پنج شنبه, 10 خرداد 1403

 



موضوع: مدیریت فعالیت های فرهنگی

مدیریت فعالیت های فرهنگی 10 سال 3 ماه ago #61659

مدیریت فعالیت های فرهنگی
می توان مدیریت فرهنگی را فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری و نظارت بر مجموعه ای از فعالیت ها که در راستای انتقال، تثبیت و ترویج و تکامل فرهنگی مشخصی، با تمامی اجزا و عناصر آن، دنبال می شود، دانست. البته با توجه به این که تمام شکل های مدیریت، دارای سه جزء تشکیلات، طرح و منابع هستند، می توان مدیریت فرهنگی را به عنوان گروهی از مردم که برای پیشبرد سیاست های فرهنگی با استفاده از منابع لازم در حال تکاپو و تلاشند، تعریف کرد.
البته باید بین مدیریت بر یک مجموعه ی فرهنگی که در بردارنده ی فعالیت های فرهنگی است و مدیریت بر یک فعالیت فرهنگی، تمایز قایل شد؛ آنچه حقیقتاً به عنوان مدیریت فرهنگی مدنظر است، همان قسم اول است و قسم دوم چیزی جز مدیریت یک پروژه یا طرح اجرایی با ماهیت فرهنگی نیست. مجموعه های فرهنگی- که خود دارای ساختار سازمانی و مکان و پایگاه و وظایف خاصی هستند- بر حسب دولتی بودن یا نبودن کارکرد و اهداف متفاوتی دارند و اساساً بدین لحاظ می توان دست کم به دو نوع مدیریت فرهنگی اشاره کرد:
1- مدیریت فرهنگی عمومی (دولتی) یا شبه دولتی، که معمولاً در سه سطح مختلف ملی، منطقه ای و محلی وجود دارد. توزیع مسئولیت بین این سطوح، معمولاً به میزان تمرکزگرایی یا تمرکز زدایی قدرت بستگی دارد.
2- مدیریت مجامع، سازمان ها، نهادها و انجمن های فرهنگی، صرف نظر از پایگاه اجتماعی، وظایف، اندازه و اهمیت آنها.
هر دو نوع مدیریت فرهنگی، وظیفه ی بهره برداری از منابع را برای پیشبرد سیاست های فرهنگی بر عهده دارند (1).
پیشینه ی مدیریت فرهنگی
دیر زمانی نیست که از طرح اصطلاح «مدیریت فرهنگی» می گذرد و از جمله عنوان نو در حوزه مدیریت، همین عنوان است. این امر به معنای عدم وجود فرهنگ در جوامع پیشین یا عدم وجود فعالیت ها و برنامه های فرهنگی در پیشینه ی جوامع بشری نیست. اساساً از هنگامی که بشر، زندگی جمعی خویش را شروع کرده است با فرهنگ بوده و فعالیت فرهنگی داشته است. اما مدیریت بر حوزه ی فرهنگ و مدیریت فعالیت های فرهنگی- آن هم به معنای خاصی که از این واژه توضیح داده شد- سابقه ی دیرینه ای ندارد. این امر معلول عللی است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. نگرشی وجود دارد که می گوید: فرهنگ امری است که در تار و پود اجزای یک جامعه جریان دارد، و از این رو، اگر هر یک از بخش های اجتماعی وظایف خویش را به خوبی انجام دهند و مدیریت ها در هر یک از حوزه های اقتصادی، سیاسی آموزشی و... کارآمد باشند، در حقیقت موجبات بسامانی فرهنگ، آن جامعه و تعالی آن را فراهم کرده اند. این نگرش، در واقع به معنای نفی ضرورت لزوم مدیریتی جداگانه برای فرهنگ است. در این نگرش، فرهنگ، امری در عرض و متمایز از فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و... نیست، بلکه عین آنها است و از این رو وجود مدیریت خاصی به نام «مدیریت فرهنگی» ضروری نمی باشد.
ب. تا مدت های مدیدی و حتی امروزه، مدیریت آموزشی یا مدیریت بر آموزش و پرورش در جوامع، تنها وظیفه ی آموزش را بر عهده نداشته، بلکه فرهنگ پذیری و انتقال و تکامل فرهنگ نیز از جمله کارکردها و وظایف این مدیریت بوده است. به همین سبب دیگر نیازی به مدیریتی خاص به نام مدیریت فرهنگی نبوده است.
ج. عدم درک معنا، مفهوم، جایگاه، نقش و کارکردهای اساسی و بسیار مهم فرهنگ، و حاشیه ای و درجه دوم تلقی کردن آن تا پیش از دهه 1990، سبب شده بود تا آن اهتمام لازم برای ساماندهی به امور فرهنگی را قایل نباشند و ضرورتی برای طرح مدیریت فرهنگی نیابند. حتی تا مدت ها پیش از این، فرهنگ بیشتر در بخش هنر و ادبیات دیده می شد، نه معنای وسیعی که امروزه از فرهنگ مدنظر است.
اهتمام به مدیریت فرهنگی، به عنوان یک مقوله جدی مدیریتی، در اواخر قرن نوزدهم مطرح شد. در این میان، سازمان یونسکو بیشترین فعالیت را در این زمینه انجام داده است. «از سال 1970 به بعد، یونسکو کنفرانس های بین دولتی متعددی در سطوح جهانی و منطقه ای درباره ی سیاست های فرهنگی، برگزار کرده است. یونسکو در تمام این کنفرانس ها، موضوع مدیریت فرهنگی را مطرح نموده و خواستار نهادی آموزشی برای تربیت کارکنان واجد صلاحیت در توسعه ی فرهنگی، به ویژه در رشته های برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی، پژوهش در زمینه ی فرهنگ و ارتقای فرهنگ شده است» (2).
در نتیجه این تلاش ها و آگاهی هر چه بیشتر دولت ها و جوامع به اهمیت و نقش مقوله ی فرهنگ، امروزه دیگر تردیدی برای وجود نهاد یا نهادهایی که عهده دار مدیریت فرهنگی باشند، باقی نگذاشته است. اما همچنان این موضوع به عنوان یک شاخه ی خاص علمی چندان که باید و شاید، جای خود را در حوزه علوم مدیریتی باز ننموده است. از این رو توضیح بیشتری پیرامون ضرورت مدیریت فرهنگی، به نظر لازم می رسد.
ضرورت مدیریت فرهنگی
دلایل فراوانی را می توان بر ضرورت مدیریت فرهنگی، اقامه کرد که عمده آن به نقش و کارکردهای فرهنگ در جامعه باز می گردد. پیش از این گفتیم که فرهنگ در حقیقت راه و رسم و شیوه زندگی است و نقش آن برای یک جامعه، به مثابه روح برای جسم آدمی است. همچنان که سلامت روحی و روانی انسان نیازمند عنایت جدی و برنامه ریزی و به کارگیری فعالیت و اقدامات مناسب است، و هر گونه بی توجهی و غفلت از آن می تواند به حیات فردی انسان اختلال وارد آورد و آن را در معرض تهدید جدی قرار دهد، بی توجهی و عدم اهتمام لازم به مقوله ی فعالیت های فرهنگی نیز صدمات و لطمات جبران ناپذیری بر حیات یک ملت وارد آورده، آن را در معرض فرسودگی و نابودی قرار می دهد.
افزون بر این، بایستی کوشید تا این عنصر حیات بخش به آسانی در اختیار همه ی اقشار مردم جامعه قرار گیرد و نباید به گونه ای رفتار شود که کالاهای فرهنگی، مانند کالاهای مصرفی و اقتصادی به سوداگری در افتد. همچنین نظریه ی همگانی بودن فرهنگ و لزوم مشارکت مؤثر مخاطبان، لزوم مدیریت قوی، برای سامان مند و بهینه کردن این مشارکت احساس می شود. مچنین محافظت قوی و مؤثر از مرزهای فرهنگی و پاسداری از باورها و ارزش ها و سنن اسلامی و ملی در برابر تهاجم قوی فرهنگی بیگانگان، نیازمند مدیریت های موفق در همه ی سطوح فرهنگی است. همچنان که در اصل انجام فعالیت های فرهنگی و تربیتی مؤثر برای حفاظت از کیان فرهنگی و تضمین شکوفایی صحیح استعدادها و پیشگیری از انحرافات فرهنگی یک ضرورت است، باید توجه داشت که مهم تر از آن مدیریت فرهنگی صحیح در انجام این گونه فعالیت ها و برنامه ریزی ها است که می تواند اثربخشی این گونه فعالیت ها را تضمین کند.
گذشته از موارد یاد شده، محققان دلایل و موارد دیگری را نیز به عنوان اموری که ضرورت مدیریت فرهنگی را اقتضا می کند، ذکر کرده اند؛ از جمله: بالا بردن خلاقیت های فردی و ارتقای توسعه ی اجتماعی، تعدیل بی عدالتی اجتماعی در توزیع علم و دانش، ایجاد زیرساخت ها و رو ساخت های مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی، تمرکز زدایی- یا احتراز از تمرکزگرایی در انجام اقدامات یا فعالیت های فرهنگی تا حد ممکن، تضمین حقوق فرهنگی اقلیت ها و... (3).
با این وجود، متأسفانه نگرش غالب در برخی جوامع و نزد برخی افراد که نه از اهمیت فرهنگ آنچنان که باید و شاید مطلع اند و نه اهمیت و ضرورت مدیریت را دریافته اند، این است که مدیریت فرهنگی ضرورت ندارد؛ در حالی که اساساً موفقیت و پیروزی یک قوم و ملت در زمینه ی مادی یا معنوی جز به وجود مدیریت در هر یک از این حوزه ها امکان پذیر نیست.
در عین حال و برای فهم هر چه بیشتر و بهتر ضرورت و اهمیت مدیریت فرهنگی، تبیین ابعاد و جوانب ویژگی های این مسئله راهگشا خواهد بود.
ویژگی های مدیریت فرهنگی
ویژگی های مدیریت فرهنگی را باید در جایگاه منحصر به فرد محصولات و فرآورده های فرهنگی و نقش حیاتی این محصولات در زندگی بشر و نیز ظرافت و دقت بالایی که به لحاظ پیچیدگی کار و حساسیت عمومی باید در این گونه فعالیت ها به خرج داد و نیز در اهمیت نقش مدیریت فرهنگی با کیان اقتصادی و نظامی جامعه و بالأخره در گستردگی روابط و ارتباطات انسانی در این حوزه ی کاری جستجو کرد. در این جا به اختصار، توضیحاتی در این باره می افزاییم:
1- حساسیت اجتماعی به فعالیت ها و کالاهای فرهنگی
محصولات و دستاوردهای فرهنگی، هرگز قابل مقایسه با دستاوردهای صنایع اقتصادی و صنعتی نیست؛ زیرا اولاً نتایج فعالیت های فرهنگی عمیقاً تأمین کننده ی نیازهای روحی و معنوی آدمیان است و این مهم به قدری از حساسیت برخوردار است که در فرض شکست و عدم موفقیت مدیریت فرهنگی، امکان جایگزین کردن کالاها و محصولات مشابه به هیچ وجه امکان پذیر نمی باشد. از مقایسه مدیریت فرهنگی با مدیریت صنعتی و بازرگانی، می توان دریافت که اگر محصولات این دو مدیریت، مطابقِ معیارها و استانداردهای لازم نباشد، امکان جایگزینی محصولات دیگر از همان نوع- از کشورهای دیگر یا از نوع دیگر- وجود دارد؛ اما اگر رهیافت مدیریت فرهنگی، قرین به صواب نباشد، امکان بهره گیری از تولیدات فرهنگی کشورهای دیگر برای جبران آن وجود ندارد و چه بسا ورود یک عامل فرهنگی، زمینه ی سست شدن پایه های فرهنگ اصلی را مهیا سازد.
افزون بر این، امکان تکرار و بازسازی یک محصول در مدیریت صنعتی و بازرگانی وجود دارد؛ در حالی که تغییر و تحول در یک حرکت فرهنگی نامطلوب که بر مخاطبان اثرات سوء گذاشته است، بسیار پرمشقت و چه بسا غیر ممکن باشد؛ به اصطلاح آب رفته را نمی توان به جوی بازگرداند.
همچنین، روشن است که ارزش محصولات فرهنگی هیچ گاه همپایه ارزش محصولات اقتصادی نیست و به همین جهت ثواب و پاداشی که بر فعالیت های فرهنگی وعده داده شده است، هیچ گاه قابل مقایسه با فعالیت های دیگر نیست.
هر گونه فعالیت فرهنگی در حوزه ی اسلامی که از آن به «هدایت» تعبیر می شود، نوعی احیای فرد و جامعه است؛ چه، فرد را از ضلالت و گمراهی نجات می بخشد و به همین جهت، روایات اسلامی اجر و پاداش این گونه فعالیت ها و قدر و منزلت محصولات فرهنگی را بسیار بالا به تصویر می کشند. در روایات زیر دقت کنید:
امام علی علیه السلام می فرماید: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مرا به ایفای رسالت فرهنگی در یمن منصوب کرد و به من فرمود: و ایم الله لأن یهدی الله علی یدیک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس و غربت، ولک ولائه یا علی؛ به خدا سوگند که اگر خداوند کسی را به دست تو هدایت کند، برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب کند و تو را بر او ولایت است ای علی». نظیر این جمله را با تعابیر دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم به معاذ بن جبل نیز فرموده است. امام صادق علیه السلام نیز مدیران فرهنگی و فعالان در عرصه ی فرهنگ اسلام را در همه ی اجر و پاداش کارهای مخاطبان خود، که تحت تأثیر فعالیت آنها به خیر رهنمون شده اند، شریک می داند؛ همچنان که آن را در گمراهی و ضلالت مخاطبان فرهنگی- که ناشی از فعالیت های مغرضانه و غرض آلود و نادرست این گونه افراد است- سهیم می داند و می فرماید: «لا یتکلم الرجل بکلمه حق یؤخذ بها الا کان له مثل اجر من اخذ بها، و لا یتکلم بکلمه ضلال یؤخذ بها إلا کان علیه مثل وزر من أخذ بها؛ هرگاه فردی سخن حقی بگوید و کسی به آن عمل کند، برای او همانند پاداش کسی باشد که به آن عمل کرده است و هرگاه سخن گمراه کننده ای بگوید و کسی آن را به کار بندد، برایش همان گناه کسی باشد که به آن عمل کرده است».
پیامبر گرامی اسلام نیز در این زمینه می فرماید: «من یشفع شفاعه حسنه، او امر بمعروف، او نهی عن منکر، او دلّ علی خیر، او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک؛ هر کس برای کار نیک وساطت کند، یا به کاری فرمان دهد یا از کاری زشت باز دارد یا به کاری نیک راهنمایی کند و یا در هنگام مشورت آن را نشان دهد. در انجام آن کار شریک است و هر که به بدی و زشتی فراخواند یا به آن راهنمایی کند، یا در هنگام مشورت آن را توصیه کند، او در آن کار شریک است».
2- حساسیت عمومی
فعالیت ها و برنامه های فرهنگی در مقایسه با سایر فعالیت ها از حساسیت عمومی بیشتری برخوردار است. این امر از سویی بر جایگاه فرهنگ و امور فرهنگی در زندگی مردم و از سوی دیگر به رسوخ و نفوذ عمیق باورها، اعتقادات، آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی و دیگر امور فرهنگی در شخصیت آحاد اجتماعی باز می گردد. این نفوذ که در جامعه شناسی از آن به «امر نهادینه» تعبیر می شود، به حدی است که گاه امکان ایجاد هر گونه تردید و سستی را با مقاومت فراوان روبرو می سازد؛ حتی اگر تغییرات مورد نظر تغییرات مثبت و مؤثری باشد. بدین لحاظ، فعالیت های فرهنگی انبیا و پیشوایان دینی با مقاومت اجتماعی فراوان روبرو می گشت. البته باید توجه داشت که نسبت به همه ی امور فرهنگی، مقاومت و حساسیتی یکسان وجود ندارد و بسته به نوع کارآمدی عناصر فرهنگی و نیز میزان حجم کار فرهنگی، درباره ی آنها، حساسیت و مقاومت، متغیر خواهد بود. از سوی دیگر فرهنگ به معنای شیوه ی زندگی و عامل هویت بخش یک اجتماع است و از این رو اساساً حساسیت بیشتری را برمی تابد. در نقطه ی مقابل، حساسیت نسبت به محصولات و فعالیت های اقتصادی و صنعتی به مراتب کمتر است.
3. حداکثر پیچیدگی و دشواری
ایفای وظایف فرهنگی به مراتب پیچیده تر و دشوارتر از انجام وظایف دیگر است و از این رو زمان و فرصت بیشتری را نیز می طلبد؛ زیرا در انجام فعالیت های فرهنگی که در راستای هویت بخشی و هدایت افراد است، تنها یک عامل فرهنگی دخالت ندارد؛ بلکه مجموعه ای از عوامل زیستی، روان شناختی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی باید به نحوی در راستای این فعالیت هماهنگ گردد تا به نتیجه بخشی این گونه فعالیت ها امید بست. از سوی دیگر مخاطبان فرهنگی، موجوداتی منفعل، همانند پیچ و مهره و حیوانات و گیاهان نیستند، بلکه شخصیت و سازمان روانی و روحی و جسمی افراد قالب ها و ظرفیت های خاصی دارد که امکان تأثیرگذاری را دشوار می کند. به همین جهت در کارهای فرهنگی و تربیتی، تنوع و تکثر برنامه ها و حتی فردی بودن نوع برنامه ها و روش ها نسبت به شخصیت افراد ضرورت دارد و امکان این که نسخه ی واحدی برای همه پیچیده شود، وجود ندارد. کار بر روی انسان ها و فرهنگ ها در عین ضرورت و لزوم، پیچیده ترین، و دشوارترین کارهاست و از این رو هزینه های مادی و زمانی فراوانی را صرف خود می کند. جواهر لعل نهرو، نخست وزیر فقید هند می گوید: «می توان در ظرف دو سال ساختمان کارخانه ذوب آهن را به پایان رسانید، ولی برای تربیت یک انسان کارآمد و مدیر برای این صنعت، باید بیست سال وقت صرف کرد».
4- حداکثر اهتمام اجتماعی
امور فرهنگی نقش مبنایی و محوری، برای انجام دیگر فعالیت های سیاسی، اقتصادی، آموزشی و... دارد؛ بدین معنا که مثلاً فعالیت های اقتصادی و ثمربخشی آنها بدون کار جدی فرهنگی در این زمینه بسیار دشوار است. اساساً ایجاد فرهنگ کار، کیفیت بخشی به محصولات، فرهنگ مصرف، نگرش منفی نسبت به کالاهای بیگانه و نگاه ابزاری به مادیات، پیش از هر چیز در مقوله ی فرهنگ می گنجند، و تا این گونه امور با فعالیت های فرهنگی هدف مند، به اجرا در نیایند، هرگونه تلاش و برنامه ریزی برای فعالیت های اقتصادی عقیم می ماند. مثلاً رواج فرهنگ کشاورزی در یک جامعه، مانع رسیدن آن جامعه به اهداف اقتصادی صنعتی است. به هر حال، دستیابی به اهداف مورد نظر اجتماع در هر یک از حوزه های اجتماعی، نیازمند کار فرهنگی جدی در آن حوزه ها است. حتی دستیابی به اهداف دینی و اعتلای سطح دینی مردم، بدون ایجاد فرهنگ دینی، امکان پذیر نیست. از این رو می توان گفت: امور فرهنگی نقش محوری و زیر بنایی دارند.
5-حداکثر ارتباط با جامعه
مدیریت فرهنگی در مقایسه با مدیریت صنعتی یا بازرگانی یا سیاسی و... بیشترین میزان ارتباط را با جامعه دارد؛ چه، گذشته از آن که فرهنگ، امری اجتماعی است، کار فرهنگی نیز هنگامی قرین موفقیت خواهد بود که با بیشترین مشارکت آحاد اجتماعی همراه باشد و «هر قدر میزان مشارکت مخاطبین یک برنامه ی فرهنگی در تدوین و اجرای آن بیشتر باشد، حصول نتایج بسیار والاتری امکان پذیر خواهد بود». افزون بر این، کار فرهنگی مانند کارهای اقتصادی یا صنعتی نیست که طرف مقابل آن، صرفاً پذیرنده باشد. کار فرهنگی به روحیات؛ باورها و وضعیت اجتماع برمی گردد و مادامی که اجتماع آن فعالیت فرهنگی را نپسندد و نپذیرد، فعالیت فرهنگی بسان آب در هاون کوبیدن است. بنابراین هر فعالیت فرهنگی، نیازمند شناخت دقیق و همه جانبه ی مخاطبان و طراحی برنامه ها و فعالیت ها با نظرسنجی و حضور آحاد اجتماعی در تمامی برنامه ها نتیجه بخش خواهد بود و این میزان ارتباط و تعامل با اجتماع، در سایر مدیریت ها، نه وجود دارد و نه لازم است.
6- حداکثر ظرافت و دقت در مدیریت های فرهنگی
ممکن است با دیدن برخی ابزارها و وسایل بسیار ریز و پیچیده با خود بگوییم که چقدر ظرافت و دقت در تولید و ساخت این وسایل به کار رفته است و این مقدار ظرافت را به ظاهر برای فعالیت های کشاورزی لازم ندانیم و به همین منوال، برای کارهای فرهنگی و تربیتی، ظرافت و دقت چندانی لازم دیده نمی شود؛ اما آنها که از نزدیک با فعالیت های فرهنگی در ارتباطند و با دشواری کار با انسان ها آشنا هستند، می دانند که چه ظرافت ها و دقت های فراوانی باید در یک فعالیت فرهنگی اعمال شود تا بتوان به ثمر دهی آن چشم امید داشت؛ به ویژه آن که اساساً امکان تولید انبوه یکسان در مدیریت های فرهنگی غیرممکن است. به همین سبب، مدیریت فرهنگی نیازمند صلاحیت های تخصصی و تعهدی بسیار بالاست. مدیر فرهنگی، باید دانش های فراوانی در زمینه ی مردم شناسی، جمعیت شناسی، روان شناسی، انسان شناسی، علوم سیاسی، آمار و... داشته باشد تا هیچ نکته ی باریک و ریزی از چشم او دور نماند. ظرافت، تنوع و دقت لازم برای یک فعالیت فرهنگی، هرگز قابل قیاس با لزوم این مهم در سایر مدیریت ها نیست. اساساً کار با انسان و امور انسانی و فرهنگی ظریف ترین، دقیق ترین، لطیف ترین، پیچیده ترین، دشوارترین، ارزشمندترین، محوری ترین، متعهدانه ترین و بالأخره زمان برترین فعالیت ها است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

مدیریت فعالیت های فرهنگی 10 سال 2 ماه ago #62235

سلام منبع اضافه شود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.