خوش آمديد,
مهمان
|
|
"بنام خدا"
خوب است بدانيد «بهداشت روانى» مستلزم اقدامات ويژه اى است که به منظور پيش گيرى يا درمان و مهار نابهنجارى هاى اخلاقى - روان شناختى طراحى و اجرا مى شود. با وجود آن که بهداشت روانى گستره وسيعى از پيش گيرى تا اصلاح و درمان را شامل مى شود، يافته ها نشان مى دهد که فعاليت هاى پيش گيرانه در بهداشت روانى از اهميت ويژه اى برخوردار است. از اين رو، در چند دهه گذشته حيطه روان شناسى بالينى از توجه غالب بر آسيب شناسى و اختلال به سمت موضوعات مربوط به پيش گيرى تغيير جهت داده است. يکى از مفاهيمى که بيش از همه با بهداشت روانى، چه به عنوان پيش گيرى و چه به عنوان ابزار درماني ارتباط دارد، «کار» است. امروزه فوايد رواني و جسمي کار تا به آن حد است که از آن به عنوان راهکار و تکنيکي در درمان اختلالات رواني استفاده ميشود. درمان با کار در بعضي از اختلالات عضوي و عصبي و بيشتر بيماريهاي رواني به عنوان يک درمان کمک کننده بکار برده مي شود. زندگي انسان همواره در پيوند با کار و تلاش اوست. نگاهي به آثار تمدنهاي باستاني، به دست ميدهد که هيچگاه بشر بدون کوشش نبوده است. گوناگون بودن تلاش در نسلهاي بشري در درازاي تاريخ، بيگمان از انديشه و همت بلند آنان حکايت دارد. چگونه ميتوان به جاودانههاي هنري و علمي و فرهنگي ملتهاي زنده نگريست و نشانههاي کار و کوشش ارزندهشان را سراغ نگرفت؟ اشتغال به کارها و فعاليتهاي مفيد، يکي از نشانه هاي سلامت روان در شخص است و مفيدترين و مؤثرترين کار کاريست که از روي علاقه و مناسب با استعدادها و توانائيهاي انسان باشد. از سويي يكي از عوامل تربيت كه خيلي ساده است ولي شايد كمتر به آن توجه ميشود، عامل كار است، كار از هر عامل ديگري اگر سازندهتر نباشد، نقشش در سازندگي روح، كمتر نيست. هم تربيت بر كار موثر است و هم كار بر تربيت؛ يعني ايندو، هم علت يكديگر هستند و هم معلول يكديگر. هم انسان سازنده و خالق و آفريننده كار خودش است، و هم كار (و نوع كار) خالق و آفريننده روح و چگونگي انسان. كار از نظر اسلام در اسلام بيكاري، مردود و مطرود است و كار به عنوان يك امر مقدس، شناخته شده است. در زبان دين وقتي ميخواهند تقدس چيزي را بيان كنند به اين صورت بيان ميكنند كه خداوند فلان چيز را دوست دارد. مثلا در حديث وارد شده است: «ان الله يحب المؤمن المحترف». خداوند مؤمني را كه داراي حرفه است و بدان اشتغال دارد، دوست دارد. يا اينكه گفتهاند: «الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله». كسي كه خود را براي اداره زندگياش به مشقت مياندازد، مانند كسي است كه در راه خدا جهاد ميكند. اميرالمؤمنين عليهالسلام ميفرمايند: «النفس ان لم تشغله شغلك». يعني اگر تو نفس را به كاري مشغول نكني، او تو را به خودش مشغول ميكند. پيامبر اکرم (ص) در حديثي مي فرمايند: عبادت و پرستش خداوند هفتاد جزء دارد که بالاترين جزء آن طلب روزي حلال است. امام باقر (ع) مي فرمايند: کسي که براي بي نيازي از مردم و رفاه خانواده و کمک به همسايگانش در طلب روزي حلال باشد در روز قيامت خداوند را در حالي ملاقات مي کند که چهره اش مانند شب چهارده مي درخشد. اين درست برعكس آن چيزي است كه در ميان برخي متصوفه و زاهدمآبان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته كه كار را فقط در صورت بيچارگي و ناچاري درست ميدانيم، يعني هركسي كه كاري دارد ميگوييم اين بيچاره محتاج است و مجبور است كه كار كند؛ في حد ذاته آن چيزي كه آن را توفيق و مقدس ميشمارند بيكاري است كه خوشا به حال كساني كه نياز ندارند كاري داشته باشند! دوست عزيز، در ادامه، آثار کار و تلاش بر بهداشت رواني و تربيت را برخواهيم شمرد تا پاسخ صريحتر و دقيقتري به سؤالتان داده باشيم: 1- نگرش مثبت به خود او کار خود را داري نتيجهاي ميبيند که ديگران نيز از آن بهرهمندند. اين سبب افزايش ميزان حرمت و عزت نفس و نگرش مثبت او به خود است. 2- کسب هويت او بدليل ايفاي نقش مؤثر در خانواده و جامعه، به هويت نسبتا کاملي دست مييابد و نواقص آنرا در تعاملات اجتماعي محل کار، برطرف خواهد نمود. 3- شناخت بهتر امکانات، خواسته ها، تواناييها و اهداف و علايق ما چقدر اهداف و علايق خود را مي شناسيم؟ آيا مي دانيم براي چه زندگي مي کنيم؟ براي چه کار مي کنيم، و براي چه شغل فعلي را انتخاب کرده ايم يا دانشگاه رفته ايم؟ بيشتر مردم نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه از زندگي خود مي خواهند. فردي که اهل کار و تلاش است جهت نيل به موفقيتهاي بيشتر شغلي و اجتماعي، براي خود و شناخت خود وقت مي گذارد. تا توانايي، استعدادها، اهداف و علايق خود را بشناسد و از آنها براي مقاصد خود بهره گيرد. انسان قبل از آزمايش خودش، نميداند چه استعدادهاي دارد. با آزمايش، استعدادهاي خود را كشف ميكند. تا انسان دست به كار نزده، نميتواند بفهمد كه استعداد اين كار را دارد يا ندارد. انسان، با كار خود را كشف ميكند، و خود را كشف كردن بهترين كشف است. اگر انسان دست به كاري زد و ديد استعدادش را ندارد، كار ديگري را انتخاب ميكند و بعد كار ديگر تا بالاخره كار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پيدا ميكند. وقتي كه آن را كشف كرد، ذوق و عشق عجيبي پيدا ميكند و اهميت نميدهد كه درآمدش چقدر است. آن وقت است كه شاهكارها به وجود ميآورد. اما بيکاري، فرد را بسوي احساس پوچي و بيهودگي خواهد برد. 4- افزايش علم و آگاهي كار روي عقل و فكر انسان اثر ميگذارد. گذشته از اينكه انسان با كار تجربه ميكند و علم به دست ميآورد و كار مادر علم است، يعني بشر علم خود را با تجربه و كار به دست آورده است و به عبارت ديگر گذشته از اينكه كار منشأ علم است، عقل و فكر انسان را نيز اصلاح و تربيت و تنظيم و تقويت ميكند. 5- عدم احساس يأس و نااميدي فردي که مشغول کار است بدليل درگيري با حقايق زندگي، مي داند که زندگي آرماني براي هيچ انساني وجود ندارد، لکن از تلاش و کوشش باز نمي ايستد و اگر زماني هم با مانع روبرو شود ضمن اينکه دچار يأس و نااميدي نميگردد آن را مانع ندانسته بلکه تنگناهايي تلقي مي کند که با کمي تلاش مي توان از آن گذشت. 6- سرمايه گذاري درست انرژيها انسان، مجموعهاي از انرژيهاي رواني و چسمي است که راهي براي بروز رفتاري ميجويند. وقتي اين انرژيها و علاقه فرد، متوجه کار است، بصورت ناهنجار سرمايهگذاري نميشود و باعث بروز ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي نخواهد شد. 7- احساس رضايتمندي از زندگي فردي که مشغول کار است، از آنجا که احساس ارزشمندي ميکند و کارش را داراي نتيجه مادي و معنوي ميداند و محدوديتهاي موجود را درک ميکند، از زندگي بيشتر احساس رضايت و خوشي مي کند و کمتر گرفتار نارضايتي و ناخوشي مي شود. به عبارتي ديگر او تلاش ميکند قسمت پر ليوان را ببيند. 8- برقراري ارتباطات و مناسبات دوستانه و صميمانه با ديگران محيط کار، يک محيط اجتماعي است. کسي که بتواند با ديگران ارتباط برقرار کند، انسان سالمي است. انسان سالم به راحتي با ديگران ارتباط برقرار کرده و روابط عميق و صميمي بلند مدت برقرار مي کند. برقراري ارتباط موثر، تکنيکي آموختني است. در محيط واقعي کار، اين تکنيک بهتر آموخته ميشود. 9-احساس تعهد و مسؤوليت در زندگي فرد اهل کار ضمن پذيرفتن مسؤوليت در محل کار، ميآموزد که نسبت به کل زندگي،تعهد داشته باشد و به آن پايبند. عهده دار زندگي خويش است و انتظار نداردديگران براي او زندگي بي دغدغه اي فراهم كنند. برخلاف کسي که بيکار است و مسؤوليت خود و زندگي را بر عهده ديگران ميبيند. 10- دوست داشتن ديگران و لذت بردن از محبت به آنها فرد شاغل، از آنجا که داراي حب نفس مثبت و احساس ارزشمنديست، ميتواند جوشش اين علاقه را در محبت و عشق به ديگران نشان دهد. او از هر اقدامي براي کمک به ديگران فرو گذاري نمي کند و احساس مثبتش را نسبت به ديگران به هرشکلي نشان ميدهد. 11- ابراز ناراحتيها به شکل جامعه پسند فردي که اهل کار و تلاش است، آشفتگي و ناراحتي هاي خود را به نحو قابل قبول و جامعه پسند آشکار مي کند. حضور در محيط کار و تعامل با ديگران بسياري از مشکلات دروني و بيروني او را تخليه يا حل ميکند. در محيط کوچک کاري خود مي آموزد اگر مسأله اي حل نشده داشته باشد، بايد بصورتي منطقي و جامعه پسند بروز دهد و از هنجارشکني و جامعه ستيزي پرهيز کند. اين يعني از هوش هيجاني بهتري برخوردار است. اما افرار بيکار از توان سازگاري کمتري برخوردارند و بسوي جامعه ستيزي و انحرافات اجتماعي پيش خواهند رفت. 12- کنترل قوه خيال انسان يك نيرويي دارد و آن اين است كه دائما ذهن و خيالش كار ميكند. وقتي كه انسان درباره مسائل كلي به طور منظم فكر ميكند كه از يك مقدمهاي نتيجهاي ميگيرد، اين را ميگوييم تفكر و تعقل. ولي وقتي كه ذهن انسان بدون اينكه نظمي داشته باشد و بخواهد نتيجه گيري كند و رابطه منطقي بين قضايا را كشف نمايد، همين طور كه تداعي ميكند از اينجا به آنجا برود، اين يك حالت عارضي است كه اگر انسان خيال را در اختيار خودش نگيرد يكي از چيزهايي است كه انسان را فاسد ميكند؛ يعني انسان نياز به تمركز قوه خيال دارد. اگر قوه خيال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاقي و اختلالات جسمي و رواني انسان ميشود. 13-پذيرش واقعيتها همانگونه که هست کار و محيط، او را از خيالپردازي کودکانه و افراطي بدور نگه داشته است. ملاک براي تعاملات و قضاوتها، و.اقعيت است نه ايدهآلهاي دست نايافتني. 14- احساس شخصيت انسان در اثر كار- و مخصوصا اگر مقرون به ابتكار باشد – به حكم اينكه نيازش را از ديگران برطرف كرده است، در مقابل ديگران احساس شخصيت ميكند، يعني ديگر احساس حقارت نميكند. 15- عدم تفاخر به خود و تحقير ديگران ديگران را کوچک نميپندارد و حقير جلوه نميدهد و خود را نسبت به ديگران برتر و والاتر نمي داند و ارجح نشان نمي دهد. اين حالت خضوع و تواضع، بر حضور قلب او ميافزايد از قساوت قلب بدور نگاهش ميدارد. او در محيط کار هم زير دست بودن را درک کرده و هم مافوق بودن را. پس به خوبي ميتواند احساس تفاخر به خود در مقابل زيردست و حقارت در مقابل مافوق را ميفهمد. پس ديگران و خاصه افراد پايينتر از خود يا كاركنان تحت نظارت خويش را تحقير نمي كند و براي خود مزيت اضافي قايل نيست و اين احساس را در محيط خانواده، در سازمان محل كار خود و نيز دررابطه با دوستان و آشنايان و در عمل و با رفتارمناسب خود با ديگران نشان مي دهد. پس: 16- اجازه نمي دهد تحت تسلط ديگران قرار گيرد (مستقل است) و ديگران را هم تحت تسلط خود نمي آورد (به استقلال آنها احترام ميگذارد). در پايان، کلماتي از انديشمندان مشهور را در مورد ارزش کار مرور ميکنيم: ولتر: هر وقت احساس ميكنم كه درد و رنج بيماري ميخواهد مرا از پاي درآورد، به كار پناه ميبرم. كار بهترين درمان دردهاي دروني من است. ساموئل اسمايلز: بعد از ديانت، مدرسهاي براي تربيت انسان بهتر از مدرسه كار ساخته نشده است. بنيامين فرانكلين: عروس زندگي «كار» نام دارد. اگر شما بخواهيد داماد اين عروس بشويد (يعني شوهر اين عروس بشويد) فرزند شما «سعادت» نام خواهد داشت. پاسكال: مصدر كليه مفاسد فكري و اخلاقي ، بيكاري است. هر كشوري كه بخواهد اين عيب بزرگ اجتماعي را رفع كند، بايد مردم را به كار وادارد تا آن آرامش عميق روحي كه عده معدودي از آن آگاهند در عرصه وجود افراد برقرار شود. سقراط: كار، سرمايه سعادت و نيكبختي است. امیررضا امیدوار آشتیانی رشته مدیریت کسب و کار مقطع کاردانی
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|