چهارشنبه, 09 خرداد 1403

 



موضوع: فرهنگ، سازگاری فرهنگی، قوم مداری

فرهنگ، سازگاری فرهنگی، قوم مداری 9 سال 9 ماه ago #99134

در برخی از فرهنگ ها تفاوت هایی در خرده فرهنگ ها وجود دارد. یک خُرده فرهنگ در برخی از فرضیات معین و مهم با فرهنگ بزرگ تر سهیم می باشد در عین حالی که می تواند مجموعه ای از قاعده های مختص به خودش را نیز داشته باشد. یک مثال از خُرده فرهنگ ها در ایالات متحده عبارت است از خرده فرهنگ مربوط به آمیش(Amish)( آمیش ها اعضای دسته مسیحی آناباپتیست هستند که به ساده زیستی و بی پیرایگی در پوشش و نیز مقاومت در برابر تجلیات زندگی مدرن معروف هستند؛ تبار اصلیشان سوییسی بوده و به سال 1693 بازمی گردد). جوامع متکثر (pluralistic societies) عبارتند از جوامعی با اختلاف فرهنگی کاملا مشخص. چنین جوامعی با تعدادی از گروه ها که تحت مجموعه های مختلفی از قواعد عمل می کنند مشخص میشوند.
علاوه بر مشترک بودن، تمامی فرهنگ ها آموخته می شوند. تک تک اعضای جامعه هنجارهای مقبول رفتار اجتماعی را طی فرایند فرهنگ پذیری(enculturation) می آموزند. خصلت دیگر فرهنگ عبارت از این است که بر نشانه ها متکی است. فرهنگ از طریق نقل و انتقال ایده ها، عواطف، و تمایلات بیان شده در زبان، منتقل میشود. در نهایت، فرهنگ یکپارچه است؛ بنابراین تمامی وجوه آن به عنوان یک کل منسجم عمل می نمایند. در یک فرهنگ با کارکرد صحیح، هماهنگی کلی میان تمامی عناصر اگر نه کامل بلکه به صورت تقریبی حاصل میشود.
شغل انسان شناس این است که ازآنچه مشاهده می کند؛ که جهت تبیین رفتار اجتماعی افراد، یک مجموعه از قواعد انتزاع نماید. جهت رسیدن به توصیفی واقع گرا از فرهنگ رها از سوگیری های فرهنگی و شخصی، انسان شناسان باید: (1) پنداره ی افراد را درباره شیوه ای که جامعه شان بایستی کارکرد داشته باشد؛ آزمون نمایند؛ (2) تعیین کنند که افراد راجع به رفتار خود چگونه می اندیشند؛ و (3) این موارد را با چگونگی رفتار واقعی افراد مقایسه نمایند. انسان شناسان باید تا جایی که امکان دارد از سوگیری های فرهنگ خودشان به دور باشند.
سازگاری فرهنگی( cultural adaptation) افراد انسانی را قادر می سازد تا طی فرایند تکامل، باقی بمانند و در طیفی از محیط های مختلف گسترش یابند. برخی اوقات، آنچه که در کوتاه مدت و در برخی از اوضاع، دارای سازگاری است می تواند در اوضاع دیگر و یا در بلند مدت ناسازگار باشد.
برای بقا، یک فرهنگ بایستی نیازهای زیست شناختی اساسی اعضای خویش را برآورده سازد؛ دوام آنها را تضمین نموده و نظم میان آنها و میان آنها و بیرونی ها را حفظ کند.
تمامی فرهنگ ها در خلال زمان تغییر می کنند؛ پاره ای اوقات به دلیل اینکه محیطی که بایستی با آن تطابق حاصل نمایند؛ تغییر میکند؛ برخی اوقات به دلیل تعدی بیرونی ها( intrusion of outsiders) و پاره ای اوقات به این علت که ارزش های درونی فرهنگ رو به اصلاح شدن میروند. اگر چه فرهنگها بایستی جهت تطابق با اوضاع جدید جرح و تعدیل شوند؛ لیکن پاره ای اوقات تبعات غیرقابل پیش بینی ِ تغییر برای جامعه فاجعه بار است.
یک جامعه بایستی میان منافع شخصی افراد و نیازهای گروه در حالتی از تعادل باشد؛ در صورتی که یکی بر دیگری برتری یابد نتیجه میتواند اضمحلال فرهنگی(cultural breakdown) باشد.
قوم مداری( ethnocentrism) عقیده ای است که بر مبنای آن فرهنگ یک قوم بر اقوام دیگر رجحان می یابد. جهت پرهیز از قضاوتهای قوم مدارانه، انسان شناسان از رهیافت نسبیت فرهنگی بهره می برند که به آزمون هر فرهنگ بر مبنای واژگان خودش و مطابق با معیارهای خودش نیاز دارد. سنجش موفقیت یک فرهنگ با کمترین سوگیری، از معیاری بهره می گیرد که نشان دهنده ی اثر بخشی فرهنگ است در تضمین ماندگاری جامعه به شیوه ای که افرادش بنحو معقولی کوشا باشند.

با تقدیم احترام: اسماعیل رازی

این مطلب، خلاصه ی بخش پنجمِ کتاب ذیل می باشد(صفحه ی 402):
Haviland , W. A. , Anthropology, Harcourt College Publishers
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
مدیران انجمن: فوزیه خالدی