خوش آمديد,
مهمان
|
|
تاریخ تحلیلی صدر اسلام
تاریخ از نظر لغت به معنای تعیین و شناساندن وقت است. برخی این واژه را عربی ندانسته اند، اما نظر برگزیدهتر این است که تاریخ از ماده «آرخ» یا «ورخ» - به معنای تعیین وقت- گرفته شده است. ابن خلدون، تاریخ را دانشی سرچشمه گرفته از حکمت، و بیانگر سرگذشت ملتها، سیره پیامبران و سیاست پادشاهان میداند. برخی نیز تاریخ را مجموع وقایع کره زمین از آغاز پیدایش انسان تا کنون میدانند؛ وقایعی که بر احوال و شؤون انسان تاثیر نهاده یا از آن متاثر شده است. براساس این تعریف، موضوع تاریخ عبارت است از کنش و واکنش خارجی یا دارای اثر خارجی انسان. از آنجا که تعریفهای یادشده جامع نیست و فقط تاریخ نقلی را شامل میشود، با در نظر گرفتن عناصر اصلی تاریخ، یعنی انسان از یک سو، و زمان و مکان از سوی دیگر، میتوان گفت: تاریخ مجموعه ای از اطلاعات درباره تاثیر و تاثر انسان است و به طور طبیعی اموری چون هدایت، گمراهی، سازندگی، ویرانگری، رفتارهای عادلانه و ستمگرانه اش را شامل میشود. ب دلیل گسترده شدن مسایل مربوط به تاریخ، شهید مطهری که تاریخ را یکی از منابع معرفت انسانی میداند، آن را به دو بخش نقلی و علمیتقسیم میکند و قواعد استنباطی تاریخ علمیرا به حال و آینده تعمیم پذیر میداند. تاریخ نقلی تاریخ نقلی، علم به وقایع و حوادث سپری شده و آگاهی از اوضاع و احوال گذشتگان است. زندگینامهها، فتحنامهها و سیرهها، از این نمونه است. علم تاریخ در این معنا، به یک سلسله امور جزیی و فردی میپردازد و در واقع علم به «بودن»هاست. زیرا به گذشته تعلق دار. تاریخ علمی تاریخ علمییعنی مطالعه، بررسی و تحلیل وقایع گذشته و استنباط قواعد و سنتهای حاکم بر زندگی گذشتگان. در واقع محتوای تاریخ نقلی (حوادث و وقایع گذشته) مبادی و مقدمات این علم شمرده میشود و برای استنباط قوانین کلی و کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنها سودمند است. عملیت، اعتبار و فایده تاریخ شاید از خود پرسیده باشید آشنایی با انبوه نامها، حوادث، فراز و نشیب تمدنها و عملکرد نیاکان در شکل گیری زندگی آینده ما چه نقشی دارد؟ آیا این گزارشها و تحلیلها تا چه میزان واقعیت دارد؟ اگر بپذیریم که هر حادثه مولود علت یا علتهای پیش از خود و دست کم انگیزه سلسله حوادث بعدی است، بدین نتیجه میرسیم که زندگی ملتها چون رشته ای دراز است و مجموع انسانهای یک عصر تنها یکی از مهرهای آویخته بدین رشته به شمار میآید. استواری و نااستواری هر مهره به چگونگی پیوند آن به مهره پیشین و پسین وابسته است. پس زندگی مردم یک عصر در هر کشور، از زندگانی گذشتگان و آیندگان جدا نیست و برای یافتن علت و حوادث نامطلوب وراه رویاویی با آنها، باید به تحقیق در گذشته ملتها پرداخت. تاریخ نه مایه سرگرمیبلکه نوعی پل ارتباطی میان نسلهای متوالی بشر برای دستیابی به تجربهها و اندوختههای پیشینیان است. مطالعه تطبیقی و تحلیلی تمدنهای گوناگون، کوشش برای یافتن رابطه ای علی میان حوادث زنجیره ای تاریخ و دقت در آنچه بر انسانها رفته است، سرمایه مناسبی است که انسان را در پی ریزی یک زندگی سالم و خردمندانه یاری میرساند. افزون بر این، بررسی تاریخ پاسخ به آرزوهای همیشگی انسان است که اصرار دارد از خود و دیگران آگاهی کسب کند، علل و انگیزه ظهور و سقوط تمدنها را بشناسد، حق را از باطل تمیز دهد و با راه تکامل و نیکبختی دنیوی و اخروی خود آشنا شود. بر همین اساس است که مصلحان بزرگ و انسانهای متعالی در تجربههای انسانی تاریخ دقت میکنند و در بهره گیری از آن میکوشند. علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) و دیگر انسانها میفرماید: فرزندم، هر چند من عمر همه کسانی را که پیش از من زیسته اند، سپری نکرده ام، در اعمال همه آنها نگریسته و در اخبارشان اندیشیده ام. برای شناخت تاریخ آنان چنان در آثارشان به تفکر پرداخته ام که چون یکی از آنان شده ام. به سبب آگاهی از سرگذشت آنان، گویا با همه آنها، از اولین فرد تا آخرینشان زندگی کرده، زلال و پاکی زندگانی آنان را از تیرگیهای آن، و سودمندی اش را از زیان باز شناخته ام. خداوند متعال در بیشتر سودههای قرآن به بیان سرگذشت پیامبران و ملتهای پیشین پرداخته است. در مکتب اسلام، تجربه پیشینیان چنان اهمیت دارد که خداوند به پیامبرش فرمان میدهد. در راه اعتلای «کلمه توحید» و رستگاری و هدایت بندگان از تاریخ استفاده کند و روزهای مقدس خداوند (ایام الله) را به یادشان آورد. اهمیت و ارزش تاریخ اسلام جوامع، چون موجودی زنده اند. هر یک هویتی مشخص دارند و در حرکت خویش از سمتگیری و کارمایههای ویژه خود بهره میبرند. شناسنامه هر ملتی براساس «میراثهای تاریخی»اش شکل میگیرد. میراثهای تاریخی و فرهنگی جهان اسلام در واقع حافظه تاریخی ملتهای مسلمان را شکل میدهد؛ پیکر جامعه اسلامیرا نیرو و نشاط میبخشد و سبب پایداری، استواری و وحدت جهانی مسلمانان میشود. آگاهی از تاریخ اسلام و بارور نگاه داشتن این میراث فرهنگی در پیروزی انقلاب جهانی اسلام، اثری بنیادین دارد. تلاش دولتهای استکباری در جهت تغییر خط، زبان و آداب و رسوم ملل مسلمان، برای از بین بردن همین حافظه تاریخی و خودآگاهی مسلمانان بوده است. زیرا یادآوری روزهای عظمت و قدرت، مسلمانان زیر سلطه و تحقیر شده را از نیرو و امید برخوردار میسازد و مکتب شعب ابوطالب و مقاومت حضرت محمد در آغاز نهضت، به حرکتهای اصلاحی و رهایی بخش، درس ایستادگی و نهراسیدن از توطئهها و محاصرهها میدهد. افزون بر این : 1- اثبات مساله وحی وپیوستگی پیامبر خدا (ص) به منبع لایزال الهی و معجزه جاویدان وی. 2- آگاهی از راز و رمز توفیق پیامبر اکرم (ص) در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامیو دگرگون ساختن بنیاد نظام قبیله ای جاهیت و تبدیل آن به یک حکومت منسجم، پویا و زنده. 3- دستیابی به بخش گسترده ای از مبانی نظری و سنت عملی پیامبر خدا (ص) و ائمهاطهار(ع) در عرصههای فرهنگی، معنوی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. اسلام با رخداد عظیم بعثت پیامبر خدا حضرت محمد (ص) متولد شد. با این تولد، تاریخ پرماجرای انسان در بستری نو، به راه خویش ادامه داد. اختصاص حجم وسیعی از اندیشه و تحقیق دانشمندان به شناخت ماهیت اسلام و آثار این موهبت الهی نشان دهنده اهمیت بسیار این رستاخیز بزرگ در تغییر بنیادین باورهای جوامع بشری است. ارزیابی همه جانبه این تحول بدون شناسایی وضعیت جوامع پیش از بعثت میسر نیست. زیرا تا باورها، فرهنگ و تمدن، آداب و سنن جوامع کهن شناخته نشود، میزان تاثیر آیین نو آشکار نمیگردد. بدینترتیب آگاهی از وضعیت برخی از مهمترین جوامع آن روزگار و به ویژه محیط پیدایش اسلام، (جزیره العرب) برای شناخت هر چه بهتر دوران رسالت و تعالیم اسلام و پاسخ گویی به ادعای کسانی که اغلب احکام اسلام را برگرفته از شریعت یهود یا عادات و آداب زمان جاهلیت اعراب و یا نتیجه معاشرت با برخی از افراد خاص میدانند، ضروری است. عبدالمطلب در حالی که خرابی کعبه را امری بزرگ و تحمل نشدنی میدانست با کمال قاطعیت فرمود: «أنا رب الابل و للبیت رب: من موظف به حمایت شترانم و این خانه نیز صاحبی دارد»! عبدالمطلب به مکه بازگشت و ابرهه مصمم به نابودی کعبه وارد شهر مکه شد. در این حال مردم مشاهده کردند که مرغان زیادی به نام ابابیل ظاهر شدند و سپاهیان ابرهه را با سنگ ریزههای محکم مورد حمله قرار دادند. آیات سوره فیل به اجماع مفسران گویای این حادثه است؛ سالی که پیامبر اکرم (ص) در آن سال متولد شد. (عام الفیل) مورخان، اعراب ساکن در جزیره العرب را به سه طبقه تقسیم کرده اند: 1- عرب بائده (بادیه نشینان) 2- عرب عاربه (شهرنشینان) 3- عرب مستعربه (عدنانیان) نبود فرهنگ واحد و ایدئولوژی مشترک میان این قبیلهها، نبود راههای ارتباطی مناسب، عامل جغرافیا و دوری مسافت میان مناطق مسکونی و محدودیت منابع اقتصادی سبب پراکندگی و استقرار نیافتن حاکمیت قانون و نظام سیاسی فراگیر در جریزه العرب بود. صحرانشینان و شهرنشینان عرب پیرو نظام قبیله بودند. در قبیله سه رکن وجود دارد: نسب، حسب و عصب. براساس نسب و حسب، تمام افراد باید از شناسنامه قبیله ای و فضایل و مفاخر قبیله آگاه باشند، و براساس عصب و عرق قبیلهای، همه در ساختار قبیله محو بودند؛ به گونه ای که همه پیوندها و روابط برای حفظ وحدت خون و گوشت قبیله قربانی میشد. به تعبیر دیگر این عصبیت برای اعضای قبیله محدودیت، جبر و ناسیونالیسم قبیله ای و برای رهبران آنها نوعی استبداد مطلق پدید میآورد. نمایان فزونی افراد حتی به بهای شمارش گور مردگان، بخشی از نمودهای این تعصبات بی اساس است.[1] وفاداری به قبیله در هر موقعیت و پشتیبانی از افراد قبیله خود، بی توجه به ستمگر یا ستمدیده بودن آنها، تبعیض نژادی و همسنگ ندانستن غیرعرب یا عربها، نمودهای دیگری از نبودن نظام صحیح فرهنگی در جزیره العرب است. آلودگی به گناهان مختلف تا آنجا پیش رفته بود که از هنجارهای اجتماعی شمرده میشد؛ به گونه ای که بسیاری از ارتکاب آن احساس شرم نمیکردند؛ و قتل و غارت، دزدی، میگساری و انواع قمار و فحشا، بخشی از زندگی روزانه مردم بود. کمیت گرایی، فخرفروشی، حاکمیت خرافات بازمانده از تحریف ادیان، افسانههای باستانی، اساطیری و موهومات تخدیری، هر یک نشان دیگری از انحطاط اندیشه و خالی بودن سازمان فکری آنان از تفکر بود... |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
بسمه تعالي
مطلب خوبي تنظيم و ارسال گرديده است. باتشكر |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|