پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: بررسی تاثیرسیره وسنت نبوی در گسترش اسلام

بررسی تاثیرسیره وسنت نبوی در گسترش اسلام 9 سال 4 ماه ago #107339

مقدمه :
یکی از مسیحیان که به آیین اسلام مشرف شده بود ، می خواست با زورو تهدید فرزندان خود را پیرو اسلام گرداند . پدر خواهان استفاده پیامبر (ص) از قوه قهریه شد . که با نزول آیه چنین درخواستی رد شد . آیه ی فوق پیامبر را از نیروی زور و اکراه در راه تبلیغ را نفی می کند . و وظیفه ایشان را صرفا ابلاغ وحی آسمانی اعلام می کند .
در بحث اقلیت های دینی این نکته حائز اهمیت است که وقتی ایشان حکم حکومت شهر هایی را که در آنها اقلیت دینی زندگی می کرد ، صادر می کردند، به حاکم آن منطقه تکلیف را مشخص می کردند که اول ، اصل ، دعوت به اسلام باشد و در صورت عدم پذیرش هم زیستی مسالمت آمیز باشد . که در این صورت مبلغی به عنوان مخارج دولت اسلامی ( عوارض و مالیات ) پرداخت کنند و در مقابل حکومت اسلامی ، متعهد به تامین امنیت آنان در عرصه های اقتصادی و آزادی های اجتمایی و انجام مراسم دینی می شود .
هنگامی که معاذ را به عنوان مبلغ به یمن فرستادند فرمودند : ای معاذ بشارت بده ، تنفر ایجاد نکن ، امور را سهل و آسان گیر و از سخت گیری پرهیز کن .
اسلام امری قلبی و تحمیل ناپذیر است . زورو شمشیر و قدرت نظامی می تواند در اعمال و حرکات جسمانی ما اثر بگذارد ولی در فکر و اعتقادات ما هرگز . توسعه ی اخلاقی بلند ترین چشم اندازایشان بود . این چشم انداز مانند این است که رئیس جمهوری بگوید همه ی اهداف و برنامه هایش در راستای فضایل و مکارم اخلاقی ست . و درعمل نیز بر همین اصل پایبند باشد . تعادل فردگرایی و جمع گرایی در سیاست گذاری اخلاق گستری در زمان پیامبر (ص) درگرو یکدیگر بوده است . زیرا اگر روی فرد به تنهایی کار شود ، اخلاقی شدن افراد با شکست روبرو خواهد شد .ازسوی دیگر تلاش برای باز سازی ساختارهای اجتماعی بر پایه ارزش های اخلاقی ، بدون تربیت اخلاقی افراد ، آب درهاون کوبیدن است . زیرا تا فکر افراد با ارزش اخلاقی پرورش پیدا نکند ، نظام نمی تواند سامان اخلاقی بپذیرد . در فرهنگی که روز بروز اخلاق برجسته تر می شود ، می توان نظام اجتماعی را مدیریت کرد .
غیر از فرد ، تاکیید بر اخلاق سیاسی در احکام والیان شده و به عبارتی دیگر در صورتیکه زمامداران تقوا پیشه کنند ، لزوما اهل احسان و نیکی به خلق خواهند بود .اخلاق بنگی اولین ماده در شرح وظایف کارگزاران عنوان شده به این معنی که آراستگی به هنجارها ، ضامن پایبندی به ارزش ها در ارتباط با بندگان اوست .
در مهندسی ارزش درفرهنگ سیاسی ، پیامبر (ص) سطح انتظارات مردم را از یک حاکم جامه اسلامی به اندازه یک استاد اخلاق ارتقاء می دادند .از والی و حاکم می خواستند غافل را آگاه و جاهل را تعلیم دهد . وقتی زاویه ی دید مردم به حاکم اینگونه طراحی شود 4 پیامد بدنبال خواهد داشت : الف ) پیامبر با این استراتژی تمام مردم را مانند دیدبانانی بر حاکم می گمارد تا او نتواند از ارزش اخلاقی فاصله بگیرد .
ب) با این تغییر نگرش ، تصویر حاکم از خودش نیز تغییر می کند . پس نوعی اصلاح هویتی در او رخ می دهد .
ج) کسی به خود اجازه نمی دهد کاری ، درخواستی و یا پیشنهادی خلاف اخلاق از حاکم مطالبه کند .
د) حضرت با این استراتژی نوعی مهندسی فرهنگی و یا به عبارتی نوعی فشار هنجاری از سوی جامعه ایجاد می کند که در شرایط وسوسه انگیز و خطرناک به حاکم کمک کند و نگذارد انگیزه های منفی بر انگیزه های مثبت غلبه کند .
اسلام با خشونت گسترش یافت یا رأفت؟
پیامبر اعظم(ص) وقتی حکم حکومت شهرهایی را صادر می‌کردند که در آن‌ها اقلیت‌های دینی زندگی می‌کردند، به حاکم آن منطقه تکلیف اقلیت‌ها را دیکته می‌‌کرد که ابتدا دعوت به اسلام و در صورت عدم پذیرفتن، همزیستی مسالمت‌آمیز بود.


برخی معتقدند که عامل اصلی یا یکی از عوامل اصلی موفقیت پیامبر(ص) در بسط و گسترش اسلام، استفاده از زور، قدرت، خشونت و جنگ بود که قبیله‌های مختلف را به پذیرفتن اسلام مجبور می‌کردند. آنان وقوع جنگ‌های مختلف در عصر حضرت را شاهد مدعای خود ذکر می‌کنند.
*راهکارهای علمی شیوه دعوت اسلام
قرآن کریم خطاب به پیامبر خویش در آیات متعدد به اصل آزادی در انتخاب دین و نفی اکراه در آن تأکید می‌کند، سیره نبوی نیز چنین راهی را بر نمی‌تابد:
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»
«لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»
در شأن نزول آیه اخیر آمده است: یکی از مسیحیان که به آیین اسلام مشرف شده بود، می‌خواست با زور و تهدید، فرزندان خود را نیز پیرو اسلام گرداند؛ اما فرزندان با چنین درخواستی مخالفت می‌کردند، وی برای اسلام آوردن و فرزندانش خواهان استفاده پیامبر(ص) از قوه قهریه شد که با نزول آیه فوق چنین درخواستی رد شد.
آیه دیگر:
«وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ»
آیات دیگر استفاده پیامبر(ص) از نیروی زور و اکراه در راه تبلیغ را نفی و وظیفه حضرت را صرفاً ابلاغ وحی آسمانی اعلام می‌کند:
«وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»
«وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ»
«فَذَکِّرْ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٌ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ»
آیات دیگر به صورت خاص و شفاف رویکرد و مبنای تبلیغی حضرت را سه راهکار «حکمت»، «موعظه حسنه» و «مجادله احسن» ذکر می‌کند و در آن از هیچ نوع راهکار خشونت و تندی سخن به میان نمی‌آید:
«ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
آیه دیگر نوع گفت‌وگو حضرت(ص) با اهل کتاب را جدال احسن ذکر و مقید می‌کند:
«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
مفسران در توضیح جدال احسن به گفت‌وگو بر اساس رفاقت و نرمی و دوری از خشن‌گویی و طعن و اهانت اشاره می‌کنند، شهید مطهری دو آیه اخیر را دلیل دیگری بر نفی اکراه در انتخاب دین ذکر می‌کند.
پیامبر اسلام(ص) در سیره عملی خویش با الهام از آیات پیش گفته در دعوت به اسلام به سه راهکار فوق ملتزم بود، آن حضرت در مدینه که در موضع قدرت و در هرم حکومت قرار داشت، در مواجهه با اهل کتاب- که به عنوان شهروندان اقلیت در جامعه مدنی پیامبر(ص) زندگی می‌کردند- آنان را با برهان و استدلال در قالب گفت‌وگوهای علمی مختلف به اسلام دعوت می‌کرد که گفت‌وگوهای متعدد حضرت با گروه‌ها و مذاهب مختلف در تاریخ ضبط و ثبت شده است. در نهایت حضرت از اقلیت‌های دینی شهروند خود می‌خواست در صورت عدم گرویدن به اسلام مبلغی به عنوان هزینه شهروندی «عوارض و مالیات»- که در آن عصر به جزیه تعبیر می‌شد - به حکومت اسلامی پرداخت کنند؛ در مقابل، حکومت اسلامی نیز متعهد به تأمین امنیت آنان در عرصه‌هایی مثل عرصه اقتصادی و آزادی‌های اجتماعی و انجام مراسم دینی می‌شود.
حضرت(ص) وقتی حکم حکومت شهرهایی را که در آن‌ها اقلیت‌های دینی زندگی می‌کردند، صادر می‌کرد به حاکم آن منطقه تکلیف اقلیت‌ها را مشخص می‌‌کرد که اول، اصل دعوت به اسلام و در صورت عدم پذیرفتن، همزیستی مسالمت‌آمیز است که در این صورت باید مبلغی به عنوان مخارج دولت اسلامی (اصطلاح مالیات امروزی و جزیه آن عصر) پرداخت کنند، این مسأله در نامه‌های حضرت به حاکمان مختلف یمن مکرر دیده می‌شود.
انگیزه حضرت در جنگ‌ها و جهادهایی که داشتند، نه تحمیل دین خود به صورت اجباری به مردمان دیگر، بلکه برداشتن حکومت و طاغوت آن سرزمین بود که شهروندان خود را از هر جهت- اعم از فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی - به استضعاف و بردگی کشیده بود. دلیل این مدعا عملکرد حضرت(ص) است که بعد از فتح و تصرف سرزمین‌ها، ضمن دعوت مردمان آن به اسلام، از استفاده از نیروی قهریه خودداری می‌کرد و مردم را در انتخاب اسلام یا باقی ماندن بر آیین پیشین، آزاد می‌گذاشت. حضرت بعد از فتح، هیچ کلیسا و کنیسه‌ای را تخریب نمی‌کرد.
حضرت وقتی معاذ بن جبل را به عنوان مبلغ به یمن می‌فرستاد، اساس و منشور تبلیغات و دعوت او را توصیه به بشارت و راهکارهای سهل و آسان اسلام و نهی از ایجاد نفرت و تنفر ذکر و قید می‌کند:
«یا معاذ بشر ولا تنفر یسر ولا تعسر»؛ ای معاذ! بشارت بده و تنفر ایجاد نکن، امور را سهل و آسان گیر و از سخت‌گیری پرهیز کن.
حضرت در حکم خود به معاذ تأکید می‌کند که روش تبلیغ او به خدا و اسلام باید حکمت و موعظه حسنه باشد:
«وامرته ان یدعو الی سبیل‌ ربه بالحکمة و الموعظة الحسنه»، او را امر کردم که به راه خدا با حکمت و موعظه حسنه دعوت کند.
شاید بزرگ‌ترین مدارا و بردباری حضرت در عرضه تبلیغ آیین‌ خود نسبت به مردم مکه و سران آن باشد که سال‌ها بر حضرت و یارانش، شکنجه‌ها و فشارهای مختلف روانی، فیزیکی و در رأس آن تحمیل جنگ‌های مختلف و به شهادت رساندن عزیزان حضرت را تحمیل کردند، اما حضرت وقتی این شهر را فتح کرد، نسبت به مردمان آن، عفو عمومی روا داشت و آنان را در پذیرفتن اسلام، مخیر اعلام کرد.
در منطقه یمن که اهل کتاب نیز ساکن بودند، حضرت در حکمی به حاکم آن، عمرو بن حزم تأکید می‌کند که اگر یهودی یا مسیحی به اسلام گروید، در شمار مؤمنان و از حقوق آنان برخوردار خواهد بود؛ اما اگر به کیش خود باقی ماند، از او خواسته نمی‌شود که دین خود را تغییر دهد، بلکه تنها باید جزیه پرداخت کند:
«ومن کان علی نصرانیته او یهودیته فانه لا یرد عنها»، هر کس نصرانی یا یهودی باشد، از دین خود با اجبار تغییر داده نمی‌شود.
در جریان تصرف مکه، پرچم‌دار جبهه اسلام به نام «عبدالله بن ابی نجیح» اشعاری حماسی مبنی بر قتل اهل مکه و برداشتن حرمت‌ها «الیوم یوم الملحمة الیوم تستحل الحرمة» می‌خواند که حضرت(ص) با شنیدن این اشعار، او را از مقام خود عزل و به حضرت علی(ع) دستور داد پرچم را از دست او گرفته و خود پرچمدار لشکر اسلام شود.
در تمام دوران که رسول خدا(ص) در مکه به سر می‌برد، با این شیوه مردم را به اسلام دعوت می‌کرد. حتی مردم مدینه از طریق آشنایی با همین دعوت و صرفاً با نشر آیات قرآنی، اسلام را پذیرفتند؛ آن‌ گونه که شهرت یافت، مدینه با قرآن گشوده شد:
«فتحت المدینه بالقرآن»
مدینه به عنوان مهم‌ترین شهر در عصر پیامبر(ص) و مرکز حکومت ایشان بدین شکل گشوده شد و مردم آن، بدون هیچ‌گونه اجباری و با اختیار و انتخاب خود مسلمان شدند و پیامبر(ص) را به آنجا دعوت کردند، البته زمانی هم که پیامبر(ص) در مدینه بود، افراد و گروه‌هایی را برای تبلیغ اسلام به مناطق مختلف می‌فرستاد.
بهتر شاهد بر این مطلب، فاجعه کشتار بیرحمانه گروه‌های تبلیغی ارسالی پیامبر است، واقدی می‌نویسد: در سی و ششمین ماه هجرت فاجعه بئر معونة اتفاق افتاد، ابوبراء عامر بن مالک نزد پیامبر(ص) رفته و با حیله خواستار اعزام مبلغان اسلام با او و در پناه او شد، پیامبر(ص) حدود 70 نفر (چهل نفر هم گفته شده است)، از جوانان انصار را که آن‌ها را قاریان قرآن می‌نامیدند و شب‌ها در گوشه‌ای از شهر مدینه جمع می‌شدند، نماز می‌گزاردند و درس می‌خواندند، را به این کار گسیل داشت که همه آن‌ها در نهایت مظلومیت کشته شدند و در فاجعه رجیع چند نفر از قبیله عضل و قاره که از شاخه‌های قبیله بزرگ بنی خزیمه‌اند، در حالی که ظاهراً به اسلام اقرار داشتند، به حضور پیامبر(ص) آمدند و درخواست کردند تا ایشان افرادی را بفرستد تا قرآن و احکام اسلامی را به ما بیاموزند. پیامبر(ص) هفت نفر را با ایشان روانه کرد که آن‌ها هم به شهادت رسیدند.
پیامبر برای جلب قلوب مردمان بی‌طرف به اسلام، همیشه گروه‌های تبلیغی را به سمت قبایل و نقاط مختلف گسیل می‌کرد. اینان افرادی حافظ قرآن و معلم معارف اسلامی بودند که برای نشر اسلام و دعوت مردمان به این آیین الهی دست از جان شسته بودند، البته مغرضان و دشمنان که این گونه شبهات را مطرح می‌کنند، در برابر این حوادث، سکوت اختیار می‌کنند و کشتار این معلمان قرآن و مبلغان اسلام خود دلیلی محکم بر بطلان شبهه ترویج اسلام با خشونت است.
با تأمل و تدبر در حوادث جنگ‌ها از اولین سال هجرت تا آخرین روزهای حیات پیامبر(ص) می‌توان به شیوه صحیح و کاملاً پسندیده ایشان در ترویج آیین اسلام پی برد، در سیره پیامبر اعظم(ص) آمده است که ایشان در موقع اعزام سپاهیان خود به جنگ آن‌ها را به حفظ حرمت انسان‌ها توصیه می‌کرد و به گفته ایشان، مسلمانان قبل از دعوت به اسلام و توحید و نبوت، حق جهاد نداشتند.
به گفته محققان، در طول این ده‌ها غزوه و سریه، تعداد تمامی مشرکان و کافرانی که به دست سپاهیان اسلام در سراسر جزیرة‌العرب کشته شدند، مجموعاً به هزار نفر نمی‌رسد.
وقتی خالد بن ولید در مسلمان کردن مردم یمن توفیقی حاصل نکرد، پیامبر(ص) امیرمؤمنان علی بن ابیطالب(ع) را به آنجا فرستاد و ایشان با صبر و حوصله، مردم را به اسلام فرا خواند و آنان مسلمان شدند.
دلیل دیگری که می‌توان بر اختیاری بودن پذیرش اسلام از طرف مردم بیان کرد، جریان «سنة الوفود» است، در سال نهم هجری پس از فتح مکه، مردم گروه گروه اسلام را پذیرفتند و به امت اسلامی ملحق شدند و این سال سنة‌الوفود یعنی سال پیش آمدن هیأت‌ها به مدینه نامیده شد، البته بعد از پیامبر(ص) در عصر فتوحات، تنها گشودن و فتح کردن سرزمین‌ها مطرح بود و به امر دعوت مردم به اسلام توجیهی نمی‌شد و این سخن درستی است که این قبیل اعمال منحرفین امری است که به اسلام مربوط نمی‌شود و حقیقت اسلام از این قبیل نیست.
هر چند در همان فتوحات هم بحث فتح سرزمین‌ها مطرح بود و دیده نشده که در این جنگ‌ها، مردمان را به مسلمان شدن اجبار کرده باشند و مردمان در پذیرش اسلام کاملاً آزاد بودند و شاهد آن اینکه مردم سرزمین‌های مفتوحه به تدریج مسلمان شدند و حتی مسلمان شدن مردم ایران تا قرن چهارم ادامه داشت.
* اسلام، امری قلبی و تحمیل ناپذیر
از طرفی باید گفت اسلام و ایمان امری قلبی است که با تحمیل و اجبار سازگاری ندارد و پذیرش مذهب نمی‌تواند، تحمیل باشد؛ چنان که قرآن هم تصریح دارد:
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»
دین که از یک سلسله اعتقادات قلبی، ریشه و مایه می‌گیرد، ممکن نیست تحمیلی باشد، زور و شمشیر و قدرت نظامی در اعمال و حرکات جسمانی ما می‌تواند اثر بگذارد، نه در افکار و نه در اعتقادات ما.
* انگیزه دفاعی جنگ‌ها
پس از ورود به مدینه، جنگ‌هایی در گرفت که عموم اینها برای دفاع بود و جنبه تدافعی داشت که به منظور دفاع از شهر و یا جهت جلوگیری از حمله قبایل و برخورد با شورش‌ها و یا تنبیه متجاوزان صورت می‌گرفت و این امری کاملاً طبیعی و عادی است که حق دفاع از خود داشته باشند.
آنچه مسلم است، خداوند دستورها و برنامه‌هایی برای سعادت، خوشبختی و آسایش انسان‌ها دارد و پیامبران به ابلاغ دستورات به همه انسان‌ها موظف هستند، پس اگر فرد یا گروه‌هایی مانع ابلاغ این فرمان‌‌ها شوند و در دعوت انبیا موانعی ایجاد کنند، به طور طبیعی آن‌ها حق دارند، این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادی تبلیغ را برای خود کسب کنند.
خداوند نیز در قرآن مجید این اجازه را به مسلمانان داده که حق جهاد داشته باشند و این حق را به خاطر اخراج آن‌ها توسط قریش به آن‌ها داده است:
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ، الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا».
سپس درباره این ستمدیدگان که اذن دفاع به آن‌ها داده شده است، توضیح بیشتری می‌دهد و منطقه اسلام را در زمینه این بخش از جهاد روشن‌تر می‌سازد و می‌گوید: همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شدند، تنها گناهشان این بود که می‌گفتند پروردگار ما خداوند یکتا است؛ سپس یکی از فلسفه‌های تشریع جهاد را این چنین بازگو می‌کند: اگر خداوند از مؤمنان دفاع نکند و از طریق اذن جهاد بعضی را به وسیله بعضی دفع نکند، دیرها و صومعه‌ها و معبدهای یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌شود.
توسعه ي اخلاق در سيره ي نبوی

پيامبراعظم‏، برترين انسان و كامل‌ترين فرزندان آدم در برخوردارى از فضايل و مكارم اخلاقى است. او با تمام وجود و شخصيّتش فضايل و

مكارم اخلاقى را تعريف مى‏كرد و هنگامى كه به عنوان حاكم در رأس حكومت اسلامى قرار گرفت، تمام ابعاد زندگى و رفتارهاي فردي،

اجتماعي و سياسي اش براساس اخلاق و مبتني بر اخلاق گسترى بود و نمي توان به گزينش مواردي خاصّ بسنده كرد. با اين وجود با

مطالعه ی سيره يآن حضرت مواردى خاصّ قابل بيان است.

1.توسعه ي اخلاق؛ بلندترين چشم‏انداز حكومت پيامبر

يكى از راهكارهاى تربيتى پيامبر در راستاى اخلاق گسترى اين بود كه رسالت عظيم خود را معطوف به توسعه و تتمیم مكارم اخلاق

معرّفى مى‏كرد. کلام معروف آن حضرت كه فرمودند: «انّما بُعثتُ‏ ِلاُتَمِّم مكارمَ ‏الاخلاق» يا «انّما بُعثت لاتُمّم حسن الاخلاق» مهم ترين

روش و راهكار براى تثبيت و تحكيم شأن و جايگاه اخلاق در شاكله ي شخصّيتى مؤمنان و جامعه ي تحت فرمان ايشان بود.


این فرمایش پیامبر مانند اين است كه يك رييس جمهور بگويد همه ي اهداف و برنامه‏هايش در راستاى تكميل و تعالى فضايل و مكارم

اخلاقى است و در عمل نيز برنامه هايش را بر همين اساس مبتني سازد. در واقع، نخستين شعار دولت نبوى شعار توسعه ي اخلاق بود و

تمام برنامه‏ها، تصميمات و سياست‏گذارى‏هاى آن در راستاى توسعه ي اخلاق به عنوان برترين هدف اسلام و رسالت پيامبر صورت گرفته،

معنى پيدا مى‏كرد. و لذا بلندترين چشم انداز حكومت و رسالت پيامبر در اين حديث بيان گرديده است.

2.تعادل فردگرايى و جمع‏گرايى در سياست‏گذارى اخلاق‏گسترى

فرموده ي پيشین از پيامبر اكرم‏ ، از اين جهت كه تتميم مكارم اخلاق در فرد يا جامعه را منظور دارد، مطلق است و لذا شامل هر دو

مى‏شود. اين دو در گرو يكديگرند و برنامه ي توسعه ي اخلاق بايد فرد و جامعه را هم ‏زمان در نظر داشته باشد؛ زيرا اگر روى اخلاقى شدن

افراد به تنهايى كار شود و ارزش‌های اخلاقی در عرصه ي جامعه ترویج نشود و ساختارهاى اجتماعى بر شا لوده ي اخلاق اصلاح نگردد،

اخلاقى شدن افراد يعنى گسست آن‏ها از نظام اجتماعى و اين برنامه‏اى است كه قطعاً با شكست مواجه خواهد ‏شد.

از سوى ديگر، تلاش براى بازسازى ساختارها و نظام اجتماعى بر پايه ي ارزش‏هاى اخلاقى، بدون كوشش در جهت تربيت اخلاقى افراد

جامعه، آب در هاون كوبيدن و بنايى پوشالين بر افراشتن است؛ چرا كه تا انديشه‏ها و اراده‏هاى افراد جامعه با ارزش‌های اخلاقی پرورش

پيدا نكند، نظام‏ها و ساختارهاى اجتماعى نمى‏توانند سامان اخلاقی بپذيرند. در فرهنگى كه ارزش هاى اخلاقى روز به روز برجسته‏تر شده

و مورد توجّه و اهتمام قرار مى‏گيرند مى‏توان تحوّلات نظام اجتماعى را در راستاى توسعه و تثبیت ارزش‏هاى اخلاقى‏مديريت كرد.

پيامبراعظم‏ ، در مرحله ي نخست، داراي خلوت‌ها و برنامه‌های ويژه اي برای خود سازی خود بودند و این سیره‌ای بود که پیش از بعثت در

حرا داشتند. پس از آن نیز، به طور مستمر، در برنامه ي مشخّص شب زنده‌داری و نماز شب آن را ادامه دادند. در بُعد اجتماعی نیز، نهاد

مسجد را به عنوان مهم ترین ساختار در جامعه ي اسلامی بنیان نهادند که هم کارکردهای علمی و آموزشي داشت و هم کارکردهای

سیاسی و اجتماعی.

پیامبر با این سیره ي جامع به مردم نیز توصیه می‌کردند، چه در تنهایی و چه در میان جمع، ارزش‌های اخلاقی را در خود تقویت کنند. به

ديگر سخن، هم مراقب خود باشند و هم درگره‌گشایی از کار خلق بکوشند و از اهتمام به امور مسلمین غافل نشوند.

3. ارایه ي الگوى كامل اخلاق

پيامبراكرم اسوه ي حسنه‏اى بود كه با خُلق عظيم و بى‏نظيرش در رأس حكومت قرار داشت و همواره در معرض مشاهده ي مردم بود. اين

مثل كه «الناس على دين ملوكهم» مصاديق حقيقى بسيارى دارد و بر گستره ي وسيعى از مردمان صدق مى‏كند. وقتى مردم ببينند كه

حاكم‏شان با ايمان، پرهيزكارانه، زاهدانه و پاك زندگى مى‏كند و شجاع و مهربان و پرتلاش و سخاوتمند و برخوردار از همه ي فضايل اخلاقى

است، به تك‏تك اين ارزش‏ها ايمان مى‏آورند و براى برخوردارى از آن‏ها تلاش مى‏كنند. براى نمونه، زهد نبى مكّرم‏ بسیار چشمگیر

وگسترده بود. پيامب ، زهد را نه تنها براى خود، بلكه براي نزديكان و عزيزان خود نيز مى‏خواست. ماجراى معروف پرده ي خا نه ي حضرت

زهرا و برخورد پيامبر با همسرانش كه در قرآن بيان شده ، شواهد گويايى در اين باره هستند.

4. معرفى الگوهاى برجسته ي اخلاقى

پيامبر همواره كارهاى خوب را ستايش كرده و افراد شايسته را مورد تكريم قرار مى‏داد و آن‏ها را به عنوان الگوهاى اخلاقى معرفّى مى‏نمود

تا ارزش‏هاى اخلاقى شناخته شده ، در نظرها بزرگ و گرانبها شوند و مردم نمونه‏هايى زنده و حاضر از آن را ملاحظه كنند. آن‏جا كه پيامبر

بر دست كارگر بوسه مى‏زند يا اخلاص و شجاعت ابوذر را مى‏ستايد و يا پاكى و خلوص عمّار را تجليل مى‏كند، و از همه برتر، حضرت على‏

7 را بارها از جهت اخلاص، شجاعت، جود و بخشش، تقوا و پاكى و فضايل عقلانى به مردم معرفى مي نمايد، و سرانجام به جهت

برخوردارى از همين فضايل، به عنوان جانشين رسول الله ، برمي گزیند و تداوم حكومت اسلامى و قدرت در حوزه ي عمومى جامعه ي

اسلامى را به او مي سپارد، در راستاي معرفي الگوهاي برجسته تحليل مي شود
.
در جامعه ی جاهلي كه ارزش‌های جاهلی حاکم بود، شعرا اشعاركم مايه و مستهجن مي سرودند یا زنان بی‌بند و بار و یا زورمندان زشت

خو برتری داشتند، بدون ملاحظه ي معیارهای اخلاقی ستاره می‌شدند و نام و آوازه پیدا می‌کردند. در سیره ي نبوی تمام اين معيارها کنار

گذاشته شد و ارزش‌های معنوی و اخلاقی معیار برتری افراد قلمداد گردید. همان طور که قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ

أَتْقاکم﴾.

5. اخلاق بندگی، اولین مادهّ در شرح وظایف كارگزاران‏

اگر انسان رابطه ي خود را با خداوند اصلاح كند، مى‏تواند روابط خويش را با مردم نيز سامان دهد. پايبندى به اصول و ارزش‏هاى اخلاق

بندگى، نسبت به ساير حوزه‏هاى اخلاق اولويّت و ارجحيّت دارد؛ به اين معني كه آراستگى به هنجارها و فضايل اخلاقى در مسير ارتباط با

حق تعالى، ضامن پايبندى به ارزش‏ها و مكارم اخلاقى در ارتباط و تعامل با بندگان اوست.

كسى كه اصل اساسى تقوا را در رابطه ي با پروردگار مراعات مى‏كند، نمى‏تواند در رابطه ي با مردم ستم‏پيشه باشد و با فريبكارى و

حق‏كشى رفتار كند. به اين علّت، پيامبراعظم ، در احكامى كه براى واليان و اميران حكومتى صادر مى‏كردند، توصیه ي به تقوا را در صدر

حکم خود آورده و اوّلین تکلیف و مأموریّت امرای خود را پرهیزکاری قرار می‌دادند. در حكم معاذ، هنگامى كه به فرمانروايى يمن منسوب

گرديد، مى‏فرمايد:
«بسم الله الرحمن الرحيم اَمَرتُه بتقوى الله العظيم و العمل بكتابه و سن‍ة رسول الله...»

و حكم عمربن حزم را اين‏گونه آغاز مى‏كنند:

«بسم الله الرّحمن الرّحيم﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾ عهداً من رسول الله لعمر بن حزم حين بعثه الى اليمن.

امره بتقوى الله فى امر كلّه فانّ الله مع الّذين اتّقوا و الّذين هم محسنون...»

به نام خداوند بخشنده ي مهربان. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به پيمان‏ها و قراردادها وفا كنيد. اين عهدى است از جانب

رسول الله به عمر بن حزم هنگامى كه او را به يمن فرستاد. دستور داد او را به رعايت تقواى الهى در تمام امور و شؤونات

زندگى؛ زيرا خداوند متعال هميشه همراه كسانى است كه تقوا را رعايت مى‏كنند و كسانى كه اهل احسان هستند.

در ساير احكام و فرمان ها نيز رسول الله‏6، همين‏گونه عمل مى‏كردند.

از بريده ي اسلمى نقل شده كه رسول‏خدا وقتى اميرى را به فرماندهى سريّه‏اى مى‏فرستاد، او را به طور خاصّ به تقواى الهى توصيه

مى‏كرد. در سيره ي سياسى- اخلاقى پیامبر، ملازمت تقوا به عنوان اولين و اساسى‏ترين اصل اخلاق بندگى است كه ساير ارزش‏هاى

اخلاقى در حوزه‏هاى گوناگون هنجارشناسى اخلاق اسلامى را به دنبال دارد.




6.تأكيد بر اخلاق سياسى در احكام انتساب واليان

اخلاق سياسى، يعنى ملاحظه ی مصالح و منافع مردم از سوى حاكم که با تکیه بر اصل تقوا به مطمئن‌ترین صورت ممکن محقّق می‌شود.

در صورتی که زمامداران تقوا داشته باشند، لزوماً اهل احسان و نیکی به خلق خدا خواهند بود و دست کم خیانت و بدی در حقّ بندگان او

روا نخواهند داشت. هم از اين رو، قرآن کریم نیکوکاری را پس از تقوا و ملازم با آن یاد کرده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ

هُمْ مُحْسِنُونَ﴾؛ يعني: «قطعاً خداوند با کسانی است که پرهیزکار و نیکوکارند».

اما پيامبر در احكام و فرمان های اميران، با این که آنها را به تقوا سفارش می‌کردند، اصول اخلاق سياسى را نیز تذكّر مى‏دادند. مثلاً در

حكم معاذ پس از امر به تقوا مى‏فرمايند:

«... و أنْ يكونَ لهم اباً رحيماً يَتَفَقَّدُ صلاح امورهم، يَجْزِ المحسن بإحسانه و يأخذ على يد المسى‏ء بالمعروف و إنّى لمْ أَبْعَثْ

عليكم معاذاً ربّاً و انما بعثتُه اخاً و معلّماً و متنفّذاً لأمرالله....»

«... و اين كه پدر مهربان و دلسوزى براى آن‏ها باشد؛ هميشه صلاح كار آن‏ها را رعايت كند، نيكوكار را به نيكى جزا بدهد و

خطاكار را به معروف دست‌گیر و راهنمایی کند. آگاه باشيد كه من معاذ را نفرستادم تا مالک شما باشد، بلكه او را فرستادم

تا برادر، معلّم و مجرى امرخدا در بين شما باشد».

وقتى در شخصيّت حكمران و سياستمدار، تقوا رسوخ يافته و تثبيت شده باشد، رعايت حق و پرهيز از ظلم و تعدّى را نتيجه مى‏دهد. لذا

پيامبر اكرم در حكم عمربن حزم، پس از امر به تقوا مى‏فرمايند:

«...أمره أن يَأْخُذَ الحقّ كما أمره أن يُبَشِّرَ الناس بالخير و يأمرهم به... يَخبرُ النّاس بالّذى لهم و الّذى عليهم و يُلَيِّنَ لهم فى

الحقّ و يَشْتَدّ عليهم فى الظلم فَإِنَّ الله كَرَََّهَ الظّلم و نهى عنه و...»

«به او دستور داد كه حق را بستاند، و هم‏چنين دستور داد كه مردم را به خوبی بشارت و به نیکی فرمان دهد، مردم را به

وظايفى كه بايد انجام دهند و حقوقى كه براى آن‏ها است آگاه كند ، و در حق با آن‏ها نرم و خوش خو باشد و در ظلم با

آن‏ها شديد و سخت رفتار کند؛ چرا كه خداوند متعال از ظلم نفرت دارد و از آن نهى كرده است.»

اين همه تأكيد و جدّيت رسول معظّم‏ ، بر اصول اخلاق بندگى و ارزش‏هاى اخلاق سياسى در اين راستا قرار دارد كه رسالت اصيل دين و

حكومت دينى، توسعه ي اخلاق و نهادينه سازى ارزش‏هاى اخلاقى است. هم از اين رو، در كتب تاريخى، ماهیّت و محتوای فرامین پیامبر

به امرا و مهم ترین مأموریّتی که همواره به آنها گوشزد می‌کردند این طور بیان شده است:

«... وأخذهم بأخلاق الله و أحملهم عليها فأنّ الله تعالى يحبُّ معالى الاخلاق و يبغض مذامّها.»

«و آن‏ها را الزام كن به رعايت اخلاق الهى و وادارشان كن به عمل بدان؛ همانا خداوند متعال اخلاق نيك را دوست دارد و از

اخلاق بد تنفّر دارد.»

7. مهندسی ارزش در فرهنگ سیاسی با محوریّت ارزش‌های اخلاقی

پیامبر سطح انتظارات مردم از یک والی جامعه ي اسلامی را در اندازه ي یک استاد اخلاق و راهنمای معنوی ارتقا می‌دادند و او را از این که

صرفاً تأمین کننده ي رفاه و سرخوشی مردم باشد و به خواب و خوراک آنها برسد، فراتر می‌بردند. برای نمونه، در معرّفی نامه ي حاکم مکّه

به مردم این شهر می‌فرماید:

«مِن محمّد رسول الله إلى جيران بيت الله الحرام... و قد قلّد محمّد رسول الله عتاب بن اسيد احكامكم و مصالحكم و قد

فوّض اليه تنبيه غافلكم و تعليم جاهلكم و تقويم أود مضطربكم و تأديب من زال عن ادب الله منكم.

«از محمّد رسول‏خدا به همسايگان بيت الله الحرام... و محمّد رسول‏خدا حكومت شما را به عتاب بن اسيد موكول كرد و به

او تكليف كرد كه در ميان شما غافل را آگاه كند و جاهل را تعليم دهد. و هر كس از شما مشكلى دارد، او را بر رفع آن اعانت

كند و كج روى‏هاى او را اصلاح كند و كسى كه از آداب الهى دور شود بدان آداب وادارد.»

وقتی زوایه ي دید مردم به حاکم این گونه طرّاحی شود، چهار پیامد مبارک در راستای نهادینه سازی اخلاق روی می‌دهد که هر کدام به

نوبه ي خود گام بلندی در دست‌یابی به جامعه ي ایده آل اخلاقی است:

والاً، پیامبر با این استراتژی تمام مردم را بسان دیدبانانی بر حاکم می‌گمارد تا او نتواند از ارزش‌های اخلاقی فاصله بگیرد؛ زیرا تغییر نگرش

مردم نسبت به حاکم و نقش و کارکرد اجتماعی او موجب می‌شود که اگر کسی از این نقش فاصله گرفت یا کارکردهای مورد انتظار را بروز

نداد، با نوعی بحران مشروعیّت مواجه شود و صلاحیّت او برای احراز آن منصب مورد تردید و انکار قرارگیرد.

ثانیاً، با این تغییر نگرش، پنداره و تصویر حاکم از خویش نیز تغییر می‌کند و به جای یک شخصیّت عادی، شخصیّتی با ویژگی‌های شاخص

اخلاقی جایگزین می‌شود. در واقع، با توجّه به نگرش‌های اجتماعی نسبت به زمامدار، نوعی اصلاح هویّتی در او اتّفاق می‌افتد، و به این

ترتیب، توقع و انتظارات والی از خودش نیز سمت و سویی اخلاقی پیدا می‌کند.

ثالثاً،کسی به خود اجازه نمی‌دهد که كاري خلاف اخلاق از حاکم مطالبه كند و طرح درخواست‌ها و پیشنهادهای ضدّ اخلاق بسیار دشوار

می‌شود. کسی که چنین قصدی کند با تنش‌های درونی سختی درگیر می‌شود؛ زیرا باید کاملاً برخلاف جریان فرهنگی حرکت کند. به اين

ترتيب، تصمیم گیری به منظور تطمیع یا هر خلاف دیگر هزينه بر و دشوار مي شود.

رابعاً، رسول الله با این استراتژی، نوعي مهندسی فرهنگی و تنظیم توقعّات عمومی در جهت هنجارهای اخلاقی، يا به عبارتي، نوعی

فشار هنجاری از سوی جامعه ایجاد می‌کند که در شرایط وسوسه انگیز و خطرناک به حاکم کمک ‌کند و نگذارد که انگیزه‌های منفی بر

انگیزه‌های مثبت غالب شود.

8. جامع نگرى در ارزش‏هاى اخلاقى

رسول اکرم تمام ارزش هاى اخلاقى را مد نظر داشته و تربيت افراد و اصلاح جامعه را براساس آن‏ها قرار داده بود. نه عبادت را تنها

خدمت خلق مى‏دانست و نه كسى را كه دست از كار و تلاش براى زندگى كشيده و به گوشه ي مسجد خزيده بود، مى‏ستود. نه در

رويارويى با ظلم و كفر، ساكت و سيلى‏پذير بود و نه در رزم و كشاكش جهاد، حقوق انسانى را فراموش مى‏كرد.

ارزش‏هاى اخلاقى با يكديگر مرتبطند و تجزیه ي آن‏ها به تضييع‏شان منجر مى‏شود. در حكومت اسلامى، بايد همه ي ارزش ها در برنامه ي

تتميم مكارم اخلاقى ديده شوند و رشد اخلاقی به صورت متوازن و فراگیر دنبال شود. در اين‏جا نمونه‏هاى برجسته‏اى از ارزش‏هاى گوناگون

مورد تأكيد پيامبر را مى‏آوريم.

الف) اخلاق جنگ:

يكى از حوزه‏هاى اخلاق سياسى، اخلاقيّات مربوط به جنگ است كه امروزه تحت عنوان «حقوق بشردوستانه» در مجامع جهانى دنبال

مى‏شود. درباره ي جنگ از دیدگاه اخلاقی نظریات گوناگونی مطرح شده است رویکرد پیامبر اساساً بر عدم جنگ بود و همواره به صلح و

دوستی و زندگی مسالمت آمیز دعوت می‌کرد. آن حضرت تنها با پیشوایان کفر و سردمداران ستمگری که حقوق اوّلیه ي مردم را ضایع

می‌کردند و اجازه ی تفکّر و انتخاب هدایت را به دیگران نمی‌دادند می‌جنگیدند و در این موارد نیز همواره به سپاهیان توصیه می‌کردند که در

عین تقویت نیرو و شهامت در رزم، آغاز کننده ي جنگ نباشند.

«هنگامى كه براى جهاد در راه خدا خروج مى‏كنيد و خروجتان به علّت خشم براى خدا و يارى دين او است... هر كسى را

كه ملاقات كنيد او را به اسلام و قرآن و نیکوکاری و پرهیزکاری و عبادت و هجرت در راه خدا، دعوت كنيد. هر كس از شما

تبعيّت كند پس او پذيرنده، مؤمن، با احسان، متقى، عابد و مهاجر است. هر حقىّ براى شما هست، براى او هم هست و

هر وظيفه‏اى كه برعهده ی شما هست، او هم بدان مكلّف است. با هر كسى از آن‏ها پيمانى بستيد پيمان خود را رعايت

كنيد، و هر كس اسلام بياورد و به احكام شما رضايت دهد، پس او از شما است و شما از او هستيد، و هر كس به خاطر

اين مطالب با شما بجنگد بعد از اين كه اين مطالب را براى او توضيح داديد، با او بجنگيد، و هر كسى كه براى شما نقشه‏اى

بكشد براى او نقشه بكشيد، و هر كسى كه عليه شما نيرو جمع كند شما هم عليه او نيرو جمع كنيد، و هر كه با شما

حيله و مكر كند، شما هم با او چنان كنيد، بدون اين كه تعدّى كنيد؛ چون كه هر كسى كه به وى ظلم شود و از خود دفاع

كند، سزاوار نكوهش نيست.»


رسول الله، بر خلاف این دیدگاه که می‌گوید از هر دری که جنگ وارد شود اخلاق می‌گریزد، هرگاه فرمانده‏اى را به جنگ مى‏فرستادند کوله

باری از توصیه‌های اخلاقی را با او همراه کرده، مى‏فرمود: «به نام خدا و در راه خدا پيكار كن، با كافران به نام خدا بجنگ. جنگ كن، امّا غدر

مكن، مثله مكن، كودكان را مكش و...». هم‏چنين توصيه مى‏فرمودند: «پيرمرد سالخورده، بچه ی كوچك و زنى را نكشيد و...».

ب) اخلاق اجتماعى، اخلاق اخوّت:

در حوزه ي اخلاق اجتماعى اسلام، مهم ترين و زيربنايى‏ترين ارزش اخلاقى، اخوّت و برادرى است. پيامبر در يك برنامه ي باشكوه اين ارزش

را در جامعه نهادينه كرد و ميان انصار و مهاجرين عهد اخوّت را جارى ساخت و حقوق سه گانه ي دعا، ديدار و شفاعت را براساس آن

تثبيت فرمود.

عهد اخوّت با تحكيم محبّت و مودّت در دل‏هاى مسلمين و ابراز آن، ناهنجارى‏هاى اخلاقى را مثل برگ خشكيده از دل هاى ايشان فروريخته

و ارزش‏هاى اخلاقى را بسان شكوفه‏هاى بهارى مى‏شكوفاند. پیامبر اسلام اساس دین خود را بر محبّت نهاده و می‌فرمود: «التّودُّدُ نصف

الدّین»؛ «مهرورزی نیمی از دین است».

پيامبراكرم‏، فرهنگ مهرورزى و ديگرخواهى را با توصيه‏هايى مانند مورد زير در جامعه ي اسلامى تثبيت می‌كرد:

«اخلاق خود را براى خانواده و همسايگان و كسانى كه با آنها رابطه و همنشينی داريد نيكو گردانيد... آن چه براى خود

نمى‏پسنديد براى ديگران هم ناپسند داريد و آن چه براى خود دوست داريد براى ديگران هم بخواهيد.»

ج) اخلاق محيط زيست:

اخلاق محیط زیست به طور سنتّی موضوع دغدغه‌های اخلاقی بوده است، اما تحوّلات اخیر در این زمینه موجب بسط و گسترش

دل‌مشغولی در طی چند مرحله شده است. ابتدا حیوانات، سپس کلّ موجودات زنده و سرانجام مجموعه‌هایی نظیر جمعیّت، جوامع

گیاهی،‌ اکوسیستم،‌ دریاچه‌ها،‌ جویبارها و کوه‌ها.

رسول اكرم‏6 درباره ي محيط زيست بسيار حسّاس بود؛ مسأله‏اى كه با توسعه و پيشرفت لجام‏گسيخته ي تكنولوژى به بحران تبديل شده

و در پی به خطر افتادن محيط زيست، حيات انسان نيز مورد تهديد قرار گرفته است. مخاطرات زيست‏محيطى تا جايى اهميّت پيدا كرده كه

جريان‏ها و نهضت‏های اجتماعی ايجاد كرده و حتّى بحران‏هاى سياسى به وجود آورده است.

امّا پيامبراسلام، فارغ از چنين شرايطى، به اخلاق محيط زيست توجّه داشته و مى‏فرمود:

«ما من نبت ينبت الاّ و يحفّه ملك موكّل به حتّى يحصده، فانّما امرى‏ء وطى ذلك النبت يلعنه ذلك الملك.»

«هيچ گياهى نمى‏رويد مگر اين كه فرشته‏اى موكّل اوست تا هنگام چيدن آن فرا رسد. پس اگر كسى آن را تباه كند آن

فرشته او را لعنت مى‏كند.»

«من نصب شجرة و صبر على حفظها و القيام عليها حتّى تثمر،كان له فى كل شى‏ء يصاب من ثمرها صدق‍ة عندالله.»

«كسى كه درختى بكارد و در نگهدارى و مراقبت آن بردبارى ورزد تا اين كه به بار نشيند، هر چه از ثمر آن مفيد افتد و به كار

آيد براى او صدقه محسوب مى‏شود.»

«ما من امرى‏ء يحيى ارضاً فتشرب منها كبد حرّى او تصيب منها عافي‍ة الاّ كتب الله تعالى له به اجراً.»

«كسى نيست كه زمينى را آباد كند پس تشنه‏اى از آن بنوشد يا از آن سلامتى حاصل شود، مگر اين كه خداى تعالى براى

او پاداشى مى‏نويسد.»

از دیدگاه پیامبر ، تمام عالم زنده و ذاکر خداوند است و انسان بر تمام موجودات برتری داده شده، ولی این برتری نوعی مسؤولیّت است و

نباید از حدود طبیعی فراتر رود. انسان می‌تواند از طبیعت برای رفاه و راحتی و لذّت خود استفاده کند و خداوند همه را مسخّر او قرار داده

است، اما لازم است که عاقلانه و مسؤولانه از آن استفاده کند و شکرگزار لطف خداوند باشد و به الطاف او تعدّی نکرده و آن را تباه نسازد،

بلکه در پرورش آن بکوشد و بسان امانتی محترم یا هدیه‌ای از سوی محبوب و معبود آن را پاس بدارد و ارج گذارد.

د) اخلاق شهروندى در رابطه با غيرمسلمان:

شهروندی، به رسمیّت شناختن موقعیّت افراد در یک جامعه است که به موجب آن، در

قبال مسؤولیّت‌ها و وظایفی از حقوق و مزایایی برخوردار می‌شوند. پیامبر در حوزه ي روابط اجتماعی بین مسلمین چیزی فراتر از اخلاق

شهروندی، یعنی اخلاق اخوّت را، با تکیه بر حرمت و محبّت دینی مطرح می‌کردند، ولی در روابط با اهل کتاب با تأکید بر کرامت انسانی،

اصول اخلاق شهروندی را رواج داده و در قانون اساسی مدینه نهادینه کردند.

ایشان به غيرمسلمانان از اهل كتاب حرمت مى‏نهاد و هيچ گاه راضى نبود كه كسى با جبر و اكراه اسلام آورد. حتّى هنگامى كه با اقتدار

كامل مكّه را فتح كردند، تعداد زیادی از اهل مکّه بر كفر خود باقى بودند و تا سال‏ها پس از آن به اسلام گرايش پيدا نكردند و همیشه

اين نكته را به واليانش نيز تذكّر مى‏داد كه: «من كان على يهودي‍ّته أو نصرانيّ‍ته فانه لايفتن عنها، عليه الجزیة على كان حالم ذكر أو أنثى....،

فمن ادّى ذلك الى رسول الله فإن له ذمّ‍ة الله و ذم‍ة رسوله...»؛ «هر كسى كه بر دين يهوديّت و يا مسيحيّت باقى مانده است از باقى

ماندن بر اين دين‏ها نهى نمى‏شود، و كسى كه به سنّ تكليف رسيده از آن‏ها مردان و زنانشان بايد مالیات ویژه ی اهل کتاب را بدهند. پس

هر كس كه اين جزيه را پرداخت كند، در حمايت خدا و رسول است.»

ه) اخلاق فردى:

دسته‏اى از ارزش‏هاى اخلاقى، بدون ملاحظه ي رابطه ی فرد با ديگران و تنها در رابطه ي درونى هرکس با خود تحقّق مى‏يابد و البته

نمودهای بیرونی آشکاری دارد؛ مثل صبر، يعنى قدرت تحمّل و بردبارى در سختى‏ها، يا تزكيه ي نفس، يعنى زدودن زشتى‏هاى خُلقى و

تلاش براى آراستگى به مکارم. فضايلی از این دست، در شمار اخلاق فردى است. پیامبر در بین اصحاب خود، هرکس را به اندازه ي توانایی

و ظرفیتّش، با این بخش از ارزش‌های اخلاقی آشنا کرده و به آن دعوت می‌کردند.

برای نمونه، در وصيّت به حضرت على‏ ،كه حاوى نكات ارزشمندى درباره ي اخلاق فردى و ساير حوزه‏هاى اخلاقى است مى‏فرمايند:

«از لجاجت بپرهيز كه آغاز آن جهل است و پايانش پشيمانى، بر مسواك زدن مداومت بورز كه پاك‏كننده ي دهان و مورد

رضايت خداوند و روشنى‏بخش چشم است... خشم مگير و لكن هرگاه خشمگين شدى بنشين و در قدرت پروردگار بر

بندگان و حلم و بخشش او نسبت به بندگان بينديش.»

بسيارى از عناوين اخلاقي ديگر كه در حوزه ي اخلاق فردى تعريف مي شود نيز، همگى، در تعاليم نبى معظّم‏ به چشم مى‏خورد. براى

نمونه، پيامبر در نامه‏اى به فرزندان عبدكلال مى‏فرمايند:

«...ان الصّدق‍ة لاتحلّ لمحمّد و لا لأهل بيته، انّما هو الزّكاة تزكّوا بها انفسكم...».

«صدقه براى محمّد و آل محمّد حلال نيست، صدقه زكاتى است كه شما نفس خود را به وسيله ي آن پاك مى‏كنيد.»

و) اخلاق خانوادگى:

مجموعه ي ارزش‌های اخلاقی که در رابطه ي با دیگران مطرح می‌شود، در گستره ي‌ اخلاق اجتماعی است. ‌از این رو، اخلاق خانوادگی نیز

در شمار اخلاق اجتماعی می‌گنجد. از آن جا که برخی از ارزش‌ها و اصول اخلاقی در محیط خانواده، حسّاسیت و اهمیّت بیشتری نسبت به

سایر روابط اجتماعی پیدا می‌کند لازم است که به طور ويژه بررسی شود.

انسان باید با همه خوش اخلاق باشد، اما در محیط خانواده این موضوع حسّاسیت و اهميّت بیشتری دارد؛ زیرا افراد بیشترین ارتباط را در

محیط خانواده باهم دارند و بد خلقی یا خوش خویی اعضای خانواده...».

تأثیر زیادی بر سایر اعضای خانواده می‌گذارد. از این رو، پیامبر به طور ویژه فرموده‏اند:


أحسِن خُلقك مع اهلك

«اخلاقت را براى خانواده‏ات نيكو گردان».

ارزش‏هاى اخلاقى كه در حوزه ي خانواده مطرح است، روابط ميان والدين و اولاد، روابط ميان همسران و روابط بين فرزندان را شامل

مى‏شود. در اين‏جا مهم ترين ارزش‏ها، آن‏هايى است كه بايد از سوى فرزندان در قبال والدين مراعات شود. لذا پيامبراكرم‏ ، وقتى واليان را

نصب مى‏كند و از آن‏ها مى‏خواهد كه مردم را با معانى اخلاق آشنا سازند، تذكّر مى‏دهد كه:

«... انّ اكبرالكبائر عندالله يوم القيام‍ة.... عقوق الوالدين....».

«به درستى كه از بزرگ ترين گناهان بزرگ نزد خداوند در قيامت... نارضايتى پدر و مادر و بدرفتارى با آن‏هاست.»

اين مجموعه از هنجارهاى اخلاقى به قدرى اهميّت دارد كه حتّى در فضاى غيرايمانى روى آن به طور ويژه تأكيد ورزيده و مى‏فرمايند:

«... الاسلام: الصّلوات الخمس... و بر الوالدين المشركين... .» «اسلام نمازهاى پنج‏گانه است... و نيكى به پدر و مادر (حتّی) مشرك...»

9.اعطای بینش و تغییر نگرش در باب اخلاق

يكى از مسایلى كه لازم است به منظور گسترش و تعميق و تصحيح اخلاق عمومى حل شود اين است كه مفاهيم اخلاقى و مصاديق

واقعى آن‏ها براى همه به درستى تبيين گردد. معمولاً ارزش‌های اخلاقی با برخی از ضدّ ارزش‌ها ترکیب می‌شود و به افراط و تفریط

می‌گراید. با این توضیح، نخستين گام برای توسعه ي اخلاق، اصلاح بینش‌های اخلاقی است تا براساس آن انگیزه‌ها و رفتارها نیز اصلاح

شده و با الگوهای عمل درست هماهنگی پیدا کند. مثلاً صبر و بردبارى بسيار نيكوست و همه آن را مى‏ستايند، اما ممكن است با ظلم

پذيرى آميخته شود. يا غيرت بسيار ارزشمند است، اما در بعضى از موارد با تعصبات جاهلانه اشتباه مى‏شود.

نمونه ی اين مسایل در فرهنگ جاهلى پيش از اسلام بسيار بود كه پيامبر به اصلاح آن‏ها همّت گماشت و اعراب دوران جاهليّت را به

جايى رساند كه تا قرن‏ها در صدر جهان قرار داشتند. نمونه‏هايى از نوسازى فرهنگى پيامبراكرم ، در باب اخلاق عبارت است از تغيير عنوان

غيرت از مصاديقى نظير زنده به گوركردن دختران، حذف مصداق جنگ‏طلبى و خونريزى‏هاى قبيله‏اى از ذيل مفهوم حميّت و مردانگى، تمايز

تهوّر جاهلانه از شجاعت راستين و... .

10. راهبرد تدريج در توسعه ي اخلاق

تحوّلات اجتماعى و فرهنگى بايد هوشمندانه مديريت شود و اصل تدريج با طرّاحى دقيق در آن ملاحظه شود. از آن جهت که اخلاق با

لایه‌های عمیق شخصیّتی و عادات مأنوس رفتاری سروکار دارد، راهبرد تدریج در توسعه ي اخلاق از اهمیّت بيشترى برخوردار است. در

سيره ي پيامبر، همواره اين اصل مراعات مى‏شد. در مورد معروف «تحريم شراب»، اين امر در سه مرحله بيان شد: 1. بینش دهی: با بیان

این که زيان‏هاى شراب از منافع آن بیشتر است؛ 2. تغییر انگیزه‌‌ها: با نهى غیر تکلیفی و ایجاد بی‌رغبتی و محدودیّت مصرف هنگام نماز؛ 3.

تغییر رفتار و الگوی عمل: تحريم مطلق.

هم‏چنين پيامبر در حكم معاذ براى ولايت امرى بلاد يمن مى‏فرمايد: «ابتدا نماز، سپس روزه و بعد زكات را بر آن‏ها تكليف كن. در این حکم،

تکالیف شرعی از سهل به سخت تنظیم شده است. نماز در روز چند دقیقه بیشتر وقت نمی‌گیرد، روزه کمی سخت‌تر است و زکات

دشوارترین آنهاست.

در فرمان به علاء حضرمى مى‏فرمايند: «وى را امر كردم تنها از خداوند متعال بپرهيزد و به او دستور دادم كه در بين شما نرم‏خو و خوش‏رفتار

باشد و با احسان رفتار كند.» سپس پيامبر به علاء مى‏فرمايد:

«آن‏ها را به نيكى دعوت كن. آنان را بخوان تا حقوق خدا را در اداى امانت رعايت كنند... سپس براى آن‏ها گناهان كبيره

را مشخّص كن و آن‏ها را از هلاكتى كه به وسيله ی انجام دادن كباير پيش مى‏آيد بترسان، زيرا كباير هستند كه آدم را

هلاك م
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

بررسی تاثیرسیره وسنت نبوی در گسترش اسلام 9 سال 4 ماه ago #108229

بسمه تعالي
مطلب خوبي ارسال شده است.
باتشكر
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حمید رضا دیده بان ماهر