خوش آمديد,
مهمان
|
|
|
آخرين ويرايش: 8 سال 9 ماه ago توسط محمود مولائی.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
دوباره همه از تو می گویند و می شنوند؛ شیرینی نام تو و شهدِ یادت به کامها می نشیند؛ دوباره طاقها برای نصرتِ تو قد علم می کنند؛ کاغذهای رنگی به شاد باش تو در باد می رقصند؛ دوباره همه دیوارهای شهر با سرانگشتانِ احساس چراغان می شود. اما … کاش گفتن و شنودن از تو سهم همه ثانیه ها باشد و یادآوریت همه دقایق را پر کند و خدمت به تو انگیزه همه حرکتها شود! کاش سینه مان صندوق صدقه ای شود و قلبمان سکهای نذر سلامتت! کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعا برای تو به آسمان نرود، کاش انتظار تو زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد! کاش حال و هوای همیشه دلمان به رنگ نیمه شعبان باشد… |
آخرين ويرايش: 8 سال 9 ماه ago توسط محمود مولائی.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نسرین آزاد*, سليمان شادلو*
|
|
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم كسي به فكر شما نيست راست مي گويم دعا براي تو بازيست راست مي گويم اگرچه شهر براي شما چراغان است براي كشتن تو نيزه هم فراوان است من از سرودن شعر ظهور مي ترسم دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم من از سياهي شب هاي تار مي گويم من از خزان شدن اين بهار مي گويم درون سينه ما عشق يخ زده آقا ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست (سیدامیرحسین میرحسینی-میلادامام زمان؛ اراک) |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: محمود مولائی, سليمان شادلو*
|