پنج شنبه, 03 خرداد 1403

 



موضوع: بررسی مقایسه تربیت جوان درنهج البلاغه وروانشناسی

بررسی مقایسه تربیت جوان درنهج البلاغه وروانشناسی 9 سال 8 ماه ago #101544

باسلام خدمت استاد عزیز

عنوان تحقیق
بررسی مقایسه ای تربیت جوان در نهج البلاغه و روانشناسی

چکیده
جوانی از حساس ترین دوره زندگانی هر فردی محسوب می شود. به همین دلیل نیاز به شناخت و آشنایی با این دوره بسیار ضروری به نظر می رسد. جوان از هر لحاظ سرشار از انرژی است، از نظر جسمی، روحی، روانی و ..... از نیرو و توان فراوانی برخوردار است. بنابراین این نیرو و توان سرشار، نیاز به مدیریت و هدایت دارد که غالباً از آن به "تربیت" تعبیر می شود.
تربیت این دوره حساس باید کاملا اصولی و علمی باشد. در هر عصر و زمانه ای، روش تربیتی افراد متفاوت می شود. عصر حاضر نیز از این امر مستثنا نیست. اما نکته قابل توجه این است که فرمایشات گوهربار ائمه هدی(علیهم السلام) مربوط به تمام عصرها و زمان ها است. تنها باید این سخنان را با هر دوره زمانی تطبیق داد تا راه روشن هدایت مشخص شود.
در این مقاله نیز برای کسب آموزه هایی در زمینه تربیت جوان، در محضر امیر علم و ادب زانوی تلمذ می‌زنیم.


مقدمه:
جوان به دلیل خصوصیات و ویژگی های منحصر به فردی که دارد، در هر جامعه ای مورد توجه و عنایت مسئولین و صاحب نظران قرار می گیرد. چرا که جوان با استفاده صحیح از نیروی جوانی خویش می تواند کشوری را به سوی سعادت سوق داده و یا بالعکس با غفلت و جهل می تواند کشورش را در حضیض انحطاط قرار دهد.
از آنجا که جوان نیروی سرشاری دارد و با به کارگیری آن می توان به بسیاری از اهداف جامه عمل پوشانید، بسیار مورد توجه مسئولین و متصدیان امر قرار می گیرد. همه اقشار، به نوعی سعی دارند تا از جوان و نیروی شگفت انگیزش در پیشبرد امور بهره گیرند.
با توجه به اینکه چنین جوی در هر جامعه ای حاکم است و جوان را به شدت در محاصره خود قرار داده است، تربیت و هدایت این نسل از سوی والدین دشواری هایی را به همراه خواهد داشت. چرا که همزمان با رشد جوان، نگرش ها و بینش های وی در پذیرش حقایق دینی تغییر یافته و هر روش و منشی او را راضی نمی کند، و دیگر با هر پاسخی نیز نمی توان وی را قانع کرد. بنابراین برای موفقیت در هدایت جوان و تربیت نسلی پویا و علوی،‌ شناخت ویژگی ها و خصوصیات جوان ضروری به نظر می رسد. در این مسیر متلاطم و پر فراز و نشیب، تنها تکیه گاه و محکم ترین دستاویز، سیره و سنت ائمه معصومین(ع) می باشد که می توان با تمسک بدان ها، تربیت اسلامی و دینی فرزند را در دوره جوانی تکمیل نمود.
در این پژوهش سعی شده تا گوشه ای از دریای فرمایشات گوهربار امام علی(علیه السلام) در زمینه "تربیت جوان" از باب تبرک و تیمن ذکر گردد. سپس با مقایسه آن با علم روانشناسی، به این نتیجه خواهیم رسید که آن امام همام در 1400 سال پیش جملاتی را بر زبان مبارکشان جاری نمودند که تنها چند سال اخیر، علمای علم روانشناسی توانستند به گوشه ای از آن دست یابند.
باشد که این فرمایشات دربار چراغ راه مان گردد.

معنا و مفهوم تربيت
تربيت از مفاهيم و پديده هايى است كه در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفى و وحدت ديدگاه كمتری وجود دارد، به اين لحاظ كه هر مكتب، متكى بر مبانى فلسفى خود، تعريف ويژه اى براى تربيت ارائه مى كند. شايد بتوان قديمى ترين و در عين حال روانترين و ساده ترين تعريف را به افلاطون نسبت داد. وى مى گويد: تربيت، زيباترين چيزى است كه در بهترين انسان ها آشكار مى شود.
تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد. این کمال گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش، شناخت و آگاهی انسان مربوط می شود گاهی نیز جنبه کنشی یا حرکتی دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان که اغلب دارای مظاهر جسمانی هستند مربوط می شود و بالاخره گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی دارد که با نگرش، اعتقاد، ایمان و علایق و احساسات انسان مرتبط است.
تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد. ارائه یک تعریف جامع و مانع از تربیت قدری مشکل به نظر می رسد. به همین دلیل اغلب کسانی که در این راه تلاش کرده یا می کنند، بالاخره یا به تعریف تجویزی یا قیدی از تربیت روی می آورند و یا مانند فلاسفه پیرو مکتب تحلیل زبان به جای تعریف معین از تربیت به تحلیل و تبیین مفهوم آن با توجه به مصادیق می پردازند.
گروه سومی هم وجود دارد که دادن تعریف معین و مشخص از تربیت را ممکن می دانند و عقیده دارند برای اینکه بین تربیت نظری و تربیت عملی تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد لازم است که تعریف روشنی از تربیت بدست داد.


در رويكرد تربيتى اسلام نیز، بيشترين تعاريف، ناظر بر مفهوم شكوفايى استعدادها و بالفعل نمودن آنهاست و در تكميل چنين برداشتى از مقوله تربيت، علماى اخلاق به كسب عادات و رفتارها و درونى ساختن آنها توجه خاص دارند. لذا مى توان نتيجه گرفت كه در چنين رويكردى، انسان موجودى است مشحون از قابليت ها و توانايی های نهفته و درونى كه بايد در جريان تربيت آشكار شود و به ظهور و بروز برسد. از سوى ديگر، بسيارى از خلقيات و صفات مطلوب بايد از طريق الگوگرايى و همانند سازى، در وجود وى ايجاد شود و او را به كمال برساند.

اهمیت دوران جوانی
دوران جوانی،‌ بهترين و با نشاط ترين دوره زندگی است. فرصت جوانی، فرصتی ‌استثنايی و زمينه ای مناسب برای برداشتن گام های بلند است. اهميت دوره جوانی و جايگاه ويژه جوانان، ضرورت آشنايی والدين و مربيان را با ويژگی های اين دوران دو چندان می کند. روان شناسان، سال های 17 يا 18 سالگی تا 30 سالگی را دوره جوانی و آن را بلوغ کامل می دانند .
جوانی، بهار عمر و سپيده صبح زندگی است. بزرگان دين اسلام، ‌جوانی را يکی از نعمت های پر ارزش الهی و از سرمايه های بزرگ زندگی بشر معرفی کرده اند. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم)‌ فرموده است: " در قيامت، هيچ بنده ای قدم از قدم بر نمی دارد، مگر اينکه به اين پرسش ها پاسخ دهد: اول آنکه عمرش را در چه راهی صرف كرده است و دوم آنکه جوانی را چگونه و در چه راه گذرانده است. از نگاه اسلام، جوانی دوره توانمندی و سازندگی است و فرصت بسيار مغتنمی برای بهره بردن از نعمت زندگی است. پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) برای جوانان اهميت زيادی قائل می شد و در موارد مختلف، به جوانان شايسته و خلاق مسئوليت های مهمی را می سپرد. نگاه پيامبر گرامی اسلام به جوانان، همراه با تکريم شخصيت و توجه به قلب پاک و احساسات زلال آنها بود. آن حضرت می فرمود که جوانان گرايش بيشتری به خوبی و نيکی دارند، چرا که آنها دارای قلبی فضيلت پذير هستند . از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که فرمود:
" خداوند مرا به پيامبری برانگيخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، اما برخی پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفت با من برخاستند."
جوانان با ویژگی های خاص خود چون قدرت و توان بدنی، فعال و پرتحرک بودن، مقطع سنی مناسب، زمینه و امکان بر عهده گرفتن مسئولیت های بزرگ و جایگاه ویژه‏ای که در هر جامعه دارند، و این دوره زندگی که بهترین و با نشاط ترین دوره زندگی است، فرصتی استثنائی و زمینه‏ای مناسب برای برداشتن گام های بلند و حرکت ‏به سوی کمال مطلوب دارند.
اهمیت دوره جوانی و جایگاه ویژه جوانان ضرورت تربیت آنان را دو چندان کرده است. در این راه بهره گرفتن از شیوه‏های تربیتی مربیان مطمئن و معصومین(علیهم السلام)، خود ضرورت دیگری است. تکیه بر دیدگاه ها و سیره انسان های معصوم در تربیت، تردید را از سر راه بر می‏دارد و انسان را در مسیر پرپیچ و خم تربیت‏ سلامت ‏به مقصد می‏رساند.
با توجه به محدودیت حاکم بر این پژوهش، نگارنده تنها به برخی از مباحث مربوط به تربیت جوانان پرداخته است، ان شاءالله مورد توجه مخاطبین گرامی قرار بگیرد.

توجه به ویژگی تربیت پذیری جوان در برهه جوانی
در بیشتر مکاتب تربیتی کهن و نو، تربیت پذیری اصلی پذیرفته و حاکم بر تمام گستره عمر آدمی بر شمرده شده است، اما از نگاه امیرمؤمنان(علیه السلام)، میان تربیت پذیری و متغیر سن همبستگی بالایی وجود دارد. معمولاً هنگامی که در یک پژوهش بخواهند متغیرها را با هم ارتباط بدهند، می گویند: ارتباط متغیرها زمانی معنادار است که میان آنها همبستگی آماری، کمی یا کیفی وجود داشته باشد.
از نگاه امام علی(علیه السلام) با آنکه تربیت پذیری اصلی حاکم بر سراسر زندگی انسان است و هر انسان تا آخرین لحظه های زندگی خود، حالت تربیت پذیری و اثرپذیری دارد، اما بالاترین سطح همبستگی میان تربیت پذیری و سنین پایین وجود دارد. یعنی هر قدر سن فراگیر پایین تر باشد، تربیت پذیری او بهتر است؛ زیرا متربی و ساختار شخصیتی وی هنوز دست نخورده و بکر است. شخصیت فراگیر در سنین پایین تر شکل نیافته و نهال گونه است؛ به طوری که می توان او را به هر صورتی جهت داد. با توجه به این نگرش، می توان گفت که جوانان و نوجوانان کیفی ترین مخاطبان تربیتی در مکتب تربیتی امام علی (علیه‌السلام) هستند. این پیام از این کلام ایشان برگرفته می شود که می فرمایند:
" إنّما قلب الحدث کالأرض الخالیه ما ألقی فیها من شیء قبلته، و بادرتک بالأدب قبل أن یقسو قلبک "
سرزمین دل جوانان و نوجوانان بسان یک زمین خالی، شخم زده و آماده است که هر چه در آن بپاشی به سرعت می گیرد و رشد می کند. اهمیت این نکته را با طرح این پرسش پی می گیریم که اگر در مزرعه ای بخواهید نهال بکارید، اگر آن مزرعه شخم زده و خالی باشد، رشد و پرورش گیاه و نهال سریع تر است یا اگر پیش تر با کاشت گیاه دیگری اشغال شده باشد؟ روشن است که موانع یا گیاهان کاشته شده به طور طبیعی نمی گذارند بذر و نهالی که مورد توجه و هدف زارع است، رشد یابد.
از نظر علم روانشناسی نیز " دوره بلوغ آخرین مرحله ای است که فرد می تواند شخصیت خود را تغییر دهد. به عبارت دیگر، در این دوره، شخص آماده است که در افکار، عقاید، تمایلات، و آرای خود تجدید نظر کند."
بنابراین نباید از تربیت این دوره سنی غفلت ورزید، چرا که در این صورت، جبران آن ناممکن و یا دشوار خواهد بود.
دین گرایی و آخرت گرایی در جوان
از منظر روايات، جوان نه تنها از ارتباط با خداوند گريزان نيست، بلكه مشتاق آن نيز هست و گرايش به دين در اين دوره بيش از دوران ديگر در او بروز مى‏كند. علاقه به دين، خود بخشى از گرايش‏هاى معنوى جوان است. جوان در جست‏وجوى معنويت و كمال‏جويى است و از آن‏رو كه دين، اين گرايش را به بهترين وجه پاسخ مى‏دهد، جوان تمايل زيادى به امور معنوى و دينى دارد. دين، جوانان را با كمال‏ها و زيبايى‏هاى واقعى آشنا مى‏سازد و روح ظريف و لطيف آنان را به كامل‏ترين موجود هستى كه خالق موجودات است، پيوند مى‏دهد. به علاوه، در پرتو اين آشنايى و ارتباط است كه جوان هويت و جايگاه واقعى خويش را درمى‏يابد، و از اين‏ روست كه در قرآن و روايات، اشتياق، دلبستگى و دلدادگى جوانان به امور معنوى و دينى، كه گاه از آن به «خير» تعبير شده است، بسيار بيشتر از بزرگسالان به چشم مى‏خورد.
دين‏خواهى جوانان تنها در حد نوعى عاطفه و دلبستگى به خداوند و ارتباط با او خلاصه نمى‏شود، جوانان قدرت درک آموزه‏ها و معارف دينى را دارند و در اين سنين توان عقلى لازم براى اين مهم را پيدا كرده‏اند. به همين سبب، در روايات، تعليم و تربيت دينى نوجوانان و جوانان و آموزش‏هاى دينى آنان از مهم‏ترين وظايف مربيان و والدين دانسته شده است.
گرايش جوانان به دين‏دارى و معنويت، از جهات گوناگونى قابل تحليل است. از سويى، اين امر ريشه در كاركردها و تأثيرهاى دين در زندگى فردى و اجتماعى و شخصيت جوان دارد. دين نه تنها استعداد و ميل كمال‏جويى و خيرخواهى جوانان را اشباع مى‏كند، بلكه با اتصال آنان به خداوند، الگوهاى هدايت و معنويت را در اختيار آنها قرار مى‏دهد تا هويت دينى بيابند. دين‏دارى، جوان را از انحراف‏ها و آلودگى‏ها باز مى‏دارد و به روح او پاكى، طهارت و لطافت مى‏بخشد. دين‏دارى امكان بهره‏گيرى هرچه بيشتر از استعدادها و مواهب عقلانى را فراهم مى‏سازد و جوان را نه به ركود و خمودى، بلكه به پويايى و نشاط بيشتر كه منطبق بر ويژگى دوره جوانى است، فرا مى‏خواند.
امام علی(علیه السلام) که بیش از هر کس دیگری به این امر واقف بودند، و خطاب به فرزند دلبندشان فرمودند:
" فرزندم من تو را از دنیا و حالات آن و زوال و دگرگونیش آگاه ساختم، و از آخرت و از آنچه برای اهلش در آن مهیا شده مطلع گردانیدم، و درباره هر دو برایت مثل ها زدم، تا به وسیله آنها عبرت گیری و در راه صحیح آن گام نهی کسانی که دنیا را خوب آزموده اند، همانند مسافرانی هستند که در سر منزلی به آب و آبادی و پر مشقت که قابل ماندن نیست قرار گرفته و قصد کوچ به سوی منزلی پر نعمت و به ناحیه ای که در آن آسایش و راحتی است نموده اند."
اغلب روانشناسان نیز بر این عقیده اند که جوانان در دوران جوانی به شدت به دین گرایش دارند.
" تمایل فطری جوانان به مذهب آن قدر شدید است که همه روان شناسان می گویند: بین بحران تکلیف و جهش های مذهبی ارتباط غیرقابل انکاری وجود دارد".
موریس دبس می نویسد:
" در این اوقات یک نوع نهضت مذهبی حتی در نزد کسانی دیده می شود که سابق بر این نسبت به مسائل مربوط به مذهب و ایمان لاقید بودند و در سنین کمال و پختگی نیز دوباره لاقید و بی اعتنا می شوند. طبق نظر استانلی هال حداکثر این احساسات مذهبی در حدود 16 سالگی پیدا می شود."
ژان پیاژه، روانشناس سوئیسی، می نویسد:
" مسائل مذهبی، اکثر اوقات در دوره نوجوانی ارزش واقعی پیدا می کنند و در نظام های زندگی ادغام می شوند."
و خلاصه اینکه دانشمند و روان شناس فرانسوی(موریس دبس) می نویسد:
" گویا همه روانشناسان در این نکته متفق القولند که ما بین بحران تکلیف و جهش ناگهانی احساسات مذهبی، ارتباطی وجود دارد."

گزینش روشی صحیح در جلب جوان به سوی معنویات
انسان ها به طور ذاتی و فطری به مسائل دینی و مذهبی گرایش دارند و با سوق یافتن به چنین مسائلی به دنبال آرامش روحی و روانی می گردند. در این بین، جوان ها بیش از همه تشنه فراگیری مسائل دینی هستند. این ویژگی جوان، زمینه را برای بسیاری از متصدیان امر فراهم می کند تا با استفاده از این فرصت، جوان را به سوی رشد و تکامل معنوی سوق دهند.
امام علی(علیه السلام) که نمونه کامل یک پدر مهربان و هوشیار است از این ویژگی جوانش به خوبی آگاه بوده و به موقع نیز به آن جهت داده است. ایشان خطاب به امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرمایند:
" فتفهّم یا بنیّ وصیتی، و اعلم انّ مالک الموت هو مالک الحیاة و انّ الخالق هو الممیت و ان المفنی هوالمعید...فاعتصم بالّذی خلقک و رزقک و سوّاک ولیکن له تعبّدک و الیه رغبتک و منه شفقتک؛ پسرم! در فهم وصیتم دقت نما. بدان مالک مرگ، همو مالک حیات است، و آفریننده همان کسی است که می میراند و فانی کننده همو است که جهان هستی را از نو نظام می بخشد. بنابراین به آن کس که تو را آفریده، و روزیت داده و آنچه لازمه خلقت بوده به تو بخشیده پناه ببر و پرستش تو ویژه او باشد، میل و رغبتت به سوی او، و تنها از او بترس."
" وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ؛ بدان همان کسی که گنج های آسمان‌ها و زمين در اختیار دارد، به تو اجازه درخواست و دعا را داده است."
" وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ؛ به تو امر کرده که از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی، تا رحمتش را بر تو فرو فرستد."
اکنون به رویکرد روانشناسی در این زمینه می پردازیم و مشاهدات این علم را پس از گذشت 1400 سال از فرمایشات حکیمانه و عالمانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) مرور خواهیم کرد.
در دوران جوانی، يكی از اثرات بسيار روشن بر رفتار جنسی جوانان، مداخلات مذهبی است. جوانانی كه در مراسم مختلف مذهبی حضور جدی دارند، ارزش های مذهبی را جزء مهمی از زندگی خود در نظر می‌گيرند و كمتر به فعاليت های جنسی زود هنگام می‌پردازند. اين يافته ها، در خصوص جوانان مذاهب مختلف كاتوليک، پروتستان و يهود، كاربرد يكسانی دارد.
" در پژوهش هالپرن و همكاران (1994)، ترشح هورمون تستوسترون و رابطه آن با دين داری، بر روی صد پسر نوجوان بررسی شد. هدف آنها كنترل فعاليت جنسی بود. اين افراد دريافتند كه پرداختن به امور مذهبی و فعاليت های دينی، در ترشح هورمون جنسی تستوسترون نقش بسزايی دارد. زمانی كه نوجوان به امور دينی سرگرم می‌شود، يا به مقدمات و اصول دينی توجه می‌كند، نگرش جنسی او منفی شده و رفتار جنسی‌اش كاهش می‌يابد؛ زيرا هنگام پرداختن به امور دينی، هورمون تستوسترون كمتر ترشح می‌شود و چون اين هورمون كم ترشح می شود، فعاليت جنسی نيز كاهش می‌يابد
اثرات مداخلات مذهبی در كاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبود مشكلات روان شناختی مورد بررسی گرفته است. همچنين، ارتباط بين مذهبی بودن و اضطراب و ناراحتی های روانی، در مطالعات همه گير شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. برای نمونه، نتايج دو بررسی نشان داد، اضطراب و ناراحتی های روانی افرادی كه به اعتقادات مذهبی پايبند بودند، بسيار كمتر از كسانی بود كه به اين اعتقادات پايبند نبودند."
درمطالعات مختلف، از جمله پژوهش جليلوند (1378) درباره بررسی تأثير نماز بر اضطراب دانش آموزان دبيرستانی شهر تهران، مشاهده شد آن دسته از دانش آموزانی كه نماز می‌خوانند و مقيد به تكاليف مذهبی اند از اضطراب كمتری رنج می‌برند.
در پژوهش خلخالی (1380) در شهرستان تنكابن، مشخص شد دانشجويانی كه اعتقادات مذهبی بيشتری داشتند كمتر به اختلالات روانی در آيتم های مربوط به آزمونmmpiمبتلا بوده‌اند.
روش دیگری که والدین می توانند در پیش بگیرند این است که اطلاعات دینی و مذهبی خود را به روز کنند، به عبارت دیگر با افزایش سطح مطالعاتی خویش، پاسخ های راضی کننده ای را برای جوان فراهم نمایند. جوانان به اقتضای شرایط سنی خود با هر پاسخی قانع نمی شوند و ممکن است با کوچکترین شبهه ای دچار تزلزل گردند. برای مثال مطالب زیر از جمله اطلاعاتی است که والدین می توانند در پاسخگویی به سوالات مذهبی جوان از آن ها بهره ببرند:
كرونوبيولوژی يا زيست شناسی زمان، دانشی است كه به پديده های زيستی و تغييرات آنها متناسب با زمان (شب، روز، ماه و سال) می‌پردازد. اين دانش در رابطه با تغييرات زيستی و ارتباط آن با زمان است. در خصوص شعائر، يكی از متغيرها اين است كه اين شعائر بايد در زمان خاصی انجام گيرند؛ برای نمونه، نماز دارای اوقات برگزاری مشخصی است. امروزه مشخص شده است كه ترشح بسياری از هورمون ها، دوره‌ای و متناوب است؛ يعنی برای مثال، در طول يک شبانه روز، به صورت يكنواخت ترشح نمی‌شوند؛ بلكه بعضی از هورمون ها بيشتر در ساعت های اوليه شب و در نيمه شب، و برخی نيز در فاصله بين طلوع فجر و طلوع خورشيد صبحگاهی ترشح می‌شوند.
با پيشرفت علم مشخص شده است كه استراحت و خواب در ساعت های اوليه تاريكی پس از وقت نماز عشا، در مقايسه با ساعت های پايانی شب، برای تقويت قوای جسمانی و روحی، و ترميم و بازسازی در بدن «انابوليسم» بسيار مؤثر است. در اين ساعت ها هورمون رشد در خون، به بالاترين ميزان می‌رسد. سفارش اسلام به خواب اول شب و بيداری ساعات پايانی شب و تأكيد بر بيدار ماندن به هنگام بين الطلوعين - فاصله بين طلوع سپيده صبح و طلوع خورشيد - كه زمان عبادت و هم زمان مقارن با افزايش هورمون های استرس زا كورتيزول، آدرنالين و گلوكو كورتيكوئيدها است يک توصيه و راهبرد بسيار مفيد برای سلامت جسمی - روانی است.
شواهد و مشاهدات علمی نشان داده است كه انسان در تمام ساعات شبانه روز دارای ساعت های زيستی يا نظم طبيعی است. در صورتی كه روال زندگی و برنامه كاری، با هم هماهنگ باشند، حفاظت، سلامتی و طول زندگی انسان افزايش می‌يابد. ساعات نماز نيز بر اساس همين نظم زيست است. « خداوند را پيش از طلوع خورشيد وغروب آن، و ساعاتی از شب تاريک و روز روشن، ستايش كن و تسبيح بگو.»
صبح با صدای الله اكبر بيدار شدن و روز را با نماز فجر آغاز كردن، به انسان احساس سرزندگی، نشاط و آمادگی برای فعاليت می‌دهد. زود بيداری صبحگاهی و احساس غمگينی در غروب، كه در بيماری افسردگی شايع است، با برپايی نماز فجر و مغرب، به شخص افسرده در اين زمان ها، اطمينان قلب و احساس بهبودی می‌بخشد.
گروهی از روان پزشكان دانشكده علوم پزشكی علامه اقبال لاهوری در پاكستان، در سال 1985 م به اين نتيجه رسيده‌اند كه درمان افسردگی با نماز و تهجد، نافله و ذكر آيات قرآنی، در گروه مطالعه تا 78./. درصد مؤثر بوده است؛ در مقابل، در گروه شاهد كه شب بيدار بودند، پانزده درصد بهبودی نشان داده‌اند. تحقيق دكتر محمد اظهر از مالزی نيز نتايج مشابهی را نشان داده است.
طبق بررسی های حسين اكبر (1377)، نماز جماعت و رفتن به مسجد، امكان تماس مستمر با افراد هم عقيده و روابط اجتماعی را فراهم می‌كند. خاتونی (1376) دريافته است كه شنيدن آوای قرآن باعث كاهش اضطراب بيماران قلبی می‌شود. همچنين، رمضانی (1380) در بررسی وضعيت روانی و مذهبی افراد مبتلا به ويروس ايدز دريافت كه در طول مدت مطالعه باورهای دينی و اعتقادی افراد، هم گام با آن، سير بيماری دست خوش تغيير شده است؛ بنابراين، نتيجه می‌گيرد كه با استفاده از درمان های روان شناختی همراه با شيوه های مبتنی بر اعتقادات و باورهای مذهبی، دردهای روحی و روانی به طور مؤثرتری در افراد مبتلا، كاهش يافته و زمينه پيشگيری از گسترش و انتقال ويروس به ساير افراد، در آنها تقويت می‌شود.
زمانی که والدین و مربیان تربیتی خود را مجهز به چنین اطلاعاتی نمایند، می توانند روح تشنه و سرگردان جوان را همچون مومی در دست هدایت خود بگیرند. آنان، باید خود را برای هر نوع سوالی از سوی جوان آماده کنند. آنها نباید از شک و شبهه جوان در خصوص مسائل اعتقادی برنجند و یا با تندی با او برخورد کنند، بلکه باید این مسئله را زمینه ای برای هدایت جوان در جهت دستیابی به اعتقادی راسخ و محکم بدانند و از آن نهایت بهره را ببرند. به زبانی شیرین تر، با الگوگیری از مولای متقیان علی (علیه السلام) ، فرزند خود را با حقیقت دین آشنا کنند تا او نیز اسیر بیراهه های شک و شبهه نگردد.

الگودهی جوان از سوی والدین
روزهای پرشتاب جوانی، لبریز از شور و نشاط، عشق و امید و همراه با تندباد احساسات پاک و بی ریاست. احساساتی که به دنبال آن همه ما سعی فراوان در نشان دادن استعدادها و نیرهای نهفته خود و ظهور قابلیت های فردی و اجتماعی خویش داریم. بیشتر از همیشه درصدد جایگزین کردن شخصیت واقعی خویش در محله و شهر هستیم تا همگان ما را با نام و صفات شایسته بشناسند. اما گاه شتابزدگی در رسیدن به این نقطه مورد علاقه، بیراهه هایی برابر نگاه ما ایجاد می کند که - در ظاهر ما را سریع به هدف می رسانند اما- پرتگاه هایی مرگ آفرین و دهشتناک در انتظار ما می آفریند.
یکی از عرصه های جوانی که در توفان احساسات ما به خوبی نمایان می شود - «الگو خواهی» و در پی آن، «الگویابی» است، ویژگی ذاتی و درونی که با نگاهی به اطراف خود در کوچه و بازار به خوبی در لباس ها، چهره ها، سخن ها و نشست ها و برخاست ها، نمودهای عینی آن دیده می شود.
" «الگو» چیزی است که در یک گروه اجتماعی شکل گرفته است و به عنوان «مدل» یا «راهنمای عملی» در رفتارهای اجتماعی به کار می آید."
این گرایش از سال های آغازین حیات انسان و با کودکی شروع می شود، در ایام نوجوانی رشد می یابد و در سال های جوانی به اوج می‌رسد. پرسشی که در این باره بسیار با آن روبه رو می شویم آن است که:
چرا انسان به الگو نیازمند است؟
چرا جوانان بیش از دیگران چنین نیازی را احساس می کنند؟
پاسخ نخستی که به نظر می رسد، خصیصه «کمال گرایی» در انسان است که آدمی را از درون به گریز و گرایش وا می دارد تا خود را به کسانی که مظهر کمالات اخلاقی هستند، نزدیک کند، صفات آنان را کسب و آنها را در شخصیت خویش جذب نماید؛ پدیده ای که امروزه «همانند سازی» نام گرفته است.
افزون بر این پاسخ، زندگی انسان، در بردارنده قواعدی پیدا و ناپیداست که جوانان مایلند آنها را بیاموزند و بهترین شیوه را در پیروی از رفتار، گفتار و پندار افراد مورد قبول خویش بیابند.
تا بدین سان به شخصیت یک انسان محبوب دست یابند و خود را به صورت «پژواک» یا «بازتاب» وجودی او در آورند تا بتوانند مطرح شوند و در جامعه، جایگاهی یابند.
این رخداد جدی و چشمگیر در زندگی با الگو خواهی و الگویابی از قهرمانان، ستارگان، مشاهیر و بزرگان نمود می یابد، همان گونه که این پدیده در جلوه معنوی و عبادی آن در بین کودکان نسبت به پدران و مادران مذهبی به خوبی احساس می شود.
و حال از چشمه جوشان تربیت علوی در زمینه الگو دهی و الگو گیری سیراب می گردیم.
از دیدگاه امام علی(علیه السلام) تأسّی به اسوه های حسنه، نقش مهمی در رشد و تعالی انسان ها ایفا می‌کند:
" و اقتدوا بهدی نبیکم أفضل الهدی و استنّوا بسنّتهِ فإنّها أهْدَی السنن؛ به سیرت پیامبرتان اقتدا کنید که برترین سیرت است و به سنّت او باشید که هدایت کننده ترین سنّت هاست."‌
آن حضرت در جای دیگر، از تأسّی و اقتدای خویش به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سخن می گوید:
" و لقد کنت اتبعُهُُ اتباع الفصیل أثر أمّه یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه علماً یأمرنی بالاقتداء بِهِ؛ و من در پی او بودم، چنان که بچه شتر در پی مادر است. هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای بر پا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت."‌امیر علم و بیان مولا علی(علیه السلام) در سخنی دیگر نقش الگوپردازی و الگوپذیری از معصومان(علیهم السلام) و لزوم پیروی از ایشان را در ابعاد والای تربیتی چنین بیان می فرمایند:
" به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بنگرید، از آن سمت که آنها گام برمی دارند منحرف نشوید و قدم به جای قدمشان بگذارید، آنها هرگز شما را از جاده هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند، اگر سکوت کنند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید، از آنها پیشی نگیرید که گمراه می شوید، از آنان عقب نمانید که هلاک می گردید."
امام علی(علیه السلام) در زمینه الگودهی، این چنین فرزند خویش را راهنمایی و هدایت می فرماید:
" والاخذبما مضی علیه الاوّلون من آبائک، و الصّالحون من اهل بیتک، فانّهم لم یدعوا ان نظروا...؛ و پیمودن راهی است که پدرانت و صالحان خاندانت پیموده اند، زیرا آنان آنگونه که تو در امور خویشتن نظر می کنی در امور خویشتن نظر داشتند و همانگونه که تو درباره خویشتن می اندیشی، نسبت به خودشان می اندیشند و تلاش آنان در این بود که آن چه را شناختند انتخاب کنند، و بر آنچه تکلیف ندارند روی گردانند، و اگر نفس تو از پذیرفتن سرباز زند و خواهد چنانکه آنان دانستند بداند، پس تلاش کن تا در خواستهایت از روی درک و آگاهی باشد... و قبل از پیمودن راه پاکان از خداوند استعانت بجوی... ."

بنا به یافته های علم روانشناسی:
" نقش پدر و مادر از جهت [ الگودهی] بسیار مهم است. پسر در خانواده پدر را از جهت خصوصیات مردانه الگوی خویش قرار می دهد و با او همانند سازی می کند و دختر مادر را الگو قرار می دهد. کار دختر در این زمینه آسانتر از پسر است؛ زیرا پسر که در دوره خردسالی بیشتر تحت تأثیر مادر و وابسته به اوست در مرحله های بعد باید الگوی خود را تغییر داده با پدر همانند سازی کند؛ حال آن که دختر نیازی به این تغییر الگو ندارد. از این جا می توان دریافت که کار پدر در ارتباط با پسر حساس تر است و او باید نقشی فعال را در جهت آموزش نقش ویژه پسر بر عهده گیرد. کودکانی که به علت مرگ یکی از والدین یا جدایی آن دو از هم به پدر یا مادر دسترسی ندارند، در فراگیری نقش ویژه خود دچار مشکل می شوند. به همین ترتیب اگر پدر یا مادر نتوانند نقش خود را به درستی ایفا کنند و الگوی صحیح و مناسبی برای فرزندان خود باشند، بی تردید دشواری های فراوان برای فرزندان آنها پیش خواهد آمد. "

یأس و امید و آرزو در جوان
«خوش بینی» یا «حسن نظر» رهاورد نوع نگاه ما به هستی و پدیده های پیرامون آن است و در حقیقت آینه ای است که در آن شیوه بینش و نگرش ما به آفرینش و آفریده های الهی دیده می شود، زیرا زندگی انسان مجموعه ای زیبا یا زشت از اندیشه ها و انگیزه های روزانه اوست.
باوری چنین شایسته و بایسته، صاحب نظران برجسته جهان را برآن داشته که نوع دیدگاه یا رویکرد افراد را به زندگی، بنیان «خوش بینی» یا «بدبینی» آنان تلقی کنند و به دوستان خویش توصیه نمایند که:
مهمترین قدم جهت تحقق خواسته هایتان در زندگی آن است که نخست بدانید«چه»می خواهید."
کسانی که «چرا» ی زندگی را یافته اند، با هر «چگونگی» آن می سازند."
تنها نشانه زندگی کردن رشد کردن است، پس از آن نترس که زندگیت پایان پذیرد، از آن بترس که هرگز آغاز نشود.
اینان برای درک و دریافت درست پدیده ها و رخدادها و نگاه شیرین و دلنشین به یکایک آنها، پیشنهادی این چنین مطرح می کنند تا زمینه های خوشبینی در رواق و جودشان شکل پذیرد و حقایق هستی به گونه‌ای کامل و جامع دیده شود:
عادت کن همیشه شیء زیبایی جلوی چشمان خود داشته باشی حتی اگر یک شاخه گل مینا در شیشه خالی مربا باشد.
دوران جوانى دوران آرزو و اميد و دوران شور و نشاط است. جوان آينده را لذت‏بخش و اميدواركننده مى‏بيند؛ دوست دارد منشأ آثار خير براى خود و جامعه خويش باشد و كارى بزرگ و مهم انجام دهد. طبع مسرت‏آميز و زيبايى دارد و توجه به آينده و تفكر درباره آن، در او احساس شادى و غرور به وجود مى‏آورد.
جوانان شهروندان شهر آرزوها و اميدها هستند. اين امر، تا حدى براى آنان طبيعى و مقتضاى اين دوره از زندگى مى‏باشد؛ زيرا پرواز در دنياى افكار، توهّمات و تخيّلات مى‏تواند نوعى لذت روحى، هرچند زودگذر را به دنبال داشته باشد و اين براى جوانان مطلوب است. علاوه بر اين، آرزوها و اميدهاست كه جوان را آرمان‏گرا و آرمان‏خواه مى‏سازد و اين ويژگى‏ها تا حدى در رشد و پويش او دخيل هستند.

در بينش اسلامى گرچه آرزو و اميد به آينده مورد تمجيد قرار گرفته و اميد به آينده نيروى حركت‏دهنده انسان شمرده شده، چنان‏كه پيامبر(صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و سلم) در اين زمينه فرمودند: آروز براى امت من رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى‏داد و هيچ باغبانى درختى نمى‏كاشت، ولى از آرزوهاى دراز و خيالات واهى و به اميد آرزو نشستن، مذمّت شده و آن را از خصوصيات افراد نادان برشمرده‏اند. حضرت على (عليه‏السلام) مى‏فرمايند:
" من أطال الأمل أساء العمل؛ هر كه آرزو را دراز گردانيد كردار را بد نمود (زيرا آرزوى دراز سبب بى خبرى از آخرت و واماندن از نيكبختى زندگى جاويد است، اما رجا و اميدوارى به اندازه ستوده مى باشد)."
و نیز فرمودند:
" الرجاء مع الجائى، و الياس مع الماضى؛ امید با آینده است و ناامیدی با گذشته."

دوستی دوران جوانی
دوستی در دوران جوانی اهمیت خاصی دارد، زیرا در این سنین، عواطف انسانی بیدار شده و آماده شکل گیری و شکوفایی است و به همین علت، انگیزه عاطفی نیرومندی جوانان را به سوی دوستی با همسالان سوق می دهد. این انگیزه که در سنین کودکی سطحی و زودگذر بود، اکنون به صورت عمیقی در درون جوان فعال است و لذا دوستی های جوانان به زودی به دست فراموشی سپرده نمی شود.
برقراری پیوند دوستی در این دوران به شکوفایی و پرورش عواطف نوع دوستی و محبت انسانی کمک می کند و سبب می شود شخصیت اجتماعی جوانان شکل گیرد. وقتی علاقه قلبی بین دو دوست ایجاد می شود، آن دو از صفات و حالات یک دیگر تأثیر می پذیرند. این تأثیر، ناآگاهانه و تدریجی است و با گذشت زمان بر میزان آن افزوده می شود و به هم خویی و هم رنگی می انجامد.
داشتن دوست و برقراری روابط اجتماعی با دیگران از نیازهای اساسی فرزندان به خصوص در سنین نوجوانی و جوانی است. گرچه رفیق خوب و شایسته برای کلیه طبقات مردم در تمام ادوار زندگی ارزنده و مهم است ولی برای نسل جوان اهمیت بیشتری دارد، زیرا جوانی دوره گسترش دوستی ها و رفاقت با همسالان است و جوانان که در آستانه زندگی اجتماعی قرار گرفته‏اند می‏توانند به وسیله رفیق خوب و بافضیلت، شخصیت خود را تقویت کنند و استعدادهای اجتماعی خویش را به فعلیت درآورند و خود را برای فعالیت های دامنه‏دار اجتماعی فردای خویش مهیا سازند.
در این دوره از یک سو عواطف نوجوان و جوان نسبت به دوران کودکی عمق بیشتری پیدا می‏کند، دوستی های سطحی و تصادفی دوران کودکی تبدیل به دوستی های عمیق و انتخابی می‏شود؛ گرچه از تعداد آنها کاسته می‏شود اما بر عمق و استحکام آن افزوده می‏شود؛ از سوی دیگر، جوان که در پی کسب استقلال از خانواده و بزرگسالان است به طور طبیعی به گروه همسالان توجه و گرایش پیدا می‏کند. گویی پیوستن به آنها زمینه استقلال او را از بزرگسالان فراهم می‏کند و نیاز او به حمایت و همدردی که تا دیروز آن را در خانواده و در ارتباط با بزرگسالان می‏جست برآورده می‏سازد؛ علاوه بر آن، جوان که خود را با دنیایی تازه روبه‏رو می‏بیند و از چهار سو با عوامل و انگیزه‏های نوظهور و ناشناخته مواجه می‏شود، احساس تنهایی می‏کند. پیوستن به گروه همسالان این احساس تنهایی او را تا اندازه‏ای برطرف می‏سازد. این عوامل سبب می‏شوند که گرایش جوان به همسالان و دوستان و اثر پذیرش از آنها به بیشترین حد خود برسد. به گونه‏ای که سن جوانی را سن رفاقت‏بازی خوانده‏اند. دوست و معاشر اصولاً در جان و دل انسان اثر می‏گذارد و حتی باور و ایمان او را تحت تأثیر قرار می‏دهد؛ (اَلْمَرءُ عَلی دینِ خلیله و قَرینه.)
امام علی(علیه السلام) در زمینه دوست یابی چنین سفارش نمودند:
" لَا خَيْرَ في مُعِينٍ مَهِينٍ وَ لَا فِي صَدِيقٍ ظَنِينٍ؛ نه در کمک کار پست خیری وجود دارد و نه در متهم."
بررسی های علمی نشان می‏دهد که در دوره جوانی، اثرپذیری جوانان از همسالان، از هر کس دیگر ، از قبیل خانواده و معلم بیشتر است. تأثیر دوستان گاهی به حدی است که می‏تواند بر نقش و تأثیر والدین غلبه کند، حتی اگر خانواده کودک سرشار از فضیلت باشد. همچنان که در آیات قرآنی آمده و در ادب فارسی تجلی یافته است که فرزند نوح پیامبر چند صباحی با همنشینان بد نشست و برخاست کرد از بیت نبوت برید و به گمراهان پیوست.

به باور علم روانشناسی:
والدین و مربیان باید اقتضای روحی و روانی دوران جوانی را برای جوانان توضیح داده و تشریح کنند و آنان را به وضع روحی و روانی شان آگاه سازند، اگر بتوانند خطر رفقای ناصالح و ضرر تندروی در رفاقت را به جوانان بفهمانند و با منطقی مستدل و خیرخواهانه آنان را از رفاقت با افراد ناصالح و خلافکار و افراط در دوستی برحذر دارند، توانسته اند وظیفه خویش را نسبت به آنها در مورد انتخاب دوست انجام دهند و از این راه موجبات خوشبختی و سعادتشان را فراهم سازند.
والدین آگاه می کوشند تا با فراهم کردن شرایطی، امکان انتخاب بهترین دوستان را به فرزندان خود بدهند و به طور مستقیم و غیرمستقیم آنها را با معیارهای صحیح انتخاب دوست آشنا سازند؛ خطرات دوستی های نامناسب را در قالب وقایع و حکایات و تشویق به مطالعه کتاب و غیره، به طور مستقیم به او یادآوری و آموزش دهند تا کمبود تجربه او را بدین وسیله تا اندازه ای جبران کنند.
والدین باید زمینه و بستر مناسبی را برای دوستان خوب فراهم نمایند، مثلاً روابط دوستانه یا خانوادگی یا شغلی والدین با افراد خاص، محله ای که برای زندگی خود انتخاب می کنند و مدرسه ای که فرزندان را در آن نام نویسی می نمایند و جاهایی که برای گردش و تفریح و ...... می روند، همه این موارد هدفدار و جهت دار باشد، چون این گونه مجالس در شکل دادن به دوستی های فرزندان با افراد معین مؤثر است.
والدین به نحوی که فرزندان خود را حساس و بدبین نکنند مراقب نشست و برخاست او باشند و اگر تشخیص دادند که یکی از معاشران او اهلیت تربیتی و اجتماعی ندارد، زمینه قطع ارتباط او را فراهم سازند و در صورت نیاز از همفکری و کمک افرادی که مورد احترام و وثوق فرزند می باشند، برای تأثیرگذاری بر تصمیم وی استفاده کنند.
والدین به فرزندان خود معیار بدهند و آنان را با خصوصیات و ویژگی های دوست خوب و بد آشنا سازند و در جلسات خانوادگی و جشن ها و مراسم، مواظب باشند که فرزندان در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.

موعظه پذیری جوان
جوانی، دوره شور و نشاط زندگی هر فردی است که عواطف و احساسات در وجود انسان شعله ور می شود و حساسیت های ویژه ای به خود و دیگران پیدا می کند. بر همین اساس، انتقاد از جوان باید با روش هایی اصولی و همراه با رعایت نکاتی انجام پذیرد. ثمربخش بودن ارشاد، تصریح نکردن خطاهاست. وقتی تذکر اخلاقی را با کنایه و اشاره بگوییم، زودتر اثر می بخشد تا این که با صراحت از گناه نام ببریم. چه بسا تصریح به گناه، سبب گستاخی و جرئت بیشتر گناه کار شود و زشتی کار از بین می رود. سیره عملی اهل بیت (علیهم السلام) این بود که لغزش افراد خطاکار را فاش نمی کردند و همواره آن را مخفی نگاه می‌داشتند؛ چنان که پروردگار متعال ستارالعیوب و پوشاننده عیب هاست.
در راهنمایی جوان باید از در ملاطفت و نرمی وارد شد و مانند یک دوست دلسوز و یک مشاور دانا او را نصیحت کرد؛ زیرا جوان مهرطلب است و برخورد آمرانه، با احساسات پاک و روان لطیف جوان همخوانی ندارد. در امر تربیت باید از شیوه استدلال در آگاه کردن جوانان بهره گرفت و اگر میزان درک و فهم جوان در نظر گرفته شود، مفید و مطلوب تر خواهد بود. اصل، این است که اندیشه و رفتار جوان بر اساس تعالیم آسمانی شکل بگیرد و برای جهت دهی فکر آنان، نظرهای اصلاحی خود را در قالب جملاتی سازنده، به صورتی قانع کننده و خوشایند به جوان عرضه کنند. هنگام موعظه کردن جوان، باید توجه کنید با کسی حرف می زنید که بحرانی ترین و طولانی ترین قسمت مسیر زندگی را می پیماید و از جهات روحی و فکری نیز دستخوش تحولات و دگرگونی های عمیق است.
این مسئله حساس در شیوه تربیتی امام علی(علیه السلام) به وضوح مشهود است.
به فرموده امام علی(علیه السلام:
" الموعظةُ جلاءُ القلوبِ و صقالُ النفوس؛ موعظه، جلا دهنده قلب ها و روشنی بخش جان هاست."
روش نیکوی موعظه و تذکّر در قرآن کریم نیز بعد از حکمت مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر خود در راه ابلاغ رسالت فرمود: " ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...؛ ای پیامبر! مردم را به راه خدا با کلام حکمت بار و موعظه حسنه دعوت کن و با آنها به بهترین شیوه، سخن بگو."
امیرمؤمنان(علیه السلام) ندای وعظ آمیز پیامبران را چنین می داند:
" پس خدای تعالی پیامبران خود را برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که فطری آنان بود، بطلبند و نعمت های فراموش شده را یادآوری و از راه تبلیغ با ایشان گفتگو کنند و عقل ها را از زیر غبار ضلالت و غفلت بیرون آورند و به کار اندازند."
شیوه امام علی(علیه السلام) در سفر و حضر، و در دوران زمامداری و خانه نشینی اش، همین بود که جاهلان را از راه وعظ و نصیحت و تذکّر، هدایت و تربیت می کرد و طاغیان سرکش را از راه مبارزه و تهدید و تنبیه بیدار می ساخت و تأکید می فرمود:
" إن للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فانّ القلوب إذا أکره عمی؛ برای دل های آدمیان علاقه و اقبال و گاه تنفر و ادبار است. هنگامی که می خواهید کاری را انجام دهید از طریق علاقه اشخاص وارد شوید زیرا هنگامی که کسی را مجبور بر کاری کنید نابینا می شود."
یکی از راه های موعظه و تذکّر، عبرت است. عبرت، حالتی است که در اثر برخورد با اموری به انسان دست می دهد و به خودی خود یک روش نیست، بلکه یک پیامد شیرین تربیتی است. لکن با توجه به عامل ایجاد کننده این حالت، می توان آن را روش نامید و اظهار داشت که حالت تربیتی عبرت به دو طریق پدید می آید:
گاهی خود فرد با خواندن جریانات تاریخی یا دیدن طبیعت و آثار به جای مانده از گذشتگان به این حالت می رسد.
گاهی دیگران زمینه ها و مقدمات به وجود آمدن چنان حالتی را برای فرد فراهم می کنند؛ مثلاً مربی با هدف عبرت آموزی، تربیت آموزان خود را به دیدن برج و باروها، کاخ های سلطنتی، مقابر و زیارتگاه ها می برد که در این صورت کار او " روش تربیتی " است.
به عامل و طریق اول، " عبرت گیری یا عبرت پذیری " و به عامل دوم، "عبرت دهی یا عبرت آموزی " می گوییم.
امیرمؤمنان، حضرت علی(علیه السلام) در تربیت فرزند خویش امام حسن مجتبی(علیه السلام)، از روش و عامل دوم استفاده برد و در نامه ای خطاب به ایشان فرمود:
"فرزندم من تو را از دنیا و حالات آن و زوال و دگرگونیش آگاه ساختم، و از آخرت و از آنچه برای اهلش در آن مهیا شده مطلع گردانیدم، و درباره هر دو برایت مثل ها زدم، تا به وسیله آنها عبرت گیری و در راه صحیح آن گام نهی."
در این سخن، حضرت علی(علیه السلام) متذکّر می شوند که، ای فرزندم! من، اخبار را برای تو گفتم و نشانه ها را نیز بیان کردم و راه را نشان دادم. حال تو باید خود پندگیری و مسیر زندگی را بر اساس آن بپیمایی.
تأکید بر عبرت در مسیر موعظه و تذکّر به مثابه یک روش ایده آل تربیتی، به دلیل پیامدهای مطلوب و شایسته ای است که در تربیت دارد. این پیامدها از دیدگاه امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه بدین قرارند:
عبرت، کلید بصیرت است؛ زیرا " مَنْ اعتبر أبصر و مَنْ أبصر فَهِمَ و مَنْ فَهِمَ عَلِمَ؛ کسی که عبرت گیرد بینا می شود و کسی که بینا گردد می فهمد، و آن کس که فهم دارد دانا می شود."
سخن اصلی در این کلام، آن است که تفکر زمینه ساز عبرت است و عبرت، زمینه بصیرت را فراهم می آورد. در حقیقت، در مسیر تربیت، زمانی انسانی به بینش و بصیرت می رسد که به شنیدن اکتفا نکند، بلکه در شنیده ها، اندیشه کند و با دقت به امور بنگرد. نتیجه این اندیشه و دقت نظر، همان عبرتی است که در تصمیم گیری ها و رفتار انسان مؤثر خواهد بود.
عبرت، عامل انتقال تجارب است. انسان ها در طول زندگی سعی می کنند هر امری را حداقل یک بار تجربه کنند و یک خطا را چند بار مرتکب نشوند. خردمندان در تلاش هستند که آن یک خطا را هم که دیگران تجربه کرده اند، اصلاً مرتکب نشوند و در واقع سعی در بهره مندی از تجارب دیگران دارند:
" إنّما العاقل مَنْ وَعَظته التّجاربُ؛ همانا عاقل، کسی است که تجربه ها او را پند دهند."
همچنین امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصیتی به فرزند خویش امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرمایند:
" ای بُنی إنّی و إنْ لم أکُنْ عُمِّرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلی فَقَدْ نَظَرْتُ فی أعمالِهِمْ ...؛ ای پسرم! اگر چه من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند، عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم؛ تا بدان جا که همانند یکی از آنها شدم؛ بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسید، با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. پس من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم. از میان تمام آنها، قسمت های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت برگزیدم و ناشناخته های آن را از تو دور کردم."
بر اساس این کلام گهر بار امام علی(علیه السلام)، تجربه اندوزی از سرگذشت دیگران، بهره مندی از حاصل عمر آنهاست. گویا انسان، عمری به درازای همه آنها داشته است، با این تفاوت که خطاهای آنان را مرتکب نشده است.
عبرت، عامل بازداری از خطاست؛ زیرا همواره انسان در سایه عبرت به رشد و کمال می رسد و به راه درست هدایت می شود. عبرت به منزله چراغ هایی است که راه صحیح زندگی را نشان می دهد:
" الاعتبارُ یقودُ إلی الرُّشد؛ عبرت گرفتن، انسان را به سوی راه صواب و درست می کشاند."
ثمره این هدایتگری نیز دوری از خطاست:
" الاعتبارُ یثْمَرُ العصمة؛ میوه عبرت گرفتن، نگاهداری است."
عبرت چراغ راه آینده است؛ زیرا " و لو اعتبرتَ بما مَضی حفظت ما بَقی؛ اگر از آنچه گذشته است عبرت بگیری، آنچه را که باقی است، حفظ خواهی کرد." ؛ زیرا تاریخ تکرار پذیر است: همواره قومی می رود و قومی دیگر جایگزین می شود. اختلاف حوادث و رو
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

بررسی مقایسه تربیت جوان درنهج البلاغه وروانشناسی 9 سال 8 ماه ago #101849

سپاسگزارم..
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: آسیه بهبودی