خوش آمديد,
مهمان
|
|
دين اسلام با فتح ايران وارد اين سرزمين شد، ولي واقعيت آن است كه فاتحان مسلمان، اين دين (اسلام) را بر ايرانيان تحميل نكردند، بلكه مردم آزادانديش ايران، خود اسلام را پذيرفتند. بررسي مفاد اولين عهدنامههاي صلح، ميان فاتحان مسلمان و بزرگان محلي ايران، حاكي از عدم اعمال سياست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شكست خورده در امر پذيرش دين اسلام، از سوي اعراب مسلمان است. از اينروي، گرچه فتح اسلام به وسيلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ايرانيان وقتي با مباني ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دين ديرينه خويش (زرتشتي)، كه ديگر پاسخگوي نيازهاي آنها نبود، پشت كردند و آغوش خود را بر آموزههاي پيامبر اسلام? گشودند.
در ادامه دو عامل اصلي گرايش ايرانيان به دين اسلام به تفصيل بيان ميشود. نابساماني اجتماعي، سياسي و مذهبي جامعة عصر ساساني از مطالعة منابع تاريخي چنين بر ميآيد كه همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساساني اوضاعي بسيار آشفته و نابسامان داشت و زمينه براي يك دگرگوني ژرف و اساسي در همة زمينهها فراهم بود. جنگهاي تباهكننده و تأثيرات ناخوشايند آن بر اقتصاد كشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست ميشد؛ تبعيضهاي نارواي اجتماعي و سياسي كه حاصل فساد نظام طبقاتي بود، بر فقر و پريشاني مردم ميافزود و مردم همه اين بدبختيها را از ناحية حكومت ساساني ميديدند كه بر پاية دين و مذهب زردتشتي بنا گرديده بود. اما آن چيز كه بيش از همه ايرانيان را به قبول دين اسلام سوق داد، آشفتگي وضعيت مذهبي بود. اوضاع مذهبي جامعة عصر ساساني دچار چنان اختناقي بود كه حتي از آن به منزلة مهمترين عامل آشفتگي اوضاع ايرانِ دورة ساسانيان ياد ميشود. بيگمان، اين عامل (نابساماني اوضاع مذهبي و انحطاط دين زردتشتي) از مهمترين عوامل رويگرداني ايرانيان از دين زردتشتي و گرايش آنها به دين مبين اسلام است. جاذبههاي دين اسلام برخي سعي كردهاند اسلام آوردن ايرانيان را انقلابي دروني جلوه داده، آن را تنها ناشي از نارضايتي مردم از فشار طبقاتي و تبليغات نارواي اجتماعي و اقتصادي اشراف و مالكان به شمار آورند و چنين القا كنند كه مردم ايران براي فرار از اين وضعيت، رو به آيين اسلام نهادهاند. اين گروه، با تأكيد بر عوامل ياد شده، جلوههاي ارزشمند و جاذبههاي دين اسلام را ناديده گرفتهاند. قدر مسلّم آن است كه گسترش وسيع و همهجانبة دين اسلام، معلول اعتقاد به حقّانيت اين شريعت انسانساز بود. مكتب حياتبخش اسلام، مجموعهاي از قوانين و مقررات آسماني است كه مردم سعادت خويش را در اجراي آن ميديدند. عامة مردم، ابتدا حقانيت دين اسلام را كشف كرده و سپس آن را پذيرفتند. استاد شهيد مرتضي مطهري مينويسد: «حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است؛ ايراني روح خود را با اسلام سازگار ديد وگمگشتة خود را در اسلام يافت». در ادامه، به برخي از مؤلفهها و ويژگيهاي جذّاب دين اسلام كه ايرانيان را به پذيرش و قبول اين آيين سوق داد، اشاره ميكنيم. برابري و مساوات تأكيد بر شيوة مسالمتآميز مبتني بر عدالت و خيرخواهي با پيروان همة مذاهب آسماني و جامعه بشري، از مسائل با اهميت است كه در دين اسلام جلوة بسيار درخشاني دارد. عدالتخواهي و مساواتطلبي دين اسلام، نقش بسيار مهمي در جذب مردم ايران به سوي اسلام داشت. استاد مطهري در اين زمينه مينويسد: «آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگري روح تشنه ايراني را به سوي اسلام ميكشيد، عدل و مساوات اسلامي بود». دين اسلام، هيچگونه تمايز و تبعيض بر پاية طبقه و حرفه را در ميان افراد نميپذيرد و مبلّغ و منادي نظريه اخوّت انساني است كه گسترة آن از محدودة مرزهاي سياسي و جغرافيايي فراتر ميرود؛ از اينروي، در فرهنگ جهانشمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودي كه خداوند براي افراد بشر تعيين فرموده، مذموم و ناپسند است. بر اين اساس، نظام كاستي (طبقاتي) قديم ايران، در دين اسلام جايي نداشت؛ زيرا بر اساس مباني اسلامي، تمام ملّتها و امتها نزد خدا يكساناند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومي، زباني و فرهنگي، بلكه بر اساس تقوا و درستكاري خود فرد تعيين و ارزيابي ميشود. معرفي دين اسلام و وعدههاي عدالت و برادري كه در اولين گفتوگوهاي سفيران مسلمان مطرح ميشد، دلهاي بسياري از ايرانيان را به سوي اسلام منعطف ساخت. سادگي و بيآلايشي از ديگر ويژگيهاي ايدئولوژي اسلامي كه موجب جذب تودة مردم ايران به اسلام شد، سادگي و سهولت احكام آن بود. تصلّب و قشرينگري مذهب زردتشتي همراه با رسوم و آيينهاي خشك و خستهكننده كه از احكام و مقررات مذهبي رنجآور و بيهوده سرشار شده بود، از دلايل مهم گرايش ايرانيان به اسلام قلمداد شده است. مباني دين اسلام، ساده و درخور فهم همگان، بهويژه طبقات پايين جامعه بود و از دستگاه خداپرستي آيينهاي ديگر مانند اهورامزدا و اهريمن و ايزدان ديگر و فلسفة پيچيدة مذاهب نوظهور مانند مانويت براي مردم ملموستر بود. بدين ترتيب، اصل اعتقادي توحيد كه همگان را از سردرگمي در اين وادي خارج ميساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب ميشد. تساهل و تسامح آزادي ديني و آزادانديشي مسلمانان، از مهمترين عوامل استقبال ايرانيان از دين اسلام بود. شواهد فراواني وجود دارد كه احترام اسلام و مسلمانان را به آزادي عقيده و دين و مخالفت آنها را با تحميل دين بر ديگران بازگو ميكند. مسلمانان با تكيه بر انديشة «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» (بقره: 256)، هيچ كس را با ناخوشايندي و زور مجبور به پذيرش دين اسلام نميكردند؛ بلكه اين عمل را زشت ميدانند. مسلمانان در مناطقي كه فتح ميكردند به كافران فرصت ميدادند تا اسلام را قبول كنند. بر اساس مباني دين اسلام، پيروان اديان ديگر نيز ميتوانستند با پرداخت مبلغ معيني ماليات سالانه به عنوان جزيه، بر دين سابق خويش باقي بمانند. اين گروه كه «اهل ذمّه» خوانده ميشدند، اجازه داشتند در برابر تعهداتي، با آزادي و امنيت كامل در قلمرو مسلمانان به اجراي مراسم و آداب مذهبي خويش بپردازند. افزون بر اين، همة معابد و اماكن مذهبي آنان مورد احترام جامعه اسلامي قرار ميگرفت. ذمّيان، نه تنها از آزاديهاي اسلامي برخوردار بودند، بلكه از مهرباني، بلندنظري و انساندوستي مسلمانان نيز بهرهمند ميگشتند. امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي مسلمانان براي ترويج و اشاعة دين اسلام، از هيچ كوششي فروگذار نبودند؛ به همين دليل، امتيازهاي فراواني به قبولكنندگان اين دين اعطا ميكردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهرهمندي از برخي امتيازهاي اجتماعي (مانند آزادي ازدواج با زنان مسلمان، آزادي حمل اسلحه و پوشيدن لباس عامه)، از پرداخت جزيه نيز معاف ميساخت. احتمال ميرود همين تدابير و مزاياي اقتصادي و اجتماعي پذيرش دين جديد بود كه دهقانان را ترغيب ميكرد كه بدون مقاومت قابلتوجهي، در برابر لشكر اسلام سر تسليم فرود آورند و در قبول آيين جديد، آمادگي بيشتري نشان دهند. صنعتگران، پيشهوران، كشاورزان و به طور كلي طبقات پايين و متوسط جامعه، كه بيش از همه در فشار بودند، با رغبت بيشتري اسلام را پذيرفتند. ريچارد بولت اشاره ميكند كه در ميان بخشهاي مختلف اجتماعي ايران (در دورة امويان)، دو گروهِ اسيران جنگي و افراد طبقات پايين جامعه، بيش از همه تمايل به اسلام داشتند. مشكل مالكيت زمينهاي كشاورزي، نظر مساعد بسياري از كشاورزان را به دين اسلام جذب ميكرد؛ زيرا اين گروههاي فرودست، خود مالك زمين ميشدند و ماليات بسيار اندكي در برابر مالكيت زمين ميپرداختند كه قابل مقايسه با ماليات عصر ساسانيان نبود. دبيران و مستوفيان نيز گروهي بودند كه براي حفظ جايگاه خود در امور اداري كشور، بيدرنگ به سوي پيروزمندان مسلمان رفتند و آيين مسلماني را پذيرفتند. در مراحل بعدي، بازرگانان و تجار بودند كه به شكلي خود را با وضعيت جديد منطبق ساختند. با توسعة فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامي بسيار وسيع گشت و اين در حالي بود كه رسوم مدني و تجاري اسلام نيز امتيازاتي به پيشهوران و بازرگانان ميبخشيد؛ در حاليكه احكام فقهي زردتشتي آنان را در تنگنا قرار ميداد. در پايان ذكر مطلبي ضروري است كه خود بيانگر عشق ايرانيان به اسلام حقيقي ميباشد؛ روند پذيرش اسلام در ميان ايرانيان تا پايان عصر خلفاي راشدين (40ه.) چشمگير بود، ولي پس از آن با روي كار آمدن خلفاي اموي، اين روند رو به كندي گراييد. ايرانيان پذيراي اسلامي بودند كه در آن، اصول ارزشمندي مانند مساوات و برابري و عدالت و... مطرح بود؛ اما وقتي امويان بر سرير دستگاه خلافت تكيه زدند و خلافت را به ملوكيت تبديل و شعارهاي جاهلي مانند برتري عرب بر عجم را زنده كردند، ديگر آن روح آزادمنش ايران نميتوانست چنين حكومت و دين تحريف شدهاي را پذيرا باشد. سياستهاي غلط و جاهلي خلفاي اموي در امور سياسي و اداري، و برخوردهاي نامناسب سرداران و لشكريان خلافت بنياميه (با تأكيد بر قوممحوري نه اسلاممحوري)، سبب شد گرايش روزافزون ايرانيان به دين اسلام كه تا تصرف خراسان استمرار داشت، دچار رخوت و سستي شود. به همين دليل، مردم مناطقي مانند ماوراءالنهر كه در عهد خلافت بنياميه به تصرف اسلام درآمدند، تا مدتها بر اعتقادت و سنتهاي قديمي خويش پايبند مانده و بسيار دير به آيين اسلام در آمدند. منابع ـ نفيسي، سعيد، تاريخ اجتماعي ايران از انقراض ساسانيان تا انقراض امويان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 1342 ش. ـ نلدكه، تئودور، تاريخ ايرانيان و عربها در روزگار ساسانيان، ترجمة عباس زريابخويي، تهران، انجمن آثار ملي، 1352. ـ الهامي، داوود، اسلام و ايران، قم، مكتب اسلام، 1374. ـ هانري، ماسه و ديگران، تمدن ايراني، ترجمة ابوالفضل عزتي، تهران، دانشگاه تهران، 1358. ـ يعقوبي، احمدبنابييعقوب، تاريخ يعقوبي، تهران، بنگاه انتشارات علمي و فرهنگي، چ سوم، 1366. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|