز نگرانی جدّی نداریم امّا، باید تمهیداتی به خرج دهیم که اگر به نیم درصد رسید پایینتر نرود. آنوقت یک آهنگ متعادل رشد جمعیّت میتواند وضعیّت مطلوبی از نقطهنظر چشمانداز تلقّی شود. من باز تأکید میکنم اگر از میلاد مسیح تا انقلاب صنعتی معدّلی از رشد جمعیّت بگیریم، از نظر تاریخی روند رشد جمعيّت جوامع رشد کُند و بطئی بوده است. مرگومیر که پایین آمد، رشد انفجاري شد و بايد جوامع مجدداَ به رشد جمعيّتي متعادل برسند. در حال حاضر، به دلیل جوان بودن جمعیّت امکانات بهصورت نابرابر توزیع شده است و نوعی ناهماهنگی میان امکانات رفاهی و جمعیّت وجود دارد. عدالت اجتماعی و دسترسی به امکانات رفاهی با چه نسبتی از رشد جمعیّت سازگاری دارد؟ اینکه میگوییم رشد جمعیّت متعادل باشد برای رعایت شدن عدالت است یعنی، در یک رشد انفجاری نمیتوان بهخوبی نيازهاي يك جامعهی رو به توسعه را تأمین کرد. آموزش و بهداشت ما در اواخر دههی 1360 وضعیّت نامناسبی پیدا کرده بود و مردم دنبال شیرخشک و پوشک میدویدند. بنابراین، اگر بخواهیم عدالت اجتماعی رعایت شود آهنگ متعادل و بطئی از رشد جمعیّت باید باشد مسلّماً رشد صفر و منفی اصلاً خوب نیست و باید به حالت تعادل برس |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|