خوش آمديد,
مهمان
|
|
ضعف ساختار اداری و مدیریت یا سرپرستی در مراکز فرهنگی
نام استاد: آقای سالاریان نام دانشجو: رامین جهان پور –کارشناسی رشته مدیریت امور فرهنگی قبل از هر چیزی بدنیست یک تعریف جامع از فرهنگ را خدمت دوستان ارائه کنم:«فرهنگ عبارت است از مجموعه باورها، ارزشها و الگوهای متفاوت رفتاری که برای گروهی از مردم عمومیت دارد.» به هر حال تفاوتهای فرهنگی- اجتماعی از حیث تجارت و مدیریت، آثار و نتایج مهمی دارند که باید در جامعه و توسط دولت مردان کشور درک شوند وبه مرحله اثبات برسند. آیا مدیریت فرهنگ در کشور کار آسانی است؟ ما برای تربیت مدیران فرهنگی برنامه ریزی مناسب نداریم و از طرف دیگر در همان حدی هم که برنامه داریم، برنامهها را پیاده نمیکنیم؛ زیرا ما اعتقادی به تخصص نداریم و در رابطه با فرهنگ هم این گمان را داریم که میتوانیم اداره امور آن را به هر کسی بسپاریم ). بنابراین در شرایط حاضر و در راستای رسیدن به اهداف فوق، چارهای نداریم مگر بازنگری بنیادین بر فعالیتهای سازمانها و نهادهای فرهنگی کشور، و این مهم حاصل نمیگردد، مگر اینکه نخست به آسیب شناسی این سازمانها در کشور بپردازیم. آسیب شناسی سازمانها و نهادهای فرهنگی اگر بخواهیم در مراکز و اداره جانت کشورمان مدیریت فرهنگی صحیحی داشته باشیم و از بحران خارج شویم، نخست لازم است کسانی که مدعی اصلاح و ارتقای فرهنگ هستند، چارچوبهای اساسی فرهنگ و سطح فرهنگی جامعه در گروههای مختلف را بشناسند و تعریف کنند. این مهم به دورههای خاص و مطالعات گستردهای نیاز دارد.. متأسفانه شواهد نشان دهنده این است که در حوزه فرهنگ با کادر تخصصی کم و یا ضعیفی مواجه هستیم که این مسئله در جای خود نیاز به آسیب شناسی و بررسی کارشناسانه دارد. بنابراین همچنان که در سایر موضوعات به تربیت افراد متخصص پرداخته میشود، در حوزه فرهنگی نیز نیاز به تربیت افراد متخصص است. لذا باید هم در حوزه و هم در دانشگاه در خصوص ایجاد کادرهای تخصصی فرهنگی برنامه ریزی شود. فقدان نگرش بلندمدت به پدیدههای فرهنگی وتصمیمات انفعالی و زودگذر شورای عالی انقلاب فرهنگی از مرداد سال 1384 تا مردادماه امسال، (1386) نزدیک به 20 جلسه و 53 مصوبه داشته است. موضوع این مصوبات نیز به خودی خود جالب است. در بین این 53 مصوبه، 18 مصوبه مربوط به انتخاب یا تأیید نمایندگان فرهنگی در نهادهای مختلف است؛ 10 مصوبه به اصلاح و تغییر یا متمم مصوبات قبلی مربوط میشود؛ 5 مصوبه به تأسیس بنیادها و نهادهای جدید فرهنگی اختصاص دارد؛ یک مصوبه به تعیین روز همبستگی با کودکان فلسطین مربوط است و بقیه مصوبات که به نوعی سیاست گذاری فرهنگی است، به جز یک یا دو مصوبه کاملاً در حیطه سیاست گذاری خرده فرهنگ قرار دارد. حال آنکه- وظایف محوله شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیشتر در خصوص سیاست گذاری کلان کشور است تا سیاست گذاری خرد نظیر تخصیص سهمیه جدید در آزمون ورودی دانشگاهها که یکی از مصوبات است. متأسفانه در حالی که مهمترین وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاست گذاری کلان فرهنگی است، در مطالعهای که بر روی 424 مصوبه شورا انجام شد، تنها 3 مصوبه مربوط به سیاستهای راهبردی کلان میشود. قابل ذکر است که از این میزان مصوبه مورد مطالعه نیز 13 درصد به اصلاح سیاستهای گذشته مربوط است . سیاست زدگی نهادهای فرهنگی ما باید بفهمیم که سیاست را نباید با فرهنگ یکی دانست چون هرکدام از اینها خط و مسشی های مستقل خودشان را در جامعه دارند.متأسفانه وجود دولتهای مقتدر در ایران که امکانات وسیع اقتصادی در اختیارشان بود و توزیع ثروت از ناحیه آنان صورت میگرفت، منجر به ظهور فرهنگ تقرب محوری برای بهره مندی از امکانات عمومی شد و فرهنگ فرصت طلبی به سنتی دائمی تبدیل گشت. در یک کلام، به همان نسبت که در ایران حوزه اقتصاد پیرو حوزه سیاست بوده، فرهنگ نیز از آن متابعت کرده است همان گونه که ملاحظه میشود، سیاست زدگی ریشه در تاریخ و فرهنگ ما دارد؛ به طوری که امروزه به حدی شاهد سیاست زدگی نهادهای فرهنگی هستیم که مأموریت و هدف اصلیشان در حاشیه قرار گرفته است. . فعالیتها و اقدامات موازی نهادهای فرهنگی دستگاههای متولی امور فرهنگی در کشور ما گسترده میباشند. این دستگاهها با توجه به تنوع فراوان از نقطه نظر هدف و شرح وظایف به دو دسته تقسیم گردیدند:: دستگاههایی که مأموریت و هدف آنها در ارتباط مستقیم با امور فرهنگی است.الف دستگاههایی که اهداف اصلی آنها به طور غیرمستقیم با امور فرهنگی ارتباط دارد.ب این دستگاهها با قشر وسیعی از مردم در ارتباط بوده، فرهنگ عمومی را به نحو گستردهای تحت تأثیر قرار میدهند و نوع فعالیت و گستردگی آنها امکان انطباق با هر یک از اصول سیاست فرهنگی را فراهم ساخته است. بنابراین هفت وزارتخانه و سازمان و سی دستگاه و مرکز فرهنگی مکلف به همکاری و ارائه تسهیلات جهت تحقق سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران میباشند. (صالحی، کاوسی، 1385) مشکلات در حوزه برنامه ریزی فرهنگی مشکلات در حوزه برنامه ریزی فرهنگی را به دو دسته تقسیم میکنند: دسته اول مشکلاتی که با ماهیت موضوع فرهنگی ارتباط دارند؛ دسته دوم مشکلاتی که از نارسائی نظام برنامه ریزی، اجرایی، تحقیقاتی و ضعف امکانات بخش ناشی میشوند. رئوس. مشکلات دسته دوم عبارتند از: فقدان نظام برنامه ریزی، به دلیل سابقه کم برنامه ریزی فرهنگی و ناشناخته بودن اهمیت فرهنگ. فقدان آرای فقهی راه گشا برای حل برخی از مسائل و معضلات فرهنگی و هنری و ضعف و کمبود قوانین و مقررات لازم برای توسعه فرهنگی. تهیه و تدوین ناقص برنامه کوتاه مدت با هدف حذب بودجههای سالیانه. عدم توجه لازم به برنامههای بلندمدت در تدوین برنامههای فرهنگی. عدم توجه لازم به تأمین و آموزش کادر مورد نیاز فرهنگی، با توجه به تنوع مقولهها در بخش فرهنگ. پایین بودن سهم بخش فرهنگ از بودجه کل کشور. فقدان بانکهای اطلاعاتی جامع و عدم توجه لازم به نقش آمار و اطلاعات در برنامه ریزیهای فرهنگی. عدم اتکای برنامه ریزی به تحقیقات و پژوهشهای علمی. عدم انسجام و هماهنگی لازم میان دستگاههای تحقیقات فرهنگی کشور. عدم هماهنگی لازم میان دستگاههای اجرایی و سازمان مدیریت و برنامه ریزی. تأکید بر موارد ذکر شده بیانگر این مهم میباشد که ما علاوه بر نداشتن استراتژی فرهنگی، در زمینه الگوها و مدلهای مدیریت در برنامه ریزی فرهنگی نیز دچار مشکل میباشیم. عدم توجه به گسترش نهادهای مدنی فرهنگی سازمانهای بزرگ به صورت سیستمی و استاندارد اداره میشوند و شیوه مدیریت آنها حالتی مکانیکی، ایستا و پیچیده دارد. این پیچیدگی نیازمند صدها متخصص برای انجام کارها و تولید محصولات است و مدیریت آن نیاز به انعطاف بالا دارد، زیرا در سیستم اقتصاد جهانی شرط اول موفقیت انعطاف پذیری بالای سازمان است تا بتواند در برابر تغییرات بسیار سریع بازارهای جهانی از خود واکنش مناسب و به موقع نشان دهدو فعالیتهای فرهنگی فراهم آید. ساختار معیوب اداری در نهادهای فرهنگی صرف نظر از مشکلات فوق که در خصوص فقدان استراتژی فرهنگی، سازمانهای موازی فرهنگی و ... ذکر گردید، متأسفانه سازمانهای فرهنگی ما به شیوههای سنتی اداره میگردند و فاقد ساختارهای نوین و منعطف اداری هستند؛ به نحوی که این امر باعث گردیده این سازمانها از اثربخشی لازم برخوردار نباشند و نتوانند به اهداف مورد نظر دست یابند. از آنجایی که مهمترین کار مدیران ارشد، نخست تعیین اهداف و استراتژیها و سپس طرح مناسب سازمان است؛ اگر مدیران ما بتوانند- به منظور دستیابی به استراتژی مورد نظر- اجزای سازمان را به طور صحیح در کنار هم قرار دهند، به سازمانی دست خواهند یافت که از نظر اثربخشی در سطح بسیار بالایی قرار دارد. در چنین شرایطی سازمانها در برابر تغییرات سریع از خود واکنش نشان میدهند؛ یعنی در جهت یادگیری بر میزان توانایی خود میافزایند تا بهتر بتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند. ضعف آموزش کادرهای فرهنگی متأسفانه صرف نظر از مشکلات کلی که در زمینه نظام آموزشی کشور در سطوح مختلف داریم، در این حوزه حساس و مهم نیز نتوانستهایم به درستی چاره اندیشی نماییم. شاید در بسیاری از موارد سپردن مسئولیت سازمانها و نهادهای فرهنگی به دست افراد غیرمتخصص، به دلیل نبود نیروهای متخصص در این حوزه باشد؛ زیرا دانشگاههای ما در خصوص راه اندازی و توسعه این رشته بسیار اقدام نمودند. سازمانهای فرهنگی نیز در ارائه دورههای کوتاه مدت پیرامون مدیریت فرهنگی برای کارکنان خود اقدامی مؤثر انجام ندادهاند، لذا به نظر میرسد در این رابطه موارد ذیل باید مدنظر قرار گیرد: تقویت و گسترش رشتههای مدیریت فرهنگی و هنری در دانشگاههای کشور-1 2-دعوت از مدیران با تجربه و موفق در حوزههای فرهنگی و هنری و استفاده از تجارب آنان برای تربیت کادرهای جدید فرهنگی. فرهنگی 3-اولویت دادن به استخدام دارندگان مدارک دانشگاهی فرهنگی و هنری در . ناکارآمدی ساختاری و تشکیلاتی (بوروکراسی اداری) نظریه پردازان علم مدیریت، برداشتهای متفاوتی از ساختار کردهاند که میتوان دسته بندی نسبتاً دقیق تام برنز (10) و جی. ام. استاکر (11) را بیانگر طیف گسترده این برداشتها دانست. آنها بر این باور بودند که هیچ سازمانی دارای ساختار ماشینی یا ارگانیک مطلق نیست، بلکه به طور معمول هر سازمانی در جهت یکی از این دو ساختار متمایل است. آنان بر این نکته تأکید کردند که هیچکدام از این دو نسبت به دیگری برتری ندارند و ماهیت سازمان است که تعیین میکند چه ساختاری باید مورد استفاده قرار گیرد. (رابینز، 1376: 181). اصولاً سازمانها و نهادهای فرهنگی بنابر ماهیت خود بایستی بیشتر از ساختارهای ارگانیک و منعطف بهره برداری نمایند؛ لیکن متأسفانه مشاهده میشود بخش عمده سازمانهای فرهنگی کشور، که بیشتر دولتی هستند، متمایل به ساختارهای مکانیکی میباشند. عدم پویایی و تحول پذیری سیستمی مذهب پروتستان در اروپا و آیینهای کنفوسیوس و شینتو در کشورهای آسیایی به عنوان عامل تغییر در این دو بخش جهان معرفی شدهاند. این مطلب بیانگر ارتباط تنگاتنگ میان عوامل فرهنگی آنها و توسعه است. به تعبیر ماکس وبر، سرمایه داری هنگامی توانست در اروپا شکل بگیرد که گسترش دیوانسالاری و عقلایی کردن با ادراکی مذهبی که به شکل پیوریتانیسم جلوه گر شد، پیوند خورد. بدین ترتیب آئین خشک کاتولیک که زندگی مادی را فدای آخرت میکرد، با تفکری جدید جایگزین شد که کار را اساس رستگاری روح و نزدیکی به خدا میدانست (وبر، 1958). به طور کلی فرهنگ پویا توان مقابله با چالشهای جدید را دارد و نه تنها از آن نمیهراسد بلکه در صورت نیاز، با آغوش باز، با وام گرفتن از فرهنگهای دیگر، آنچه را که در این زمینه لازم است اتخاذ میکند، بالعکس فرهنگ ایستا از ترس در را به روی خود میبندد و از درون متلاشی میشود .). به نظر میرسد در کشور ما سازمانها و نهادهای فرهنگی از پویایی لازم برخوردار نبوده و لذا تحول چشمگیری در روند فعالیتهای آنها مشاهده نمیگردد؛ این مشکل تنها با فرهنگ سازی و افزایش انعطاف پذیری مرتفع خواهد گردید. عدم بهره مندی از ابزار و تکنولوژی اطلاعات تکنولوژی اطلاعات روش کارکردها را دگرگون کرده، امور اقتصادی و اجتماعی و حتی نحوهی طرز تفکر ما را تغییر داده است. تجارت، بانکداری، اوقات فراغت و سرگرمیها، خدمات، خط تولید و آموزش و بهداشت در عصر حاضر نسبت به گذشته کاملاً متفاوت شده و کمتر کسی است که این تغییرات را که تکنولوژی اطلاعات عامل آن است، تشخیص ندهد. ترکیبی از کامپیوترها، ماهوارهها، تلفن، رادیو، تلویزیون و سایر وسایل الکترونیکی که ابزار ارتباطات و اطلاعات هستند، تکنولوژی اطلاعات را تشکیل میدهند. این امر موجب عمل و عکس العمل مؤثرتر و کاراتر امور میشود. تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به یکدیگر وابستهاند و بدون تکنولوژی اطلاعات و وسایل برقراری ارتباطات، ارتباط در سطح بین المللی و بین افراد غیرممکن خواهد بود (صرافی زاده، نجف بیگی، 1375: 11). مروری اجمالی بر نحوه عملکرد سازمانها و نهادهای فرهنگی کشور، نشان دهنده این مطلب میباشد که علی رغم ورود تکنولوژی اطلاعات به برخی سازمانها، هنوز به نحو مطلوب و شایسته مورد استفاده قرار نگرفته است. . نتیجه گیری با توجه به طرح مواردذکرشده آسیبهای مطروحه در سازمان های فرهنگی کشور، در دو دسته کلی طرح میگردند: نخست آسیبهایی که به نظام سیاست گذاری کلان کشور مربوط میباشد و بر روی فعالیتهای سازمانهای فرهنگی سایه انداخته است؛ دسته دوم مربوط اداره امور داخلی سازمانها و نهادهای فرهنگی میباشد. ما در هر دو زمینه نیاز به تأمل بیشتری داریم. در دسته نخست شورای عالی انقلاب فرهنگی بایستی تلاش بیشتری نموده تا بتواند معضلات فوق را که مربوط به خط مشی گذاری کلان فرهنگی کشور میباشد، مرتفع نماید و در دسته دوم نیز مدیران عالی اجرایی سازمانهای فرهنگی بایستی با جدیت بیشتری به این نکات توجه نموده تا بتوانند از مدیریتی مؤثر و کارآمد جهت دستیابی به اهداف فرهنگی بهره برداری نمایند. پینوشتهاو منابع و ماخذ: 1-تاملی بر ضرورت های طراحی و توسعه مدیریت فرهنگی-نوشته سیدرضا صالحی امیری و اسماعیل کاوسی- انتشارات راهبرد 2-توسعه فرهنگی و فرهنگ ایرانی- نوشته حسین مفتخری انتشارات دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی 3-مهندسی فرهنگ و عملکرد یک ساله رئیس جمهور-سایت بازتاب 4-بحران مدیریت فرهنگی مصاحبه با غلام عباس توسلی-روزنامه مردم سالاری 5-رفتار سازمانی –استیفن پی رابینز
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|