جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: رابطه دین و علم

رابطه دین و علم 9 سال 8 ماه ago #100202

رابطه بين علم و دين

مقدمه
از جمله مسائل و موضوعاتي كه جاي بحث و تعمق دارد رابطه بين علم و دين است. اين رابطه بنابر اينكه چه برداشتي از فلسفه دين و فلسفه علم داشته باشيم و يا اينكه نگرش و نگاه ما به ارتباط بين علم و دين چگونه باشد متفاوت است و نظرات مختلفي در مورد نوع رابطه مطرح شده است رويكردهاي مختلفي كه گاهي كاملاً با هم در تضاد هستند مثل قبول رابطه تعارض يا رابطه وحدت گرايانه و يا گاهي در جهاتي نزديك و در جهاتي متفاوت مثل رويكرد تلاقي و تأييد كه هر كدام بر اساس نوع بينش و از منظري خاص توسط شخصيتها يا نهادهايي مطرح شده‏اند. آنچه براي ما از اهميت زيادي برخوردار است نگاه اسلامي به اين مقوله مهم است كه قائل به رويكرد تأييد يا همان وحدت گرايي است.
كليد واژگان: تعارض انگاري – رويكرد تمايز – تلفيق – رويكرد تلاقي – انديشه انتقادي – وحدت گرايانه
چكيده:
بين علم و دين رابطه‏اي وجود دارد؟ آيا علم و دين همسو و در راستاي تكامل و هدفمندي انسان حركت مي‏كنند؟ يا اينكه هر كدام به تنهايي و با روشهاي خاص به خود سعي مي‏كنند انسان را به پيش برانند؟ هدف در اين مقاله اين است كه به رابطه بين علم و دين بپردازد و اينكه چه نوع روابطي مطرح است و هر كدام چه رويكردي دارند؟ چه هدفي را دنبال مي‏كنند؟ چه عامل يا عواملي نوع رويكرد را موجب شده است؟ در اين مقاله بطور خلاصه به چهار رويكرد تعارض، تمايز، تلاقي و تأييد پرداخته شده است و در نهايت ديدگاه تأييد يا همان وحدت گرايانه بعنوان نظر برتر و نظر اسلام مورد بررسي قرار مي‏گيرد.

رابطه بين دين و علم
انديشمندان بنابر ديدگاه‏هايشان بين علم و دين چهار رابطه را قائل هستند.
1- تعارض يا تضاد 2- تمايز 3- تلاقي 4- تأييد
ما به طور خلاصه اشاره‏اي كوتاه به هر كدام از ديدگاهها خواهيم داشت:
1- تعارض: شايعترين و نزاع برانگيزترين نگاه رويكرد تعارض انگاري دين و علم است. بسياري از متفكران علمي معتقدند كه دين را هرگز نمي‏توان با علم آشتي داد. آنها مي‏گويند اگر شما يك دانشمند باشيد تصور ديندار بودن سخت است و دليل اين نتيجه‏گيري آنها اين است كه دين ظاهراً نمي‏تواند حقيقت آرائش را بطور صريح نشان دهد در حاليكه علم مي‏تواند.
ريشه پيدايش انديشه تضاد علم و دين به گذشته تاريخ مذهبي اروپا بر مي‏گردد زيرا به علت تحريف در عهد عتيق مطالبي در آن گنجانده شده كه دين را مخالف علم نشان داد و مانعي براي شكوفايي استعداد دانش دوستان گرديد و باعث زيان دين و علم شد زيرا انديشمندان و روشنفكران را از مذهب دور كرد. در كتب تحريف شده چنين وانمود شده كه امر خدا يعني دين با علم و آگاهي انسان مخالف است و اين سبب شد عده‏اي از پيروان تورات و انجيل كه به يافته‏هاي علمي دست يافته بودند در مقابل كليسا بايستند و بر خلاف كتب ديني و مطالب آن سخن بگويند و در مقابل رهبران كليسا سرسختانه با دانشمندان مخالفت كرده و با تشكيل دادگاههاي تفتيش عقايد آنها را به سكوت و عقب‏نشيني وادار كرده و يا گاهي مي‏كشتند. در واقع عملكرد نادرست و منفعت طلبانه كليسا در قرون وسطي زمينه بدبيني مردم را نسبت به دين فراهم كرد و باعث شد بتدريج دين را ضد علم تلقي كنند. رويكرد تعارض زمينه هر گونه گفتگو، وحدت و تعامل را نفي و طرد مي‏كند و امكان هر گونه سازگاري و هم زيستي را منفي مي‏داند. آنها قائل به تعارض بين راههاي شناخت علمي و شناخت ديني هستند بعنوان نمونه اين عقيده وجود دارد كه عقايد ديني از لحاظ تجربي آزمون ناپذيرند در حاليكه علم همواره نظرات خود را در معرض آزمون قرار مي‏دهد. اگر يك فرضيه علمي غلط باشد علم براحتي آنرا مي‏پذيرد و راههاي ديگر را امتحان مي‏كند.
از نظر شكاكان آموزه‏هاي ديني ابطال ناپذيرند در صورتيكه ابطال‏پذيري شاخصه وضعيت علمي يك نظريه است. تمايل به اينكه ايده‏هاي علمي در معرض ابطال قرار گيرد علم را خالص مي‏كند و نشان مي‏دهد كه علم طريقي باز و صحيح براي آموختن درباره طبيعت اشياء است اما دين فاقد صداقت آشكار علم است. از نظر شكاكان تفاوتهاي عميق بين دين و علم وجود دارد: 1- دين بر پيش فرضهاي پيشيني يا ايمان مبتني است در حاليكه علم چيزي را مسلم نمي‏گيرد. 2- دين قوياً بر تصورات غيرقابل كنترل مبتني است اما علم به حقايق مشاهده‏پذير تمسك مي‏جويد. 3- دين كاملاً عاطفي، احساساتي و ذهني است در حاليكه علم مي‏كوشد غير احساساتي و عيني باشد.
تعارض بين دين و علم در چهار امر مي‏تواند قابل تصور باشد:
1- موضوع 2- روش 3- غايت 4- زبان
بنابراين چهارامر ديدگاههاي مختلفي در غرب در مورد تعارض علم و دين وجود دارد اما اساسي‏ترين نقطه تعارض بين علم و دين تعارض در غايت است و جريانهاي علم گرايي يا ماترياليسم ديني، امپرياليسم ديني، امپرياليسم علمي و نص گرايي و اقتدارگرايي مسيحي از مهمترين جريانهاي اين عقيده است (جهت اطلاعات بيشتر به كتاب تحليل هويت علم ديني و علم مدرن اثر محمدرضا خاكي قراملكي مراجعه شود).
2- تمايز بسياري از دانشمندان و متكلمان ضديت عميقي بين دين و علم نمي‏بينند آنها استدلال مي‏كنند كه هر يك از اينها در حوزه كاملاً تعريف شده پژوهش خود معتبر است و نبايد اين دو را با معيار همديگر بسنجيم زيرا سؤالات هر كدام متفاوت و جوابهايشان چنان متمايز است كه مقايسه آنها با هم بي معناست. علم ودين وظايفشان كاملاً نامتشابه است و اگر از وارد شدن به حوزه همديگر جلوگيري كنند هيچ معضلي وجود ندارد رويكرد تمايز اصرار دارد كه بايد از تلفيق علم و باور ديني بصورت يك موضوع مبهم غير قابل تشخيص اجتناب كنيم. براي اينكه بتوانيم دو چيز را به هم مربوط كنيم بايد بتوانيم ميان آنها فرق بگذاريم و اين همان چيزيست كه تلفيق ما را از آن منع مي‏كند.
تفاوتهاي علم و دين از اين ديدگاه:
1- كار علم آن است كه جهان طبيعي را بررسي مي‏كند و دين معناي غايي‏اي را كه فراتر از جهان شناخته شده تجربي است بررسي مي‏كند.
2- علم به اين مطلب كه چگونه حوادث رخ مي‏دهند سر و كار دارد و دين با اين پرسش كه چرا اساساً چيزي وجود دارد.
3- علم با علل سر و كار دارد و دين بامعنا.
4- موضوع دين خدا و روشش شهود ولي موضوع علم طبيعت و روشش تجربي است.
تمايزگراها معتقدند كه محكوميت گاليله از سوي كليسا يك سوء تفاهم ناميمون است و معتقدند كه قابل پرهيز بود اگر الهيات وارد حوزه‏هايي نشده بود كه امروزه آنها را به علم اختصاص مي‏دهيم. بسياري بر اين باورند كه با پذيرش اين رابطه مي‏شود هم كشفيات علم و هم معتقدات ديني را بپذيريم بدون آنكه بيم تعارض محتمل را بين آنها داشته باشيم.
تفاوت ديدگاه تعارض گرايانه با تمايزگرايانه اين است كه در تعارض هر يك اعتبارو مشروعيت ديگري را نمي‏پذيرد و وجود او را مانع راه خود مي‏داند و در صدد طرد آن از پايگاه فكري خود است در حاليكه در نگرش تمايزي اين ميزان از برخورد حذفي وجود ندارد و هر يك بر حقانيت و مشروعيت ديگري صحّه گذاشته و بر تفاوتهايشان در موضوع، زبان، روش و غايت تأكيد مي‏كند.
در رويكرد تمايز هم جريانهاي مختلفي وجود دارد كه از مهمترين آنها عبارتند از:
1- نوارتدوكسي (سخت كيشي نوين) 2- اصالت وجودي (اگزيستانسياليسم) 3- تحليل زباني
3- تلاقي رويكرد تلاقي دين با علم تمايلي ندارد كه جهان را به دو حوزه كه بوسيله موضع تمايز تعريف مي‏شود تقسيم كند و از طرفي پذيراي هماهنگي مصنوعي تلفيق هم نيست. رويكرد تلاقي مي‏پذيرد كه علم و دين به لحاظ منطقي و زباني متمايزند اما در دنياي واقعي تمايز آنها را نمي‏شود ديد و قبول كرد مثلاً دين در غرب در شكل بخشيدن به تاريخ علم مؤثر بوده و در مقابل كيهان شناسي علمي به نوبه خود بر الهيات اثر گذاشته است.
رويكرد تلاقي در پي يك بحث آزاد ميان دانشمندان و متكلمان است. واژه تلاقي مستلزم آن است كه علم و دين در كنار هم جمع شوند بدون آنكه ضرورتاً ادغامي صورت پذيرد. رويكرد تلاقي اجازه تعامل، گفتگو و تأثير متقابل را مي‏دهد ولي هم تلفيق و هم جدايي را منع مي‏كند. رويكرد تلاقي بر آن است كه دانش علمي مي‏تواند افق ايمان دينيرا وسعت بخشد و ديدگاه ايمان ديني مي‏تواند شناخت ما را از جهان عميقتر سازد. معتقدات ايمان ديني مي‏تواند در كنار علم به گونه‏اي شكوفا شود كه همواره با همكاري آن يك معناي مشترك توليد كند.
اين ديدگاه از سوي برخي مسيحيان قرون وسطايي و برخي متفكران اسلامي ابراز شده است مثلاً امام محمد غزالي از علماي اهل سنت اشاره‏هايي به اين رويكرد دارد.
4- تأييد دين اساساً تمايل متواضعانه به دانستن را تقويت مي‏كند يعني دين آن انگيزه‏اي را كه در درجه اول به دانش منتهي مي‏شود تأييد مي‏كند. اصطلاح تأييد معادل تقويت كردن يا حمايت كردن است زيرا دين به معناي كامل و اصلي خود از كوشش علمي براي معنادار ساختن جهان بطور كامل حمايت مي‏كند و حتي آنرا تقويت مي‏نمايد.
تأييد دين به معناي تركيب و ادغام با فرضيه‏ها و نظريه‏هاي علمي خاص نيست بلكه به معناي پشتيباني از علم است.
و در واقع دين زمينه اعتماد به علم را ايجاد مي‏كند. كاردين اين نيست كه حقايق علمي را براي انسان افشا كند زيرا اين وظيفه علم است و دين باعث اعتماد به عقلانيت و قبول علم مي‏شود. دين در پي آن است كه اميدوار به علم باشيم و دچار نااميدي نشويم. موضع دين در رابطه با گفتمان علمي اين نيست كه به پرسش‏هاي علمي خاص پاسخ گويد بلكه كار دين پاسخ به اين سؤال ريشه‏اي است كه چرا بايد به جستجوي حقيقت بپردازيم. رويكرد تأييد معتقد است كه دين كاملاً تأييدكننده فعاليتهاي علمي است و دلايل آن اين است:
1- اعتقاد راسخ انديشمندان به آموزه‏هاي ديني مي‏تواند دليلي بر ديني بودن علم باشد به همين سبب يك دانشمند مي‏تواند كار خود را پرده برداري از فعل خدا بداند و آنرا يك عمل عبادي حساب كند.
2- آموزه آفرينش در متون مقدس ديني زمينه رشد و توسعه علم را فراهم كرده است.
3- دين نسبت به آينده محيط زيست و چالش‏هاي اخلاقي موجود در تمدنها احساس مسئوليت مي‏كند.
4- دين و علم نسبت به جستجوي حقيقت تعهد اخلاقي مشترك دارند.
5- دين و علم هر دو به پذيرش انديشه انتقادي ملتزم هستند.
6- علم و دين در قابل فهم كردن اين جهان و تفاوت روششان مشاركت دارند.
رابطه علم و دين در اسلام:
نگاه اسلام و مسيحيت به علم يكسان نيست. اسلام بر تفكر و انديشه و فراگيري علم و دانش تأكيد زيادي دارد و از طرفي انديشمندان اسلامي در قرون گذشته آثار علمي فراواني از خود به يادگار گذاشته‏اند و اينها نشان از عدم مخالفت اسلام و بلكه دعوت بسوي علم است ولتر مي‏گويد: در دوران توحش و ناداني پس از سقوط امپراطوري رم مسيحيان همه چيز را مانند هيئت، شيمي، طب، رياضيات و ... را از مسلمين آموختند و از همان قرون اوليه هجري ناگزير شدند براي گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوي آنان روي آورند. از نگاه اسلام رابطه دين و علم يك رابطه همبستگي است و دين حقيقي انسان را بسوي علم و علم حقيقي انسان را بسوي دين راهنمايي مي‏كند. اسلام فقط با باورهاي غلط و نادرست كه به فساد و اخلاق و اعمال زشت منجر مي‏شود مخالف است.
دين مسائل مختلف را اعم از آنچه در قرآن يا در سخن ائمه (ع) آمده همه را بصورت قانون كلي بيان كرده است و تبيين و تشريح آنرا بر عهده كارشناسان گذاشته است در مسائل علمي هم دين آنها را بصورت كلي بيان كرده و تفسير و تبيين آنها را بر عهده كارشناسان قرار داده است. دين و علم با هم هماهنگي و توافق دارند گر چه ممكن است تجارب علمي دين را و دين تجارب علمي راتأييد نكند.
بنابراين آنچه نتيجه مي‏شود اين است كه دين چيزي جداي از علم و انديشه نيست. انسان از بعد مادي بودنش نيازمند درك مادي است اما روح انسان فراتر از درك مادي است و علم و علم آموزي توصيه دين و از راهها و روشهاي تربيت و رشد روح انسان است بشرطي كه علم مخالف دين نباشد در غير اينصورت بشدت انسان را در غفلت و ما ديگري غرق مي‏كند.
علم و دين با هم هماهنگ هستند به اين دليل كه مسائل علمي همان كشف اسرار خلقت است يعني فعل خدا و دين هم همان وحي الهي، يعني قول خداست. بين قول و فعل خدا تناقض، تعارض و ضديتي وجود ندارد پس با هم هماهنگ هستند.
بيشترين تأكيد اسلام بر فراگيري علم و علم آموزي است. اگر تاريخ را ورق بزنيم مشاهده مي‏كنيم كه كارنامه علمي مسلمانان بسيار درخشان است و پيشرفت و توسعه علم و دانش در بين مسلمين در سايه دين و ديندار بودنشان بوده است. در صدر اسلام پيامبر (ص) بعد از يكي از جنگها شرط آزادي اسراي دشمن را باسواد كردن تعدادي مسلمان قرار مي‏دهد و اين نشان دهنده ارزش علم نزد پيامبر (ص) است. اگر از قرون اوليه شاهد رشد چشمگير مسلمانان در علم و دين هستيم در قرن هفتم به بعد شاهد انحطاط علم و دين با هم هستيم و اين رابطه تنگاتنگ آنها را نشان مي‏دهد.
علوم مختلف را اروپائيان از مسلمين گرفته و به سرزمين خود بردند بدون دين و اكنون مي‏بينم حاصلي جز باتلاقي كه تماماً ضد ارزشها و ناهنجاريها است براي خود ايجاد نكرده‏اند زيرا دين همراه علم آنها نبود.
نمونه‏هايي از دلايل نقلي علم دوستي در اسلام
1- «قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون» آيا كساني كه مي‏دانند و كساني كه نمي‏دانند يكسان هستند (9 / زمر)
2- «يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوالعلم درجات» خداوند درجه مؤمنان از شما و عالمان از شما را بالا مي‏برد. (11 / مجادله)
3- «انما يخشي الله من عباده العلماء» از ميان بندگان خدا فقط عالمان از او مي‏ترسند. (28 / فاطر)
احاديثي هم از پيامبر (ص) يا ائمه در مورد علم وارد شده از جمله اينكه پيامبر (ص) مي‏فرمايند: طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه» آموختن دانش بر هر مرد و زن مسلماني واجب است. يا در جايي مي‏فرمايند: «اطلبوالعلم من المهد الي الحد» ز گهواره تا گور دانش بجوي.
پيامبر (ص): «خيرالعلم مانفع» بهترين علم آن است كه فايده داشته باشد.
علي (ع) در صفات متقين مي‏فرمايد: متقين به علم نافع و سودمند گوش مي‏دهند.
جايگاه علم در اسلام برجسته بوده و در حد فرائض ديني قرار دارد. پيشرفت علمي مسلمين در تاريخ افتخارآميز است و تمدن غرب وام دار اسلام است. علت عقب‏ماندگي مسلمانان وابسته به دين نيست بلكه عدم پايبندي به تعاليم اسلام است.
نتيجه بعد از بررسي نظرات مختلف و تعمق در آنها بنظر مي‏رسد رويكرد تأييد و وحدت گرايانه بين دين و علم همان رابطه حقيقي و واقعي بين آندوست زيرا ما بعنوان يك مسلمان زماني كه تاريخ را مي‏بينيم چيزي جز همراهي و همدلي علم و دين وجود ندارد.
دين امري غيرعلمي، غيرمنطقي و غيرعقلاني را قبول نمي‏كند و حتي پذيرش دين به توصيه خود دين بايد عقلاني و علمي باشد. دين حقيقي به علم راستين و علم راستين به دين حقيقي هدايت مي‏كند.

منابع
1- خاكي قراملكي. محمدرضا. تحليل هويت علم ديني و علم مدرن. چاپ اول. قم. كتاب فردا. 1390.
2- هات. جان اف. علم و دين از تعارض تا گفتگو. ترجمه بتول نجفي. چاپ دوم. قم. كتاب طه. 1385.
3- باربور. ايان. علم و دين. ترجمه بهاء الدين خرمشاهي.چاپ ششم. تهران.نشر دانشگاهي. 1388.
4- نهج الفصاحه. ترجمه علي اكبر ميرزايي. چاپ اول. قم. انتشارات لؤلؤ و مرجان. 1385.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

رابطه دین و علم 9 سال 8 ماه ago #100301

بسمه تعالی
مطلب خوبی درخصوص رابطه علم و دين در اسلام بیان شده است.
باتشکر
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حمید رضا دیده بان ماهر