پنج شنبه, 10 خرداد 1403

 



موضوع: تحقیق رئالیسم در نقاشی

تحقیق رئالیسم در نقاشی 10 سال 4 ماه ago #55647

بسمه تعالي



دانشگاه فرهنگ و هنر واحد 13

موضوع تحقيق : رئاليسم در نقاشي

تهيه وتنظيم : عباس بهالگردي – مهدي رضائي

نام درس : هنر و رسانه

نام استاد : جناب آقاي فتحي

آبان :1392

سبک رئاليسم
نقطه شروع سبک رئاليسم (Realism) را مي توان اوايل قرن 19 ميلادي دانست که در اين دوره نقاشاني در اروپا و ساير نقاط دنيا به اين سبک هنري تمايل نشان دادند.
در اين سبک هنري، هنرمند سعي دارد واقعيت هاي دنياي پيرامون خويش را همانگونه که به چشم مي آيند و همانگونه که براي ساير انسان ها قابل رويت هستند به نمايش در آورد. به عبارت ديگر در اين سبک، نقاش آنچه را که به چشم مشاهده مي نمايد بدون هيچگونه اغراق يا دخالت احساسات شخصي خويش به تصوير ميکشد.
در نقاشي هاي سبک رئاليسم، نقاش سعي در انتقال خوبي ها، بدي ها، زشتي ها و زيبايي هاي جهان هستي به صورتي واقع گرايانه و خالي از خيال پردازي و احساس گرايي هاي غير واقعي را دارد. نقاش به روي بيننده پنجره اي را مي گشايد تا بيننده را با گوشه اي از دنياي پيرامون خويش آشنا کرده و به حقايق اين دنيا آگاه سازد، به همين خاطر اين سبک را رئاليسم (واقع گرايي) مي نامند.
يکي از نقاشي هاي مشهور اين سبک، تابلو سنگ شکنان، اثر گوستاو کوربه،هنرمندبرجسته رئاليسم و يکي از پيشکسوتان اين سبک است که به شکلي ساده و به دور از خيال پردازي ودستکاري دنياي واقعي به تصوير دو سنگ شکن پرداخته و جزئيات را با دقت و به همان شکل طبيعي به تصوير کشيده است.

عليرغم اينکه هنر نقاشي داراي سبک هاي بسيار زيبا و متنوعي است، به دليل استقبال هنرمندان ايراني و خارجي از اين سبک نقاشي برداشت عمومي از کلمه نقاشي برداشتي رئاليستي است. بسياري از هنرمندان قديم و معاصر ايراني دنباله رو اين سبک هنري بوده اند که از آنجمله مي توان استاد محمد غفّاري (کمال الملک) و استاد مرتضي کاتوزيان را نام برد.


گوستاو کوربه


رئالیسم یا واقع‌گرایی، شیوه‌ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان و با انسان) از هر گونه «احساساتی‌گری» خودداری کند. اما منظور ما از رئالیسم در این‌جا، شیوه‌ی هنری‌ای است که از حوالی سال 1840 به بعد در اروپا و دیگر نقاط جهان متداول شد. مدت زیادی از میانه‌ی قرن نوزدهم نگذشته بود که «شارل بودلر» «Charles Baudelaire»، شاعر و هنرشناس فرانسوی، در سال 1846 نقاشی‌هایی را می‌ستود که بتواند «خاصیت قهرمانی زندگی معاصر» را به وصف درآورد. در آن زمان تنها یک نقاش وجود داشت که برآوردن این «نیازمندی» را اساس ایمان هنری خود قرار دهد. و او کسی نبود جز «گوستاوکوربه» «Gustave Courbet».

کوربه که به پرورش روستایی خود می‌بالید و در سیاست از سوسیالیست‌ها طرفداری می‌کرد، هنر خود را در سال‌های میان 50-1840 به شیوه‌ی رمانتیک آغاز کرد، لیکن در سال 1848 در زیر فشار طغیان‌های انقلابی که سراسر اروپا را فرا گرفته بود، کوربه به این عقیده در آمد: «تأکیدی که مکتب رمانتیسم بر اهمیت احساس و تخیل می‌گذاشت صرفا دستاویزی بود برای فرار از واقعیت‌های زمان» و او اعتقاد به این امر پیدا کرد که هنرمند نباید تنها به تجربه‌ی شخصی و بی‌واسطه‌ی خود تکیه کند و می‌گفت: «من نمی‌توانم فرشته‌ای را تصویر کنم، زیرا هرگز آن را به چشم ندیده‌ام!»

هنگامی که کوربه پرده‌ی «سنگ‌شکنان» را به معرض نمایش گذاشت، نخستین اثری بود که واقع‌گرایی برنامه‌ریزی‌شده‌ی او را به طور کامل در بر داشت. وی دو مرد را که بر جاده‌ای کار می‌کردند دیده بود و آن‌ها را سرمشق نقاشی‌اش قرار داده بود.

کوربه آن‌ها را به اندازه‌ی طبیعی، با هیکلی جسیم و حالتی کاملا عادی، بدون هیچ‌گونه نشانی از بارقه‌ی رنج یا حساسیت بارز نقاشی کرد. در سال‌های 1855 که نمایشگاه‌های نقاشی پاریس در انحصار آثار «انگر» و «دلاکروا» بود، کوربه با تشکیل دادن نمایشگاه خصوصی، آثار خود را به همراه «بیانیه‌ی واقع‌گرایی» خود عرضه کرد. موضوعات او بیشتر شکارچیان، دهقانان، کارگران و... بودند. به بیان او «دنیای نقاشی دارای «قوانینی طبیعی» است و نخستین وظیفه‌ی هر نقاش این است که به پرده نقاشی‌اش وفادار بماند نه نسبت به دنیای خارج.» و همین‌جاست که طرز فکر «هنر برای هنر» که بعدها در اروپا رواج یافت بنیان می‌یابد.

کوربه در نقاشی‌های خود از هرگونه پیرایه‌‌بندی و اغراق احساساتی خودداری می‌کرد، تا آن‌جا که معمولا کارهای او را زشت و ناهنجار و غیر هنری به شمار می‌آوردند. کوربه در ابتدا به کشیدن مناظر و پرتره از اشخاص می‌‌پرداخت که بعدها به نوعی از موضوع دلبسته شد که نشان از زندگی واقعی روزمره بود که در نقاشی‌های آن دوره کمتر ترسیم می‌شد. او در سال 1861 در نامه‌ای برای دانش‌آموزان خود، آن‌ها را سفارش می‌کرد که چیزی را که واقعا وجود دارد نقاشی کنند. این به معنای رد صریح تخیل و بازی با قواعد هنرمندانه رایج آن زمان مثل پرداختن به شخصیت‌های اساطیری یونان و روم و نیز داستان‌های انجیل است؛ که نیاز به تخیل و شهود هنرمند دارد که به خودی خود باعث می‌شود که ارتباط هنرمند با قواعد زندگی پیرامون خود قطع شود.

تابلوی سنگ‌شکنان اثر گوستاو کوربه

یکی از مهم‌ترین نقاشی‌های تاریخ هنر همین تابلوی سنگ‌شکنان گوستاو کوربه است که باعث ایجاد جریانی در هنر شد؛ و آن استیلای سبک رئالیسم به واسطه این تابلو است. هنر تا قبل از این تابلو بیشتر ماهیت احساسی هنرمند را در برخورد با سوژه ایفا می‌کرد. هنرمند، علاقمند به القائات خود از سوژه بود و موضوع را به شکلی که می‌پسندید تغییر می‌داد و دگرگون می‌کرد، جهانی کاملا دست‌ساخته‌ی خود هنرمند. اما کوربه در این تابلو کاملاً به زندگی عادی مردم اطراف خود بدون اغراق و برداشت شخصی پرداخته است. نوشته‌ی کوربه مبنی بر این‌که او هرگز به موضوعات خیالی نخواهد پرداخت، همانند جمله‌ی معروف او که «من هرگز فرشته نمی‌کشم چون فرشته‌ای ندیده‌ام»، رویکرد جدیدی را در عالم نقاشی باعث شد و آن رسالت یک نقاش بیش از توجه به مناظر و پرتره‌های سفارشی و پرداختن به موضوعات اساطیری و مذهبی رنسانس است.

قهرمانان این تابلو، ابر انسان‌های اساطیری یونان و روم نیستند و همچنین شخصیت‌های مسیح و قدیسان؛ بلکه مردم عوامی هستند که مشغول کار عادی روزانه خود هستند. این شخصیت‌ها در مرکز تابلو هستند؛ که می‌توانند رابطه پدر و فرزندی هم داشته باشند. وضعیت آن‌ها همانند سبک کلاسیک کاملاً واقعی طبق اصول مناظر و مرایا و مسائل سه‌بعدی حاکم بر نقاشی غالب غربی است اما چیزی که در این‌جا جلب توجه می‌کند حالت نشان دادن شخصیت‌ها از پشت سر است. به راستی این امر به چه معناست؟ آیا کوربه می‌خواسته نشان دهد مردمان عادی به حدی در عالم هنر نادیده گرفته شده‌اند که حتی فاقد هویت و صورت باید نشان داده شوند؟ به راستی که تمهید کوربه در جلب کردن هنرمندان به توجه در وضعیت و حالات مردمان عادی جامعه خود باعث شد که جامعه و هنرمند متعهد نسبت به آن تبدیل به یک رکن اساسی در تاریخ هنر گردد. سبک‌های بعد از رئالیسم به طور فزاینده‌ای به جامعه و مسائل مربوط به آن پرداختند. از نظر ترکیب‌بندی تابلو به دو قسمت متقارن تقسیم شده که دو شخصیت اشاره شده در تابلو آن را نصف کرده‌اند. بافت خشن سنگ‌ها باعث ایجاد نوعی ریتم و حرکت از نظر بصری شده و نیز سبب ایجاد نوعی سنگینی از نظر وزن در پایین تابلو شده است. این خشونت ظاهری با خشونت موجود در کار سنگ‌شکنی این افراد کاملا هماهنگ شده است. پس‌زمینه‌ی تابلو به رنگ‌های قهوه‌ای تیره و کل فضا به رنگ‌های هم خانواده با قهوه‌ای و خردلی است که به نوعی بر نور روشنایی روز هم دلالت می‌کند.چکش در دست مرد سمت راست که به شکل مایل قرار گرفته سبب ایجاد حرکت و نشان‌دهنده کاری است که در حال انجام است. با این حرکت مایل چکش، تابلو از حالت سکون به حرکت، متمایل می‌شود. حرکت هم در مضمون این تابلو اهمیت دارد چون بر عمل کار تأکید دارد.

تابلوی مراسم تدفین در ارنان، اثر گوستاو کوربه

این تابلو که بیست فوت طول دارد مراسم تدفین در روستای ارنان را به نمایش می‌گذارد. کوربه با این تابلو مراسم تدفین در روستای خود را که یک واقعه‌ی روزمره و عادی بود وارد تاریخ هنر کرد و آن را ویژه و خاص نشان داد. این تابلو هم با قواعد رایج آن روز کاملاً به روش کلاسیک است. نوعی اغراق در انجام مراسم که ویژه تابلوهای کلاسیکی آن دوره، با این تفاوت که مضمون آن به مراسمی در یک روستای کوچک و واقعی اشاره دارد و نه همانند موضوعات کلاسیک مضامین خیالی و اساطیری.


این تابلوی گوستاو کوربه همچون اساتید قدیمی کلاسیک در نقاشی همچون رامبراند و ولاسکوئز و ورمیر به پرتره‌های زنان می‌پردازد. با این تفاوت که بر خلاف نشان دادن زنان اشراف و معروف و زنان اسطوره‌ها، به دخترکی کاملا معمولی از اجتماع اطراف هنرمند می‌پردازد ولی تمام اصول و فنون اساتید نقاشی قدیمی را هم رعایت می‌کند. رنگ پس‌زمینه تابلو سبز تیره و لباس‌های دخترک هم به همان رنگ است که در کل فضایی تیره و آرام‌بخش را به وجود می‌آورد. دخترک در حال کار کردن به خواب فرو رفته و گلدانی که روی میز قرار گرفته هم گل‌های پژمرده‌ای را نشان می‌دهد که نمادی است از خواب و سکون و نوعی مرگ در درون فضای تابلو. اما گل‌های ریز لباس دختر همراه با رنگ سبز حاکم بر تابلو نوعی امید و نوعی حس احترام را بر می‌انگیزد. کار معادل با عبادت در نظر گرفته شده که کاری است که در فرهنگ مسیحیت بسیار مقدس و قابل احترام است.


یکی از موضوعاتی که سبب شد کوربه دست به انقلابی در تاریخ هنر بزند پرداختن به مضامین مردمان معمولی بود. در این تابلو به سبک نقاشی‌های دوران مسیحیت (رنسانس) شخصیت‌های در وضعیت اغراق و نمایشی ترسیم شده‌اند. همان‌طور که در نقاشی‌های مسیحیت، افراد در حال انجام کاری مقدس و مذهبی‌اند که در رابطه با آیین مسیحیت است؛ برای نمایش این حالت از حرکات و اعمالی اغراق‌آمیز استفاده می‌شود. در این‌جا موضوعی که اهمیت دارد این است که عمل شستن پاهای یکی از شخصیت‌ها و نیز رسیدگی به امور خانه توسط زنان به یک عمل نمادین و مذهبی تبدیل شده است. با این تفاوت که این اشخاص دیگر قدیسین و مردمان شهر فلورانس و روم (مراکز کلیساهای کاتولیک) نیستند بلکه مردمان عادی هم‌دوره‌ی کوربه هستند. رنگ‌ها و سایه‌ها درجاتی از رنگ‌های قهوه‌ای، خردلی و زرد است که با رنگ سفید موجود در لباس‌ها و ملافه‌ها و رومیزی به تعادل رسیده‌اند، نور خاموش و دلگیر و یکدست است که هم به تشدید یک فضای معنوی دامن زده است و هم بر فضای داخلی یک خانه تأکید می‌کند. این زنان گویا در حال انجام مراسمی هستند که فراتر از کارهای معمولی خانه است. به راستی فردی که پاهایش در حال شسته شدن است چه کسی است؟ آیا این یک اشاره تلویحی به شستن پاهای یکی از حواریون مسیح نیست؟


این تابلو هم بر افرادی کاملا هم‌دوره با گوستاو کوربه تأکید می‌کند. فضای طبیعت همراه با محاسبات کاملا دقیق از وضعیت و جهت نور خورشید در یک روز کاملا صاف نشان‌دهنده‌ی تسلط کوربه در ترسیم طبیعت و مناظر (یکی از تخصص‌های اصلی کوربه ترسیم طبیعت است به روش رمانتیست‌ها) و نیز توجه به نور که تا آن موقع چندان توجه جدی بدان نشده، که همین حرکت بعدها توسط سبک امپرسیونیست‌ها به دغدغه‌ای جدی تبدیل می‌شود. (رمانتیست‌ها برای اولین بار نور را مورد توجه قرار دادند ولی به شکل حسی و برای تشدید حالات روحی و روانی محیط و اشخاص از آن استفاده می‌کردند نه با یک دید واقعی و همراه با محاسبات مربوط به جهت نور) در این‌جا طبیعت به عنوان درون‌مایه‌ی مورد علاقه کوربه ترسیم شده است. چشم‌اندازهای روستاهای زیبا و آرامش‌بخش؛ اما چیزی که در این‌جا کوربه از آن احتراز کرده است، دوری از روش رمانتیست‌ها در پرداختن به طبیعت است. رمانتیست‌ها همواره افراد را مقهور و ناچیز و حقیر در برابر طبیعت رسم می‌کردند. اما کوربه در این‌جا اشخاص اصلی را در بخش جلو و نزدیک تابلو رسم کرده و از طبیعت به عنوان تنها چشم‌اندازی از تابلو ترسیم کرده که افراد در آن به گشت و گذار ساده می‌پردازند؛ بدون گم‌شدن و رها شده درون طبیعت بکر و متوحش. این رویکرد کوربه بی‌تأثیر از جریان‌های معاصر کوربه و همزمانی با انقلاب صنعتی و تصرف در طبیعت و نهضت علمی روشن‌فکری آن دوره نیست. طبیعت در دیدگاه کوربه محلی برای جولان انسان و نه باعث توهم و مغلوب شدن او است.

حالات و حرکات اغراق‌آمیز نمایشی هم در این اثر کوربه که قرار است یک گردش ساده صبحگاهی باشد، بسیار جالب است. در این‌جا هم یک عمل ساده‌ی گفتگو و شاید احوال‌پرسی تبدیل به مراسم آیینی شده است. شخصیت‌ها بسیار رسمی و جدی در حال گفت‌وگو هستند. لباس‌ها به نظر کمی مسعتمل (شاید لباس‌های مخصوص گردش) و لباس‌ها و کوله‌پشتی و عصای مرد سمت راست، نشان‌دهنده‌ی این است که این مرد به گردش در تپه‌ها و کوه‌ها می‌پردازد. به هر حال این تابلو یکی از موضوعاتی را از زندگی روزمره ارائه می‌کند که بعدها در سبک‌های دیگری که بعد از رئالیسم ظهور کردند به عنوان درون‌مایه‌ی اصلی مورد توجه قرار می‌گرفت.

یکی از موضوعاتی که کوربه بدان توجه وافر داشت موضوعاتی با درون‌مایه‌ی سبک رمانتیسیسم بود: طبیعت وحشی و عصیانگر. کوربه همانند بسیاری از همتایان این سبک همچون ترنر و جان کنستابل به درون‌مایه‌ی طبیعت توجه وافری نشان می‌داد. یکی از ایراداتی که بعدها کوربه به این سبک گرفت بی‌توجهی نسبت به جامعه و اتفاقات جاری در آن (انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی) بود. رمانتیست‌ها با فرار در دل طبیعت، به نوعی دلبسته اصالت و قدرت بلامنازع آن می‌شدند و از طرفی خود را از جریان‌های اطراف خود دور نگاه می‌داشتند. کوربه در ابتدا به ترسیم مناظر بکر و و سحر و جادوی موجود در آن می‌پرداخت. بعدها کوربه از این روند دست کشید و به شدت مجذوب مردمان اطراف خود گشت و با ترسیم تابلوی سنگ‌شکنان عملا واضع روشی جدید در هنر شد و نیز رسما با رویکرد رمانتیست‌ها خداحافظی کرد.


ناظر خیالی و آرام‌بخش از ساحل دریا و چشم‌انداز رعب‌انگیز و مسحور‌کننده‌ی آن که بسیار متأثر از سبک ویلیام ترنر نقاش رمانتیست انگلیسی است.


طبیعت بی‌جان که کوربه در دوره تأثیرپذیری‌اش از سبک رمانتیست‌ها آن را ترسیم کرده است.


همانطور که گفته شد به اعتقاد وی هنر نقاشی فقط می توانست شامل شبیه سازی از اشیاء مریی و ملموس باشد و نقاش می بایست تمامی قوای ذهنی اش را برای شناخت اشیاء و اندیشه های روزگار خویش به کار گیرد. در این مورد او می گفت: « من معتقدم که نقاشی یک هنر عینی است و می تواند فقط شامل شبیه سازی از اشیاء واقعی باشد و به چیزهای ناموجود و نامریی تعلق ندارد، فرشته را به من نشان بدهید تا من برایتان یک تابلو از پیکرش بکشم.»
و این ادعا که چون فرشته را ندیده است، نمی تواند بکشد، در نظر عوام معتقد گه موضوع های آرمانی و تخیلی را برای نقاشی مناسب می دیدند، کفر تلقی می شد.
سخنان «کوربه» به علت زبان تند و تیز او، برای هیأت داوران هنر شناس، حاوی خشونت بود و یکی از این هیأت ها دو تابلوی ارزشمند او را که برای نمایشگاه بین المللی پاریس – سال ۱۸۵۵ – آماده کرده بود، رد کرد. دلیل داوران برای رد کردن کار« کوربه» این بود که موضوع و پیکره های نقاشی او به طرز خشنی ماتریالیستی و تا حدی سوسیالیستی است و مردمان ساده ای که او در این تصاویر به کار برده و مدافعانی چون کارل مارکس وفریدریش انگلس دارند، از دید مردم عادی برای نمایش هنری مناسب نیستند.
یکی از این تابلو ها « مراسم خاکسپاری در اورنان» نام داشت و آن دیگری «سنگ شکنان» که به گفته ی خود « کوربه» تابلو ی « سنگ شکنان» با تأثیر و تأثر از مشاهده ی پیرمرد و پسر بچه ی فقیری که در کنار جاده ای مشغول کار بودند، کشیده شده بود. (این تابلو در جنگ دوم جهانی ناپدید شد)
وقتی آثار« کوربه» رد شد او نگارخانه ی مخصوصی در بیرون از نمایشگاه تشکیل داد و آن را غرفه ی رئالیسم نامید. تشکیل این غرفه و سخنرانی های وی در آنجا مقدمات یک نهضت تازه را بنیان نهاد هر چند که خود می گفت به هیچ مکتبی تعلق ندارد و نیز عقیده داشت که «لقب رئالیست بر من تحمیل شده، چون لقب رومانتیک برای مردان ۱۸۳۰ »، ولی در اصل این لقب را به عنوان صفت هنر خویش پذیرفت.
تابلوی سنگ شکنان ، به علت پیش پا افتادگی موضوعش ،موج اعتراض های خشونت آمیزی به دنبال آورد. روش نقاشی او در نظر معاصرانش به طرز تحمل ناپذیری خام می نمود، چرا که « کوربه » به عمد در جستجوی ساده ترین و صریح ترین روش های بیان بود و از لحاظ ترکیب بندی و روش کار، هنرمندی ابتدایی پنداشته می شد.
منتقدان از « وحشی گری هایش» سخن گفتند و توده ی مردم او را به بی قیدی متهم کردند، اما با
همه ی این احوال، رنگ های متهور و تیره ای که او به کار می برد، بدون تردید با موضوع کارش هماهنگ بود و آن سایه روشن هایی که ناگهان در امتداد لبه های ساده به هم می رسیدند، سر گفتگوی تازه ای را باز می کرد و سرمشقی به همکاران جوان خود می داد و این همکاران جوان کسانی جز «کلود مونه» و
« اگوست رنوار» و « مانه» ، یعنی همان امپرسیونیست ها نبودند.
در زیر نامه ای از گوستاو کوربه از زندان (Sainte Pelgie )، را که در بدترین شرایط زیستی از پاریس به خانمی به نام مادام ژولیسر(Madame Joliclerc) نوشته است با هم می خوانیم.

در مورد این نامه که در پاییز ۱۸۷۵ نوشته شده، باید گفت که در آن زمان گوستاو کوربه مجبور به پرداخت جریمه ی سنگینی بوده و بخاطر آن، مورد اینهمه آزار قرار گرفته است. وی دوسال بعد از نگارش این نامه در ۱۸۷۷ در Switzerland در گذشت.


پاریس؛ پاییز ۱۸۷۵
از گوستاو کوربه به مادام ژولیسر:
من چپاول شده ام.
ویران شده ام.
بدنام شده ام.
من در خیابان های پاریس کشیده شده ام و اعصابم با بلاهت ها و اهانت ها خُرد شده است.
من در گوشه ی زندان های انفرادی تنگ، همانجا که آدم دلایل شخصی و نیروی بدنی اش را از دست می دهد، آزرده شده ام.
روی زمین خوابیده ام.
در میان آشغال های خاک پرت شده ام.
و در زندان با جانوران موذی لولیده ام .
مرا از زندانی به زندانی دیگر بردند. به بیمارستان ها، به کامیون های سرپوشیده ی پلیس، به زندان هایی که دور و برم مردمان دم ِمرگ بودند.
زندان هایی که حتی برای ورود یک نفر جا نداشت.
و برای مدت چهار ماه تفنگ و اسلحه زیر گلویم بود.
اما افسوس من تنها نیستم. ما مرده و زنده روی هم دویست هزار نفریم. در میان ما خانم هایی از طبقه ی بالا، زنانی از طبقه ی کارگر، بچه ها یی از همه سن – حتی شیرخواره - و لازم به یادآوری نیست که سرراهی ها، ولگردان اطراف پاریس و بی پدر و مادرهایی هم که روزی هزاران هزار به زندان آورده می شوند، هستند.
از زمان آغاز جهان، هرگز چیزی شبیه این دیده نشده.
هیچ ملیتی، هیچ واقعه ای، هیچ تاریخی، هرگز شاهد چنین کشتاری، چنین انتقامی، نبوده است.













زندگینامه محمد غفاری " کمال الملک "


محمد غفاری، ملقب به کمال الملک، نقاش شهیر ایرانی در سال 1224 در کاشان به دنیا آمد و تعدادی از اعضای خانواده اش اهل هنر و نقاشی بودند.درچند ماهگی اورابه”کلده”دهی بسیار سرسبز وخوش آب و هوا در نزدیکی کاشان بردند.طبع حساس ودل نازک محمد در روستای سرسبز که شکوه کوهستانش چشم را خیره میکرد پرورش می یافت وقلب او مالامال از عشقی سرشار به طبیعت می شد . از تنور تکه ذغالی بر می داشت و روی دیوارها ،ورقهای حساب و کتاب پدر ،زین اسب ها و گاهی دور از چشم پدر و مادرش بر روی دیوار سفید شده با گچ اتاق نقاشی می کرد .نقشهای مختلفی می زد و بیشتر درخت صنوبر را می کشید که روی تپه کنار نهر روییده بود .محمد با آن سن کم از ده بیرون می رفت .کنار آن صنوبر می نشست و ساعتها به آن خیره می شد ،به رنگها و برگهای مختلفی که پیدا می کرد ،به پوسته ضخیم و قهوه ای آن و به تصویر مواج درخت که بر سطح زلال نهر می افتاد ،بعد سر می چرخاند و کوه را که می دید دلش از هیبتش می لرزید ، به هیجان می آمد و چنان محو شکوه آن می شد که صدای مادرش را نمی شنید . محمد ...محمد جان ....کجایی؟ چرا جواب نمی دهی ؟ مادر می دانست که پسرش مثل همیشه کنار درخت صنوبر محو تماشای طبیعت است . « خدای نکرده اگر اتفاق بیفتد ...آن وقت من چه بکنم؟» و محمد هربار به جای اینکه پاسخی به مادر بدهد ، از کشف تازه ای که کرده بود سخن می گفت و خشم مادر به مباهاتی شیرین مبدل می شد .یکبارعقاب بزرگی را کشف کرده بود که بر فراز کوه پرواز می کرد ، اوج می گرفت و یکباره به شتاب و بی آنکه بال بزند بسوی زمین تن رها می کرد و فرود می آمد .محمد اگر در خانواده ای معمولی بدنیا آمده بود ، بی شک بخاطر نقاشی در دفتر حساب و کتاب پدرش تنبیه می شد . اما پدر دست نوازش بر سر او کشیده و با دادن یک دسته کاغذ و مداد خوب او را تشویق می کرد .در خانواده او هنر و بخصوص نقاشی از اهمیت ممتازی برخوردار بود.
تابلوهای او آنقدر جذاب بودند که بیننده ای را به تحسین وا می داشت .پدر محمد هم در کشیدن منظره و نقاشی و چاپ سنگی استاد بود و بهمین علت استعداد محمد را به سرعت تشخیص داد و او را برای جدی گرفتن نقاشی ،تشویق و راهنمایی کرد . پدرش نقاشی های او را با دقت بررسی می کرد و هرجا که لازم بود ، نکته ای را به او می آموخت و راهنماییش می کرد .آموزشهای پدر متناسب با رشد محمد تنظیم می شد . پدر وقتی مطمئن شد که نقاشی جزئی از وجود پسرش شده و تا پایان عمر نمی توانددل از آن بکند ، نکاتی را به او گوشزد می کرد که تا پایان عمر آویزه گوش محمد شد :

« محمد جان اگر می خواهی نقاش خوبی شوی ، باید مداوم کار کنی و تا می توانی طرح بزنی و نقاشی بکشی » عمویش صنیع الملک از نقاشان بنام عصر خود بود

کمال الملک در نوجوانی به تهران رفت و در سالهای اقامتش در تهران به سفارش ناصر الدین شاه چندین تابلو کشید. او چند سالی را در اروپا گذراند و نزد تعدادی از نقاشان اروپایی تحصیل کرد و در موزه های مختلف اروپا به مطالعه آثار نقاشان بزرگ اروپا پرداخت.
کمال الملک در بازگشت به ایران مدرسه "صنایع مستظرفه" را تاسیس کرد و مدیریت آن را عهده دار شد.

او در سال ۱۳۰۷ به حسین آباد نیشابور رفت و دوازده سال آخر عمر خود را در این روستا در انزوا گذراند و در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، در سن ۹۵ سالگی درگذشت.



مقبره کمال الملک در کنار آرامگاه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری قرار دارد. از او آثار مشهوری مانند تالار آینه کاخ گلستان به جای مانده است.

محمد غفاری (کمال الملک) از هنرمندان بنام عصر قاجار است که ظهور او در عرصه نگارگری با ابداعات و نوآوری‌های او در سبک و روش، فصل تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشود. وی با کشیدن تابلو تالار آیینه از سوی ناصر الدین شاه به کمال الملک ملقب شد.

آرامگاه کمال الملک در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود هوشنگ سیحون است.

این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده است و مستطیلی با تناسب 1 بر 2 را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده اند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، "تاق‌های چهاربخش" را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده اند را تداعی می کنند و احتمالا منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهرا متفاوت با هندسه ای پیچیده دست یافته است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده است.

در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می شود.

شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها 1 به 2/1 است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می شوند.... لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می دهند

این قوسها و پوشش آنها در بالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را بوجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوج خلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزون نشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد و پیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده است.

تزئینات استفاده شده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر روی سطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک و کوچکتر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملک را یادآور می شود.

فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی ها، هارمونی بس عجیب با بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، بطوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود به باغ و در نگاه اول آندو را دو جزء از یک بنا درک کند!

سنگ مزار کمال الملک همچون سایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده است، یکپارچه از سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیده شده است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی حجاری گردیده است.



فهرست آثار

آثار کمال‌الملک از سال 1290 تا زمانی که چشمش آسیب دید:

1- مرد برهنه 2- دورنمای دماوند 3- دورنمای دیگری از دماوند 4- آخوند رمال 5- تصویر نیم‌تنه ناصرالدین‌شاه 6- تصویر مشهدی ناصر 7- زن پای چراغ 8- خانه سنگی 9- خانه دهاتی 10- دورنمای دیگری از باغ مهران 11- کپیه از تابلوی مزین‌الدوله (تابلو میوه) 12- سن ماتیو 13- کپیه تیسین 14- رمال بغدادی 15- تصویر عضدالملک 16- دورنمای مغانک 17- پیرمرد (ناتمام) 18- مصری 19- تصویر دیگر مصری 20- فانتن لاتور 21- کبک بی‌جان 22- تصویر نیم‌تنه اتابک 23- صورت جوانی کمال الملک 24- رمال 25- تصویر کمال‌الملک در حال تبسم 26- زرگر 27- صورت کمال‌الملک با کلاه 28- بن‌زور 29- پرتیه 30- صورت دیگری از کمال‌الملک با شنل 31- تصویر زن(مداد) 32- زری یراقی‌های جهود 33- صورت دیگری از جوانی کمال‌الملک 34- زنجیری 35- تصویر زن (که با همکاری گوردیجانی کشیده شده) 36- تصویر مرحوم ذکاء الملک 37- تصویر رامبراند 38- تصویر دیگری از کمال‌الملک 39- دورنمای چراغ‌برها 40- بازار مرغ فروش‌ها 41- صورت سردار اسعد 42- قالیچه صورت رامبراند 43- قالیچه صورت کمال الملک 44- قالیچه دورنمای منظره‌ای از شمیران 45- تصویر مرحوم حاج نصرالله تقوی 46- قالیچه دورنمای یاخچی‌آباد 47- کپیه رافائل 48- کپیه تابلوی دیگری از تیسین 49- کپیه ونوس 50- تصویر مظفرالدین شاه 51- تصویر احمد شاه 52- تصویر کمال‌الملک (آبرنگ) 53- تصویر مولانا (آبرنگ) 54- عرب خوابیده (آبرنگ) 55- حوض صاحبقرانیه 56- تکیه دولت 57- دورنمای پس قلعه 58- دورنمای زانوس 59- تالار آیینه 60- دورنمای لار 61- صورت ناصرالملک 62- تصویر پسر ناصرالملک 63- تصویر مشیرالدوله 64- تصویر وثوق‌الدوله 65- تصویر ضیع‌الدوله 66- پرنده الوان (آبرنگ) 67- دورنمای شهر از پشت‌بام صاحبقرانیه 68- دورنمای کوه شمیران از پشت‌بام مدرسه (ناتمام) 69- قالیچه منظره خیابان شمیران 70- زن 71- کپیه باسمه فرنگی (به دستور احمدشاه) 72- کپیه باسمه‌ای دیگر (به دستور احمدشاه) 73- نوازنده‌ها 74- تصویر ایستاده یکی از پیشخدمت‌های دربار 75- نیم‌تنه یکی از درباریان (آبرنگ) 76- بازار کربلا 77- منظره آبشار دوقلو 78- منظره حوض و فواره قصر گلستان 79- تصویر میرزاعلی‌اصغر خان اتابک (نیم تنه) 80- تصویر میرزا علی‌اصغرخان (تمام قد) 81- تصویر آقاعلی‌معین‌الحضور (آبرنگ)














عباس کاتوزیان
عباس کاتوزیان (۱۳۰۲ تهران - ۲۲ فروردین ۱۳۸۷ تهران) از نقاشان بنام معاصر بود.
زندگینامه[ویرایش]
وی تحصیلات خود را از دبیرستان کمال الملک آغاز کرد و بعدها مدتی نیز بعنوان نایب رییس این دبیرستان فعالیت کرد. از جمله اساتید او استاد حسین شیخ و استاد محمود اولیا بوده‌اند.
موضوعات نقاشی وی عمدتاً پیرامون زرتشت، شهریار، اعتیاد و جنگ ایران و عراق بود. مرحوم استاد عباس کاتوزیان از جمله برترین نقاشان معاصر ایران بودند که آثار بسیاری به سبک رئالیسم و اکسپرسیونیسم از خود به یادگار گذاشتند. ایشان یکی از قوی ترین نقاشان پرتره و فیگوراتیو در میان نقاشان معاصر ایران می باشند. از آثار معروف ایشان می توان تابلوی دختر زیبای کرد را نام برد که شاید تا کنون صدها تخته فرش از رویش کپی و بافته شده است. آثاری چون « گر آمدنم به من بدی نامدمی»، تابلوی نقاش پیر، ترمه فروش، نگاه رند و همچنین ترکیب بندی های استادانه ای از سبد های گل و میوه همگی از جمله آثار جاودانه تاریخ هنر نقاشی رئالیسم ایران می باشند. در طول زندگی پر بار هنری او ۲۷ نمایشگاه در تهران و ۹ نمایشگاه در آبادان از آثارش ترتیب داده شد. وی تنها نقاش ایرانیست که در سال ۱۳۵۲ نمایشگاهی همراه با آثار شادروان استاد کمال الملک در مجلس شورای ملی آن زمان از آثارش افتتاح شد و مدت ۱۰۰ روز در معرض دید شیفتگان هنر قرار داشت. استاد برگزاری این نمایشگاه را افتخار بزرگی در زندگی خویش می دانستند. تعداد ۵ نمایشگاه در آمریکا و یک نمایشگاه در لرد لیتون هاوس لندن (کتابخانه ملی) از آثار استاد برپا شد که با نقد مطبوعات و مصاحبه رادیو و تلویزیون همراه بود. همچنین دو نمایشگاه از آثار استاد در فرانسه برگزار گردید که در ۳ شماره مجله ایماژ دو موند نقد و به چاپ رسید. آثار او در نمایشگاه‌ها و موزه‌های داخلی و موزه‌های اروپایی در معرض دید قرار دارد.







زندگی نامه استاد مرتضی کاتوزیان

مرتضی کاتوزیان در 11 تیرماه 1322 در خانواده ای متوسط و هنر دوست در تهران به دنیا آمد. از کودکی عاشق نقاشی بود و تمام اوقات او بدون مربی صرف فراگیری این هنر می شد. در سال 1339 به طور حرفه ای به کار گرافیک و نقاشی روی آورد.

در زمینه گرافیک تعداد بسیاری پوستر، آرم، جلد کتاب و بروشور ساخت. سال 1353 مسئولیت برگزاری نمایشگاه بین المللی گرافیک تهران با عنوان گرسنگان آفریقا توسط سازمان جهانی I.A.A را قبول و بشکل آبرومندانه ای به انجام رساند و برنده جایزه پوستر همبستگی شد.
او از پایه گزاران سندیکای گرافیست ها در سالهای قبل از انقلاب و 2 سال عضویت هیات مدیره آن بود. طی سالهای گذشته در نمایشگاههای جمعی بسیاری شرکت و 4 نمایشگاه انفرادی برگزار کرد. تمامی آنها به دلیل کیفیت بالای آثار ارائه شده و نگاه محبت آمیزی که به انسانها و مسائل مربوط به زندگی آنها در نقاشی هایش بود پر بیننده ترین نمایشگاههای تاریخ هنر ایران شد.
به عنوان مثال نمایشگاه نقاشی هایش در موزه هنرهای معاصر تهران در سال 1368 طبق آمار رسمی 20 هزار بازدید کننده داشت. آخرین نمایشگاهی که با 94 اثر خود در خردادماه 1378 در مجموعه فرهنگی تاریخی سعد آبادبرگزار کرد، روز چهارشنبه 29 خرداد ماه از طرف سازمان یونسکو به پاس فعالیتهای 50 ساله اش در زمینه نقاشی و 30 سال تعلیم مخلصانه به جوانان ایرانی طی مراسم با شکوهی مفتخر به دریافت لوح تقدیر این سازمان شد.
در مدت 30 سال تدریس نقاشی از آتلیه کوچک او ده ها نقاش تقدیم جامعه هنری شد.
برای معرفی و تشویق شاگردانش سه نمایشگاه جمعی برای آنان بر پا کرد و در یک نمایشگاه بهمراه آنان در موزه هنرهای معاصر تهران شرکت کرد. به همت او در سال 1384 کتابی از نقاشی های هنرجویانش چاپ و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
اکنون تعدادی از آن هنرجویان از نقاشان و هنرمندان بنام ایران هستند و هر کدام در آموزشگاه نقاشی خود به تعلیم هنرجویان بسیاری مشغولند.
تاکنون 4 جلد کتاب از آثار نقاشی مرتضی کاتوزیان به چاپ رسیده و تعداد زیادی از آثار او به صورت پوستر ارائه شده است. 5عدد از آثار این نقاش در موزه هنرهای معاصر تهران و تعداد زیادی در کلکسیون مجموعه داران ایرانی و خارجی در کشورهای مختلف نگهداری می شود.
در دوران جوانی ساعات فراغت خود را به ورزش می گذراند. در سال 1349 برای اولین بار در ایران صاحب کمربند سیاه کاراته شد. طی سالیان بعد شاگردان لایقی در این زمینه تربیت کرد. اکنون با کمربند سیاه دان 7 از پیش کسوتان این ورزش محسوب می شود.






ایمان ملکی

ایمان ملکی در بیستم اسفندماه 1354 در تهران متولد شد و از دوران کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت. از 15 سالگی فراگیری نقاشی را تحت نظر اولین و تنها معلم خود استاد مرتضی کاتوزیان - که بزرگترین نقاش واقعگرای ایران است - آغاز نمود. در سال 1374 وارد دانشگاه هنر شد و چهار سال بعد در رشته گرافیک از این دانشگاه فارغ از تحصیل شد. او در سال 1379 ازدواج کرد. در سال 1380 اقدام به تاسیس << آتلیه نقاشی آرا>> و آموزش نقاشی با رعایت ارزشهای سنتی و کلاسیک این هنر نمود.
مهمترین نمایشگاه هایی که او در آنها شرکت داشته عبارتند از:نمایشگاه نقاشان واقعگرای ایران در موزه هنرهای معاصر تهران (1378) و نمایشگاه های گروهی آتلیه کارا: سال 1377 در نگارخانه سبز و 1382 در موزه هنرهای زیبای کاخ سعد آباد.

او در سال 1384 موفق به دریافت جایزه << ویلیام بوگرو>> برای تابلوی <<فال حافظ>> و جایزه منتخب رئیس مرکز نوسازی هنر برای تابلوی << دختری کنار پنجره>> در دومین دوره مسابقه (سالن) بین المللی مرکز هنر (ARC) آمریکا شد.
















استاد حمید بهالگردی متولد 1329 تهران :
"گرایش به نقاشی از دوران نوجوانی پیدا شد و هر چه بیشتر به آن رو می آوردم یادگیری درمن شکوفاتر می شد. وقتی طبیعت را به تصویر می کشیدم، محو هارمونی رنگها و عظمت خدا می شدم و هر تابلویی را که تمام می کردم تشنه تر می شدم."
متن فوق شرح چگونگی ورود استاد به عرصه هنر نقاشی به نقل از خود ایشان می باشد. یادگیری نقاشی برای ایشان نزد استاد خاص یا به صورت آکادمیک نبوده ولی نگاه کردن به دست اساتید این رشته یاریگرشان در این امر بوده است. ایشان در حال حاضر روش منحصر به فردی برای آموزش نقاشی به هنرجویان دارند که از بسیاری روشهای دیگر سریعتر و موثرتر می باشد. آقای بهالگردی ضمن نقاشی کردن و آموزش آن در زمینه های هنری دیگر نیز چون طراحی جلد کتاب، موسیقی و ... فعالیت دارند
استاد سبکهای مختلف نقاشی را تجربه کرده اند ولی علاقه ویژه ایشان سنتی و رئالیسم است.
ايشان بيش از هفتاد طرح ونقاشي جلد كتاب كشيده اند.














منابع :
کتاب فرهنگ وهنر
کتاب هنرهای تجسمی
سایت جدید آنلاین
www.ruohesargardan2.blogfa.com
www.tebyan.net
www.irantrack.com
www.beytoote.com
www.mortezakatouzian.com
www.persiangig.com
www.hamidbahalgardi.ir
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.