خوش آمديد,
مهمان
|
|
برنامهريزي فرهنگي ملاك تصميمگيريهاي اجرايي فرهنگي است. لكن خود برنامه فرهنگي تصميمي كلان محسوب ميشود كه سوال از ملاك تنظيم و انتخاب آن ميبايست پاسخي معقول و مشروع بيابد. به چه دليل اولويتهاي فرهنگي درست تشخيص داده شده است؟ به چه دليل تخصيصهاي فرهنگي درست انجام پذيرفته است؟ اصلاً تخصيصهاي فرهنگي كدام است؟ آيا فرهنگ جزيي از اجزاي جامعه را تشكيل ميدهد يا هر فعاليت و موضوع اجتماعي داراي بعد و تاثير فرهنگي است؟ تحولات و تغيرات فرهنگي چگونه و با چه معيارهايي قابل شناسايي است؟ فرهنگ به عنوان يك وصف اجتماعي در پويايي جامعه چه نقش دارد؟ چه تعامل و جايگاهي نسبت به مؤلفههاي همعرض خود؟ مولفههاي همعرض فرهنگ چيست؟ سياست و اقتصاد است يا امر چهارم و پنجمي هم ميتوان يافت؟
در يك كلام، مدل فرهنگي روشي است كه بر مبنايي مشخص به برنامهريز فرهنگي «قابليت ارزيابي، امكان تصميمگيري و قدرت كنترل و بهينه تصميم» ميدهد. به عبارت ديگر، در نسبت بين مبنا و هدف، كاركردهاي فرهنگي را در هر زمان مشخص ميسازد. ضرورت دستيابي به مدل فرهنگي به ضرورت عقلي و عيني قابل اثبات است. به ضرورت عقلي، بدون وجود روشي كه قدرت سنجش نسبت بين امور و هماهنگسازي آن را به برنامهريز بدهد، انتظار تصميمگيري هماهنگ و متكامل از او بيمورد است. به ضرورت عيني، نداشتن برداشت عميقي از فرهنگ و فعاليت فرهنگي، جدي نگرفتن انقلاب و اصلاح فرهنگي جامعه، پرداختن به توسعه كمي محصولات فرهنگي بدون محاسبه جدي تأثيرات فرهنگي آن، نپرداختن به تغيير ساختارهاي فرهنگي و روشهاي اداره فرهنگ، متأثر شدن از فرهنگ حاكم برالگوهاي اقتصادي توسعه بر مبناي اقتصاد سرمايهداري، نداشتن تصوير روشن و نظاممند از عوامل و اهداف فرهنگي، مشخص نبودن ميزان نقشآفريني لازم دولت، نهادهاي مردمي و نهاد خانواده در امر فرهنگ و دهها ضرورت عيني از اين قبيل، گواه ضرورت دستيابي به مدل فرهنگي براي ساماندهي و تعالي فرهنگي جامعه است. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
|