شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: * تبیین شاخص های روابط بین الملل فرهنگی *

* تبیین شاخص های روابط بین الملل فرهنگی * 11 سال 2 هفته ago #4474


"به نام خـــــــــــــــــــــدا"




تعريف فرهنگ

ديدگاه سنتي درباره فرهنگ محدود به قالب هنرها، صنايع فرهنگي و ميراث تاريخي است. تعريف يونسكو علاوه بر موارد فوق‌الذكر موضوعاتي چون عكاسي، طراحي، معماري و ورزشي را نيز در برمي‌گيرد. در اين مقاله فرهنگ را در مفهومي موسع به كار گرفته و آن را در چارچوبي اجتماعي به معناي روش زندگي و شيوه متمايز معنادهي به زندگي در نظر گرفته‌ايم. بدينسان از قالب هنرها، صنايع و محصولات فرهنگي فراتر رفته‌ايم و آنرا به سطح حقوق و آزاديها، فعاليت‌هاي مدني، ارزشها و بينش‌ها و نگرشها برده‌ايم.[1]

شاخص ها و اهمیت آن برای سیاست‌گذاری فرهنگی

سياست‌گذاري عمومي به مفهوم مجموعه اقدامات دولتی برای دستیابی به اهدافی خاص است ابهام یا کلیت در تعریف فرهنگ این زمینه را فراهم می کند تا برداشتهای متفاوتی از سياست عمومي و اقدامات دولتی در عرصه فرهنگ و عمل فرهنگی در ذهن سیاست گذاران و مجریان پدید آید. این برداشتها بیش از آنکه متفاوت و متعدد باشد گنگ و مبهم است و همین خود به اتلاف منابع دولتی و هزینه های بی سرانجام دامن می زند. وانگهی, فعالیت فرهنگی بین المللی تا سطح به تبلیغ کاهش می یابد چراکه ظاهراً ساده ترین و سطحی ترین لایه در این عرصه تبلیغات است. تدوین شاخصهای فعالیت فرهنگی بویژه در زمینه روابط بین المللی از آنرو اهمیت می یابد که حیطه سياستگذاري عمومي و فعالیت های مدیران را شفاف و ارزیابی آن را نیز امکان پذیرمی نماید. چنین به نظرمی آید که شاخص های روابط بین المللی فرهنگی عرصه های متنوعی را در برمی گیرد ازاین رو همه آنها در دسترس مستقیم سیاست گذاران قرارندارد بلکه بعضا" در حیطه بخش فرهنگ و بلکه فراترازبخش فرهنگ (همچون فن آوری اطلاعات) جای می گیرند. اما به هر حال شماری از شاخص ها یی که مستقیمادرحیطه روابط بین المللی فرهنگی جای می گیرند را می توان برشمرد. شاخص ها, نظارت و مراقبت وضعیت کلان روابط فرهنگی از سوی سطوح بالاي سیاست گذاری را امکان پذیرمی کنند و همچون ابزار کلان مدیریتی، هدایت مقامات اجرایی را به سوی اهداف مشخص امکان‌پذير می‌نمایند. به همین سان می توان به اخذ بازخوردها از فعالیتهای دولتی پرداخت و مهمترازهمه آنکه شاخص ها امکان استفاده از نرم‌افزارهای سیاستی طراحی شده و پردازش و تحلیل سريع داده ها را فراهم می نماید.[2]

شاخص ها می‌توانند همزبانی نسبي را در بین سیاست‌گذاران و نیز در بین فرهنگ های متفاوت جهانی پدید آ ورند و توان مقایسه نسبی فرهنگ ها و فعالیت های فرهنگی را تقویت می کنند.این زبان مشترک امکان گفتگو و مباحثه درباره سیاست های فرهنگی و حتی سیاست های توسعه را فراهم می آورد. چرا که شاخص ها ترکیبی منطقی و مسبوق به نظریه از داده ها ی آماری هستند. «بحث آن است که شاخص ها، ابزار گفتگو برای تعیین خط مشی هستند، نه آنچه داده های آماری می نامیم.... این روندي تازه در بکارگیری داده هاست. استفاده سنتی از آنها به صورت فراهم آوردن مواردی برای پژوهش و تحلیل است. اقتصاددانان و دانشمندان جامعه شناس از داده ها استقبال می کنند و سیاستمداران، رسانه ها و فعالان سیاسی شاخص ها را به کار می برند.»[3]



مباني نظري ارتباطات فرهنگي از منظر كميسيون جهاني فرهنگ و توسعه

گزارش کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه «برپایه مفهوم انسان شناسانه فرهنگ به عنوان شیوه مشخص زندگی افراد یا جوامع، و بر پایه مفهوم توسعه به معنای وسعت انتخاب فرد برای داشتن زندگی که ارزشمند می داند بنيان‌گذاري شده است»[4]

این گزارش فرهنگ را به مفهوم توسعه انسانی تلقی نموده و توسعه را چنین معرفی می نماید: «فرصت برای برگزیدن شیوه باارزش، رضایت بخش، کامل و ارجمند با یکدیگرزیستن، شکفتن وجود آدمی در تمامی اشکال خود و به صورت یک کل».[5]

بطور خلاصه مبانی نظری اين گزارش عبارتند از آزادي فرهنگی، احترام به تکثرگرایی، جهان گرایی و حقوق بشر.

از سوی دیگر رهیافت نظم جهانی در روابط بین المللی برارتباطات اجتماعی بین المللی و بویژه روابط نهادهای مدنی بین المللی به عنوان یک متغیرکلیدی در نظم جهانی تاکید می ورزد. این رهیافت در برابر رهیافت واقع گرایی در روابط بین الملل كه بنای آن برقدرت است قرار می گیرد.

در این رهیافت صلح و روابط بین المللی از طریق گسترش روابط بین افراد و جوامع و یا نهادهای مدنی حاصل می آید. ازاین رو می توان تصورکرد که بر مبنای این رهیافت روابط فرهنگی بین المللی از حصار روابط رسمی بدر آید و فراتر رود تا انبوهی از خرده روابط غیر رسمی فرهنگی بین المللی را در برگیرد.

ابتناي این دو رهیافت بر برداشتی از لیبرالیسم فرهنگی است؛ مفهومی که عملاً ضد خود را در درون خود می پروراند و در نهایت مجبور به عدم تحمل فرهنگ های غیر لیبرال می شود. در چنین فضایی تعیین شاخصهای جهانی فرهنگ خود به موضوعي چالش برانگیز تبدیل می شود. چراکه از سویي چنین بنیانی می تواند به امپریالیسم فرهنگی منجرشود و ازسوی دیگر با عدم تاکید بر شاخص های تولید و مصرف و سرمایه گذاری فرهنگی عملا به عدول از مبانی نظری پیش گفته می رسد.

مبانی نظری «تنوع خلاق ما» هرچند ملهم از لیبرالیسم فرهنگی است اما عملآ بدلیل نارسایی های عملی از آن عدول می کند و به نوعی «تکثرگرايی پراگماتیست غیر لیبرال» منجرمی شود.حتی اگر شاخص های مبتنی بر تکثر گرایی از درون نظریه لیبرالی فرهنگ سربرآورد قدرت عملی و عمل گرایانه آن بیش از قدرت تبیینی آن است و درست به همین دلیل است که می تواند ادعا كند كه تا حدودی جهان شمول است. این نکته یادآور بسیاری از نظریه ها در تاریخ علم است که هر چند به لحاظ نظری و بنیان منطقی و حتی گزاره های مشاهدتی باطل شده اند اما در عمل دستگاهی را برای حل برخی مسائل فراهم کرده اند.[6]



شاخص های روابط بین المللی فرهنگی

در این مطالعه شاخص های روابط بین المللی وفرهنگی رابه هفت دسته تقسیم بندی کرده ایم. این دسته بندی موضوعی ارزش نظری ندارد بدان مفهوم که نمی‌توان آن را از یک رهیافت نظری خاص استنباط کرد، اگرچه می توان هریک از آنها را با نظریه هایی مرتبط نمود، آن چنانکه حقوق بشر، یا آزادي فرهنگی و فرد گرایی را می توان منتسب به لیبرالیسم نمود.(هر چند که در واقع نمی توان آنها را در تملک انحصاری لیبرالیسم دانست).

دسته بندی این شاخص ها بیش از آنکه ارزش نظری داشته باشد یا مستظهر به مبانی نظری باشد ارزشی سیاستی و مدیریتی دارد تا بتوان با توجه به شرایط متفاوت بهره هایی را که در بخش پیش به آن اشاره شده از آن برد.

نکته‌ای که اشاره به آن ضروری است اين است که در این مقاله هم شاخص‌ها و هم متغيرها را معرفي كرده‌ايم. بدیهی است که برای تبدیل متغيرها به یک شاخص نیازمند اقلام آماری خرد هستیم. انتخاب این اقلام آماری دقیقا بسته به شرایط خاص هر کشور، فرهنگ آ ن کشور و مبانی نظری محقق دارد.





1- حقوق فرهنگي و آزادي

فرض بر این است که رعايت حقوق فرهنگی در یک کشور زمینه روابط بین المللی فرهنگی را تسهیل می نماید. مهمترین عامل در این زمینه می تواند رعایت حقوق بشر باشد که امنیت روابط بین المللی فرهنگی را تضمین می نماید. ازنظر آرماتیاسن حقوق بشر نوعی ظرفیت بنیادی است که لازمه تحقق اشکال گوناگون فعالیت های فرهنگی است. وی معتقد است «در حالیکه راولز بر وسایل اقدام تاکید دارد می توانیم پا را فراتر گذاریم و به جست و جوی ظرفیتهای ناشی از این وسایل برآییم. ظرفیتهایي که به افراد کمک می کند تا هدفهای متمایز ـ و احتمالا نامتجانس ـ را دنبال کنند و کارکردهای متنوعی داشته باشند»[7]. تری مک کنیلی در زیر فهرست آزادی فرهنگی مواردی چون حقوق گروهی (نظیر حقوق زبانی اقلیتها) و حقوق فردی (نظیر آزادی بیان) را قرارداده است. در همين راستا مگناد دسايي در گزارشي تحت عنوان ”آزادی سیاسی“ آزادی را به پنج دسته یکسان تقسیم کرده است.

1 ـ تمامیت نفس یا امنیت شخصی؛

2ـ حکومت قانون؛

3ـ مشارکت سیاسی؛

4ـ آزادی بیان؛

5ـ تساوی در برابر قا نون.[8]

شاخص های حقوقی فرهنگی و آزادی مبنای رسمی خود را ازاعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) معاهده بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (1966) و اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای ملی، قومی، دینی، وزبانی ( 1992) اخذ کرده‌اند.[9]جدول 18 ازگزارش جهانی فرهنگ
(1998) پذیرش کنوانسیونهای مرتبط به حقوق بشر(1966) را در زمره شاخص های فرهنگی قرار داده است که شامل موارد ذیل می شود: ـ کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مدنی و سیاسی ـ کنوانسیون منع تبعیض نژادی ـ کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان ـ کنوانسیون منع کشتارجمعی.

این شاخص ها هر چند که حداقل در بیانات و اظهارات رسمی مستمسک سیاست مداران جهان است اما به سختی می توان داده های کم مناقشه ای را در مورد آن جمع آوری کرد.داده ها بسته به نوع رژیم های سیاسی یا گرایش های رهبران آنها متفاوت است. وانگهی حقوق و آزادیها تبدیل به مستمسک سیاسی برای متهم کردن برخی از کشورها می شود و به سختی می توان آن را از منافع ملی کشورها و منافع رژیم ها تفکیک کرد. چنین محذوراتی است که سبب گردیده لئوگلدستون مدیر مرکز جهانی آماردر مقدمه‌ای كه بر فهرست جدول ها و شاخص ها ی فرهنگی گزارشهای جهانی فرهنگ (1998) آورده است اظهار ‌نمايد" شاخص ها ی فرهنگی ارائه شده در این گزارش به هیچ وجه برای ارزیابی فرهنگ جها نی تدوین نشده اند. زیرا فرهنگ جهان،متنوع و پیچیده است."[10] بنظر می‌آید ازهمین روست که موضوعات مهم فرهنگی در ارتباط با حقوق فرهنگی و آزادی همچون «آزادی فرهنگی، تبعیض فرهنگی، حقوق فرهنگی اقلیتها و حمایت از آن و آزادی زبان " از فهرست مزبور حذف شده است.[11]



2 ـ تجارت فرهنگ

بی تردید شاخص های متعددي را می‌توان در حوزه اقتصاد و تجارت فرهنگ برشمرد اما آنچه که مد نظراین مطالعه است برشمردن آن دسته از شاخص های تجارت فرهنگ است که می تواند نمادی از روابط بین المللی فرهنگی باشد. باید توجه داشت که اولا" نباید شاخص های تجارت فرهنگ صرفا به آن دسته از کالاهای بازاری و قابل مبادله در اقتصاد مرسوم کاهش یابد چراکه بسیاری از محصولات و فرآورده های فرهنگی تولید شده در بسیاری مناطق ازجمله در نقاط دور افتاده هستند که بازاری و سرمایه ای نشده اند و بدینسان ار دسترس محاسبه بدورند.از این رو مشکلی که پدید می آید آن است که "بیشترین تعداد شاخص های مربوط به حوزه های تولید و مصرف کالاهای فرهنگی است که در بازار می توان برای آنها قیمت تعیین کرد.هر قدرکشور ثروتمندتر باشد تولید و مصرف کالاهای فرهنگی در آنجا بیشتر خواهد بود. علاوه بر این نه تنها بیشترین داده ها واطلاعا ت آماری مربوط به کشورهای غنی است، بلکه از نظررده بندی نیز در بالاترین رده ها قرار می گیرند زیرا کالاهای فرهنگی در آن براساس ساز وکارها ی بازار تولید ومصرف می شود."[12]

ثانياً مشکل دیگر، در ارتباط با موضوع مقاله حاضر آن خواهد بود که اگر صرفا تولید و مصرف کالاها ی فرهنگی نمادی ازتوان یا میزان روابط بین المللی فرهنگی باشد آنگاه است که کشورهای فقیر بخاطرضعف مالی در جذب و واردات کالاهای فرهنگی فاقد ارتباطات فرهنگی یا فرهنگ ارتباطات بین­المللی تلقی می شوند. و ارتباطات بین المللی فرهنگی محدود و محصور به کشورهای غنی و متوسط می‌شود. از اين رو هنگام استفاده باید به محدودیت چنین شاخص هایی توجه داشت.هرچند که به کارآمدی و ضروری بودن آنها نیز باید واقف بود.

"آمارهاي فرهنگي موجود بسياري از فعاليت‌هاي فرهنگي كشورهاي فقير و يا مردم فقير كشورهاي ثروتمند را نشان نمي‌دهد و يا كاملاً از قلم مي‌اندازد. چنين تصور مي‌‌كنند كه هر چه كشوري ثروتمندتر باشد با فرهنگ تر نيز هست... فرهنگ بازاري به گونه‌اي چشمگير مهمترين نوع فرهنگ است كه سهم غالب آمار بازار فرهنگ را به خود اختصاص داده است.... بي‌اعتباري و عادلانه‌ بودن وضع موجود با اين مثال روشن مي‌شود. در آمارهاي فرهنگي امروز، بيشتر فعاليت‌هاي فرهنگي يك خانوار روستايي فقير در يك كشور در حال توسعه منعكس نمي‌شود، اما اگر بليط بخت‌آزمايي همين خانواده فقير روستايي برنده شود، تمامي فعاليت‌هاي «فرهنگي» اش در آمار نمودار مي‌شود."[13]

بخش عمده‌اي از فعاليت‌هاي فرهنگي در بخش غير رسمي و يا اقتصاد غير پول محور رخ مي‌دهند. هنرها و صنايع دستي سنتي عمدتاً در نواحي روستايي براي لذت و مصرف آفرينندگان و نيز همسايگانشان خلق مي‌شوند. حتي در بخش پولي، بسياري از فعاليت‌هاي فرهنگي به صورت كالا عرضه مي‌شوند و تمامي هنرمندان نيز در ازاي دريافت‌هايشان رسيد صادر نمي‌كنند. تفاوت‌هاي ارزشي محصولات هنري در كيفيت و نوع كار فرهنگي ناسازگاري ايجاد مي‌كند.[14]

از جدول گزارش جهانی فرهنگ می توان موارد ذیل را در این ارتباط استخراج کرد:

الف- ارتباط و مبادلات فرهنگی که شامل تجارت فرآورده ها ی فرهنگی همچون کتابها وجزوات, روزنامه ها و نشریات ادواری، موسیقی، هنرهای تصویری، سینما و عکاسی و رادیو و تلویزیون می شود.

ب- تجارت فرهنگی که شامل کل تجارت فرهنگی، تجارت فرهنگی سرانه، در صد تجارت فرهنگی به نسبت تولید ناخالص ملی و صادرات فرهنگی می شود.

به هر روی تجارت و مبادلات فرهنگی بخودی خود می تواند نشان دهنده روابط بین الملل یک کشور باشد در عین حال این شاخص ها بخوبی قدرتهای برتر را دراین زمینه نشان می دهند. هرچند بیانگر فقرو غنای فرهنگی نیستند اما هجوم و قدرت سرمایه را آشکارمی کنند. چنین شاخص هایی بویژه در روابط بین الملل کشورهای اسلامی قابل مطالعه اند و دربین کشورهای هم سطح می‌توانند بیانگرمیزان تعامل و پذیرش فرهنگی باشند. درعین حال می توا ن تشخیص داد تاچه حد روابط فرهنگی کشورهای مسلمان تجاری شده واز این طریق صورت می گیرد.



3- سیاست‌هاي عمومي

به عبارتی کلیه شاخص های مطروحه در این مقاله مي‌توانند شاخص‌های سیاست گذاری‌ عمومي باشند. اما آ نچه که ذیلا به آن می پردازیم به گونه ای متفاوت ترو شاید انحصاری عرصه اقدامات دولتی است از اینرو شماری از شاخص های متنوع را در زمره سیاست های دولتی قرار داده ایم. سیاست گذاری فرهنگی بین المللی مجموعه‌ای از این ابزارها و حصرو حدها و تنبیها ت و تشویق هاست که از سوی دولتها اعمال می شود و تاثیر مهمی برافزایش یا کاهش روابط فرهنگی دارد. از جمله این شاخص ها می توان به کنوانسیون های فرهنگی مربوط به میراث فرهنگی و طبیعی اشاره کرد که شامل موارد ذیل می شود: کنوانسیون حفظ میراث جهانی، کنوانسیون حفظ اموال فرهنگی در زمان جنگ، کنوانسیون منع ورود و صدور و انتقال غیر قانونی مالکیت اموال فرهنگی.[15]

در سطح ملی می توان اقلام آماری ذیل را برشمرد که نشان دهنده تسهیلاتی است که دولتها برای افزایش ارتباطات بین المللی فرهنگی درنظر می گیرند: عوارض گمرکی، میزان هزینه های تخصیص یافته به ترجمه ها در موسسات پژوهشی دولتی، جوایزبین المللی فرهنگی، مقررات مربوط به مالکیت فکری و حق مولف، مالیات و معافیتها ی مالیاتی مربوط به کالاها و خدمات فرهنگی، مقررات صادرات و واردت كالاهاي خدمات فرهنگی. با توجه به عدم آشنایی دست اندرکاران بخش دولتی وخصوصی بافعالیت ها ی بین المللی فرهنگی یکی از مهمترین متغیرها در سیاست های دولتی حمایت های حرفه ای از فعالان بخش فرهنگ می باشد. پیچیدگی رو به تزاید جوامع و هزينه‌های بالای کسب اطلاعات فنی،حقوقی، اقتصاد ی، بازرگانی و.... حمایت های حرفه ای دولتها و انتقال اطلاعات لازم به بخش غیر دولتی راضروری می نماید. این حمایت ها دامنه گسترده ای از مشاوره های تخصصی، آموزشهای میان مدت، دوره های کوتاه مدت، انتشارات و... رادر بر می گیرد.

فرض بر این است که خدمات حرفه ای می تواند بر افزایش ارتباطات بین المللی فرهنگی تاثیر بسزایی داشته با شد مشروط بر آنکه این حمایت ها نیازهای اساسی اشخاص حقوقی و بازارهای فرهنگی دقیقا تعریف شده را هدف قرار دهد.



4 ـ آموزش، پژوهش و انتشارات

گستره آموزشهای زبان (و از جمله زبان کشورها ی همسایه) از مواردی است كه نشان دهنده توان ارتباطی یک کشور می‌باشد. یکی از شاخص هایی که می تواند این مهم را نشان دهد درصد هزینه های آموزش زبان به نسبت تولید ناخالص ملی است. درصد افراد یکه به یک زبان خارجی تکلم می کنند به نسبت کل جمعیت یک کشور نیز مي‌تواند نشان دهنده ظرفیت ارتباطات بین المللی فرهنگی باشد. در گزارشهای جهانی فرهنگ شاخص آموزشی که می تواند در راستای اهداف این مقاله مورد توجه قرارگیرد شاخص موبوط به آموزش عالی درخارج از کشور می‌باشد.این شاخص شامل اقلام ذیل است: تعداد دانشجویان در خارج، دو کشور عمده‌ای که مقصد دانشجویان بوده است، تعداد دانشجویان خارجی، دو کشور عمده مبدا دانشجویان خارجی, و نسبت دانشجویان خارجی به دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل می کنند.

ترجمه ا زدیگر مواردی است که در این راستا قابل توجه است. فرض براین است که ترجمه نمادی است از روابط فرهنگی و هر میزان که ترجمه در کشوری بیشتر باشد روابط بین المللی فرهنگی نیز بیشتر است بدینسان نسبت ترجمه به کل آثار منتشر شده می تواند یک شاخص باشد. در گزارش سال 1998 سه جدول در این ارتباط وجود دارد نخست جدول ترجمه ها و کتابها به زبانهای خارجی است که شا مل موارد ذیل است: تعداد ترجمه‌ها، دو زبان اصلي كتاب‌هاي ترجمه شده، تعداد عنوان‌هاي منتشر شده به زبان‌هاي خارجي و انتشارات چند زباني.

دوم جدول ترجمه‌ها بر حسب زبان اصلي كه شامل تعداد ترجمه‌ها و دو زبان اصلي ترجمه‌هاست.

سوم جدول نويسندگاني كه آثار آنهاترجمه شده است اين جدول شامل نام نويسنده، وطن نويسنده و تعداد ترجمه‌ها و تعداد كشورهايي كه در آنجا كتاب ترجمه شده است مي‌باشد.

اما روشن است كه اين شاخص‌ها ناكافي‌اند علاوه بر ترجمه بايد به موضوع كتاب و مهمتر از آن به شمارگان آن توجه نمود كه بتواند بُرد «فرهنگي» ترجمه را نشان دهد. هر چند كه تعريف مبنايي ما از فرهنگ در اين مقاله روش زندگي مي‌باشد. اما ترجمه يك كتاب فني با شمارگان بسيار پايين محتملاً اثر فرهنگي- اجتماعي كمتري نسبت به يك رمان ترجمه‌اي با شمارگان بالا و چندين نوبت چاپ شده، دارد. وجود چنين ملاحظاتي در جدول شاخص‌هاي روابط بين‌المللي فرهنگي ضروري است و بهتر است كه شمارگان و موضوعات ترجمه به تفكيك علوم انساني، علوم اجتماعي، تاريخ جغرافيا، الهيات، علوم و فنون و... مشخص شود. سيلوي بوسه در مطالعه‌اي كه در باب فهرست كتاب هاي ترجمه شده روي CD- ROM در اروپا انجام داده است در مطالعه‌ اين موضوع كه ترجمه‌اي كه در يك زمينه مورد نظر انجام شده است واقعاً تا چه ميزان با نگرش شبكه وار به فرهنگ اروپايي مربوط مي‌شود نتيجه مي‌گيرد: «استفاده از ماتريس تحليلي كه از طريق كار انجام شده، بر مبناي فهرست كتاب‌هاي ترجمه شده صورت گرفته است‏، البته با رعايت اصول روش شناختي، راه را براي شيوه‌هاي جديد انديشيدن مي‌گشايد. از طريق آن شيوه‌ها، نظام‌هاي تعامل ميان انتشارات علوم انسانسي و اجتماعي ممكن است در فضايي فراتر از پهنه اروپا تحقق يابد. نياز به توضيح نيست كه چنين پژوهشي به گسترش تفاهم بين فرهنگ‌ها در نقاط عمده جغرافيايي جهان كمك مي‌كند.»[16]

در زمينه انتشارات نيز مجلات، كتابها و روزنامه‌هاي دوزبانه، نشريات تخصصي مشترك بين كشورها از جمله نشرياتي كه زيرنظر هيئت علمي بين‌المللي فعاليت مي‌كنند و ... شاخص‌هاي روابط بين‌المللي فرهنگي محسوب مي‌شوند. چنين فعاليت‌هايي بويژه در كشورهاي اسلامي مي‌تواند در نهايت به تقويت تفاهم فرهنگي اين كشورها منجر شود.

فعاليت‌هاي علمي مشترك بين كشورها در زمينه نيازها و موضوعات مورد علاقه طرفين كه بنيان‌هاي فرهنگي كشورها را به يكديگر نزديك مي‌نمايد شاخص مهمي است كه كاركردهاي پايدار دارد. اين فعاليت‌ها فضاي سياسي و موضوعات حاشيه‌اي روز را كه معمولاً اختلاف‌برانگيزند دور مي‌زنند.

نسبت فعاليت‌هاي علمي مشترك به كل فعاليت‌هاي علمي انجام گرفته در يك منطقه بين‌المللي داده شده شاخصي است كه جغرافياي ارتباطات علمي- فرهنگي آن را ترسيم مي‌نمايد. هر چه كه اين نسبت بالاتر باشد نشاندهندة پيوندهاي عميق و پايدار منطقه مورد نظر است. همچنين است نسبت انتشارات دو زبانه به كل انتشارات و نسبت نشريات فرهنگي يا تخصصي كه زير نظر هيئت تحريريه يا هيئت علمي بين‌المللي فعاليت مي‌كنند به نشرياتي كه زير نظر هيئت تحريريه‌هاي ملي عمل مي‌كنند.

البته اين همكاري‌ها در صورتي مي‌توانند واقعاً بعنوان ارتباطات بين‌المللي تلقي شوند كه منابع مالي آنها نيز مشترك باشد در غير اينصورت محتملاً انتشارات دو يا چند زبانه به تبليغ و يكجانبه‌گرايي فرهنگي كاهش مي‌يابند كه طي آن يك كشور درصدد تبليغ ايدئولوژيك فرهنگ خودي است. از اينرو به هنگام تدوين و محاسبه شاخص‌ها بايد به لحاظ كردن هزينه‌ها نيز مبادرت ورزيد تا چشم انداز دقيق‌تري از نقشه‌نگاري مشاركت فرهنگي بدست آورد.

آموزش عالي، آموزش زبان و اموري از اين قبيل ارتباط مستقيمي با روابط بين‌المللي فرهنگي دارند اما هنگام تاكيد بر اين مقوله‌ها نبايد از شاخص‌هاي عمومي در زمينه آموزش غفلت كرد.

آنگونه كه آنتونتي گيدنز مي‌گويد:

”اصل كلي در سياست‌هاي سرمايه‌گذاري چه در بخش دولتي و چه در بخش خصوصي اين است كه تا جايي كه امكان دارد سرمايه‌گذاري‌ها بر نيروي انساني (و اجتماعي) متمركز شود.“[17]

انسان و آموزشهاي مربوط به نيروهاي انساني، مي‌تواند در زمره سياستهاي دولتي در زمينه ارتباطات بين‌المللي فرهنگي باشد. فرض اساسي در زمينه آموزش آن است كه آموزش مي‌تواند به افزايش همزيستي مدني در ارتباطات بين‌المللي فرهنگي منجر شود.

اين آموزشهاي عمومي را با استفاده از گزارش توسعه انساني سال 2002 مي‌توان به قرار ذيل برشمرد:

نرخ باسوادي بزرگسالان: درصد افراد 15 ساله و بالاتر كه مي‌توانند با درك كامل، يك عبارت ساده و كوتاه را در مورد زندگي روزمره خود بخوانند و بنويسند.

نرخ باسوادي جوانان: درصد افراد 24-15 ساله كه مي‌توانند با درك كامل، يك عبارت ساده و كوتاه را در مورد زندگي روزمره خود بخوانند و بنويسند.

شاخص تحصيلات: يكي از سه شاخص [تركيبي] توسعه انساني را تشكيل مي‌دهند. اين شاخص بر مبناي نرخ با سوادي بزرگسالان و نسبت تركيبي خام ثبت نام در مدارس ابتدايي و متوسطه و آموزش‌ عالي محاسبه مي‌شود.

نسبت خام ثبت نام، نسبت خالص ثبت نام، كمك‌هاي توسعه‌اي رسمي براي خدمات اجتماعي پايه (شامل آموزش پايه)، و ...از ديگر شاخص های قابل ذکر در اين زمينه است .[18]



5- روابط رسمي

وجود روابط ديپلماتيك بين كشورها و انجام فعاليت‌هاي رسمي در قالب انجمن‌هاي دوستي، خانه‌هاي فرهنگ، همايش‌هاي فرهنگي، نمايشگاه‌هاي بين‌المللي در زمينه هنر، ادبيات، سينما و ... از مواردي است كه طي تشريفات رسمي خاصي انجام مي‌گيرد. معمولاً موازنه‌اي مثبت بين كشورها در اين مقوله‌ها وجود دارد. هرچه سطح اين فعاليت‌ها از روابط سياسي- اقتصادي معمول فراتر رود و به مقوله‌هاي فوق‌الذكر ارتقاء يابد مي‌توان از آن به روابط بين‌المللي فرهنگي تعبير نمود. بنابراين مي‌توان از نسبت هزينه‌هاي فعاليت‌هاي فرهنگي فوق‌الذكر به كل هزينه‌هاي مبادلات اقتصادي بين دو يا چند كشور بعنوان يك شاخص ياد كرد. همين تناسب براي مجموعه‌اي از كشورها (مثلاً كشورهاي خاورميانه، كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي و ...) نيز مي‌تواند صادق باشند.



6- متغيرهاي اساسي

متغيرهاي اساسي يك فرهنگ مي‌تواند عناصر و ظرفيت‌هاي دروني يك فرهنگ باشد كه زمينه ساز روابط بين‌المللي است. عناصر و مؤلفه‌هايي چون توان قضاوت، تطبيق، تلفيق، خلاقيت و نوآوري و ... از مهمترين اين مولفه‌هاست.

بر مبناي اين مولفه‌ها روابط اجتماعي و گروههاي مدني ساماندهي شده و ارتباطات بين‌المللي فرهنگي شكل مي‌گيرد.

از اين ميان توان خلاقيت و نوآوري متغيري كليدي است كه تطبيق و تلفيق را موجب مي‌شود؛ البته آنگاه كه همه اينها متكي به توان قضاوت باشد. ارزشهاي دروني و مستحكم يك فرهنگ (همچون ارزشهاي ديني) از اضمحلال يك فرهنگ جلوگيري مي‌كند.

«براي ايجاد شاخص‌هاي خلاقيت مي‌توان كار را با نمودهاي حوزه‌هاي فعاليتي كه به طور سنتي «خلاق» محسوب مي‌شوند، نظير ادبيات، موسيقي، هنرهاي نمايشي، هنرهاي تصويري، صنايع دستي، طراحي، فيلم و ويدئو شروع كرد. در صورت وجود داده‌هاي بيشتر مي‌توان اين شاخص‌ها را با شاخص‌هايي كه نشان‌دهندة نمودهاي وسيع‌تر خلاقيت در بخش پژوهش و توسعه، در تجارت، دولت و در جامعه مدني هستند، كامل كرد».[19]

بنابراين با حفظ توان قضاوت كه ضامن يگانگي و حفظ كليت يك فرهنگ است فرض بر اين است كه نوآوري و خلاقيت قدرت تطبيق و تلفيق يك فرهنگ را با ديگر فرهنگ‌ها افزايش مي‌دهد و اين خود توان ارتباط گيري آن را ارتقا مي‌دهد. توان و ظرفيت ارتباطاتي كشورها زمينه‌ساز روابط بين‌المللي فرهنگي است. قدرت نوآوري و تطبيق و تلفيق در چشم‌اندازي نهادي قابل حصول است كه شامل موارد ذيل مي‌شود: قواعد، رويه‌ها، روشها، سازمانها و مقررات. بدينسان هر چه كه سياست‌هاي دولتي تسهيل كننده اين امور باشند فرض بر اين است كه ارتباطات بين‌المللي فرهنگي افزايش مي‌يابد.[20]

بدينسان شاخص‌هاي اساسي ارتباطات بين‌المللي فرهنگي مي‌تواند تركيبي از موارد ذيل باشند:

- ميزان پايبندي به ارزشهاي اساسي فرهنگ خودي

- هنجارها، مقررات و قواعد مربوط به آزادي بيان

- هنجارها، مقررات و قواعد مربوط به مشاركت در زندگي فرهنگي

- شمار نهادهاي مدني بويژه نهادهايي كه در زمينه‌ي بين‌المللي فعالند.

- ميزان پايبندي جوامع مورد نظر به ارزشهاي اساسي مشترك انساني. (در فضايي از نسبيت ارزشي، بدليل لاقياسيت و پلي لژيسم اساساً امكان ارتباط وجود ندارد)



7- متغيرهاي ارتباطات اجتماعي

متغيرهاي ارتباطات اجتماعي، آخرين دسته از متغيرهاي اين مقاله‌اند كه نشانگر ارتباطات اجتماعي فرهنگ‌اند. فرض بر اين است كه هر چه ارتباطات انساني و اجتماعي افزايش يابد در واقع ارتباطات بين‌المللي فرهنگي توسعه مي‌يابد. شماري از اين متغيرها را به اختصار برمي‌شمريم:

- مهاجرت (شامل: تعداد مهاجران، تعداد متولدين خارج از كشور به نسبت جمعيت و تعداد شهروندان دومليتي، ميزان ارز خارج شده يا وارد شده توسط مهاجران و ...)

- جهانگردان (تعداد جهانگردان وارد يا خارج شده)، درآمدها و هزينه‌هاي جهانگردي.

- ارتباطات و فن‌آوري‌هاي جديد (شامل تعداد مراسلات خارجي، تعداد تلفن‌هاي بين‌المللي، هزينه و ميزان استفاده از اينترنت و ...).
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فاطمه خوش تراش, فریبا حق شناس باهر