خوش آمديد,
مهمان
|
|
رابطه بين علم و دين
مقدمه از جمله مسائل و موضوعاتي كه جاي بحث و تعمق دارد رابطه بين علم و دين است. اين رابطه بنابر اينكه چه برداشتي از فلسفه دين و فلسفه علم داشته باشيم و يا اينكه نگرش و نگاه ما به ارتباط بين علم و دين چگونه باشد متفاوت است و نظرات مختلفي در مورد نوع رابطه مطرح شده است رويكردهاي مختلفي كه گاهي كاملاً با هم در تضاد هستند مثل قبول رابطه تعارض يا رابطه وحدت گرايانه و يا گاهي در جهاتي نزديك و در جهاتي متفاوت مثل رويكرد تلاقي و تأييد كه هر كدام بر اساس نوع بينش و از منظري خاص توسط شخصيتها يا نهادهايي مطرح شدهاند. آنچه براي ما از اهميت زيادي برخوردار است نگاه اسلامي به اين مقوله مهم است كه قائل به رويكرد تأييد يا همان وحدت گرايي است. كليد واژگان: تعارض انگاري – رويكرد تمايز – تلفيق – رويكرد تلاقي – انديشه انتقادي – وحدت گرايانه چكيده: بين علم و دين رابطهاي وجود دارد؟ آيا علم و دين همسو و در راستاي تكامل و هدفمندي انسان حركت ميكنند؟ يا اينكه هر كدام به تنهايي و با روشهاي خاص به خود سعي ميكنند انسان را به پيش برانند؟ هدف در اين مقاله اين است كه به رابطه بين علم و دين بپردازد و اينكه چه نوع روابطي مطرح است و هر كدام چه رويكردي دارند؟ چه هدفي را دنبال ميكنند؟ چه عامل يا عواملي نوع رويكرد را موجب شده است؟ در اين مقاله بطور خلاصه به چهار رويكرد تعارض، تمايز، تلاقي و تأييد پرداخته شده است و در نهايت ديدگاه تأييد يا همان وحدت گرايانه بعنوان نظر برتر و نظر اسلام مورد بررسي قرار ميگيرد. رابطه بين دين و علم انديشمندان بنابر ديدگاههايشان بين علم و دين چهار رابطه را قائل هستند. 1- تعارض يا تضاد 2- تمايز 3- تلاقي 4- تأييد ما به طور خلاصه اشارهاي كوتاه به هر كدام از ديدگاهها خواهيم داشت: 1- تعارض: شايعترين و نزاع برانگيزترين نگاه رويكرد تعارض انگاري دين و علم است. بسياري از متفكران علمي معتقدند كه دين را هرگز نميتوان با علم آشتي داد. آنها ميگويند اگر شما يك دانشمند باشيد تصور ديندار بودن سخت است و دليل اين نتيجهگيري آنها اين است كه دين ظاهراً نميتواند حقيقت آرائش را بطور صريح نشان دهد در حاليكه علم ميتواند. ريشه پيدايش انديشه تضاد علم و دين به گذشته تاريخ مذهبي اروپا بر ميگردد زيرا به علت تحريف در عهد عتيق مطالبي در آن گنجانده شده كه دين را مخالف علم نشان داد و مانعي براي شكوفايي استعداد دانش دوستان گرديد و باعث زيان دين و علم شد زيرا انديشمندان و روشنفكران را از مذهب دور كرد. در كتب تحريف شده چنين وانمود شده كه امر خدا يعني دين با علم و آگاهي انسان مخالف است و اين سبب شد عدهاي از پيروان تورات و انجيل كه به يافتههاي علمي دست يافته بودند در مقابل كليسا بايستند و بر خلاف كتب ديني و مطالب آن سخن بگويند و در مقابل رهبران كليسا سرسختانه با دانشمندان مخالفت كرده و با تشكيل دادگاههاي تفتيش عقايد آنها را به سكوت و عقبنشيني وادار كرده و يا گاهي ميكشتند. در واقع عملكرد نادرست و منفعت طلبانه كليسا در قرون وسطي زمينه بدبيني مردم را نسبت به دين فراهم كرد و باعث شد بتدريج دين را ضد علم تلقي كنند. رويكرد تعارض زمينه هر گونه گفتگو، وحدت و تعامل را نفي و طرد ميكند و امكان هر گونه سازگاري و هم زيستي را منفي ميداند. آنها قائل به تعارض بين راههاي شناخت علمي و شناخت ديني هستند بعنوان نمونه اين عقيده وجود دارد كه عقايد ديني از لحاظ تجربي آزمون ناپذيرند در حاليكه علم همواره نظرات خود را در معرض آزمون قرار ميدهد. اگر يك فرضيه علمي غلط باشد علم براحتي آنرا ميپذيرد و راههاي ديگر را امتحان ميكند. از نظر شكاكان آموزههاي ديني ابطال ناپذيرند در صورتيكه ابطالپذيري شاخصه وضعيت علمي يك نظريه است. تمايل به اينكه ايدههاي علمي در معرض ابطال قرار گيرد علم را خالص ميكند و نشان ميدهد كه علم طريقي باز و صحيح براي آموختن درباره طبيعت اشياء است اما دين فاقد صداقت آشكار علم است. از نظر شكاكان تفاوتهاي عميق بين دين و علم وجود دارد: 1- دين بر پيش فرضهاي پيشيني يا ايمان مبتني است در حاليكه علم چيزي را مسلم نميگيرد. 2- دين قوياً بر تصورات غيرقابل كنترل مبتني است اما علم به حقايق مشاهدهپذير تمسك ميجويد. 3- دين كاملاً عاطفي، احساساتي و ذهني است در حاليكه علم ميكوشد غير احساساتي و عيني باشد. تعارض بين دين و علم در چهار امر ميتواند قابل تصور باشد: 1- موضوع 2- روش 3- غايت 4- زبان بنابراين چهارامر ديدگاههاي مختلفي در غرب در مورد تعارض علم و دين وجود دارد اما اساسيترين نقطه تعارض بين علم و دين تعارض در غايت است و جريانهاي علم گرايي يا ماترياليسم ديني، امپرياليسم ديني، امپرياليسم علمي و نص گرايي و اقتدارگرايي مسيحي از مهمترين جريانهاي اين عقيده است (جهت اطلاعات بيشتر به كتاب تحليل هويت علم ديني و علم مدرن اثر محمدرضا خاكي قراملكي مراجعه شود). 2- تمايز بسياري از دانشمندان و متكلمان ضديت عميقي بين دين و علم نميبينند آنها استدلال ميكنند كه هر يك از اينها در حوزه كاملاً تعريف شده پژوهش خود معتبر است و نبايد اين دو را با معيار همديگر بسنجيم زيرا سؤالات هر كدام متفاوت و جوابهايشان چنان متمايز است كه مقايسه آنها با هم بي معناست. علم ودين وظايفشان كاملاً نامتشابه است و اگر از وارد شدن به حوزه همديگر جلوگيري كنند هيچ معضلي وجود ندارد رويكرد تمايز اصرار دارد كه بايد از تلفيق علم و باور ديني بصورت يك موضوع مبهم غير قابل تشخيص اجتناب كنيم. براي اينكه بتوانيم دو چيز را به هم مربوط كنيم بايد بتوانيم ميان آنها فرق بگذاريم و اين همان چيزيست كه تلفيق ما را از آن منع ميكند. تفاوتهاي علم و دين از اين ديدگاه: 1- كار علم آن است كه جهان طبيعي را بررسي ميكند و دين معناي غايياي را كه فراتر از جهان شناخته شده تجربي است بررسي ميكند. 2- علم به اين مطلب كه چگونه حوادث رخ ميدهند سر و كار دارد و دين با اين پرسش كه چرا اساساً چيزي وجود دارد. 3- علم با علل سر و كار دارد و دين بامعنا. 4- موضوع دين خدا و روشش شهود ولي موضوع علم طبيعت و روشش تجربي است. تمايزگراها معتقدند كه محكوميت گاليله از سوي كليسا يك سوء تفاهم ناميمون است و معتقدند كه قابل پرهيز بود اگر الهيات وارد حوزههايي نشده بود كه امروزه آنها را به علم اختصاص ميدهيم. بسياري بر اين باورند كه با پذيرش اين رابطه ميشود هم كشفيات علم و هم معتقدات ديني را بپذيريم بدون آنكه بيم تعارض محتمل را بين آنها داشته باشيم. تفاوت ديدگاه تعارض گرايانه با تمايزگرايانه اين است كه در تعارض هر يك اعتبارو مشروعيت ديگري را نميپذيرد و وجود او را مانع راه خود ميداند و در صدد طرد آن از پايگاه فكري خود است در حاليكه در نگرش تمايزي اين ميزان از برخورد حذفي وجود ندارد و هر يك بر حقانيت و مشروعيت ديگري صحّه گذاشته و بر تفاوتهايشان در موضوع، زبان، روش و غايت تأكيد ميكند. در رويكرد تمايز هم جريانهاي مختلفي وجود دارد كه از مهمترين آنها عبارتند از: 1- نوارتدوكسي (سخت كيشي نوين) 2- اصالت وجودي (اگزيستانسياليسم) 3- تحليل زباني 3- تلاقي رويكرد تلاقي دين با علم تمايلي ندارد كه جهان را به دو حوزه كه بوسيله موضع تمايز تعريف ميشود تقسيم كند و از طرفي پذيراي هماهنگي مصنوعي تلفيق هم نيست. رويكرد تلاقي ميپذيرد كه علم و دين به لحاظ منطقي و زباني متمايزند اما در دنياي واقعي تمايز آنها را نميشود ديد و قبول كرد مثلاً دين در غرب در شكل بخشيدن به تاريخ علم مؤثر بوده و در مقابل كيهان شناسي علمي به نوبه خود بر الهيات اثر گذاشته است. رويكرد تلاقي در پي يك بحث آزاد ميان دانشمندان و متكلمان است. واژه تلاقي مستلزم آن است كه علم و دين در كنار هم جمع شوند بدون آنكه ضرورتاً ادغامي صورت پذيرد. رويكرد تلاقي اجازه تعامل، گفتگو و تأثير متقابل را ميدهد ولي هم تلفيق و هم جدايي را منع ميكند. رويكرد تلاقي بر آن است كه دانش علمي ميتواند افق ايمان دينيرا وسعت بخشد و ديدگاه ايمان ديني ميتواند شناخت ما را از جهان عميقتر سازد. معتقدات ايمان ديني ميتواند در كنار علم به گونهاي شكوفا شود كه همواره با همكاري آن يك معناي مشترك توليد كند. اين ديدگاه از سوي برخي مسيحيان قرون وسطايي و برخي متفكران اسلامي ابراز شده است مثلاً امام محمد غزالي از علماي اهل سنت اشارههايي به اين رويكرد دارد. 4- تأييد دين اساساً تمايل متواضعانه به دانستن را تقويت ميكند يعني دين آن انگيزهاي را كه در درجه اول به دانش منتهي ميشود تأييد ميكند. اصطلاح تأييد معادل تقويت كردن يا حمايت كردن است زيرا دين به معناي كامل و اصلي خود از كوشش علمي براي معنادار ساختن جهان بطور كامل حمايت ميكند و حتي آنرا تقويت مينمايد. تأييد دين به معناي تركيب و ادغام با فرضيهها و نظريههاي علمي خاص نيست بلكه به معناي پشتيباني از علم است. و در واقع دين زمينه اعتماد به علم را ايجاد ميكند. كاردين اين نيست كه حقايق علمي را براي انسان افشا كند زيرا اين وظيفه علم است و دين باعث اعتماد به عقلانيت و قبول علم ميشود. دين در پي آن است كه اميدوار به علم باشيم و دچار نااميدي نشويم. موضع دين در رابطه با گفتمان علمي اين نيست كه به پرسشهاي علمي خاص پاسخ گويد بلكه كار دين پاسخ به اين سؤال ريشهاي است كه چرا بايد به جستجوي حقيقت بپردازيم. رويكرد تأييد معتقد است كه دين كاملاً تأييدكننده فعاليتهاي علمي است و دلايل آن اين است: 1- اعتقاد راسخ انديشمندان به آموزههاي ديني ميتواند دليلي بر ديني بودن علم باشد به همين سبب يك دانشمند ميتواند كار خود را پرده برداري از فعل خدا بداند و آنرا يك عمل عبادي حساب كند. 2- آموزه آفرينش در متون مقدس ديني زمينه رشد و توسعه علم را فراهم كرده است. 3- دين نسبت به آينده محيط زيست و چالشهاي اخلاقي موجود در تمدنها احساس مسئوليت ميكند. 4- دين و علم نسبت به جستجوي حقيقت تعهد اخلاقي مشترك دارند. 5- دين و علم هر دو به پذيرش انديشه انتقادي ملتزم هستند. 6- علم و دين در قابل فهم كردن اين جهان و تفاوت روششان مشاركت دارند. رابطه علم و دين در اسلام: نگاه اسلام و مسيحيت به علم يكسان نيست. اسلام بر تفكر و انديشه و فراگيري علم و دانش تأكيد زيادي دارد و از طرفي انديشمندان اسلامي در قرون گذشته آثار علمي فراواني از خود به يادگار گذاشتهاند و اينها نشان از عدم مخالفت اسلام و بلكه دعوت بسوي علم است ولتر ميگويد: در دوران توحش و ناداني پس از سقوط امپراطوري رم مسيحيان همه چيز را مانند هيئت، شيمي، طب، رياضيات و ... را از مسلمين آموختند و از همان قرون اوليه هجري ناگزير شدند براي گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوي آنان روي آورند. از نگاه اسلام رابطه دين و علم يك رابطه همبستگي است و دين حقيقي انسان را بسوي علم و علم حقيقي انسان را بسوي دين راهنمايي ميكند. اسلام فقط با باورهاي غلط و نادرست كه به فساد و اخلاق و اعمال زشت منجر ميشود مخالف است. دين مسائل مختلف را اعم از آنچه در قرآن يا در سخن ائمه (ع) آمده همه را بصورت قانون كلي بيان كرده است و تبيين و تشريح آنرا بر عهده كارشناسان گذاشته است در مسائل علمي هم دين آنها را بصورت كلي بيان كرده و تفسير و تبيين آنها را بر عهده كارشناسان قرار داده است. دين و علم با هم هماهنگي و توافق دارند گر چه ممكن است تجارب علمي دين را و دين تجارب علمي راتأييد نكند. بنابراين آنچه نتيجه ميشود اين است كه دين چيزي جداي از علم و انديشه نيست. انسان از بعد مادي بودنش نيازمند درك مادي است اما روح انسان فراتر از درك مادي است و علم و علم آموزي توصيه دين و از راهها و روشهاي تربيت و رشد روح انسان است بشرطي كه علم مخالف دين نباشد در غير اينصورت بشدت انسان را در غفلت و ما ديگري غرق ميكند. علم و دين با هم هماهنگ هستند به اين دليل كه مسائل علمي همان كشف اسرار خلقت است يعني فعل خدا و دين هم همان وحي الهي، يعني قول خداست. بين قول و فعل خدا تناقض، تعارض و ضديتي وجود ندارد پس با هم هماهنگ هستند. بيشترين تأكيد اسلام بر فراگيري علم و علم آموزي است. اگر تاريخ را ورق بزنيم مشاهده ميكنيم كه كارنامه علمي مسلمانان بسيار درخشان است و پيشرفت و توسعه علم و دانش در بين مسلمين در سايه دين و ديندار بودنشان بوده است. در صدر اسلام پيامبر (ص) بعد از يكي از جنگها شرط آزادي اسراي دشمن را باسواد كردن تعدادي مسلمان قرار ميدهد و اين نشان دهنده ارزش علم نزد پيامبر (ص) است. اگر از قرون اوليه شاهد رشد چشمگير مسلمانان در علم و دين هستيم در قرن هفتم به بعد شاهد انحطاط علم و دين با هم هستيم و اين رابطه تنگاتنگ آنها را نشان ميدهد. علوم مختلف را اروپائيان از مسلمين گرفته و به سرزمين خود بردند بدون دين و اكنون ميبينم حاصلي جز باتلاقي كه تماماً ضد ارزشها و ناهنجاريها است براي خود ايجاد نكردهاند زيرا دين همراه علم آنها نبود. نمونههايي از دلايل نقلي علم دوستي در اسلام 1- «قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون» آيا كساني كه ميدانند و كساني كه نميدانند يكسان هستند (9 / زمر) 2- «يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوالعلم درجات» خداوند درجه مؤمنان از شما و عالمان از شما را بالا ميبرد. (11 / مجادله) 3- «انما يخشي الله من عباده العلماء» از ميان بندگان خدا فقط عالمان از او ميترسند. (28 / فاطر) احاديثي هم از پيامبر (ص) يا ائمه در مورد علم وارد شده از جمله اينكه پيامبر (ص) ميفرمايند: طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه» آموختن دانش بر هر مرد و زن مسلماني واجب است. يا در جايي ميفرمايند: «اطلبوالعلم من المهد الي الحد» ز گهواره تا گور دانش بجوي. پيامبر (ص): «خيرالعلم مانفع» بهترين علم آن است كه فايده داشته باشد. علي (ع) در صفات متقين ميفرمايد: متقين به علم نافع و سودمند گوش ميدهند. جايگاه علم در اسلام برجسته بوده و در حد فرائض ديني قرار دارد. پيشرفت علمي مسلمين در تاريخ افتخارآميز است و تمدن غرب وام دار اسلام است. علت عقبماندگي مسلمانان وابسته به دين نيست بلكه عدم پايبندي به تعاليم اسلام است. نتيجه بعد از بررسي نظرات مختلف و تعمق در آنها بنظر ميرسد رويكرد تأييد و وحدت گرايانه بين دين و علم همان رابطه حقيقي و واقعي بين آندوست زيرا ما بعنوان يك مسلمان زماني كه تاريخ را ميبينيم چيزي جز همراهي و همدلي علم و دين وجود ندارد. دين امري غيرعلمي، غيرمنطقي و غيرعقلاني را قبول نميكند و حتي پذيرش دين به توصيه خود دين بايد عقلاني و علمي باشد. دين حقيقي به علم راستين و علم راستين به دين حقيقي هدايت ميكند. منابع 1- خاكي قراملكي. محمدرضا. تحليل هويت علم ديني و علم مدرن. چاپ اول. قم. كتاب فردا. 1390. 2- هات. جان اف. علم و دين از تعارض تا گفتگو. ترجمه بتول نجفي. چاپ دوم. قم. كتاب طه. 1385. 3- باربور. ايان. علم و دين. ترجمه بهاء الدين خرمشاهي.چاپ ششم. تهران.نشر دانشگاهي. 1388. 4- نهج الفصاحه. ترجمه علي اكبر ميرزايي. چاپ اول. قم. انتشارات لؤلؤ و مرجان. 1385. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
بسمه تعالی
مطلب خوبی درخصوص رابطه علم و دين در اسلام بیان شده است. باتشکر |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|