خوش آمديد,
مهمان
|
|
نام استاد : جناب آقای ترجمان
موضوع : اثر هنر در جامــعه و زندگی دانشـجویان : فریده لطیــفی - صدف حسینی- ترکاشوند- مهديه حق وردیلو. رشته تحصیلی : روابط عمومي (امور رسانه) دانشگاه علمی کاربردی واحد 13 تاثیر هنر در جامعه و زندگی وقتی ما ازهنرحـــرف می زنیم در درجه اول منظــــورمان شعر و داستان و .. از بخش های مختلف هنری نویسندگی و نظیر آن حرف می زنیم اینهاست که در ذهنیّت و عمــل مردم تأثیراتی دارد . یعنی اگر بخواهید اندیشه را تغییر دهید باید بروید به سمت هنر. هنر یکی از شاخههای علوم اجتماعی است. جامعهشناسی هنر دانشی دوزیستی است که از دو رکن هنر و جامعهشناسی تشکیل یافته است. جامعهشناسی هنر عمر کوتاهی در در عرصه حیات معرفتی و اجتماعی دارد. جامعهشناسی هنر بررسی میکند که چگونه گروههای مختلف انسانی برای پدید آمدن هنر با همدیگر همکاری و کنش متقابل برقرار میکنندو چگونه در یک جامعه هنر را بهکار میبرند و هنر در زندگی آنها چه نقش و جایگاهی دارد. تاریخچه برای فهمیدن موجودیت جامعهشناسی هنر و تغییرات آن بهتر است که به بررسی تاریخ شکلگیری و روند تکاملی آن در طول تاریخ و خاستگاه آن بپردازیم. که بر اساس این تاریخ سه نسل را میتوان در میان آنها در نظر گرفت: نسل اول : بنیانگذاران جامعهشناسی بودند که به هنر و زیباییشناسی در حاشیه توجه میکردند و به مساله هنر و زیباییشناسی نیمنگاهی داشتهاند. نسل دوم : مربوط به جریان فکری تاریخ فرهنگی است این جریان فکری در قرن نوزدهم ظاهر شد که به بررسی سیر تاریخی فرهنگ و تحولات آن پرداخته است. بهعنوان نمونه در اثر "تمدن نوزایش در ایتالیا" اثر یاکوب بورکهارت ، بههمان اندازه که به سیاست و فرهنگ پرداخته شد به هنر نیز پرداخته شد. و یا در فرانسه گوستاو لانسون به تاریخ ادبیات سمت و سوی جامعهشناختی داد. نسل سوم : در این نسل ما شاهد شکلگیری "جامعهشناسی هنر" در معنای خاص آن هستیم. این نسل در بین متخصصان زیباییشناسی و تاریخ هنر شکل گرفته است. این افراد دغدغه داشتهاند که رابطهشان را با تمرکز دو کانونی هنر و آثار هنری قطع کنند و یک عنصر سومی را بهنام جامعه در مطالعات خود درباره هنر یک چشمانداز نوینی را در مطالعات خود در نظر بگیرند که با این کار آنها رشته جدید جامعهشناسی هنر متولد میشود. رهیافتها در جامعهشناسی هنر مطابق این سه نسل سه رهیافت کلی برای جامعهشناسی هنر میتوان در نظر گرفت: رهیافت اول : هنر و جامعه؛ این افراد در صدد ارتباط برقرار کردن میان جامعه و هنر هستند. رهیافت دوم : هنر در جامعه؛ این رهیافت به بررسی جایگاه هنر در جامعه میپردازند. رهیافت سوم : هنر بهمثابه جامعه؛ یعنی مجموع کنشهای متقابل کنشگران، نهادها، اشیا بهگونهای باهم تحول مییابند تا آنچه را که عموما "هنر" مینامند تحقق یابد. نظریهها در پرداختن به مباحث جامعهشناختی هنر میتوان از دو دسته از نظریهپردازان و اندیشمندان در این باب سخن به میان آورد. یکی اندیشمندان کلاسیک جامعهشناسی و دیگری جامعهشناسان معاصر. از میان جامعهشناسان کلاسیک میتوان به آراء و نظریات وبر و مارکس نام برد. مارکس یکی از اندیشمندان کلاسیک در جامعهشناسی هنر است. مارکس در تحلیلهای خود از یک الگوی روبنا و زیربنا استفاده میکند. طبق مفهوم مارکس واقعیتهای اقتصادی ریشه (زیربنا) همه ایدئولوژیهاست که یکی از این ایدئولوژیها هنر است. بنابراین واقعیتهای اقتصادی میتوانند منشا و زیربنای بهوجود آمدن بسیاری از ایدئولوژیها و ازجمله هنر باشد و اگر اوضاع اقتصادی و شیوه تولید در یک جامعهای دگرگون شود هنر و جامعه هنری نیز دگرگون خواهد شد. مارکس میگوید: «تکامل سیاسی، حقوقی، فلسفی، مذهبی، ادبی، هنری و مانند آن بر تکامل اقتصادی استوار است. با این حال همه اینها در یکدیگر و نیز در شالوده اقتصادی تاثیر میگذارد این نه بدان معناست که موقعیت اقتصادی علت و یگانه فعال مایشاء است و هر چیز دیگری تنها تاثیری انفعالی دارد؛ بلکه برعکس کنش متقابل بر اساس ضرورت اقتصادی انجام میپذیرد که در نهایت امر همواره خود را بر مسند مینشاند. با کمک مفاهیم و سبکهای هنری میتوانیم انسان را از نو تعریف کنیم. هنر نوعی رستگاری است که ما را از خواستن یعنی نوعی درد و رنج، آزادی می بخشد. به کلامـــــی از بتهوون در بیان نقش هنر در تربیت و کارکردهای آن می پردازیم که می گوید: هنر من باید برای سعادت بیچارگان اختصاص یابد. اثر هنر بر جامعه و جامعه بر هنر در بررسي دورههاي زماني تاريخ متوجه ميشويم که هنر و جامعه ارتباطي تنگاتنگ و دو سويه داشتهاند که در اينجا به نکاتي از آن اشاره خواهد شد. هنر اثر بسزايي بر ارتقاء سطح کيفي و در رشد فکري فرهنگي اجتماعي و حتي اقتصادي جامعه خواهد گذاشت. هنرها تعيينکنندهي تحولات جوامع هستند و به آنها شکل ميدهند و متقابلاً سياستهاي دولتها و مديريت حاکم بر جامعه ميتواند هنر را تحتتأثير فراواني قرا ردهد. هنر حاکم بر جامعه و در کل فرهنگ معنوي جامعه اثرگذار میباشد. جامعه: مجموعهاي از انسانها که در کنار هم تشکيل خانواده، قبايل، روستا، شهر، کشور و جهـــــان را ميدهند. هنر: واژهايست وسيع، محصولي است از زندگي بشر، خاص انسان است نه موجود ديگر . ارتباط بشر با طبيعت و روابط انسانها با يکديگر عامل اصلي پيدايش هنر و ادامه آن است. هنر ميتواند بر شيوههاي زندگي اجتماعي، اعتقادات مذهبي، باورهاي اخلاقي، عادات و آداب و رسوم سنن، سياستهاي حاکم بر جامعه و در کل فرهنگ معنوي جامعه اثرگذار باشد. هنر اثر بسزايي بر ارتقاء سطح کيفي و در رشد فکري فرهنگي اجتماعي و حتي اقتصادي جامعه خواهد گذاشت. در عصر و زمانهاي مختلف، عصر پارينه سنگي، نوسنگي، مفرغ، آهن و شيوههاي مختلف زندگي کشاورزي، دامداري جوامع کهن باستاني تا شهرنشيني و پيشرفت صنعت و تکنولوژي فعلي، هنر با تغييرات زندگي مردم دگرگون شده و با حفظ ذات، شکل بيرونياش تغيير يافته به طوري که با رشد و پيشرفت جوامع در دورههاي مختلف تاريخ بتدريج در هنر اين دگرگروني شکل گرفته و در هر زمان به تناسب و وضعيت خاص جامعه، محتوا و قالب خاص يافته است. در قرآن کریم از آیات الهی استنباط می کنیم که هنر وسیله خلقت است برای انســــان تا با کمک آن وجود خود را بسط دهد و در طول تاریخ ماندگار شود. هنر نردبانی است که به بام حقیقت منتهی می شود، به شرط آن که آن را به دیوار ایمان تکیه دهی. ارتبـاط هنر متعهد با اخلا ق هم از همین مقدار است. هنر در قبال ارزش های اخلاقی هم بایـد تعهد داشته باشـد تا ارزش یابد. اخلاق جاده هنر است و تکنیک، مرکب هنرمند. بنابراین رسالت هنر تبیین عینی و ایجاد رشد و کمال برای جوامع انسانی است و غیر این معنــی از حیطه هنر خارج است. هنر کلـــــــید فهم زندگی است و هنر انسان متذکر شدن است و این کمال اوست و به قول ناصرخسرو «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان است. اينکه هنر نياز فطري بشر است و جزء لاينفک زندگي بشر است بايد به شکلي ارائه شود که کارســــــــاز راهگشا روحيه دهنده باشد و براي رفع نياز جسمي و روحي انسانها ايجاد نقش کند نه براي ايجاد مشکل، فساد، گمراهي، تباهي، سد کننده، آزار دهنده و انرژي منفي دهد و به لحاظ فرهنگي و اجتماعي نقش آن در ترويج افکار، ر فتار، ارزشها و باورها در بين جامعه بسيار موثر است. معماري: شهرسازي منازل (شکلهاي گوناگوني که احساس آرامش، لذت، خستگي، کسالت، ناآرامي و تلاطم را القاء ميکند) صنايع دستي: براي رفع نياز بشر به شکلي زيبا و قشنگ نمود بيروني داشته است. خط و ادبيات، لباس، موسيقي، مراسم، اقتصاد، مديريت، صدا و سيما و سينما و مواردي از اين قبيل ارتباطي دوسويه با هنر دارند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|