جمعه, 31 فروردين 1403

 



موضوع: هنری فورد (تحقیق مرتضی باقی پور)

هنری فورد (تحقیق مرتضی باقی پور) 10 سال 8 ماه ago #24770

هنري فورد
موسس كارخانه ساخت اتومبيل فورد
هنري فورد در سي ام جولاي 1863 در ايالت ميشيگان آمريكا چشم به جهان گشود. پدر او دهقاني بود كه هيچ دليلي براي فرستادن پسرش به مدرسه براي ادامة تحصيل نمي ديد. پس از اينكه هنري دورة ابتدايي را به پايان رساند، پدرش تصميم گرفت كه او را به جاي رفتن به مدرسه و پاره و فرسوده كردن لباس در مزرعه نگه دارد تا او را ياري كند. در نتيجه، فورد از دوران كودكي با كارهاي شاق جسماني در مزرعه آشنا شد.
پدر هنري كه به اشتياق بي حد و حصر و نبوغ و استعداد وي پي برده بود اجازه داد كه كارگاه كوچكي را در آلونكي برپا كند و بيشتر اوقاتش را در آنجا بگذراند، به اين ترتيب، پسرك با چند ابزار ساده و پيش پا افتاده در راهي قدم گذاشت كه به پاياني مفيد و پرافتخار مي‌رسيد.
نقطه عطف زندگي فورد
وقتي فورد فقط دوازده سال داشت؛ ناگهان اتفاقي ساده او را به راه پرافتخاري هدايت كرد كه درهاي ثروت و مكنت را به رويش گشود.
روزي با پدرم در هشت مايلي ديترويت به طرف شهر مي رفتيم كه لوكوموتيوي را ديديم. منظرة آن روز چنان در خاطرم مانده است كه گويي همين ديروز بود. ارابه تنها وسيله اي بود كه تا آن زمان ديده بودم. لوكوموتيو براي عبور ما و اسبهايمان مجبور به توقف شد. من در برابر ديدگان پدرم كه از حال و هواي من با خبر بود، از ارابه پياده شدم تا از نزديك بتوانم لوكوموتيو را ببينم. اين صحنه، آغاز ورود من به دنياي ماشين بود. در آن زمان بسيار كوشيدم تا مدلهايي از آن را بسازم. چند سال پس از آن بود كه موفق شدم نمونه اي از آن را تهيه كنم. با وجود اين هدف نهايي من ساخت اتومبيل بود. از زماني كه با آن لوكوموتيو در آن جادة روستايي روبرو شدم، همواره در انديشة‌ساخت ماشيني بودم كه جاده ها را در نوردد.
فورد به پيروي از آتش عشق دروني خود كه الهام بخش او بود، به فكر ساخت ماشيني افتاده بود كه همچون خدنگي از چله كمان بگريزد و جاده ها را پشت سرگذارد. اين خواسته حتي يك دم راحتش نمي گذاشت و به آرزويي وسوسه انگيز بدل شده بود. تفاوت زيادي بين انديشه و عمل وجود دارد.
او ميل داشت كارهايش با ماشين ارتباط داشته باشد. گرچه او از كودكي به چنين چيزي مي انديشيد؛ اما در هفده سالگي مقصود خود را آشكار و كارآموزي در كارگاه موتورسازي دراي راك را آغاز كرد. پدرش با تصميم او به شدت مخالف بود، زيرا پسرش را كه پشتوانة محكمي براي او بود از دست مي داد. اما از سوي ديگر، آمريكا يكي از صنعتگران بزرگ خود را به دست مي آورد.
انديشة ساختن خودرو، آرام و قرار او را سلب كرده بود. اين نكته را همواره بايد به خاطر سپرد كه تا اراده اي هست، راهي نيز هست. هنري فورد ايمان داشت كه راههاي گوناگوني براي رسيدن به آرزوهايش وجود دارد.
به اين ترتيب با تلاش فراوان و با مطالعة نشرياتي كه مطالب تازه اي را در زمينة ماشينها به چاپ مي‌رساندند، جاي خالي تحصيلات رسمي خود را پر كرد.
به پيش بيني اين نشريات گاز حاصل از تبخير بنزين، مي توانست روزي سوخت ماشينها را تأمين كند. متخصصان و كارشناسان، اتفاق نظر داشتند كه بنزين نخواهد توانست جايگزين نيروي حاصل از بخار آب شود و در موتور اتومبيل به كار برده شود. اما جواني كه در شهري كوچك در ميشيگان مي زيست، طور ديگري فكر مي كرد.
هر وقت مجبور نبودم كه در مزرعه به بريدن الوار بپردازم، بر روي طرح موتور بنزيني خود كار مي‌كردم، و اندك اندك اجزاء آن و چگونگي كارش را كشف مي كردم. هر چه به دستم مي رسيد مي خواندم و به همين ترتيب، بيشترين دانش را براي انجام كار اندوختم.
همين كه شركت اديسون ديترويت، شغل مهندسي ماشين سازي را به او پيشنهاد كرد، بي درنگ آن را پذيرفت.
شعار فورد اين بود: هر كاري كه جاذبه داشته باشد آسان است و هميشه مي توان به نتايج آن اطمينان داشت.
روزي او با نخستين اتومبيل بنزيني بزرگ و بدقوارة خود كه در حال حركت پنداشتني تلوتلو مي خورد، در خيابانهاي ديترويت ظاهر شد. ساكنان شهر با ديدن آن، مانند آدمياني كه به سيارة ديگري قدم نهاده باشند، شگفت زده شدند.
او مي گويد:
مردم اتومبيل مرا به چشم يك مزاحم مي‌نگريستند. اين اتومبيل سر و صداي زيادي ايجاد مي كرد و اسبها را رم مي داد. به علاوه در خيابانها موجب ازدحام مي شد. هر جا كه اندكي توقف مي كردم، چنان انبوهي از جمعيت اطرافم را مي گرفت كه حركت مجدد برايم مقدور نبود. اگر دقيقه اي اتومبيل را در جايي رها مي‌كردم، فضولي از راه مي‌رسيد و پشت فرمان مي‌نشست و مي كوشيد آن را به حركت درآورد. عاقبت مجبود شدم با خود قفل و زنجيري بردارم و به هنگام توقف آن را به يك تير چراغ ببندم.
قصد نداشتم اتومبيلهاي لوكس و زيبا بسازم. من به توليد انبوه مي انديشيدم. از اين رو مي‌دانستم كه قبل از هر چيز، بايد نمونه اي در اختيار داشته باشم.
در تمام اين مدت، او در شركت اديسون ديترويت كار مي كرد و همواره به سرانجام اتومبيل بنزيني خود مي انديشيد. از او تقاضا شده بود تا به بهاي دست كشيدن از روياها و آروزهاي خويش، از مزاياي عادي فراوان و آينده اي روشن بهره مند شود. اين دامي است كه بيشتر مردم در آن فرو مي‌افتند. نياز مردم به امنيت شغلي و مالي چنان شديد است كه آماده اند تا از ارزشمندترين آرزوهاي خود چشم بپوشند.
براي اينكه تحت فرمان كسي نباشم، دست از كار كشيدم
در پانزدهم آگوست 1899، هنري فورد در نهايت فقر و تنگدستي شركت اديسون را ترك كرد. او قصد داشت با توليد انبوه خودرو بر اين گمان كه تنها ثروتمندان استطاعت خريد اتومبيل را دارند، خط بطلان بكشد. هيچ يك از بازرگانان با تجبرة ديترويت حاضر نشد يك پول سياه در اين كار پرخطر سرمايه گذاري كند. او عاقبت توانست چند سرمايه گذار با جرأت و جسور را براي توليد خودروهاي بنزيني گرد هم آورد و اين آغاز كار شركت اتومبيل سازي ديترويت بود. فورد به اين مي انديشيد كه اتومبيلهاي خوب و مناسبي براي استفادة عموم تولي كند، در صورتي كه شركاي او تنها به توليد بيشتر، فروش بيشتر و گرمي بازار خود مي انديشيدند. سرانجام بين او و شركايش اختلاف نظر پديد آمد و او ناگزير در سال 1902 استعفاي خود را تسليم كرد. در استعفانامة خود نوشته بود كه ديگر تحت فرمان كسي نخواهد رفت.
در آن روزها مردم براي سرعت اتومبيل اهميت زيادي قايل بودند. به همين دليل، توليد كننندگان اتومبيل براي عرضة اتومبيلهاي خود در اين رقابت شركت مي كردند. فورد هم براي اين كه قدرت موتور اتومبيلهاي خود را به نمايش گذارد، فرصت را مغتنم شمرد و در سال 1903 دو اتومبيل به نامهاي 999 و آرو (Arrow) به معناي پيكان براي شركت در مسابقه آماده كرد. او موفق شد با اختلاف نيم مايل در مسابقه برنده شود. مردم دريافتند كه فورد سريع ترين اتومبيل را توليد مي كند. اين موفقيت اشتياق او را صد چندان كرد. فورد تصميم گرفت با تأسيس شركت موتور فورد تمام دار و ندار خويش را دستخوش خطر كند.
اما از جهاتي ديگر نيز با شركايش اختلاف نظر داشت. آنها نسبت به وزن زياد خودروها بي اهميت بودند، و حتي معتقد بودند كه هرچه خودرو سنگين تر باشد، گرانبهاتر است. اما فورد خلاف اين را مي‌انديشيد. اتومبيلي كه او قصد ساختنش را داشت (مدل A) بود. در نخستين سال توليد اين اتومبيل، هزار و هفتصد و هشت دستگاه از آن را فروخت و اين حقيقت را ثابت كرد كه مي توان براي استفاده عموم به توليد انبوه رسيد.
اين عبارت هميشه ورد زبان فورد بود: «چرا كار بهتر عرضه نكنيم؟» و او عزم خود را جزم كرده بود كه تا در جهت اين مقصود پيش بتازد. اتومبيلهاي فورد به زودي به عنوان محكمترين و مطمئن ترين اتومبيلها شناخته شدند.
در دومين سال توليد، فورد با عرضة مدلهاي (C,B,A) گامي ديگر به جلو برداشت.
پنج سال بعد، شركت موتور فورد، نام هزار و نهصد و هشت نفر را در ليست پرداخت حقوق خود داشت. كارخانه به طور كامل در تصاحب او بود و سالانه شش هزار و صد و هشتاد و يك اتومبيل توليد مي كرد كه در آمريكا و اروپا به فروش مي رسيد.
او مي گويد: من مي توانم از تلاش دست بشويم، از كار كناره بگيرم و از اين پس در ناز و نعمت زندگي آسوده اي داشته باشم؛ اما من موفقيت را آغاز كار بيشتر تلقي مي كنم.
توليدات كارخانه اتومبيل سازي فورد، به مرز صد اتومبيل در روز رسيده بود كه در آن زمان باور كردني نبود.
او اميدوار است كه بتواند هزار اتومبيل روانة بازار كند. فورد تلاش فراواني كرد تا خودروهاي خود را سبك تر كند؛
روزي در يك مسابقة اتومبيلراني، اتومبيلي فرانسوي به شدت تصادف كرد و متلاشي شد. پس از پايان مسابقه، او تحت تأثير حس ششم خود به فكر افتاد كه قطعاتي از لاشة اين اتومبيل را كه سريعترين اتومبيل مسابقه به نظر مي رسيد، گرد آورد. براي شناخت اين آلياژ به افراد زيادي مراجعه كرد و نتيجه اي نگرفت. عاقبت پس از بررسي در يك آزمايشگاه معلوم شد كه اين فلز واناديم است. او توانست اسباب و ابزاري بيابد كه با آن بتواند اين فلز را در آمريكا هم قالب ريزي كند. به اين ترتيب او بار ديگر به شكرانة هوشياري و جديت در تحقيقات و گردآوري اطلاعات بديع، توانست گامهاي ديگري از نزديكترين رقبايش پيشتر رود.
در بهار سال 1909 او به اعضاي هيئت مديره شركت خود اعلام كرد كه از اين پس كارخانة فورد تنها اتومبيل مدل T را توليد خواهد كرد. در اطلاعيه اي نيز اعلام كرد كه هر مشتري مي تواند رنگ اتومبيلش را به دلخواه خود انتخاب كند.
ناممكن وجود ندارد، به نظر من هر كسي كه در روي كرة زمين درباره چيزي آگاهي كامل داشته باشد ديگر كاري را نا ممكن نخواهد شمرد.
براي هنري فورد در فرهنگ زبان انگليسي، واژة ناممكن وجود نداشت. فورد بازار اتومبيل را با مدل دموكراتيك انباشت و با اين كار در صنعت اتومبيل سازي تحول ديگري به پا كرد.
هنري فورد از نخستين افرادي بود كه سيستم خط توليد مكانيزه را بنيان نهاد و در نتيجه پدر روباتهاي صنعتي لقب گرفت. او معتقد بود كه كار را بايد به كاردان سپرد.
به هر تقدير، كارخانه معظم فورد به يكي از مدرن ترين قطبهاي صنعتي جهان تبديل شد. در اين كارخانه، قسمتهاي گوناگون بدنة اتومبيل، به وسيلة قلابهاي عظيم بالا مي رفت و با دقت خاصي بر روي هم سوار مي شد. نتيجة كار حيرت انگيز بود. با استفاده از خط توليد، زمان مونتاژ قطعات موتور اتومبيل كه در گذشته ده ساعت وقت مي گرفت، به پنج ساعت كاهش يافت. توليدات كارخانه فورد به زودي به مرز چهار هزار اتومبيل در سال رسيد و حتي پس از مرگ اين ميلياردر بزرگ متوقف نشد. فورد كه در سال 1947 چشم از جهان فرو بست، پول را به عنوان وسيله اي براي تحقق آرمانهاي خود مي شناخت.
در سال 1960، شركت فورد دومين شركت بزرگ دنيا بود و در سال 1970، اين شركت درآمدي بالغ بر سه و نيم ميليارد دلار را به خود اختصاص داد و قريب سي و دو هزار نفر را در استخدام خود داشت.
با تشکر
مرتضی باقی پور
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: داود امینیان

هنری فورد (تحقیق مرتضی باقی پور) 10 سال 8 ماه ago #24842

لطفا به منبع تحقیق اشاره نمایید
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.