یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403

 



موضوع: سیمای سوره مجادله

سیمای سوره مجادله 9 سال 8 ماه ago #99709

  • علی صفری
  • علی صفری's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 25
  • Thank you received: 5
با سلام و عرض خسته نباشید تحقیق درس تفسیر موضوعی قرآن کلاس روز شنبه ساعت 15الی 18 اینجانب علی صفری به حضورتان ارسال می گردد .
بسم الله الرحمن الرحيم
سيماي سوره مجادله
اين سوره بيست و دو آيه دارد و در مدينه نازل شده است .
به مناسبت مساله جدال كه در آيه اول آمده ، اين سوره مجادله نام گرفته است.
مباحثي كه اين سوره درباره ي آنها سخن مي گويد ، عبارتند از:
1. قانون ظهار كه نوعي طلاق در دوران جاهليت بود.
2. احترام به كساني كه وارد مجلس مي شوند.
3. تفكيك حزب الله از حزب شيطان.
آغاز جزء ( 28 ) سوره : 58 تعداد آيات : 22


بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده مهربان
( 1 ) فد سمع الله قول التي تجادلك في زوجها و تشتكي الي الله و الله يسمع تحاوركما ان الله سميع بصير
همانا خداوند سخن آن زني كه درباره همسرش با تو مجادله كرده و به سوي خدا شكوه و گلايه مي كرد، شنيد و خداوند گفتگوي شما دو نفر را مي شنود ، همانا خداوند شنواي بيناست.
نكته ها :
در زمان جاهليت ، نوعي طلاق بود كه بر اساس آن ، مرد ديگر حق بازگشت به همسرش را نداشت و زن نيز حق انتخاب شوهر ديگري نداشت ، به اين نوع طلاق ، ظهار مي گفتند.
در زمان پيامبر اسلام ، مردي همسرش را اين گونه طلاق دادو خطاب به او گفت ( انت علي كظهر امي ) تو نسبت به من ، مثل مادرم هستي، آن زن نزد پيامبر اسلام ( ص ) آمد و ماجرا را بيان كرد، حضرت فرمود : قانوني از طرف خداوند براي اين مورد نيامده است ، زن هراسان شد و گفت : ( اشكو الي الله فاقتي و حاجتي و شده حالي ) به خدا شكوه
مي كنم از بدبختي خود، حواني و سلامتي ام رفت ، كودكاني دارم كه اگر به شوهرم بسپارم ضايع مي شوند و اگر نزد خودم باشند گرسنه مي مانند.
طولي نكشيد كه آيات اين سوره نازل شد و دستور رسيد هر كس چنين كند ، بايد كفاره بپردازد و طلاقي هم صورت نگرفته است . از آنجا كه شوهر، قدرت خريد برده و آزاد كردن آن را نداشت و نيز اطعام شصت مسكين در توان او نبود و دو ماه روزه گرفتن نيز براي او ضرر داشت .
پيامبر اسلام ( ص ) مقدار مناسبي به او كمك كرد و آن مرد به واسطه كمك حضرت ، شصت فقير را غذا داد و با اين كفاره به زندگي برگشت.
خداوند در اين يك آيه ، سه بار از سميع بودن خود سخن گفته است تا مردم با او گفتگو كنند.( سمع ، يسمع ، سميع )
پيام ها :
1. درسخنان خود دقت كنيم كه خداوند آنها را مي شنود . ( قد سمع الله فول التي )
2. خداوند به دعا ها و ناله هاي ما گوش فرا مي دهد. ( قد سمع الله قول التي )
3. پيامبر گرامي ، با موقعيت رهبري جامعه ، به راحتي در دسترس عموم بود و مردم در مورد مشكلاتشان با او گفتگو مي كردند( تجادلك )
4. در بن بست ها به خدا و اولياي او پناه ببريد . ( تشتكي الي الله )
5. آزادي اظهار نظر و عقيده در حكومت اسلامي به قدري است كه يك زن مي تواند با رهبر جامعه مجادله كند . ( التي تجادلك )
6. حوادث ، نيازها ، ناله ها و بن بست ها ، زمينه ساز وضع قوانين هستند . ( والله يسمع تحاوركما ... سميع بصير)
7. شنوا و بينا بودن و آگاهي از مشكلات مردم ، شرط صلاحيت قانون گذار ان جامعه
است . ( والله يسمع تحاوركما ... ان الله سميع بصير)
آيه دوم
نكته ها :
در توضيح آيه قبل بيان شد كه در زمان جاهليت ، ظهار ، نوعي جدايي و طلاق بود كه با گفتن جمله اي بدين مضمون : ( هم خوابي با تو مثل هم خوابي با مادرم است ) صورت مي پذيرفت . اسلام اين نوع طلاق را تحريم و مرد را در صورت انجام دادن آن ، موظف به پرداخت كفاره كرد.
كلمه « زور » به معناي سخن باطل و دروغ است.
كساني كه قبل از نزول اين آيه ، ظهار كرده بودند مورد عفو الهي قرار گرفتند. ( ان الله لعفو غفور)
پيام ها :
1- يكي از رسالت هاي انبيا، برداشتن خرافات و سنت هاي غلط است . ( الذين يظاهرون )
2- يكي از ظلم هايي كه دروان جاهلي در حق زن روا مي داشت، قانون ظهار بود كه اسلام آن را لقو و براي ارتكاب ان جريمه سنگين تعيين كرد. ( يظاهرون منكم من نسائكم ... بثولون منكراً من القول )
3- مبارزه با خرافات و عادات و سنت هاي غلط ، بايد منطقي و مستدل باشد. ( ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللائي ولدنهم )
4- گاهي يك ناله ي به حق ، به يك چريان نجات بخش منجر مي شود.(‌تشتيك الي الله ... ان امهاتهم الا اللائي ولدنهم )
5- زشت گويي و زور گويي ، سيره مستمر جاهليت بوده است . ( ليقولون منكرا... )
6- براي هر كاري راهي شرعي و قانوني است، راه جدا شدن زن و مرد از يكديگر طلاق است ، آن هم با مراعات قوانين و حقوق هر دو ، ولي
جدا شدن از طريق ظهار و هر راه نامشروع ديگر ، منكر و باطل است . ( ليقولون منكراً من القول و زورا)
7- خداوند ، هم گناهان را مي بخشد و هم چشم پوشي مي كند.( لعفو غفور)
8- اگر گناه ، بزرگ است ، عفو الهي نيز قابل ترديد نيست. ( لبقولون منكراً من القول و زورا ... لعفو غفور )
آيه سوم
نكته ها :
در قرآن ، آزاد كردن برده ، به عنوان كفاره براي قتل خطايي ، سوگند نا بجا و ظهار در نظر گرفته شده است.
نگاهي به موعظه
موعظه به معناي هشدار و تذكر و نعمتي است كه براي نرم شدن دل مخاطب و پذيرش او باشد و در اسلام جايگاه ويژه اي دارد زيرا:
خداوند موعظه مي كند : ( ان الله نعما يعظكم به )
پيامبر مامور موعظه است : ( و عظهم ... فولا بليغا )
قرآن موعظه است : ( هدي و موعظه للمتقين )
موعظه انواعي دارد :
الف ) موعظه با گفتار ، نظير موعظه هاي لقمان به فرزندش ، ( قال لقمان لابنه و هويعظه )
ب ) موعظه از طريق رفتار كه در روايات سفارش شده نه تنها با گفتار كه با عمل خود مردم را به كار خير دعوت كنيد. ( كونوا دعاه الناس بغير السنتكم )
ج ) موعظه از طريق تنبيه و كيفر ، چنانكه اين آيه ، آزاد كردن برده را وسيله پند گرفتن قرار داده است ، ( ذلكم توعظون به )
در مسائل خانوادگي ، قرآن به موعظه توجه خاصي دارد:
الف ) به مردان مي گويد موعظه كنيد: ( فعظو هن )
ب ) در مورد طلاق مي فرمايد : بعد از تمام شدن مدت عده ، نگهداري يا جدايي بايد همراه با عدل و نيكي باشد.( ذلكم يوعظ به )
ج ) در مسئله ظهار نيز مردان را موعظه مي كند . ( ذلكم توعظون به )
د ) برخورد والدين با فرزندان بايد همراه موعظه باشد. ( قال لقمان لابنه و هو يعظه )
پيام ها :
1- در دوران جاهلي ، مردان به زنان ظلم مي كردند.( يظاهرون من نسائهم )
2 - اسلام بن بست ندارد و هر كس مي تواند به مسير درست باز گردد . ( يعودون )
3- جريمه ، نقس پيشگيري داشته و راهي براي كنترل است. ( يظاهرون ... فتحرير رقبه )
4- هر سخن و كلامي را نمي توان به همسر گفت : بعضي كلمات كفاره سنگين دارد. ( لما قالوا فتحرير رقبه ) در مقابل گفتار خود نيز مسئوليت داريم .
5- ظلم به همسر تاوان دارد. ( فتحرير رقبه )
6- اسلام از هرفرصتي براي آزادي بردگان استفاده مي كند. ( فتحرير رقبه )
7- زن در اسلام عزيز است و تحقير او كفاره دارد. ( فتحرير رقبه )
8- براي حفظ نظام خانواده ، اسلام جريمه هايي را وضع كرده است ، ( فتحرير رقبه )
9- باز داشتن انسان ها از كار بد هميشه با سخنراني نيست ، گاهي از طريق جريمه بايد موعظه صورت گيرد. ( فتحرير رقبه ... توعظون )
10 - در پرداخت جرايم ، حيله و فرار نبايد باشد كه خداوند ناظر است. ( والله بما تعملون خبير )
آيه چهارم
نكته ها :
در قرآن بيش از ده مرتبه كلمه ي « حدود » بكار رفته است كه اكثر آنها مربوز به حقوق خانواه مي باشد.
كسي كه برده اي براي آزاد كردن نيافت ، بايد دوماه پي در پي روزه بگيرد . بر اساس روايات ، اگر كسي 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت ، مي تواند باقي روزه ها را به صورت متفرقه بگيرد. و اين خود تسهيلي است كه از طريق اهل بيت وارد شده است.
تكرار جمله ( قبل ان يتماسا ) در اين دو آيه ، نشان آن است كه قبل از پرداخت جريمه تماس با همسر ممنوع است.
پيام ها :
1- جريمه بايد متنوع باشد . ( فتحرير رقبه ... فمن لم يجد ... فمن لم يستطع )
2- دين جهاني بايد قوانينش قابل تطبيق با هر زماني باشد ، تا مردم در بن بست قرار نگيرند. گاهي برده نيست ، ( فمن لم يجد ) و گاهي امكان روزه گرفتن نيست ، ( فمن لم يستطع )
3- جرائم اسلامي ، انواع بركات را براي جامعه در بردارد.
بردگان در بند آزاد مي سازد.
با روزه گرفتن ، افراد را ضبور و مقاوم مي كند. ( فصيام شهرين متتابعين )
با اطعام ، گرسنگان را سير مي كند. ( فاطعام ستين مسكينا)
4- جريمه بايد درجه بندي داشته باشد و شرايط زماني و مكاني و توان افراد در نظر كرفته شود . ( فتحرير رقبه ... فمن لم يجد ... فمن لم يستطع )
5- احكام الهي تخفيف بردار هست ، ولي تعطيل بردار نيست . ( فمن لم يجد ... فمن لم يستطع ...)
6- در جرايم الهي از اموال يا توان بدني شما كاسته مي شود ولي در عوض به ايمانتان افزوده مي شود. ( فتحرير رقبه ... صيام شهرين ... اطعام ستين ... ذلك لتومنوا)
7- فلسفه جرايم و كيفرها را روشن كيند تا مردم با دلگرمي آنها را بپذيرند. ( فتحرير رقبه ... ذلك لتومنوا)
8- عمل نكردن به حدود الهي و بي اعتنايي به آن كفر است ، ( تلك حدود الله و
للكافرين )
آيه پنجم
نكته ها :
« يجادون الله » به معناي ايجاد مانع و مخالفت در حدود الهي است ، خواه با
حديد ( آهن ) و قدرت باشد يا از طريق لجاجت و عناد و كارشكني و توطئة .
« كبتوا » از « كبت » به معناي سركوب كردن و از پا در آوردن است.
در اين سوره دوبار جمله ي ( ان الذين يحادون الله و رسوله ) تكرار شده است و در هر دو آيه ، خواري و ذلت به عنوان كيفر مانع تراشي در راه
اجراي حدود الهي بيان شده است . چنانكه در آيه 20 مي فرمايد: ( اولئك في الا ذلين )
پيام ها :
1- اصرار بررسوم جاهلي و بي اعتنايي به حدود الهي ، جنگ با خدا و رسول است . ( الذين يظاهرون ... فتحرير رقبه ... تلك حدود الله ... الذين يحادون الله ...)
2- در درگيري حق و باطل ، شكست و رسوايي براي باطل است . ( يحادون الله ... كبتوا )
3- خداوند ، اعتبار يا هشداري كه براي ايمان يا جنگ با خودش مقرر كرده ، همان را براي ايمان يا جنگ با رسولش نيز مقرر كرده است . ( لتومنوا بالله و رسوله ... يحادون الله و رسوله )
4- در راه اجراي احكام الهي مانع تراشي نكيند كه عاقبت تلخي در پي دارد.
( يحادون الله ... كبتوا )
5- به مخالفان هشدار دهيم ، ( يحادون الله ... كبتوا )
6- اكر در رسوايي اهل باطل شك داريد به تاريخ مراجعه كنيد. ( كما كبت الذين من قبلهم )
7- تاريخ داراي قانون و سنت است . ( كما كبتوا كبت )
8- حق ، هميشه دشمن داشته است ، ( كما كبت الذين من قبلهم )
9- قهر الهي بعد از اتمام حجت است . ( كبت الذين من قبلهم و قد انزلنا آيات ...)
10- نشانه هاي خدا هم روشن است و هم متعدد. ( آيات بينات )
11- ستيز در برابر انبيا توهين به آنان است و لذا كيفر اين گونه افراد ، خواري و ذلت است ( وللكافرين عذاب مهين )
12- مانع تراشي و ستيز در برابر حق ، يا كفر است يا به كفر مي انجامد . ( و للكافرين عذاب مهين )
آيه ششم
نكته ها :
اين آيه به بعثت همه مردم در قيامت ، به صورت دسته جمعي اشاره مي كند كه نمونه آن را در جاي ديگر چنين مي خوانيم : ( حشر ناهم فلم نغادر
منهم احدا ) همه را در صف محشر برانگيزيم و يكي را فرو نگذاريم .
( ... ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها ...) همه را در صف محشر برانگيزيم و يكي را فرو نگذاريم .
و نمونه احصاي خداوند دا در آيه اي ديگر چنين مي خوانيم :
( ... ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها ...) اين چه كتابي است كه اعمال كوچك و بزرگ ما را فرو نگذاشته ، همه را به شمارش در آورده است .
در كنار گواهي و شهادت خداوند ، شاهدان ديگري نيز هستند. ( يوم يوم الاشهاد)
كلمه « شهيد » در قرآن گاهي به معناي مشهود است و گاهي به معناي شاهد و در اينجا به قرينه ي ( احصاه الله ...) به معناي شاهد مي باشد.
پيام ها:
1- قهر الهي هم در دنياست ( كبتوا ) و هم در آخرت . ( يوم يبعثهم الله )
2- معاد ، صحنه ظهور قدرت و علم الهي است ، ( يبعثم الله جميعا ) نشانه قدرت و ( فينبئهم ) نشانه علم اوست.
3- دادگاه قيامت علني و عمومي است . ( جميعا ً فينبئهم )
4- به مجرم ، خلاف كاري هايش را تفهيم كنيد. ( فينبئهم بما عملوا)
5- ستيزه جويان بدانند كه توطئه ها و كارشكني ها يشان ثبت و ظبط مي شود، گرچه خودشان فراموش كنند و از ياد ببرند . ( احصاه الله ...نسوه)
6- خلاف هاي كوچك خود را ناديده نگيريد كه خداوند حساب دقيق همه را دارد.
( احصاه الله )
7- فراموش كردن خلاف ها ، سبب محو آنها نمي شود. ( احصاه اله و نسوه )
8- عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصيت نكنيم ، ( والله علي كل شي ء شهيد)
آيه هفتم
نكته ها :
« تر » از « رويت » به معناي ديدن است كه گاهي به معناي فهميدن نيز بكار مي رود و در اينجا اين معنا مراد است.
« نجوي » از « نجي » به معناي نجات و جدا شدن از خطر است . « نجوه » مكان بلندي است كه از ساير قسمت هاي زمين جداست. از آنجا كه سخن در گوشي ، در واقع جدا كردن طرف از ديگران است و يا چنان آهسته بيان مي شود كه سايزين ازآن آگاه نمي شوند و يا به خاطر اينكه محتواي سخناني كه گفته مي شود وسيله دور شدن شنونده از خطر مي باشد، به آن نجوي گفته مي شود.
همچنين نجوا شامل جلسات مخفيانه اي مي شود كه افراد مجرم و خلاف كار ، به دور از چشم ديگران تشكيل مي دهند و آهسته و بدون كوچك ترين سرو صدايي سخن مي گويند به گمان اينكه كسي آنها را نمي بيند و سخنشان را نمي شنود.
قرآن ، درباره علم خداوند به اسرار و نجواي مردم ، چندين بار سخن به ميان آورده است ، از جمله: آيه 78 سوره توبه ( لم يعلموا ان الله يعلم سرهم و نجواهم و ان الله علام الغيوب ) و آيه 80 سوره زخرف ( ام يحسبون انا لانسمع سرهم و نجواهم بلي و رسلنا لديهم
يكتبون )
در اين آيه و آيه قبل ، ده بار به علم خداوند اشاره شده و آغاز و پايان اين آيه ، با علم الهي است ، ( يعلم ... عليم )
با نگاهي به ايات قبل ، به خصوصيات علم الهي پي مي بريم ، علم او به تمام جزئيات است. ( هورا بعهم و هو سادسهم )
علم او دقيق است . ( احصاه الله )
علم او حضوري است .( علي كل شيء شهيد)
به علم او غبار نسيان نمي نشيند ( احصاه الله و نسوه )
به واسطه علم او ديگران از اعمال فراموش شده خود با خبر مي شوند .( نسوه ... ينبئهم )
احاطه علمي خدا به همه هستي هميشكي و ازلي است. ( هو معهم اين ما كانوا )
علم دارد ولي معمولاً در دنيا كسي را رسوا نمي كند . ( ينبئهم بما عملوا يوم القيامه )
علم او دائمي است نه موسمي . ( يعلم ، عليم )
آسمان و زمين ، در برابر علم او يكسان است. ( يعلم ما في السموات و ما في الارض )
پيام ها :
1- نگاهي كه به دانستن و فهميدن حق نيانجامد ، قابل توبيخ است.( الم تر ...)
2- آسمان و زمين ، بزرگ و كوچك ، آشكار و پنهان ، همه در برابر علم خداوند يكسان است.( يعلم ما في السموات و ما في الارض ... هو رابعهم ... هو معهم )
3- تعدد افراد و تنوع سخنان آنان ، در علم خداوند تاثيري نداشته و خداوند به همه آنها و سخنانشان آگاه است ، ( لا ادني من ذلك و لا اكثر )
4- مكان و زمان در علم خداوند اثري نداشته و او به همه چيز آگاه است. ( هو معهم اينما كانوا)
5- چون وجود خداوند نامحدود است ، پس هر جا كه باشيم او همراه ما است. ( هو معهم اينما كانوا )
6- در قيامت ، خبر دهنده ، خود شاهد بوده است ، ( شهيد ، عليم ، ينبئهم )
آيه هشتم
نكته ها :
در آيه قبل خوانديم كه هر چند نفر با هم نجوي كنند ، خدا نزد آنان حاضر است و سخن آنها را مي شنود . اين آيه نمونه اي از نجوي را بيان مي كند كه مخالفان درباره مخالفت با پيامبر است .
« يصلونها » از « صلي » به مهناي ورود كردن به جايي براي سوزاندن و گداختن است.
پيام ها :
1- نجوا در جمع مؤمنان ، منكري است كه از آن نهي شده ايم . ( نهوا عن النجوي ) ( در آيه ي 10 نيز مي خوانيم : ( انما النجوي من الشيطان)
2- ناهيان از منكر توقع نداشته باشند كه مردم با گفتن آنها منكر را كنار بگذارند .
( يعودون لما نهوا)
3- تكرار گناه و بي اعتنايي به تذكرات ، جرم را سنگين مي كند. ( يعودون لما نهوا)
4- اسنان ، گام به گام منحرف مي شود . ( اول گناه فردي و نافرماني خدا، سپس تجاوز گري به ديگران و آنگاه مخالفت با رهبر الهي ) ( الاثم والعدوان و معصيه الرسول )
5- اطاعت از پيامبر معصوم واجب است. ( لذا از نافرماني اوبه هر شكل انتقاد شده
است .) ( معصيه الرسول)
6- به هر تجليل و تكريم و تمجيدي اعتماد نكنيم ، ( منافقان ، آشكارا تجليل بيش از حد دارند، ولي مخقيانه از نافرماني پيامبر سخن مي گويند .)
( حيوك بما لم يحيك به الله )
7- چاپلوسي و تملق و تعريف بيش از اندازه ، از نشانه هاي نفاق است . ( حيوك بما لم يحيك به الله )
8- حتي در تجليل از اشرف مخلوقات ، حدود را مراعات كنيم. ( لم يحيك به الله )
9- نه تنها گفتار مخفي منافقان را خدا آشكار مي كند ، بلكه آنچه را در دل دارند و به اصطلاح حديث نفس مي كنند ، برملا مي سازد. ( يقولون في انفسهم )
10- مهلت هاي الهي را نشانه رضايت او ندانيد . ( لولا يعذبنا الله حسبهم جهنم )
11- سرانجام نفاق ، جهنم است . ( حسبهم جهنم )
12- گفتار بد ، سرانجام بدي را براي انسان آماده مي كند. ( بما نقول ... فبئس
المصير )
آيه نهم
نكته ها :
نجوي و در گوشي سخن گفتن مي تواند احكام متفاوتي داشته باشد از جمله :
آنجا كه فاش شدن اسرار ، به ضرر اسلام و مسلمين باشد ، نجوي واجب است .
آنجا كه سبب ترس و دلهره ي ديگران شود ، نجوي حرام است .
و آنجا كه براي كمك به ديگران و سفارش به تقوي باشد ، مستحب است .
« بر » شامل هر كار نيكي مي شود و نمونه هايي از آن در آيه 177 سوره بقره آمده است :
( ولكن البر من آمن بالله ...)
انسان به تدريج مرتكب گناهان بزرگتر مي شود:
اثم ، گناه فردي است مثل شرب خمر .
عدوان ، تجاوز به حقوق ديگران است.
معصيت الرسول ، مخالفت با فرمان هاي اجتماعي و حكومتي رهبر الهي است كه براي مصالح مسلمين صادر مي فرمايد.
موضوع و محتواي گفتار ، ارزش آن را مشخص مي كند ، اگر موضوع نجوي ، نيكي و تقوي باشد يك ارزش است ولي اگر گناه و ستم و توطئه
باشد حرام است . البته گاهي محتوي نيز خوب است . اما موقعيت خوبي نيست ، مثلاً در جمع مؤمنان دو نفر در گوشي سخن بگويند.
پيام ها :
1- مؤمن محترم است حتي هنكام نهي از منكر احترام او را حفظ كنيد. ( يا ايها الذين آمنوا )
2- در امر به معروف و نهي از منكر و ارشاد و تبليغ ، راه هاي حق و باطل و مصاديق آن را بايد روشن كرد. ( لا تتناجوا ... تناجوا)
3- همه ي سخنان را نبايد آشكار و نهان گفت. گاهي بايد نهي از منكر يا امر به معروف ، در خفا و پنهان باشد.
4- مبادا نجواي بد را به جاي نجواي خوب قلمداد كنيم ، ( تناجوا ... و اتقوا الله الذي اليه تحشرون )
5- تقوا و پرهيزكاري و توجه به معاد ، زمينه دوري از سخنان نارواست ، ( واتقوا الله الذي اليه تحشرون )
آيه دهم
يپام ها :
1- چنانكه ريخت و پاش و مصرف بيش از اندازه ، انسان را برادر شيطان قرار مي دهد ، ( ان المبذرين كانوا اخوان اشياطين )‌ نجوي نيز انسان
را شيطان صفت مي كند.( انما النجوي من الشيطان )
2- هر گونه سخن‌ آشكار و نهاني كه موجب ترس و دلهره در ميان مسلمانان گردد ، كاري شيطاني است .( النجوي من الشيطان ليحزن الذين آمنوا)
3- بايد دغدغه ها را چنين تسلي داد كه تا خدا نخواهد كسي نمي تواند آسيبي
برساند ، ( ليحزن ... ليس بضارهم )
4- مؤمنان در حفظ و حراست خداوند هستند. ( وليس بضارهم شيئا ً )
5- تلاشهاي منافقان ، از مدار قدرت الهي خارج نيست ، ( وليس بضارهم شيئا ً الا
باذن الله )
6- جنگ رواني دشمن را خنثي كنيم . ( ليحزن ... و ليس بضارهم شيئا ً )
7- داوري شفا بخش هر گونه نا آرامي و دلهره ، توكل بر خداوند است ، ( و علي الله فلبتوكل المومنون )
8- توكل برخدا كار هر كس نيست ، ايمان مي خواهد ( فليتوكل المومنون ) گرچه خداوند از مومنان حمايت مي كند، ولي آنان نيز بايد برخداوند توكل كنند.
آيه يازدهم
نكته ها :
« تفسح » به معناي وسعت دادن ، گشايش و جا دادن است و « انشزوا » به معناي بلند شدن از جاي براي احترام به ديگران است .
در آيه قبل ، عامل حزن و ناراحتي را نجوي بيان كرد ، در اين آيه ، عامل شادماني و محبت را ، جا دادن براي نشستن در مجالس بيان مي كند.
خداوند در قرآن براي چند گروه ، جايگاه و درجات مخصوصي قرار داده است : انبيا ، مجاهدان ، نمازگزاران ، اهل انفاق ، مؤمناني كه عمل صالح انجام مي دهند و دانشمندان .
شايد جمله ( يرفع الله الذين آمنوا و الذين اوتوا العلم درجات ) نشانه ي آن باشد كه فرمان بر پا ، بخ خاطر ورود مؤمنان و دانشمندان است ، يعني به احترام آنان قيام كنيد.
پيام ها :
1- ايمان شرايط و لوازمي دارد كه بايد رعايت گردد. ( يا ايها الذين آمنوا اذا ...)
2- جا دادن به ديگران در هر مجلسي كه باشد لازم است . ( في المجالس )
3- جا دادن و احترام به تازه واردان ، يك ارزش است . ( فافسحوا ... فانشزوا)
4- عمل به دستورات خداوند ، زمينه براي دريافت پاداش هاي بيشتر است ، ( فافسحوا يفسح الله لكم )
5- گشايش در كار ديگران ، سبب گشايش خداوند در امور شماست. ( فافسحوا يقفسح الله لكم )
6- رعايت آداب اجتماعي ، حتي در نشست و برخاست ، مورد سفارش اسلام است .( فافسحوا ... فانشزوا )
7- پاداش الهي با عمل ما منتاسب است ، گشايش ، گشايش مي آورد. ( فافسحوا يفسح الله )
8- گاهي لازم است به احترام ورود بزرگان و دانشمندان اهل مجلس گفته شود كه برخيزيد . ( انشزوا فانشزوا )
9- علم ، هديه و تفضل الهي است. ( اوتوا العلم )
10- صاحبان علم و دانش ، بايد در جامعه اسلامي از جايگاه بالا و والايي برخوردار باشند . ( والذين اوتوا العلم درجات )
11- عمل دانشمند ، پاداش بيشتري دارد. ( يرفع الله ... الذين اوتوا العلم درجات )
12- جا دادن و بلند شدن ها ، خالصانه نه به انگيزه هاي ديگر. ( والله بما تعملون خبير )
13- در نشست و برخاست ها ، خدا را فراموش نكنيم . ( والله بما تعملون خبير )
سوره دوازدهم
نكته ها :
روزي جمعي از ثروتمندان ، با پيامبر (ص) نجوي مي كردند و اين كار را براي خود نوعي تقرب به حضرت مي پنداشتند . فقرا از اين صحنه محزون شدند. دستور آمد كه براي نجوي با پيامبر صدقه بدهيد تا كينه و غيظ و اندوه فقرا برطرف گردد و همچنين تا ضرورتي در بين نباشد وقت
شريف پيامبر گرفته نشود.
حضرت علي ( ع ) مي فرمايد: آيه اي كه نه قبل از من و نه بعد از من كسي به آن عمل نكرد ، آيه صدقه است. ديناري داشتم ، آن را به ده درهم تبديل كردم ، ده بار صدقه دادم
و با پيامبر (ص) گفتگو كردم.
پيام ها :
1- ايمان ، مسئوليت آور است . ( يا ايها الذين آمنوا اذا ... )
2- صدقه را بايد پيش از انجام كار پرداخت كرد. ( فقدموا ... صدقه )
3- معلم مي تواند براي آموزش ، هزينه اي را مشخص كند . چه خود دريافت كند و چه به ديگران حواله دهد. ( فقدموا بين يدي نجواكم صدقه )
4- ميزان صدقه در اسلام تعيين نشده تا انسان خود تصميم بگيرد. ( صدقه )
5- از هر راهي بايد براي فقر زدايي استفاده كرد. شرط ملاقات خصوصي با پيامبر، پرداخت صدقه به فقرا بود. ( فقدموا بين يدي نجواكم صدقه )
6- در انتخاب ميان پول و پيامبر . ميزان ايمان و علاقه مردم شناخته مي شود . ( فقدموا بين يدي نجواكم صدقه )
7- صدقه ، خيرات بسياري را براي فرد و جامعه به دنبال دارد. ( ذلك خير )
8- وابستگي به دنيا ، پليدي و دل كندن از آن پاكي است ، ( ذلك خير لكم و اطهر )
9- صدقه ، نوعي تطهير است . ( اطهر ) چنانكه در جاي ديگر مي خوانيم : ( خذ من اموالهم صدقه تطهرهم )
10 - پاكي دو نوع است : جسمي ، ( و ان كنتم جنبا ً فاطهروا ) و روحي . ( ذلك خير لكم و اطهر )
11- در احكام اسلام بن بست نداريم . ( فان لم تجدوا )
12- قانون گذار بايد مراعات همه مردم را در وضع قانون بكند . ( فان لم تجدوا)
13- فقرا به خاطر ندشتن پول صدقه ، احساس حقارت نكنند، زيرا مشمول رحمت الهي هستند. ( فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم )
14- در اسلام فقر نكوهيده است ولي هيچ گاه اسلام كسي را به خاطر فقر طرد نكرده و محروم نساخته است. ( فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم)
آيه سيزدهم
نكته ها :
« اشفاق » به معني دلهره و دل نگراني به خاطر از دست دادن چيزي است.
اين آيه نشان مي دهد كه پرداخت صدقه ، پيش از گفتگوي خصوص با پيامبر . از ابتدا فرماني آزمايشي بود تا مؤمنان صادق و عاشق . از ديگران باز شناخته شوند. نه آنكه چون خداوند ديد مردم عمل نيم كنند، عقب نشيني كرد. ( حرف « واو » در ( وتاب الله عليكم ) نشان مي دهد
كه برداشتن حكم . به خاطر ترك مردم نبوده است.)
در اين آيه ، برخي اصحاب پيامبر كه به خاطر تر س از بذل مال ، گفتگو با رسول الله ( ص) را ترك كردند، مورد عتاب الهي قرار گرفته اند.
پيام ها :
1- با آنكه نجوا با پيامبر ، امري واجب يا مستحب نبود ، ولي چون بخل ورزيدند ، مورد توبيخ قرار گرفتند . ( اشفقتم )
2- مردم از يكبار صدقه دادن نمي ترسند از تكرار آن مي ترسند. ( صدقات ) به جاي « صدقه » ( يكبار اهل خير بودن كافي نيست ، استمرار آن لازم است . )
3- همه اصحاب پيامبر اكرم مطيع او نبودند ( فاذ لم تفعلوا ) ( برخي به فرمان صريح ( قدموا بين يدي نجواكم صدقه ) عمل نكردند ).
4- اكر مستحبات را انجام نمي دهيد ، حداقل در انجام واحبات كوتاهي نكنيد. خداوند به كساني كه حاضر به پرداخت صدقه نشدند، مي فرمايد :
زكات بدهيد ( اشفقتم ان تقدموا ... صدقات ... اتوا الزكاه )
5- توبيخ بايد همراه با راه جبران باشد. ( اشفقتم ... تاب الله عليكم فاقيموا الصلوه )
6- از كساني كه نا فرماني مي كنند مايوس نشويد و با آنان برخورد عادلانه داشته باشيد. خداوند از كساني اطاعت مي خواهد كه در مورد فرماني ديگر اطاعت نكردند. ( لم تفعلوا ... اطيعوا الله )
7- با نماز و زكات ، مصالح فوت شده را جبران كنيد. ( لم تفعلوا ... فاقيموا ... و اتوا ...)
8- دين يك رابطه فردي و شخصي با خدا نيست ، رسيدگي به فقرا و اطاعت از فرمانه هاي حكومتي پيامبر نيز از احكام ديني است . ( فاقيموا الصلوه و اتوا الزكاه و اطيعوا الله و
رسوله )
9- در چگونگي عمل خود دقت كنيد كه خداوند به همه اعمال آگاه است. ( والله خبير بما تعملون )
آيه چهاردهم و پانزدهم
نكته ها :
گرچه در قرآن ، گروهاي مختلفي مورد غضب الهي قرار گرفته اند ، ولي شايد مراد از قول غضب شده در اين آيه و آيات ديگر يهوديان باشند ، زيرا سه بار در قرآن با جمله « باؤوا بغضب » از آنان ياد شده است.
مراد از كساني كه با گروه مورد غضب واقع شده طرح دوستي ريختند، منافقان هستند.
پيام ها :
1- پذيرفتن ولايت و سرپرستي كساني كه مورد غضب خداوند قرار گرفته اند ، امري قابل توبيخ است . ( الم تر الي الذين ...)
2- كسي كه دست خود را از دست پيامبر رحمت جدا كند ، در دست غضب شدگان تاريخ مي گذارد.( تولوا ... غضب الله عليهم )
3- جدا كردن خودي از غير خودي و شناخت دشمن و منافق لازم است. ( ما هم منكم و لا منهم )
4- عادت و روش منافقان، توسل به سوگند دروغ است ، ( يحلفون علي الكذب)
5- منافقان ، پيوسته از مقدسات سوء استفاده مي كنند. ( يحلفون )
6- منافقان ، آگاهانه دست به خلاف مي زنند. ( وهم يعلمون )
7- عذاب و كيفر الهي ، به خاطر عملكرد بد انسان ها است . ( ساء ما كانوا يعملون )
آيه شانزدهم و هفدهم
نكته ها :
براي به انحراف كشاندن و باز داشتن مردم از راه حق ، شياطين جن و انس راه هاي مختلفي دارند كه در قرآن مطرح شده است از جمله :
سوگند دروغ كه در همين آيه مطرح است.
سرمايه گذاري ها مادي : ( يفقون اموالهم ليصدوا عن سبيل الله )
سرمايه گذاري فرهنگي و گسترش و اشاعه فساد: ( من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله )
بدعت و دين سازي : ( وجعل لله انداداً ليضل عن سبيله )
زيبا جلوه دان بدي ها و تزئين اعمال توسط شيطان : ( زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل )
پيام ها:
1- منافقان از مذهب عليه مذهب استفاده مي كنند. ( اتخذوا ايمانهم جنه )
2- عذاب منافقان شديد است . ( فلهم عذاب مهين ... فيها خالدون )
3- هشدارهاي فرآن بسيار جدي است. مال و فرزند در آخرت ، كارساز نخواهد بود. ( لن تغني عنهم اموالهم و لا اولادهم )
4- دنيا با آخرت تفاوت هاي فراواني دارد، كه از جمله ي آن ، بي اثر بودن مال و فرزند است . ( لن تغني عنهم اموالهم و لا اولادهم ...)
5- در هشدارها به سراغ علت ها برويد . علت توطئه ها ، مغرور شدن به مال و فرزند است . ( لن تغني عنهم اموالهم و لا اولادهم ...)
6- نفاق در دنيا، سبب جاودانگي در دوزخ است . ( اصحاب النار هم فيها خالدون )
آيه هجدهم
نكته ها :
مسئله سوگند دروغ در قيامت ، بارها در قرآن آمده است . چنانكه در سوره انعام مي خوانيم : ( والله ربنا ما كنا مشركين ) با سوگند مي گويند كه ما مشرك نبوديم.
چون سوگند به تدريج انسان را به باور مي كشاند ، لذا بايد در برابر سوگند دروغ ايستاد و اجازه نداد كه مردم آن را باور كنند . در جمله ( الا انهم هم الكاذبون ) ، كلمات ( الا ، ان ، هم ) همه براي پيشگيري از باور مردم است.
لقب دروغگو ، نشانه ي منافق در دنيا و آخرت است . در سوره منافقون مي خوانيم كه خداوند گواهي منافقين را درباره حقانيت پيامبر اسلام (ص)
دروغ مي داند . ( والله يشهد ان المنافقين لكاذبون ) و در اين آيه ، خداوند آنان را در قيامت هم دروغگو مي داند.
پيام ها :
1- اگر دروغگويي براي انسان ملكه و خلق ثابت و هميشگي شود ، حتي در قيامت هم به دروغ سوگند مي خورد. ( فيحلفون له كما يحلفوق لكم )
2- منافقان در دنياي خيالي غوطه ور هستند . ( يحسبون انهم علي شي ء)
3- زندگي منافقان ، سراسر دروغ و نادرستي است . ( الا انهم هم الكاذبون )
آيه نوزدهم
نكته ها :
حضرت علي ( ع ) مي فرمايد : اگر حق و باطل به طور روشن مطرح باشند، مشكلي پيش نمي آيد ولي مخلوطكردن حق و باطل سبب بروز فتنه
و تسلط شيطان مي شود.
امام حسين ( ع ) نيز در كربلا به لشكر يزيد فرمود :
روش شيطان اين گونه است كه :
گام به گام انسان را به سوي خود مي كشاند.
گاهي مطلبي را القا مي كند ، نظير كسي كه از دور سنگي پرتاب مي كند . گاهي تماس مي گيرد ولي نفوذ ندارد. گاهي در دل نفوذ مي كند.( يوسوس في صدور الناس ) گاهي نفوذ مي كند و همانجا مي ماند . ( فهو له قرين ) گاهي انسان بردار شيطان مي شود.( اخوان الشياطين ) و گاهي مريد شيطان مي شودو شيطان بر او تسلط كامل مي يابد . ( استحوذ عليهم الشيطان )
پيام ها :
1- مؤمن در صورت تماس با شيطان ، متذكر ياد خدا مي شود، ( مستهم طائف من الشيطان تذكروا ) اما منافق كه از مرحله تماس به مرحاه سلطه پذيري شيطان رسيده ، ديگر متذكر هم نمي شود . ( فانساهم ذكر الله )
2- سوگند دروغ ، مقدمه سلطه شيطان است. ( يحلفون ... استحوذ ...)
3- هر چه از ياد خدا غافل شويم ، به مدار حزب شيطان نزديك مي شويم . ( انساهم ذكر الله ... حزب الشيطان )
4- خود را در اختيار هر حزب و گروهي قرار ندهيم كه بعضي گروه ها ، حزب شيطان اند. ( اولئك حزب الشيطان )
5- خسران واقعي ، پيروي از شيطان است ، نه زيان هاي مالي . ( ان حزب الشيطان هم الخاسرون)

آيه بيستم
نكته ها :
ظاهراً اين آيه در ادامه آيات قبل و ادامه حركات منافقان است ، خصوصا ً با توجه به اينكه در آيه پنجم همين سوره ، سرنگوني و هلاكت موضع گيران در برابر خدا و رسول را خوانديم. ( يحادون الله و رسوله كبتوا كما كبت الذين من قبلهم )
مشكلاتي كه گاهي مؤمنان مي كشند ، زود گذر ، لحظه اي و برطرف شدني است . ولي ذلت مخالفان ، ابدي و عزتشان مقطعي است . ( اولئك في الاذلين )
پيام ها :
1- انفاق و دوروي انسان را به جايي مي رساند كه خود را در برابر خدا و رسول قرار مي دهد . ( يحادون الله و رسوله )
2- كساني كه مسلمانان را ذليل مي دانستند، ( لئن رجعنا الي المدينه ليخرجن الا عز منها الاذل ) خودشان بدترين نوع ذلت را تحمل خواهندكرد.
( في الاذلين )
3- هر كس در مقابل حق بايستد به بدترين ذلت ها دچار خواهد شد. ( يحادون الله ... في الا ذلين )
4- همان گونه كه دستورات پيامبر دستورات خداست ، جنگ با رسول خدا جنگ با خداست.( الذين يحادون الله و رسوله )
5- چون عزت تنها از آن خدا و رسول او است پس كساني كه در برابر آنان جبهه مي گيرند ذليل ترين و خوارترين افراد مي شوند . ( في الاذلين)
6- سرانجام مخالفت با دستورات خدا و پيامبر ، خواري و ذلت در دنيا و آخرت است . ( اولئك في الاذلين )
آيه بيست و يكم
نكته ها :
سنت خداوند پيروزي حق بر با طل است . با آن همه تهمت هايي كه به پيامبر زدند و با آن همه كار شكني ها و مانع تراشي ها و ايجاد فتنه ها و جنگ ها ، آيا تا كنون نام پيامبر اسلام و ساير انبيا بيشتر مطرح است يا مخالفان شان ؟ نام حضرت ابراهيم باقي است يا نمرود ؟ امام حسين ( ع )
عزيز است يا يزيد ؟ امام حسين ( ع )‌ به هدفش كه رسوا كردن بني اميه و دادن درس آزادگي به بشريت بود رسيد اما يزيد چطور؟
سؤال : اگر حق پيروز است ، پس چرا در مواردي طرفداران آن شكست مي خورند؟
پاسخ : اگر گفته شود فرزند نعمت است ، به اين معنا نيست كه مشكلات دوران بارداري و زايمان ، در كار نيست ، بلكه مراد آن است كه با تمام اين مشكلات نعمت است . پيروزي حق بر باطل نيز در سايه ايمان ، استقامت و اتحاد است . چنانكه قرآن مي فرمايد : ( الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتزل عليهم الملائكه ) ( لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين ) اما اگر سستي و تفرقه و نافرماني پديدار شد شكست حتمي خواهد بود: ( حتي اذا فشلتم و تنازعتم و عصيتم )
بر اساس روايات ، وعده خداوند در مورد غلبه كامل حق بر باطل ، در زمان ظهور امام زمان ( ع ) محقق خواهد شد.
آيه بيست و دوم
نكته ها :
مقام رضا ، بالاتر از مقام تسليم است ، يعني بنده نه فقط تسليم مقدرات الهي و امر و نهي اوست ، بلكه در دل نيز به آن راضي است و از سر رضايت آن را مي پذيرد.
ايمان با كفر سازگار نيست. به نوح درباره ي فرزندش گفته مي شود : ( انه ليس من اهلك )‌هنگامي كه براي ابراهيم ثابت شد عموي او منحرف است از او برائت جست : ( فلما تبين له انه عدو لله تبرا منه ) حتي پيامبر اسلام ( ص ) از استغفار براي مشركان منع مي شود ( ما كان للنبي و الذين آمنوا ان يستغفروا للمشركين و لو كانوا اولي قربي من بعد ما تبين لهم انهم اصحاب الجحيم )
تولي و تبري
در سوره مجادله بارها سخن از تولي و تبري مطرح شده است كه بيانگر اهميت دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خداست:
( تولوا فوما ً غضب الله عليهم ) ( لا تجد ... بوادون من حاد الله )
امام رضا ( ع ) فرمود : « كمال الدين ولا يتنا و البرائه من عدونا » كمال دين ، در پذيرش ولايت ما و دوري از دشمنان ماست.
به امام صادق ( ع ) گفتند: فلاني به شما محبت مي ورزد ولي نسبت به برائت از دشمنان شما ضعيف عمل مي كند. حضرت فرمودند : دروغ مي گويد كسي از ادعاي محبت ما را دارد و از دشمن ما دوري نجسته است.
انواع تاييد هاي الهي در قرآن :
تاييد با فرشته خود جبرئيل .( ايدتك بروح القدس )
تاييد ويژه الهي . ( وايدهم بروح منه )
تاييد با ياري مؤمنين . ( ايدك بنصره و بالمؤمنين )
تاييد با لشكريان ناپيداي الهي . ( ايده بجنود لم تروها )
قرآن در چند مورد عبارت ( رضي الله عنهم و رضوا عنه ) را به كار برده است :
در مورد راستگويان راست كردار : ( يوم ينفع الصادقين صدقهم ... رضي الله ... )
در مورد پيشگامان و پيشتازان : ( والسابقون الاولون ... رضي الله ... )
در مورد مؤمنين واقعي : ( كتب في قلوبهم الايمان ... رضي الله ...)
موضع گيري در برابر خدا و رسول آن قدر زشت و ناپسند است كه چهار بار در قرآن مطرح شده و هر بار با تهديد و غضب الهي همراه بوده است . از جمله در همين سوره آيات 5 ، 20 و 22 كه به صورت هاي مختلفي تهديد در پي داشته است مانند :
سرنگون شدن . ( كبتوا )
خوار شدن . ( في الاذلين )
مورد بي مهري قرار گرفتن . ( لا تجد قوماً ... يوادون من حاد الله و رسوله ... )
و دخول در آتش و جاودانگي در جهنم . ( من يحاددلله ... له نار ... خالدا ً ... )
پيام ها :
1- يك دل ، دو دوستي بر نمي دارد . دوستي خداوند با دوستي دشمنان دين خدا قابل جمع نيست . ( لا تجد قوماً يؤمنون ... يوادون من حاد الله ) ( در آيه ديگر داريم : ( ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه ) خداوند در سينه انسان دو دل قرار نداده است.)
2- عيب ها را از ريشه بر طرف كنيد . مودت دشمنان خدا انسان را به گرايش هاي فكري ، عملي و اخلاقي به سوي آنان وادار مي كند، لذا بايد
ريشه ي آن را خشكاند .
3- در اسلام ، روابط و علاقه ها بايد در شعاع رضاي خداوند باشد. ( لا تجد فوما ً يؤمنون )
4- روابط خانوادگي و خويشاوندي نيز خط قرمز و مرز دارند. ( و لو كانوا ابائهم )
5- خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خويشان اگر معاند باشند ( پدر ، پسر ، برادر و فاميل ) ، چهار نمونه از لطف خود را بيان كرده است : ايمان ، امداد و بهشت و رضوان.
6- ارزش ايمان به ثبات آن است وگرنه ايمان هاي مقطعي ، موسمي و عاريه اي بسيار است . ( كتب في قلوبهم الايمان )
7- اول ايمان پايدار، بعد امداد و دريافت . ( كتب في قلوبهم الايمان ... ايدهم ...)
8- دين تنها يك رابطه قلبي و فردي ميان انسان و خدا نيست ، بلكه تعيين كننده روابط اجتماعي است .( لوكانوا ابائهم ...)
9- تمام پاداش ها در آخرت نيست بلكه تثبيت ايمان و امداد الهي ، از پاداش هاي الهي در همين دنياست . ( كتب في قلوبهم ... ايدهم )
10 - حزب الله ، با دشمن خدا دوست نمي شود. ( لا تجد قوما ً ... يوادون من حاد الله ... اولئك حزب الله )
11- حزب الله ، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد ، بلكه هر مؤمن مقاوم و استوار جزو حزب الله است. ( لا تجد قوماً يؤمنون ... يوادون من حاد
الله ... اولئك حزب الله )
12- پيروزي و غلبه اي ارزش دارد كه همراه با رستگاري و رسيدن به هدف باشد. در جاي ديگر مي فرمايد: ( الا ان حزب الله هم الغالبون )
13- تداوم نعمت ، خود يكي از نعمت هاي بهشتي است. ( خالدين فيها )
14- اين كه ما از خدا راضي باشيم يك طرف قضيه است ، مهم رضايت خدا از ماست . ( رضي الله عنهم و رضوا عنه )
15- در قيامت نعمت ها دو گونه است : مادي ( جنات ... ) و معنوي ( رضي الله عنهم ... ) ( چنانكه در جاي ديگر مي فرمايد : ( و رضوان من الله اكبر )
با تشکر صفری
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: طیبه کولیوند