ذکر بسم الله
ذکر «بسمالله» در آغاز هر کار اشاره به چیزی دارد؟
اینکه گفته میشود هر کاری که خواستید بکنید با نام خدا شروع کنید و سر هر سفرهای که نشستید برای هر طعام یک «بسم الله» بگویید و یا اگر برایتان مقدور نیست بر هر طعام «بسم الله» بگویید پس زمانی سر سفره نشستید بگویید «بسم الله من اوله الی اخره» برای همه طعامها، اشاره به این فقر انسان و نیازمندی او به خداوند دارد.
در میان همه مردم دنیا مرسوم است که هر کار مهم و با ارزشی را به نام بزرگی از بزرگانشان آغاز می کنند و کلنگ ساخت و تأسیس هر موسسه و سازمانی را به نام فرد مورد علاقه شان بر زمین می زنند و آن کار را با شخصیت مورد نظرشان ارتباط می دهند. برای استمرار و پایندگی یک برنامه و کار بهتر است آن را به موجود پایدار و جاودانی ارتباط دهیم، موجودی که فنا و زوال در ذات پاکش راه ندارد، چون همه موجودات جهان هستی محکوم به فنا و نابودی هستند مگر ذات پاک خداوند و اگر چیزی بخواهد باقی و جاودانه باشد باید با آن ذات لایزال مرتبط داشته باشد.
پس خداوند رمز بقا و جاودانگی است و باید هر کاری را با یاد و نام او آغاز کرد و در سایه او قرار داد و از او استمداد طلبید. به همین دلیل است که در نخستین آیه قرآن کریم می گوییم: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر».
البته این کار نباید تنها از جنبه ظاهری و صوری باشد و تنها به لفظ آن اکتفا نمود بلکه باید از نظر واقعیت و معنا با او پیوند داشته باشد. چون این ارتباط و پیوند انسان را در مسیر صحیح قرار می دهد و از هر گونه انحراف باز می دارد و به همین دلیل چنین کاری حتی به پایان و سرانجام می رسد و پر برکت است.
در حدیث معروفی از پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) چنین آمده است: «کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم الله فهو ابتر؛ هر کار مهمی که بدون نام خدا آغاز گردد، بی فرجام است.» (بحارالانوار، ج 16، باب 58)
حضرت نوح(علیه السلام) در آن طوفان سخت و سهمگین هنگام سوار شدن بر کشتی و حرکت بر روی امواج کوه پیکر آب که هر لحظه آن با خطرات و فراوانی همراه بود برای رسیدن به مقصد و ساحل نجات و پیروزی بر مشکلات به یاران خود دستور می دهد که در هنگام حرکت کشتی و نیز در وقت توقف آن «بسم الله» بگویند: «وَ قالَ ارْكَبُوا فیها بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ»؛(هود، 41)
ذکر «بسمالله» در آغاز هر کار بر فقر انسان نسبت به خداوند دلالت دارد
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بىنیاز ستوده است» اشاره به این دارد که فقر انسان مطلب تازهای نیست که قرار باشد گفته شود. فقر مشهود همه انسانهاست انسان روزانه نیازمند است اما نمیداند باید به چه کسی رجوع کند؛ این آیه حاکی از فقر الیالله انسان و نیازمندی همیشگی انسان به خدا است، اینکه گفته میشود هر کاری که خواستید بکنید با نام خدا شروع کنید و سر هر سفرهای که نشستید برای هر طعام یک «بسم الله» بگویید و یا اگر برایتان مقدور نیست بر هر طعام «بسم الله» بگویید پس زمانی سر سفره نشستید بگویید «بسم الله من اوله الی اخره» برای همه طعامها، اشاره به این فقر انسان و نیازمندی او به خداوند دارد.
1- ( بسم الله الرحمن الرحیم ) سرآغاز کتاب الهی است، « بسم الله » نه تنها در ابتدای قرآن، بلکه در آغاز همه ی کتب آسمانی بوده است.
2- حرکت و توقف کشتی نوح (علیه السلام) به نام خدا بود ( بسم الله مجریها و مرسیها )- (هود، 41)
3- حضرت سلیمان (علیه السلام)، وقتی ملکه سبا را به ایمان به خداوند فرا خواند، دعوت نامه ی خود را با جمله ی ( بسم الله الرحمن الرحیم ) برای او فرستاد.
4- « بسم الله » رمز آن است که در شروع کار نیاز به دلگرمی و امید و رحمت است و مبدأ و منشأ همه ی قدرت ها و رحمت ها خداست. از این رو، بعد از کلمه « الله » رحمن و رحیم به کار رفته است.پیامبر نیز رسالت خویش را با نام خدا شروع کرد.( إقرأ باسم ربّک )- (نور، ج 1 ، ص 12)
5- پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمود: هرکار مهمی که بدون نام خدا شروع شود، بی فرجام است؛ « کلّ أمر ذی بال لم یذکر فیه بسم الله الرّحمن الّرحیم فهو أبتر » (بحار، ج 19 ، ص 60)
6- ابن عباس می گوید که از علی (علیه السلام) پرسیدم: چرا سوره ی برائت « بسم الله » ندارد؟ فرمود: « بسم الله» امان و مایه ی امنیت است و در سوره ی برائت امان وجود ندارد و فرمان جنگ داده شده است؛ « لأنّها أمان و برائه، نزلت بالسّیف لیس فیها أمان )(مستدرک الوسائل، ج 2 ، ص 33)
7- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هرگز (بسم الله الرّحمن الرّحیم ) را ترک نکن، گرچه بخواهی بعد از آن شعری بخوانی؛ « لا تدع بسم الله الرّحمن الرّحیم و ان کان بعده شعر » (نورالثقلین، ج 1 ، ص 6)
8- امام حسن عسگری (علیه السلام) می فرماید: گفتن بسم الله یاری خواستن از خداوند در جمیع شئون زندگی است؛ «بسم الله ای أستعین علی أموری کلّها بالله »(نورالثقلین، ج 1 ، ص 12)
9- امام باقر(علیه السلام) می فرماید: بسم الله نزدیک ترین اسم به اسم اعظم خداوند است «بسم الله الرحمن الرحیم أقرب الی اسم الله الأعظم من ناظر العین الی بیاضها » (نور الثقلین، ج 1، ص 21)
داغی که هرگز سرد نمی شود!!
نبیّ اکرم (صلیالله علیه و آله) به حسین (علیه السلام) نگاهی کرد در حالی که در مقابلش بود؛ پس او را روی دامن نشاند و فرمود: همانا بر اثر کشته شدن حسین، گرمایی در دلهای مۆمنان ایجاد میشود که هرگز خاموش نخواهد شد».
برای دنیا، یک تشبیهی شده و آن اینکه: «دنیا مانند پل است»، در روایات هم به این موضوع، اشاره شده است.
امام صادق از امام باقر (علیهماالسلام) نقل میفرماید که: «اجْعَلِ الدُّنْیَا بِمَنْزِلَةِ قَنْطَرَةٍ عَلَى نَهَرٍ جُزْتَ عَلَیْهَا وَ تَرَكْتَهَا وَ لَمْ تَرْجِعْ إِلَیْهَا [1] دنیا را مانند پلی قرار ده که بر روی رودخانهای است از آن میگذری و تا پایان روزگار به سوی آن بازنمیگردی».
وقتی به این معنا فکر میکنیم؛ به درستی آن پی میبریم که بعضی با مردن از این پل میگذرند و بعضی دیگر با شهادت در راه خدا، اما به هر حال؛ باید از این پل گذشت و دنیا جای ماندن نیست چون، پل است و پل، محل عبور.
همچنانکه از آیات و روایات میشود فهمید؛ جای ماندن؛ در آن طرف پل است.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: «إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرار [غافر/39] جز این نیست كه این زندگى دنیا برخورداریى (محدود و موقت) است و همانا (زندگى) آخرت است كه خانه ثبات و پایدارى است» و در آیهی دیگر میفرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُون [عنکبوت/64] و این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و اگر بدانند، زندگى حقیقى، همان سراى آخرت است».
با رفتن اشخاص، از این دنیا؛ بازماندگان و وابستگان آن شخص؛ گرفتار غم و درد از دستدادن او میشوند و با ادامهی این وضع، همهی کارهای خود را رها و تعطیل میکنند و نظام دنیا رو به اختلال؛ میرود، اما در واقع میبینیم که چنین نمیشود، باز هم چرخ دنیا میچرخد و ادامه مییابد و این به خاطر آن است که خداوند حکیم، برای جلوگیری از اختلال در نظام دنیا به سبب این موضوع، موجودات نامرئی را به کارگرفته تا آن وضع پیشآمده را برطرف کنند.
فرشتهای مأمور فراموشی دادن
امام صادق (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «إِنَّ الْمَیِّتَ إِذَا مَاتَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً إِلَى أَوْجَعِ أَهْلِهِ فَمَسَحَ عَلَى قَلْبِهِ فَأَنْسَاهُ لَوْعَةَ الْحُزْنِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ تُعْمَرِ الدُّنْیَا [2] هنگامى كه شخصى از دنیا رفت خداوند عزّوجلّ فرشتهاى را نزد نالانترین و اندوهگینترین فرد نزدیكان میّت میفرستد و آن فرشته؛ دستى بر قلب او میكشد و سوز و گداز آن اندوه را از یاد او میبرد؛ و اگر چنین نبود دنیا هرگز آباد نمیشد».
و در روایت دیگر، میفرماید: «إِنَّ مَلَكاً مُوَكَّلًا بِالْمَقَابِرِ فَإِذَا انْصَرَفَ أَهْلُ الْمَیِّتِ مِنْ جَنَازَتِهِمْ عَنْ مَیِّتِهِمْ أَخَذَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَرَمَى بِهَا فِی آثَارِهِمْ ثُمَّ قَالَ انْسَوْا مَا رَأَیْتُمْ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا انْتَفَعَ أَحَدٌ بِعَیْشٍ [3]» همانا فرشتهاى از سوى خداوند در قبرستانها گمارده شده، پس هنگامیکه نزدیكان و خانواده میّت از جنازهاى كه به خاک سپردند، برگردند آن فرشته مشتى از خاك برمیدارد و از پى ایشان ریخته و میگوید: «آنچه دیدید فراموش كنید» و اگر چنین نبود؛ هیچ كس نمیتوانست از زندگى سود ببرد.
حرارتی که هرگز به سردی نمیگراید
اما یک مصیبت و غم از دست رفتن در دنیا واقع شد که فراموش نمیشود و آن، غم شهادت امام حسین (علیه السلام) است که در دل مۆمنان است و حرارت آن، به سردی نمیگراید، امام صادق (علیهالسلام) در اینباره فرمودند: «نَظَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علهیما السلام) وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُۆْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً [4] نبیّ اکرم (صلیالله علیه و آله) به حسین (علیه السلام) نگاهی کرد در حالی که در مقابلش بود؛ پس او را روی دامن نشاند و فرمود: همانا بر اثر کشته شدن حسین، گرمایی در دلهای مۆمنان ایجاد میشود که هرگز خاموش نخواهد شد». و این، به خاطر آن است که امام حسین (علیه السلام) و یاران بزرگوارش؛ در راه خدا و در راه آزادگی و شرف و فضیلت، همه چیز خود را فدا کردند و این معانی، کهنهشدنی نیستند، پس آن شهادت و مظلومیت هم فراموش یا کهنه نمیشوند.
پی نوشت ها:
[1]. اصولكافی، ج2، ص135
[2]. همان، ج3، ص227
[3]. منلایحضرهالفقیه، ج1، ص175 و 176
[4]. مستدرك الوسائل، ج 10، ص318
باریده بود عشق به صحرای کربلا
انتظار اهل خانه ی پدری و عموها و عمه و بچه هایشان برای این نبود ، که من غذای نذری چندین و چند ساله را بپزم. تا بود ، پدربزرگ بود که سرآشپزی می کرد . همان موقع ها هم می گفت که اگر من از پیش شماها رفتم ، پسررضا ، نذری بپزد . من را می گفت . یادم هست همان موقع ها هم به مذاق خیلی ها خوش نمی آمد که حرف آخر نذری پزان را پسررضا بزند . اما آقا جان ،پدربزرگم را می گویم ، دلش با آشپزی من بود . سال های آخر عمرش هم ، همه ی کارها را می سپرد به من . محرم آخرش هم یک کلمه نگفت که دیگران چه کنند! هر کس سوالی می پرسید می گفت که از پسررضا بپرسید .
اما انتظار اهل خانه برای این ها نبود . برای زنده شدن خاطره ی سال های پیش هم نبود . برای این هم نبود که میان این مصیبت تنها نمانم . حتی همان هایی هم که دوست داشتند غذا به دستورالعمل خودشان طبخ شود هم امسال انتظار می کشیدند که من می روم یا نمی روم.
سه روز پیش ، توی قبرستان حرف هایی زده بودم که تردید داشتند امسال می روم یا نه. سه روز پیش که با آخرین بازمانده ام خداحافظی کرده بودم . سه روز پیش که دختر هفده ساله ام را به خاک داده بودم . هفده سالی که یازده سالش بدون مادر ، بزرگ شده بود ، حرف هایی زده بودم که حرف های سابقم نبود . آن روز قبرستان هم نگذاشتم کسی دنبالم بیاید . از همان جا رفته بودم خانه . همه را راهی خانه هایشان کردم . فردا و پس فردایش هم همین طور . نه این که تنهایی را دوست داشته باشم و نه این که با دیگران بودن را . اصلا دلم نمی خواست بدانم که چه چیزی دوست دارم و چه چیزی را دوست ندارم . یاد حرف های خیلی ها می افتادم . یاد کتاب هایی که خوانده بودم . یادآن هایی که همه ی عزیزانشان را ازدست داده بودند . آن هایی که زجری داشتند ، آن هایی که غم از دست دادنشان مایه ی افتخار بود و یاد آن هایی که از دست دادن عزیزانشان اافتخاری نداشت و مایه ی سرافکندگی بود .
نگاه آدم هایی را به یاد می آوردم که طوری به من نگاه می کردند که ببینید فلانی یعنی همان من چه کرده است که این طور بلا سرش می آید و تازه باید خجالت بکشد .
سوم دخترم تمام شد ، عموی بزرگم و عمه ام آمدند و گفتند که نذری پزان تاسوعا یادت نرود ! همین ! چیز اضافه ای نگفتند و من هم چیزی نگفتم .
هر کدامشان آن قدری بلد بودند که غذای نذری بپزند و اگر باز یادآوری کردند از حرف هایی بود که روز قبرستان گفته بودم . اصلا گیرم این بود که خیال می کردم این طوری مصیبت زده نمی شود . فکر می کردم که شاهد مرگ عزیزانم باشم ، اما نه این طور که نتوانم در این چند خط هم برای خودم درد و دل کنم
شب تاسوعا همان روز که از ختم دخترم بر می گشتم ، دیدم که خانه ی همسایه ی طبقه ی پایین شلوغ است . توی پاگردشان تا راهروی طبقه ی پارکینگ آدم جمع شده بود . داستان دلخراش تر از وضع من بود . غم خودم را فراموش کردم . از خدایی که سه روز بود بلد نبودم صدایش بزنم ، خواستم که آرامشان کند . خواستم که خدا کمکشان کند که حالا دست کم انسانیتشان را ایمانشان را فراموش نکنند .
روز تاسوعا رفتم منزل مادر بزرگ . کمک هم کردم ولی غذا به فرمان من پخته نشد . برنج ها که روی دم بود ، وقتی منتظر جاافتادن دیگ های خورش بودیم ، هر کس دعایی ، زیارت نامه ای می خواند . خواهرم صحیفه ی سجادیه آورد .
راز و نیازی کسی را می خواند که تا آخر عمر دردی بر سینه داشت . کسی که هر وقت عزیزان پدرش را می دید ، غم غربت تمام وجودش را می گرفت اما فراموش نمی کرد که عشق به صحرای کربلا بارید ه است .
چگونه یک مقاله بنویسیم؟
ساختار مقاله چیست؟ نسبت ساختار به مقاله مثل اسکلت بدن انسان بهکلیت بدن است. اگر اسکلت برداشته شود گوشت و اعضاء و جوارح بدن مثلخمیر فرو مىریزد. لذا با این استعاره اهمیت و معناى ساختار معلوم مىشود.
به قول سدفیلدsyd field و بنا به تعبیرى که براى ساختار دارد. مثل رابطه یخ و آباست. یخ ساختار کریستالى معینى دارد که جدا و منفک از آب است. اما وقتىیخ ذوب و تبدیل به آب شد تشخیص اینکه ابتدا چه شکلى بوده است، غیرممکن است. یکى از تعاریف ساختار عبارت است از هر چیز ساخته یا سامانیافته مثل یک ساختمان یا گنبد؛ ترکیب یا رابطه متقابل اجزاى یک کل؛ هر چهبه طور قرینه کنار هم گذاشته شده باشند، آرایش اجزاء یا عناصر در کنار هم کهدر عین حال « کلى» فراتر از جمع اجزاء است.
با این وجودنویسنده تازه کار مىپرسد در حوزه عمل و روى کاغذ یعنى چه؟ مىگوید منهمه چیز را آماده کردهام؛ تنقلات، مخلفات و اطلاعات. مىخواهم نوشتنمقاله را شروع کنم. مصیبت تازهام این است که نمىدانم از کجا شروع کنم؟چگونه ادامه دهم و چگونه به پایان رسانم. پاراگرافها چگونه به هم چفتشوند که مانند حلقههاى زنجیر پیوسته دیده شوند. سطور چگونه کنار همقرار گیرند که وصله پینه به نظر نیایند. از هر مطلب تهیه شد و منابع قابلبهرهبردارى، چقدر برداشت کنم؟ کدام مطالب را در کجاى مقاله بکار گیرم؟ وسوالهایى از این قبیل دغدغههاى جدید نویسنده هستند.
قبل از آنکه به این سوال پاسخ دهیم. یک امر مسلم باید مورد تأکید گیرد.شروعى قابل توجه و پایانى بیاد ماندنى. به قول گابریل گارسیا مارکز Gabriel Garsia Markes ابتدا شروع و پایان را بنویسید. یا حداقل طرح آن را پىریزى کنید. به جمله ابتدا و انتهایىمقالهاى از رابرت فیسک Rabert fisk روزنامه نگار انگلیسى با عنوان «آمریکا مىخواهدخفه شویم» توجه کنید. آیا مىتوان گفت او شروع و پایان مقاله خود راطراحى نکرده است؟
شروع مقاله
«خفه شوید» این خط مشى جدید سیاست خارجى ارباب ماست.وقتى سناتور ادوارد کندى عراق را ویتنام جرج بوش نامید وزیرخارجه آمریکا کالین پاول به کندى گفت: در مورد تعابیر وتفاسیرى که ارایه مىدهى کمى جلوى خودت را بگیر و مواظبباش. »به یاد مىآورم زمانى که آمریکا شروع به بمبارانافغانستان کرد، سخنگوى کاخ سفید ادعا کرد که «بعضىخبرنگاران سوالهایى مىکنند که مردم آمریکا خواهانپرسیدن این گونه سوالها نیستند.»
مىخواهم نوشتنمقاله را شروع کنم. مصیبت تازهام این است که نمىدانم از کجا شروع کنم؟چگونه ادامه دهم و چگونه به پایان رسانم
پایان مقاله
در پایان من گمان مىکنم که احتمالاً عراقىها پیامى بزرگتر ازپیام راى دهندگان آمریکایى در زمان انتخابات ریاستجمهورى آینده آمریکا تحویل آمریکائیان دهند. آنها تصمیممىگیرند که بوش این انتخابات را ببرد یا ببازد. درست همینقضیه را براى تونى بلر پیش بینى مىکنم. خیلى بامزه است کهمردمى خیلى دورتر از ما و آن هم فقط 26 میلیون جمعیت،بتوانند تاریخ سیاسى ما را تغییر بدهند و به این ترتیب در آیندهاین آنها خواهند بود که از ما انتظار داشته باشند که «خفه شویم»
رابرت فیسک، ایندیپندنت، 15 آوریل
شروع جذاب، پایان به یاد ماندنى
اگر شما غذاىی خوب و سفرهاى رنگین براى من تدارک دیده باشید اما درِ اتاقى را که در آن سفره پهن است بر من قفل کرده، پنجرهاى نیز بر آن نگشوده باشید.چگونه من متوجه مرحمت شما خواهم شد. این «در» همان آستانه ورود یامدخل مقاله است.
یک اصطلاح روزنامه نگارى مىگوید: قلابتان را در همانشروع مقاله وصل کنید(have a grabbing intro) به عبارتی مقالهى ما با هر میزان اطلاعات کارآمد، زمانىمفید است که خوانده شود.
یک شروع بد مىتواند بعنوان بزرگترین مصیبت باشد و فرصت مطالعهى نوشتهى ما را از مخاطب بگیرد. شروع باید جذاب و بهگونهاى باشد که یقهى مخاطب را بگیرد و او را به درون مقاله بکشاند ،یاحداقل گفتن یک بفرما را از او دریغ نکند. ایجاد جذابیت از راههاى مختلف ممکن است؛ نقل یک حکایت یا روایت، یک نقل قول، ایجاد یک تصویر، یکخبر جذاب و تکان دهنده، یک ضربالمثل، طرح یک سوال و… مىتواندشروع جذابى براى نوشته ما به ارمغان آورد.
برندان هِنسى Brendan Hennessy در کتاب «نوشتن مقالات فیچر» writing feature articles ویژگىهایى را براى شروعولید مقاله به شرح زیر برشمرده است:
1, استفاده از حقایق چشمگیر و جذاب use of striking facts
2. استفاده از لطیفه و حکایت ancdote
3. تشریح و توصیف description
4. دلیل و برهان آوردن از طریق مقایسه و تمثیل Exposition/argument by analogy
5. نقل قولى که از طریق مصاحبه بدست آمده است
A quote from the subject of an interview
6. نکتههاى پرشور، شگفتانگیز و یا تکان دهنده vivid, surprisng, or shocking statement
7. سوال Question
8. مناسبت روز Topical
9. برملا ساختن نیمه پنهان خبر Digging behind the news
10. استفاده از شهرت و آوازهcelebrity peg
11. شوخ طبعى و استفاده از کنایه و طنزhumour / Irony
12. تجربه شخصىpersonal experience
13. ایهام، نهفتگى cryptic
14. تضاد و تقابل
دحوالارض، روزي كه خدا به جهان خاكي حيات بخشيد
دحو الارض، مطابق با بيست و پنجم ماه ذي القعده، روزي است كه خداوند با نظر به كره زمين، به جهان خاكي حيات بخشيد. زمين كه گاهواره زندگي انسان و تمامي موجوداتِ هستي است، نشانه اي از نشانه هاي آفريدگار بزرگ است. «دَحو» به معناي گسترش است و بعضي نيز آن را به معناي تكان دادن چيزي از محلِ اصلي اش تفسير كرده اند. منظور از دحوالارض(گسترده شدن زمين) اين است كه در آغاز، تمامي سطح زمين را آب هاي حاصل از باران هاي سيلابيِ نخستين فراگرفته بود، سپس خشكي ها از زير آب سر برآورده و روز به روز گسترده تر شدند. از سوي ديگر، زمين در ابتدا به صورت پستي و بلندي و غيرقابل سكونت بوده بعدها باران هاي سيلابي مداوم باريده، ارتفاعات زمين را شستند و دره ها گسترانيده شدند. اندك اندك زمين هايِ مسطح و قابل استفاده براي زندگي انسان و كشت و زرع به وجود آمد. مجموع اين گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاري مي شود. مطابق روايات، اولين نقطه اي كه از زير آب سر برآورد مكان كعبه شريف و بيت ا... الحرام بود. به نظر برخي از مفسران، در آيه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلك دحاها) «و زمين را بعد از آن(آفرينش آسمان و زمين) گسترش داد»، بر اساس نظر بيشتر مفسران، منظور از «دَحيها» در اين آيه، همان دحوالارض است.
در شب اين روز نيز بر اساس روايتي از امام رضا(ع) حضرت ابراهيم و حضرت عيسي عليهماالسلام به دنيا آمده اند و نيز حركت رسول اكرم(ص) از مدينه به همراه هزاران حاجي به سوي مكه، به قصد حجة الوداع، در اين سفر وجود مقدس اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) و بسياري از اصحاب پيامبر(ص) نيز ايشان را همراهي ميكردند. و نيز اين روز به عنوان روز قيام امام زمان مهدي موعود(عج) معرفي شده است.
روز دحوالارض، روز بسيار مباركي است و جزء چهار روز معروفي است كه روزه آن پاداش فراوان داشته و آداب و اعمال ويژه اي در اين روز وارد است از جمله: روزه داشتن كه ثواب هفتاد سال عبادت را دارد، احيا و شب زنده داري شب دحوالارض كه برابر با يك سال عبادت است، ذكر و دعا، انجام غسل به نيت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن، خواندن دعاي ويژه اين روز، در بخشي از اين دعا، به مسئله دحوالارض چنين اشاره شده است: «اي خدايي كه خانه كعبه را گسترانيدي و دانه را شكافتي و سختي را برطرف ساختي، از تو مي خواهم در اين روز از روزهايت كه حق آن را بزرگ نمودي، هر گرفتاري و مشكلي را برطرف سازي».
از اميرالمومنين عليهالسلام روايت شده است كه فرمودند: «نخستين رحمتي كه از آسمان به زمين نازل شد، در بيست وپنج ذي القعده بود. كسي كه در اين روز روزه بگيرد و شبش را به عبادت بايستد، عبادت صد سال را كه روزش را روزه و شبش را عبادت كرده است خواهد داشت.»
به نظر برخي از مفسران، آيه 30 سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا»، به همين واقعه اشاره دارد.
گذشته از واقعه دحوالارض، رويدادهاي ديگري نيز در اين روز رخ دادهاند كه اهميت آن را دو چندان كرده است؛ از جمله:
- ميلاد حضرت ابراهيم علي نبينا وآله وعليهالسلام
- ميلاد حضرت عيسي مسيح عليهالسلام
- خروج رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم از مدينه به همراه هزاران حاجي به سوي مكه، به قصد حجة الوداع. در اين سفر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله عليها و نيز تمامي همسران پيامبر(ص) نيز ايشان را همراهي ميكردند.
- در روايتي نيز آمده است كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجهالشريف در همين روز قيام خواهد كرد
موفقیت در زندگی اسلامی
یکی از چیز هایی که در آیات و روایات روی آن تأکید و توجه بسیاری شده است. مساله حب و بغض در زندگی می باشد. دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خدا یکی از آداب مهم در سبک زندگی اسلامی می باشد، که تاثیر آن بر زندگی غیر قابل انکار می باشد.
حقیقتاً در دنیایی زندگی می کنیم که هر یک از ما انسانها درگیر این مساله یعنی حب و بغض در زندگی می باشیم. یا از چیزی خوشمان می آید و از آن استقبال می کنیم، و یا این که احساس انزجار و نفرت و کراهت نسبت به چیزی در وجود خودمان احساس می کنیم. اگر کسی خارج از این دو حالت باشد، یعنی در دنیایی که مملو از زشتی ها و خوبی ها هست؛ خود را کنار نگهداشته و همانند یک موجود خنثی در مقابل این زشتی ها و خوبی ها عبور کند. یقنیاً از حیث سلامت روانی و روحی در وضعیت مناسبی به سر نمی برد. باید برای بهبود حال خود کاری انجام دهد.
اهمیت حب و بعض در قرآن
وقتی که با آیات کلام الله مجید مأنوس و همراه می شویم، به زیبایی می شود جایگاه حب و بغض و اهمیت این موضوع را از کلام الله بدست آورد. برای نمونه، آیاتی که انسان را دعوت به دوستی و محبت نسبت به اولیای الهی می کند.
آیات محبت ورزیدن در زندگی
« قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى [شوری/23] بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوستداشتن نزدیكانم [اهل بیتم] »
این آیه به زیبایی، گواه بر جایگاه والا و ارزشمند محبت درکلام الهی می باشد. وقتی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) در مقابل این همه مرارتها و مشقت هایی که در راه دین و رسالت و سعادت مردم تحمل می کنند و در نهایت می فرمایند: چیزی جز محبت شما را خواستار نیستم؛ ارزش و جایگاه رفیع این شاخصه ی اخلاقی زیبا را در زندگی اسلامی مشخص و معین می شود، «الَّذِینَ جَاۆُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَۆُوفٌ رَّحِیمٌ[الحشر/ 10] کسانی که از پس ایشان آمده اند، می گویند: ای پروردگار ما، ما و، برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند بیامرز و کینه کسانی را که ایمان آورده اند، در دل ما جای مده ای پروردگار ما، تو مشفق و مهربان هستی»
چه قدر زیبا این آیه تکلیف ما را روشن کرده است، واقعاً کسی بهانه ای برای کینه توزی و دشمنی و حسادت به برادر ایمانی و دینی خود به واسطه این آیه نورانی نخواهد داشت، چه بسیاری از مشکلات که ما انسانها به خاطر عدم دوستی و محبت بر خودمان تحمیل کرده ایم.«وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ[الحجر/47] هر کینه ای را از دلشان برکنده ایم ، همه برادرند ، بر تختها روبه روی همند».
دین اسلام دین محبت و دوستی و برادری و برابری و مساوات و نوع دوستی است، روایات متعدد سفارش به محبت و احسان و اکرام به دیگران و هم نوعان دارد، شاید بدون اغراق در هیچ دینی به این اندازه در این خصوص سفارش نشده باشد.
آثار مثبت محبت در سبک زندگی
1-تقویت اشتیاق به خوبی ها
محبت و دوستی نسبت به خوبان و خوبیها همانند یک نیروی محرک انسان را در جهت رسیدن به مقامات عالی و الهی کمک می کند و باعث ایجاد انگیزه و شوق برای رسیدن به مقصود می شود. در واقع بسیار از موارد که انسان از راه می ماند و نمی تواند کار را به اتمام برساند به خاطر نقص و کاستی و در شوق و محبت می باشد. چه بسیار افرادی که به واسطه داشتن محبت درست وصحیح، مشکلات و سختی ها را به جان میخرند ودر مسیر الهی شدن و رسیدن به سعادت ذره ای به خود تردید راه نمیدهد.
یکی دیگر از آثار ارزشمند محبت در زندگی حفظ و استحکام بخشیدن به ارتباط های سالم و دینی در بین خانواده و اجتماع می باشد. چه بسیار خانواده هایی که به خاطر وجود همین عنصر در زندگی خودشان توانسته اند زندگی صمیمانه و توأم با آرامش را فراهم کنند. بسیار از طلاق ها و جنگ اعصاب ها به خاطر فقدان این نیروی ارزشمند در زندگی می باشد. یقیناً با تقویت و بهبود بخشیدن به این عنصر این مشکلات رخ نخواهد داد.
آثار منفی محبت
محبت به خوبی ها و خوبان هرچند بسیار زیبا و مورد سفارش و تأکید آیات و روایات می باشد، ولی این محبت اگر در چار چوب اعتدال و میانه روی نباشد، انسان را به هلاکت و نابوی سوق می دهد. بهترین اشاره را در این خصوص، مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام می فرمایند: هلك فی رجلان: محب غال و مبغض قال[حکمت 113 نهج البلاغه] دو تن به خاطر من به هلاكت رسیدند: دوست افراط كننده، و دشمن دشنام دهنده.»
بغض در زندگی
یکی از شاخصه های بسیار زیبا و ارزشمند در دین مبین اسلام ابراز تنفر و دوری از آلودگی و پلیدی می باشد. در واقع اگر انسانی نسبت به فعل حرامی بغض و تنفر و انزجار نداشته باشد، همین عدم بغض و تنفر چه بسا در مواردی موجب جلب و جذب این افراد به پلیدی شود. به خاطر این که عدم وجود نیروی باز دارنده در زندگی می تواند انسان را بسیار سست و ضربه پذیر کند. در واقع بغض و تنفر به عنوان یکی از نیروی های باز دارنده می تواند انسان را از ارتکاب محارم و معاصی نگه دارد؛ لذا می بنیم که یکی از احکام امر به معروف و نهی از منکر در یکی از مراحل آن ابراز انزجار و تنفر و از پلیدی و آلوگی می باشد.«یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا[الفرقان 28/]وای بر من، کاش فلان را دوست نمی گرفتم»«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكینَ[توبه /1](این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به كسانى از مشركان است كه با آنها عهد بسته اید!»
سخن آخر
بر اهل علم و نظر و تحقیق، پوشیده نیست، که محبت و نفرت دو عنصر ارزشمند و کارآمد در سبک زندگی اسلامی می باشد، تنها چیزی که می بایست در کنار این دو عنصر ارزشمند وجود داشته باشد تا این ارزش تداوم و ثبات خود را حفظ کند، اعتدال و قرار دادن این دو عنصر در مسیر عقل و شرع می باشد. اگر محبت و نفرت از دایره ی عقل و شرع تجاوز نکنند، یقیناً بسیار مفید و سازنده خواهد بود.
اولین بانک در عصر هخامنشی
سندی که نشانگر اهدای یک وام بانکی به شخصی است در شهر «آگاماتو» یا همان اکباتان نوشته شده و بنابر شواهد تاریخی، «آیتی مردوک بالاتو» خود رئیس بزرگترین بانک بابل بوده که شرکت مالی و اقتصادی هم به نام شرکت «اگیبی و پسران» را داشته است. این اسناد مربوط به زمان کوروش کبیر و کمبوجیه است.
پیداست كه با فرمانروایی كورش اقتصاد ایران وارد مرحله ی نوین و جهانی خود شد، كه تا فروپاشی حكومت ساسانیان، روند عمومی آن كم و بیش دست نخورده ماند. گشودن لیدی، كشور ثروتمندی كه مردمش به مبتكران ضرب سكه شهرت دارند و گشودن بابل، یكی از معدود باراندازها و بازارهای كهن بین المللی، ایران را، از سند تا مدیترانه، به بزرگترین مركز اقتصادی جهان باستان تبدیل كرده بود.
یک لوح باستانی بابلی که یک سال پس از فتح بابل توسط کوروش، در همدان مورد بازدید و بازیابی قرار گرفت نشان میدهد که 537 سال قبل از میلاد مسیح(ع) شخصی به نام «تادانو» که گویا از مسئولان مالی شهر هگمتانه (پایتخت همدان در دوره مادها) بوده است مبلغ یک پوند و نیم نقره به ارزش سکههای نیم سیکلی به شخصی به نام «ایتی مردوک بالاتو» پسر شخصی به نام «بنواهه» وام داده است که او موظف بوده است چند ماه بعد- به نرخی که آن زمان در بابل رواج داشت- به همراه 39 قنطار شاخههای خشک خرما و یک سیکل سیم دوازده (قا) خرما- این وام و بهره محاسبه شدهاش را پس بدهد.
البته شواهد و اسناد و مدارک دیگری که شبیه همین لوحهای گلی است نیز حکایت از اوضاع مرتب اقتصادی و مالی و نوعی نظم بانکی در این شهر دارد.
سندی که نشانگر اهدای یک وام بانکی به شخصی است در شهر «آگاماتو» یا همان اکباتان نوشته شده و بنابر شواهد تاریخی، «آیتی مردوک بالاتو» خود رئیس بزرگترین بانک بابل بوده که شرکت مالی و اقتصادی هم به نام شرکت «اگیبی و پسران» را داشته است. این اسناد مربوط به زمان کوروش کبیر و کمبوجیه است.
بانکهای خصوصی دوره هخامنشیان به عملیات رهنی و کارگشایی مشغول بودند، قبول سپرده کرده و وام میدادند. مشتریان آن بانکها حساب جاری داشته و از «چک» نیز استفاده میکردهاند
بانکهای پیش از میلاد مسیح(ع)
با استناد به این شواهد میتوان یادآور شد، بانکداری قرنها پیش از میلاد حضرت مسیح(ع) در بسیاری از نقاط جهان رونق داشته است، گرچه بسیاری بر این عقیدهاند که آغازگر حرفه بانکداری در جهان، صرافان بودهاند که با تعیین عیار فلزات قیمتی، موجب سهولت مبادله آنها با کالاها شده یا با جلب اعتماد مردم و صدور اسناد تعهد توانستند امانتدار اموال تجاری مردم شوند. تداوم این نوع تجارت مردمی به یاری و حمایت همان صرافان امکانپذیر شد، اما مبادله کالا و رواج دادوستد نیاز به ابزارهایی برای پرداختن داشت که در تعیین ارزش و امکان سنجش انواع کالاها و خدمات، مورد قبول همه باشد و مردم مطمئن باشند که در صورت وقوع خطرات ناشی از جابهجایی فلزات قیمتی، سرمایه آنها امن باشد و کمکم روشهایی متداول شد که براساس آن، سهولت در عملیات صرافیها ایجاد کرد و نیز زمینه کسب وام و حمایتهای اعتباری را توسط صنف صرافان ایجاد کرد و این موضوع در واقع سرآغاز بانکداری و ایجاد موسسات بانکداری در جهان است.البته برخی منابع تاریخی نوشتهاند، مردم یونان باستان، روم، بابل و چین نیز اموال خود را در معابد و اماکن مقدس خودشان به افرادی که مورد اطمینان و اعتماد آنها بود، میسپردند و گاه حفظ و نگهداری از اموال آنها به عهده روحانیون معابد بود و به همین دلیل، عدهای در جوامع باستانی آن روزگار به این صرافت افتادند، جایگاهی امن و مورد اعتماد برای حفظ و نگهداری اموال آنها فراهم کنند؛ جایی که بتوان در قبال سپردهها به آنان سود نیز بپردازند. این عده در واقع میخواستند با معابد رقابت کنند و به این دلیل است که نوشتهاند قدمت بانکداری در چین به شش قرن پیش از میلاد برمیگردد و بعدها با اختراع کاغذ در 105 سال پس از میلاد مسیح، وارد مرحله جدیدی از بانکداری شد.
در ایران نیز پیش از آغاز سلسله هخامنشی، بانکداری به طرز ابتدایی مرسوم شد، البته در انحصار شاهزادگان و معابد بود، اما همزمان با اوج سلسله هخامنشیان، اقتصاد ایران وارد مرحله جدیدی شد
در ایران نیز پیش از آغاز سلسله هخامنشی، بانکداری به طرز ابتدایی مرسوم شد، البته در انحصار شاهزادگان و معابد بود، اما همزمان با اوج سلسله هخامنشیان، اقتصاد ایران وارد مرحله جدیدی شد که عواملی نظیر فتح «لیدی»- کشوری ثروتمند که مردمانش در آن روزگار به ضرب سکه شهرت داشتند- و نیز فتح بابل بهعنوان یکی از بازارهای بینالمللی آن روزگار که در «قوانین حمورابی» مقرراتی ویژه برای پرداخت وام و قبول سپردههای تجاری داشت، در آن بیتاثیر نبود. در این روزگار، بازرگانی ایران رونق و پول مسکوک رواج یافت و ایران را- از سند تا مدیترانه- به بزرگترین مرکز اقتصادی جهان باستان تبدیل کرد.
نخستین بانکهای ایران باستان
در روزگار هخامنشیان، بانکهایی خصوصی نظیر بانکهای «اگیپی و پسران» و «مورشو و پسران» برای نخستینبار هویت رسمی یافتند. بنیانگذار بانک اگیپی، شخصی به نام «یعقوب» بوده و دامنه فعالیت این بانک بسیار وسیع بود و به عملیات بانکی امروزی شباهت داشت.
بانکهای خصوصی دوره هخامنشیان به عملیات رهنی و کارگشایی مشغول بودند، قبول سپرده کرده و وام میدادند. مشتریان آن بانکها حساب جاری داشته و از «چک» نیز استفاده میکردهاند و بانکهای هخامنشی سرمایههای خود را در توسعه مستغلات، مزارع، بردگان، رمه و گلهداری، آبیاری، ماهیگیری و ساخت کشتیهای تجاری به کار میانداختند و بانک «اگیپی» علاوه بر این، برای دولت مرکزی هخامنشیان مالیات و خراج سالانه جمعآوری میکرد.
قدیمیترین بانك (= بنگاه مالی) شناخته شده در زمان كورش بزرگ، به بانك «اِگیبی و پسران» مشهور بود. دربارهی این سازمان مالی نیز آگاهیهای ما، به سبب نبود ِخط از درون خاك ایران نیست. با بنیانگذاری شاهنشاهی هخامنشی و جهان گشایی كورش و برقراری آرامش و امنیت در آبادیها و راهها و همچنین آغاز رونق نقش سكه، شبه بانكداری نیز، كه از هزاره ی دوم پیش از میلاد در بینالنهرین تا حدودی شناخته شده بود، وارد مرحلهی نوینی شد. معمولا كارهای مالی را معبدها به عهده داشتند، اما از اواخر سدی هفت پیش از میلاد كه با فروپاشی یا ضعف حكومتهای بینالنهرین، معبدها توانایی پرداختن به امور مالی را از دست دادند، این شبه بانكها شكل جدیتری پیدا كردند. این بانكها نخست فقط وام میدادند و برای وام ، گرویی قابل توجهی، مانند زمین كشاورزی یا برده برای بهره برداری و بهره كشی، در اختیار بانك قرار میگرفت.
ناسا زمين را جابجا ميكند!
به گزارش خبرگزاري مهر، دانشمندان به منظور جلوگيري از افزايش حرارت زمين شيوه اي غير طبيعي را كشف كرده اند: حركت دادن زمين به نقطه اي خنك تر از منظومه خورشيدي. تنها ابزاري كه براي انجام اين انتقال نياز خواهد بود چند ستاره دنباله دار در نزديكي زمين است و پس از آن سياره زمين در منطقه اي ايمن و خنكتر از منظومه خورشيدي قرار خواهد گرفت.
ايده حركت دادن زمين به منظور بهبود دادن موقعيت بين سياره اي زاييده افكار گروهي از دانشمندان ناسا و اخترشناسان آمريكايي است كه معتقدند با انجام چنين كاري مي توان 6 بيليون سال ديگر به عمر مفيد زمين افزود.
گرگ لاگلاين از مركز تحقيقاتي امز در اين باره معتقد است تغيير مدار زمين نيازمند فناوريهاي دور از ذهني نيست، براي انجام چنين كاري مي توان از شيوه اي كه اكنون براي منحرف كردن شهاب سنگها و ستاره هاي دنباله دار استفاده مي شوند كمك گرفت.
برنامه اي كه توسط اين محققان ارائه شده است هدايت كردن يك شهابسنگ يا ستاره دنباله دار است به شكلي كه از نزديك ترين فاصله ممكن از زمين عبور كند در اين صورت بخشي از نيروي گرانشي آن به زمين منتقل شده و در نتيجه سرعت مداري زمين افزايش پيدا خواهد كرد. به اين شكل سياره زمين به مداري بالاتر از موقعيت كنوني خود و در فاصله اي بيشتر از خورشيد قرار خواهد گرفت.
به گفته دانشمندان ناسا چنين راه حلي در كوتاه مدت مي تواند براي جلوگيري از بحران گرماي جهاني بسيار موثر باشد. براي هدايت اجرام كيهاني بايد از راكتي شيميايي استفاده كرده و در زمان مناسب به شهاب سنگ يا ستاره دنباله داري ضربه زد.
بر اساس گزارش گاردين، با اين حال براي انجام چنين برنامه اي محاسبات بسيار دقيقي لازم است زيرا يك اشتباه بسيار كوچك مي تواند منجر به برخورد جرم كيهاني هدايت شده با زمين شود كه بر اساس تخمينها، برخورد جرمي با قطر 100 كيلومتر با زمين با سرعتي در مقياس سرعتهاي كيهاني مي تواند زمين را از حيات تهي كند.
تازههایی از دنیای دانش و فناوری
ماشین لباسشویی جیبی با قابلیت شستوشوی لباسها در 5 دقیقه!
یک ماشینلباسشویی جیبی جدید میتواند زندگی مسافران و اعضای کمپ را با شستن لباسهای آنها تنها در پنج دقیقه متحول کند. این ابتکار ممکن است چیزی بیشتر از یک کیسه دسته دار بنظر نرسد اما میتواند لباسها را با استاندارد مشابه ماشین لباسشویی بشوید.
این کیسه لباسشویی 41 پوندی موسوم به Scrubba میتواند به سادگی تیشرت، جوراب، لباسهای زیر و حتی لباسهای جین را در زمان سفر بشوید. هنگامی که سه لیتر آب، صابون مایع و لباسهای کثیف به این کیسه افزوده میشود، کاربر تنها باید آنرا بسته و برای پاک کردن لباسهای داخل، آنرا بساید.
این کیسه لباسشویی از یک ماده ضدآب ساخته شده و حاوی تخته لباسشویی منعطف هوشمند است که تمام کثیفیها را از بین میبرد.
این فناوری جالب توسط اش نیولند حین آمادهسازی برای سفر به آفریقا ابداع شد که تنها میتوانست تعداد کمی لباس با خود حمل کند. این مخترع 34 ساله استرالیایی پیشنهاد کرده که کاربران از این کیسه برای پنج تا شش دقیقه جهت دستیابی به یک شستوشوی با استاندارد ماشینلباسشویی استفاده کنند اما برای میزان کم لباس تنها 30 ثانیه کافی است.
در این کیسه، لباسها بر روی تخته لباسشویی کشیده شده و برآمدگیهای آن باعث ایجاد سایش و حرکت آب در میان لباس میشود که به پاکسازی چربی و کثیفی از روی لباس کمک خواهد کرد. وزن کیسه Scrubba تنها 180 گرم بوده و به اندازه جیبی قابل تا کردن است و از این رو برای سفرهایی با بار سبک بسیار مناسب است.
*****
خلق موسیقی از رنگهای هنری با ربات مینیاتوری
یک مبتکر ژاپنی با استفاده از مینیرباتهایی اقدام به خلق موسیقی از رنگهای هنری کرده است.
در موزه «سازمان عمومی» که به هنر معاصر در لوگزامبورگ اختصاص دارد، طی یک پروژه تابستانی، یوری سوزوکی هنرمند و طراح، در حال ساخت موسیقی از هنر است. این هنرمند نمایشگاهی به نام «مانند موسیقی به نظر میرسد» را برای این موزه طراحی کرده که به کودکان و برزگسالان امکان مشارکت در ساخت یک قطعه موسیقی با رنگهای هنریشان را میدهد.
این مفهوم مبتنی بر رباتی مینیاتوری است که یک خط سیاه را شناسایی و تعقیب میکند. ربات هنگامی که در طول مسیر خط سیاه حرکت میکند (خطی که دیدارکنندگان از موزه به طور تصادفی آن را ایجاد کردهاند)، داده RGB را حس کرده و آن را به صدا ترجمه میکند.
پنج ربات وجود دارند که در این نمایشگاه فعالیت میکنند و هر یک دارای نامی متفاوت برای تعریفکردن صدای مجزایی است که منتشر میکند. با پروژه «موسیقی به نظر میرسد»، سوزوکی امیدوار است آگاهی عمومی را در خصوص شیوه هایی که در آنها صدا و موسیقی تولید میشوند، افزایش دهد.