شنبه, 01 ارديبهشت 1403

 



موضوع: گویش و لهجه شیرازی

گویش و لهجه شیرازی 10 سال 10 ماه ago #12073

مرکزآموزش عالی علمی-کاربردی فرهنگ وهنر واحد 13 تهران
تحقیق زبان فارسی رشته:
مدیریت کسب وکار
عنوان گزارش:
گویش و لهجه شیرازی
دانشجو:
سمیرا السادات نوابی
استاد راهنما:
سرکار خانم آسیه بهبودی













مقدمه:


گویش
گویش به شکل‌هایی از یک زبان گفته می‌شود که تفاوت‌هایی آوایی یا دستوری دارند اما استفاده‌کنندگان دو گویش متفاوت هم‌چنان بتوانند نسبتاً آسان درک مطلب کنند.
اگر وجه ممیزهٔ بین دو زبان‌گونه‌ی یک زبان عمدتاً در سطح واژگان و تا حدودی در سطح ساختار )نحو ( باشد، این دو گونه؛ دو گویش متفاوت از یک زبانند.
گویش بر چهار دسته است:
گویشی که به مکان جغرافیایی وابسته‌است مانند گویش بوشهری، مازندرانی و... برای زبان فارسی و به آن گویش جغرافیایی گویند
گویشی که مربوط به طبقهٔ اجتماعی خاصی است مانند گویش بازاریان و واعظان و... که به آن گویش اجتماعی گفته می‌شود
گویشی که مربوط به ادوار گذشته‌است مانند گویش زمان قاجار در زبان فارسی که به آن گویش تاریخی می‌گویند.
گویشی که به آن گویش معیار گویند.
نمی‌دانم آیا شما هم مثل من گاهی اوقات در بین دوستان و آشنایان گرفتار این بحث شد‌ه‌اید، که مثلاً فلان زبان آیا لهجه است یا گویش یا اصلاً فرق اینها از هم چیست؟ به نظر شما چه فرقی میان کردی، لری و یا اصفهانی و مشهدی است؟ زبان چیست و لهجه یا گویش کدام است؟
این سوالات معمولاً در جامعه‌شناسی زبان مطرح می‌شوند. و هدف از آن دست یافتن به طبقه‌بندیی از انواع گوناگون زبان است در اجتماع. بگذارید کمی ساده‌تر حرف بزنم. بیایید با هم سفری داشته باشیم از تهران به دیگر نقاط ایران. مقصد اول ما اصفهان است. گشتی در شهر بزنید و با مردم صحبت کنید. آیا حرف مردم را می‌فهمید؟ (من نمی‌دانم، که شما اهل کدام شهر می‌باشید، اما در ذهن خود شما را فارسی زبانی فرض کرده‌ام، که از فارسی معیار برای تعاملات اجتماعی‌اش استفاده می‌کند.) اگر فارسی‌زبان باشید، حتماً می‌فهمید که مردم چه می‌گویند، و مردم اصفهان نیز حرف‌های شما را می‌فهمند. اما حتماً احساس می‌کنید که اصفهانی‌ها مثل مردم تهران صحبت نمی‌کنند، و از نظر تلفظ با لهجه محل شما فرق دارند. اما این تفاوت باعث نمی‌شود، که میان شما و اهالی اصفهان ارتباط برقرار نشود.
حالا مسیر خود را عوض کنید، و به یکی از شهرهای غربی ایران سری بزنید. نمی‌دانم تبریز و ارومیه را می‌پسندید، یا شهر کردنشین سنندج را، اما برای منظور ما فرقی نمی‌کند. کافی است که برای خرید به خیابان بروید. سعی کنید مردم نفهمند که شما مسافر هستید. بگذارید مردم فکر کنند، که شما هم یکی از مردم این شهر هستید. مطمئن باشید که با شما به همان زبان محلی خود، ترکی یا کردی صحبت خواهند کرد. من از مال دنیا فقط زبان فارسی را که در رادیو و تلویزیون استفاده می‌شود، بلدم! طبیعی است که حرف این مردم را نفهم. نه از تلفظ آن سر در می‌آورم و نه واژه‌های آن به گوشم آشناست. گمان نکنم، که از دستور آن هم سر در بیاورم. من که دست خود را رو خواهم کرد، و خواهم گفت: ” لطفاً فارسی صحبت کنید، من حرف شما را نمی‌فهمم”. خوب، از حالا به بعد وضع بهتر می‌شود، حالا که مردم فارسی صحبت می‌کنند، بهتر می‌فهمم. نمی‌دانم آیا شما قصد دارید، به سفرتان ادامه بدهید یا نه؟ اما برای کار من همین دو شهر کافی است.
باز گردیم به مسئله خودمان. در طی همین سفر کوتاهی که داشتیم، دیدیم که زبان تا چه حد می‌تواند متفاوت باشد. این مسئله در زبان‌شناسی با عنوان گوناگونی‌های زبان مطرح می‌شود و علل مختلفی دارد. اما ما در این جا به علل آن نمی‌پردازیم. مهم این است که بدانیم چطور می‌توان زبان‌هایی به این گوناگونی را از نظر اجتماعی طبقه‌بندی کرد. معمولاً می‌توان از دو منظر به گوناگونی‌های زبان در اجتماع نگریست. نخست: دیدگاه زبان‌شناسانه و دوم دیدگاه غیر زبان‌شناسانه.
منظور از دیدگاه زبان‌شناسانه به کار بردن ملاک‌هایی زبان‌شناختی است، برای طبقه‌بندی گونه‌های زبانی. بگذارید قبل از تخصصی شدن بحث اصطلاح گونه را برایتان تعریف نمایم. گونه اطلاقی عام و کلی است به جای زبان و لهجه و گویش. البته در زبان‌شناسی دلالت بر مفهومی تخصصی‌تر نیز دارد. اما در این جا زمانی گونه به کار می‌رود که نخواهیم دقیقاً مشخص کنیم که چیزی زبان است، یا گویش، یا لهجه.
از ملاک‌های زبان‌شناسانه می‌گفتم. پیش از آن که سفر خود را از تهران شروع کنیم، وقتی با مردم صخبت می‌کردیم، به خوبی حرف آنها را می‌فهمیدیم و آنها نیز حرف‌های ما را می‌فهمیدند، و به اصطلاح درک متقابل از هم داشتیم. از نظر تلفظ هم مردم دیگر با ما فرقی نداشتند. در این وضعیت که تفهیم و تفاهم کامل میان مردم اجتماعی برقرار شود، زبان‌شناسان می‌گویند که مردم این اجتماع از زبانی مشترک استفاده می‌کنند. وقتی که از تهران به اصفهان آمدیم، وضع کمی فرق کرد. تفهیم و تفاهم برقرار می‌شد، اما معلوم بود که زبان این مردم با آن چه که در تهران دیدیم فرق دارد. گاهی اوقات هم ممکن بود در موارد معدودی متوجه منظور افراد نشویم. علت آن هم عمدتاً نحوه خاصی از تلفظ اهالی اصفهان بوده است. در این مورد که میان افراد جامعه درک متقابل وجود دارد، اما تفاوت‌های زبانی بخصوص در سطح آوایی مشهود باشد، زبان‌شناسان لهجه را مطرح می‌سازند. به این ترتیب حتماً می‌توانید بفهمید، آن چه که در مشهد صحبت می‌شود، لهجه مشهدی است، یا زبان مشهدی؟
در سنندج و تبریز وضع فرق می‌کرد. من که چیزی از زبان آنها سر در نمی‌آوردم. اگر از آنها نمی‌خواستم که به فارسی با من صحبت کنند، حتما سر در گم می‌شدم. شاید لازم باشد این بار پیش از سفر به یکی از کلاس‌های آموزشی بروم تا این زبان‌ها را یاد بگیرم.
هرگاه در یک اجتماع گروهی از افراد از نظام ارتباطی استفاده کنند، که برای سایر افراد امکان مفاهمه و تعامل وجود نداشته باشد، زبان‌شناسان می‌گویند، در این اجتماع دو زبان متفاوت به کار می‌رود. به این ترتیب کردی، لری، ترکی، مازندرانی و گونه‌هایی از این دست، زبان می‌باشند، نه لهجه. معمولاً تفاوت این زبان‌ها در همه سطوح زبانی یعنی سطوح واژگانی و نحوی( دستوری ) و آوایی است و آن قدر تفاوت زیاد است که امکان درک متقابل را ناممکن می‌سازد. ممکن است، بگویید، زبان‌هایی همچون کردی، لری و مازندرانی همه گونه‌های هستند، متولد از زبانی به نام فارسی. پس می‌توان ادعا کرد، که این‌ها لهجه‌هایی از فارسی می‌باشند. باید گفت که این زبان‌ها تنها زمانی لهجه‌ای از فارسی بوده‌اند، که تفاوتشان با فارسی از نظر آوایی بوده است، اما با تحولی که هم در فارسی و هم در این زبان‌ها ایجاد شده ، این زبان‌ها خود رفته رفته آن قدر تغییر یافته‌اند، که خود اکنون تبدیل به زبانی مستقل شده‌اند. این مسئله نه تنها در مورد فارسی، که درمورد دیگر زبان‌های هند و اروپایی¹ نیز صدق می‌کند. برای مثال زبان ایتالیایی و فرانسه دو گونه زبانی می‌باشند، که از مادری به نام لاتین متولد شده‌اند، و در طول زمان با پذیرفتن تغییر و تحول بسیار زبانی مستقل شده‌اند، با حفظ رابطه خویشاوندی.
تا این جا ملاک زبان‌شناختی یعنی درک متقابل را برای طبقه‌بندی زبان مطرح ساختیم و با کمک این ملاک فهمیدیم که چه تفاوتی میان لهجه و زبان موجود است. اما حتماً شما اصطلاحی دیگر یعنی گویش را فراموش نکرده‌اید. با مقدمه‌ایی به سراغ آن نیز می‌رویم.
معمولاً چنین طبقه‌بندی‌هایی از زبان که تنها از منظر علمی و زبان‌شناسی انجام می‌شود، حرف آخر را نمی‌زند. زبان نهادی اجتماعی است و طبعاً بررسی آن منتزع از اجتماع، یک بعدی خواهد بود. در بسیاری از موارد دیدگاه‌های غیر زبان‌شناختی نیز برای طبقه‌بندی انواع زبان اعمال می‌شود. به این معنا که در طبقه‌بندی گونه‌های زبانی به زبان، گویش و لهجه نمی‌توان فقط معیار درک متقابل را مد نظر قرار داد. (البته در پژوهش‌های زبان‌شناختی این معیار علمی‌ترین است.) همچنانکه گفته شد، مردم اجتماع خود معیارهایی برای طبقه‌بندی زبان دارند. از جمله آنها ست: نگرش افراد، مرز جغرافیایی، موقیت اجتماعی و… . در مثال زیر ما تاثیر مرز جغرافیایی – سیاسی و نگرش افراد را در طبقه‌بندی زبانی نشان خواهیم داد.
نگرش افراد: افغانی‌ها به عنوان مهاجر مدت زمان به نسبت مدیدی را در ایران سپری کرده‌اند. شاید به حسب ضرورت شما با یکی از آنها گفتگو کرده باشید، به نظر شما در مقایسه بین زبان فارسی و افغانی (فارسی دری) آیا افغانی لهجه‌ای از فارسی است، یا زبان است. بنا به ملاک‌های زبان‌شناختی ، فارسی دری خود لهجه‌ای از فارسی است، چرا که میان ایرانی‌ها و افغان‌هایی که از فارسی دری استفاده می‌کنند، ارتباط متقابل برقرار می‌شود. اما آیا خود افغان‌ها چنین چیزی را می‌پذیرند؟ این مسئله در مورد تاجیک‌ها نیز صدق می‌کند. این طبقه‌بندی ناشی از عواملی همچون نگرش افراد به زبان خود، مرزبندی‌های جغرافیایی-سیاسی و عوامل اجتماعی است. عواملی که در بالا ذکر شد، به علاوه تعداد سخنگویان یک زبان، دارا بودن ادبیات نوشتاری، تعداد واژگان، و خویشاوندی زبانی عواملی غیر زبانی می‌باشند که در تعیین زبان بودن یا لهجه بودند خالت دارند.
حال باز گردیم به گویش. از آن جایی که از ممکن است ازنظر سیاسی و حفظ تمامیت ارضی صلاح نباشد که در کشوری از وجود زبان‌های مختلف نام برده شود، بهنر دیده شد، که به‌جای زبان از اصطلاحی متعادل‌تر یعنی گویش استفاده شود. گویش از منظر زبان‌شناسی هیچ تفاوتی با زبان ندارد. تنها عامل غیر زبانی است، که چنین اصطلاحی را به جای زبان در اجتماع مرسوم می‌سازد. مثلاً می‌توان گفت گویش کردی، بجای زبان کردی، و یا گویش ترکی، بجای زبان ترکی، گویش بلوچی بجای زبان بلوچی و ….
تا بدین جا طبقه‌بندی کلی از زبان به دست دادیم و تفاوت‌های آن را شناختیم. اما شاید شما هم مثل من متوجه این مسئله شده باشید، که حتی در بین مردمی که از یک لهجه یا زبان خاص مشترک استفاده می‌کنند، تفاوت‌هایی وجود دارد. این مسئله ناشی از این است که هرکسی لهجه فردی خاص خود را داراست. گاه ممکن است این تفاوت‌ها از سطح تفاوت‌های فردی فراتر رود و گروه یا طبقه‌ای خاص از مردم را دربر گیرد. مثال آن تفاوت‌هایی است که میان زبان و نحوه سخن گفتن افراد تحصیل کرده اجتماع در مقابل کم سوادان وجود دارد یا تفاوتی که میان سخن گفتن زنان و مردان وجود دارد. عواملی همچون منطقه جغرافیایی (محل زندگی افراد)، جنسیت، تحصیلات، طبقه اجتماعی، سن و سبک در سخن گفتن افراد جامعه زبانی تفاوت‌هایی ایجاد می‌کند. کافی‌ست از امروز به تمایزات محل زندگی، شغل، طبقه اجتماعی و… مردم دوروبر خود دقت کنید تا به میزان تاثیر آنها در نحوه سخن گفتن افراد پی ببرید. راستی به نظر شما کدام یک از عوامل بالا تاثیری بیشتر در تمایز زبانی افراد اجتماع ما دارد.
یکی از عوامل ایجاد تمایز زبانی سبک³ می‌باشد. زبان‌شناسان در تعریف سبک آن را مجموعه‌ایی از ویژگی‌های مختلف زبانی دانسته‌اند، که در موقعیت‌های مختلف اجتماعی به کار گرفته می‌شود. فرض کنید که شما امروز دو قرار ملاقات دارید. ساعت ۱۰ صبح با مدیر یک موسسه آموزشی که تا پیش از این او را ملاقات نکرده اید و ساعت ۴ بعد از ظهر با یکی از دوستانتان که از اول ابتدایی تا به حال او را می‌شناسید و با هم بوده‌اید. طبیعی است که آن چنان که با دوست خود بی‌تکلف و راحت صحبت می‌کنید، با مدیر آن آموزشگاه گفتگو نخواهید کرد. تفاوت‌های موجود در این دو نحوه گفتگو سبک را می‌سازد که می‌تواند رسمی، محترمانه، عادی، محاوره ای و … باشد. راستی می‌خواهید با دوست خود راجه به چه موضوعی صحبت کنید، هدف شما چیست، می‌خواهید انتقاد کنید یا این که پیشنهادی بدهید، رابطه شما در چه حدی ست، می‌خواهید چیزی را بنویسید و به او بدهید، یا این که می‌خواهید با او رو در رو صحبت کنید.
تمامی موارد بالا در انتخاب سبک موثر است.
با بحث سبک می‌توانیم موضوع گوناگونی‌های زبان را خاتمه دهیم اما نباید از نظر دور داشت که تنوع زبانی دلائل مختلفی دارد که بحث درباره آن مجالی دیگر می‌طلبد.













تاریخچه :

توضیحات:
زبان‌های هندو اروپایی گروهی از زبان‌های خویشاوند هستند که از هند تا به اروپا گسترده شده‌اند. مادر این زبان‌ها ۴ هزاره پیش از میلاد در ناحیه‌ای واقع در شمال دریای سیاه میان اقوان نیمه چادرنشین رایج بوده است، و در اثر مهاجرت اقوام مختلف رفته رفته زبان فوق انشقاق و انشعاباتی یافته و از هند تا اروپا گسترده شده‌اند. خانواده زبان‌های هند و ایرانی، ژرمانی، ایتالی، یونانی، سلتی و… را می‌توان از جمله خانواده زبان‌های هند و اروپایی بر شمرد.
با توجه به ترکیب نژادی و تنوع اقوام در ایران، می توان گفت بیش از ۷۵ زبان و گویش در کشور رایج است. زبان و گویش یکی از مهم ترین ابزار انتقال پیام برای برقراری ارتباط متقابل بین انسان ها محسوب می شود و دارای کارکردهای مهمی چون: ایجاد تفاهم و ارتباط، بیان عقاید، انتقال متقابل اطلاعات و فرهنگ سازی به این معنی که با زبان فرهنگ به وجود می آید و به نسل های آینده منتقل می شود، می باشد.
گویش ها شاخه هایی از یک زبان واحد هستند، مانند: گویش های فارسی، تاتی، کردی، بلوچی، مازندرانی، گیلکی، لری و گویش های دیگری که از خانواده ی زبان های هندو اروپایی هستند و حدود ۵۰ درصد مردم ایران به این زبان صحبت می کنند. البته زبان ها و گویش های دیگری نیز در ایران رواج دارد مانند زبان ترکی، ارمنی و عربی که به ترتیب از زبان مادری اورال آلتایی، آرمنی و سامی گرفته شده است.
با این وجود، عمده ترین گویش های رایج در ایران: ترکی آذری، کردی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، خلجی، تالشی، لری، عربی، بلوچی، دیلمی، تاتی، ارمنی، آشوری، عبری، کلدانی و گرجی هستند. ولی زبان رسمی کشور، براساس اصل پانزده قانون اساسی ایران، زبان فارسی می باشد.
البته باید گفت که زبان های رایج در ایران در برخی مناطق دارای لهجه های مختلفی است که مختص مناطق جغرافیایی کشور است. به عنوان مثال: زبان فارسی دارای گویش هایی چون گیلکی، مازندرانی، کردی، لری، بلوچی و غیره می باشد و یا زبان ترکی دارای شاخه هایی مثل: ترکی آذری، ترکی قشقایی، ترکمنی، خلجی و غیره است.

زبان فارسی
زبان فارسی، از خانواده زبان هند و اروپایی است که به طور مشترک بین کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان متداول است و به عنوان زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان نیز به شمار می آید. این زبان در افغانستان فارسی دری و در تاجیکستان تاجیکی نامیده می شود.
زبان فارسی در طول تاریخ، سه مرحله تکاملی را طی کرده است. این سه مرحله عبارتند از: فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو.
فارسی باستان: از آغاز پیدایش تا پایان دوره هخامنشیان را در برمی گیرد. زبان های ایرانی قدیمی با زبان های قدیمی هندوستان به خصوص زبانی که در سروده های ودا رایج بوده، از قدیمی ترین آثار زبان های آریایی است.
فارسی میانه: شناخته ترین فارسی دوره میانه عبارتند از: فارسی میانه پهلوی، زبان ساسانیان، زبان پارتی، زبان اشکانیان، زبان سغدی، زبان سکایی ختنی و زبان خوارزمی. زبان های میانی برحسب شباهت صوتی، دستوری و لغوی به دو دسته غربی و شرقی تقسیم می شوند. زبان های سغدی، سکایی، خوارزمی، آسی، یغنونی و پشتو متعلق به زبان های دسته شرقی هستند و زبان های فارسی باستان، مادی، فارسی پهلوی، پارتی و فارسی امروزی به دسته غربی متعلق هستند.
فارسی نو: این زبان پس از ورود اعراب به ایران شکل گرفت و توسط سپاهیان و تجار به سایر کشورهای همسایه نیز منتقل شد.. زبان فارسی نو در واقع جایگزین زبان های محلی چون سغی و دیگر گویش ها شد و در همین مناطق نیز در مرزهای شرقی ایران جزو زبان ادبی آنان به شمار آمد.

زبان فارسی بجز مناطق آذربایجان، مناطق کردنشین و برخی مناطق زاگرس، در سراسر کشور ایران دارای گویش های بومی است. خاستگاه اصلی این زبان، منطقه جنوب غربی ایران است. زبان فارسی که امروزه ما بدان صحبت می کنیم در واقع فارسی دری است که در دوره ساسانیان در شهرهای بزرگ رایج بود.
زبان فارسی دارای گویش های متنوعی است که عبارتند از: گیلکی، مازندرانی، لری، کردی، بلوچی، سمنانی، اصفهانی، تاتی و تالشی.
- گویش بلوچی: این گویش بیشتر در جنوب شرق ایران و در استان سیستان و بلوچستان رایج است
- گویش تاتی: این زبان بازمانده یکی از گویش های مادی است که زمانی از قفقاز تا شمال خراسان را دربرمی گرفت. اما امروزه تنها در برخی مناطق رواج دارد. این مناطق عبارتند از: مراد تپه، صحت آباد، جعفرآباد، قزل حصار، رحمانیه، مهدی آباد، فردآباد، مختارآباد، عبدالله آباد، کوشک آوا، مروت آوا، پلنگ آوا، اوپشته، گنگ، جارو، قرقرک و بوجعفر در اشتهارد، بخش اسفرورین، روستای قرقسین و تاکستان در شهرستان تاکستان و شهرهای شال، دانسفهان، روستاهای خیارج، خوزنین، خروزان، ابراهیم آباد و سگزآباد در شهرستان بویین زهرا.
- گویش تالشی: این زبان از ریشه پهلوی اشکانی گرفته شده و تقریباٌ با زبان های گیلکی، دیلمی و مازندرانی هم ریشه است. این گویش شباهت زیادی با زبان های اوستایی و کردی دارد و به زبان آذری باستان نیز نزدیک است. زبان تالشی در بخش هایی از استان گیلان، شهرستان نمین در استان اردبیل، آستارا رواج دارد. بررسی های انجام شده در مناطق تالش نشین حاکی از آن است که در تالش شمالی پنج گویش: آستارایی، لنکرانی، ماسالی، لربکی و عنبرانی وجود دارد و در تالش جنوبی یعنی از حوالی آستارا تا ماسال گویش تالشی آمیخته به زبان ترکی رایج است. اما اصیل ترین زبان تالشی در مناطق ماسال تا روستاهای اطراف صومعه سرا، فومن، ماسوله و شفت مرسوم است.
- گویش گیلکی: این گویش در استان گیلان و دیلمستان رواج دارد. این گویش دارای ۳ لهجه: بیه پسی یا گیلان غربی، بیه پیشی یا گیلان شرقی و گالشی است.
- گویش مازندرانی: این گویش در نیمه شمالی ایران و در استان مازندران، مناطق غربی استان گلستان مثل بندر گز، کرد کوی و علی آباد کتول، مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروز کوه، دماوند، رودبار قصران، مناطق شمالی استان سمنان چون؛ شهمیرزاد، چاشم و فولاد محله رایج است.
- گویش کردی: گویش کردی به گویش های بلوچی، گیلکی و تالشی شباهت هایی دارد و در استان کردستان، ایلام، کرمانشاه، همدان، آذربایجان غربی، شمال خراسان، در کشورهای ترکیه، عراق، جمهوری های ارمنستان، گرجستان و آذربایجان رواج دارد. این گویش دارای لهجه های کرمانجی، سورانی، لکی، کلهری، گورانی، اورامانی و کرمانشاهی است که متداول ترین و معروف ترین آن ها کرمانجی و سورانی است.
- گویش لری: این گویش بین مردم بختیاری، ممسنی، بویراحمدی و خوزستانی مرسوم است و تا حدودی به زبان کردی شباهت دارد. گویش لری دارای لهجه های مختلفی چون: فیلی یا لر کوچک، بختیاری، بویراحمدی، ممسنی، فیلی می باشد.

زبان ترکی
زبان ترکی از جمله زبان های رایج در بیشتر مناطق جنوب غربی آسیا در کشور ترکیه، جمهوری آذربایجان و مناطق آذری نشین ایران است. این زبان از شاخه ی زبان ها اغوز به شمار می آید. زبان ترکی رایج در ایران دارای گویش های متفاوتی است که عبارتند از: ترکی قشقایی، ترکی ترکمنی، ترکی خلجی، ترکی خراسانی و ترکی شاهسونی.
- قشقایی: این گویش که خیلی به زبان ترکی آذری نزدیک است بیشتر بین مردم ایل قشقایی رواج دارد. مرکز اصلی این استان فارس است. البته عشایر قشقایی در سراسر ایران پراکنده اند و می توان حضور آن ها را در شهرهای جونقان، بلداجی، بروجن، سامان، شهر کیان، طاقانک در استان کهگیلویه و بویراحمد، هفتکل خوزستان، قسمت هایی از سمیرم، شهرضا، دهاقان و فریدن در اصفهان، دشتستان و دشتی بوشهر مشاهده کرد.
- ترکمنی: زبان ترکمنی از زبان های آلتایی و از شاخه زبان ترکی آغوز است. این زبان بین ساکنین شمال شرق ایران و استان گلستان، نواحی شمالی افغانستان و کشور ترکمنستان رواج دارد.
- خلجی: زبان خلجی نیز از زبان های آلتایی و از خانواده زبان های ترکی است. این زبان از آغوز گرفته شده است. خلجی ها از آسیای میانه به سمت غرب مهاجرت کردند و از اولین قبایل ترک به شمار می آیند که از آمودریا گذشتند و روانه غرب شدند. بیشتر آنان در غزنین افغانستان و در استان مرکزی ایران ساکن شدند.

زبان عربی
زبانی عربی از خانواده زبان های سامی است که با ورود اعراب مسلمان به ایران، وارد کشور شد و بیشتر در مناطق جنوبی کشور متداول گشت. این زبان در تمام مناطق جنوبی استان خوزستان رایج است و به جز آبادان و شوش ساکنین دیگر مناطق استان عرب می باشند.علاو بر استان خوزستان، مردم شهر کنگان در استان بوشهر، هندیجان، اطراف امیدیه، رامهرمز، قسمت هایی از استان هرمزگان، جزیره کیش، بندر چارک و ایل خمسه فارس نیز به زبان عربی صحبت می کنند.
از دیگر گویش ها و زبان های رایج در ایران می توان به زبان اقلیت های مذهبی چون ارامنه، آشوری، کلدانی و سریانی اشاره کرد.
زبان، گویش و لهجه در فارسی
برای این که تعریف دقیقی از زبان انجام بگیرد. از سه نظر تعریف شده. زبان به معنی اعم آن، زبان از ‏نظر زبان‌شناسی و زبان از نظر گویش‌شناسی.
• زبان به معنی اعم آن هر نوع نشانه یا قراردادی است که پیامی را به میان افراد یک ‏جامعه می برد، مثلا بوق اتومبیل، آژیر آمبولانس، چراغ راهنمایی، زنگ اخبار، تابلوی ورود ممنوع، تابلوی توقف ‏ممنوع، و حرکات چشم و ابرو و سرو دست و غیره نوعی زبان است.
• زبان از نظر علم زبان‌شناسی شامل تعداد محدودی ‏قاعده ی آوایی، معنایی و دستوری است که همراه تعداد محدودی واژه می‌تواند بی ‌نهایت جمله بسازد و این جمله‌ها از طریق ‏دستگاه گفتار آدمی تولید می ‌شوند و واسطه ی ارتباط میان افراد می ‌گردند، مثلا در زبان فارسی، ما قاعده هایی داریم که جای فاعل، ‏مفعول و فعل در جمله کجاست، صفت و موصوف و مضاف و مضاف الیه نسبت به هم چه گونه قرار می ‌گیرند، یعنی این چیز ‏که به آن می ‌گوییم دستور، جای حرف های اضافه، حرف های ربط، قید و غیره کجاست، به این قاعده ها دستور زبان گفته می ‌شود. ‏این قاعده ها به کمک واژه‌هایی که در زبان فارسی وجود دارد می ‌تواند بی ‌نهایت جمله بسازد. ملاحظه می ‌کنید که با این ‏تعریف چه گونه کلیه ی گویش ها و لهجه ‌ها را هم می ‌توانیم زبان بنامیم، این تعریف را من برای این گفتم که به محض این که ‏بحث زبان و گویش و لهجه می شود، فورا همه می ‌پرسند که آیا مثلا کردی زبان است؟ یا لهجه؟ بلوچی زبان است ‏یا لهجه؟ این است که من این جا تاکید می ‌کنم که طبق این تعریف، و تنها از این دیدگاه ما به همه ی گویش ها می ‌توانیم زبان هم بگوییم .
• ولی زبان از نظر ‏گویش شناسی تعریف دیگری دارد. در یک محدوده ی سیاسی آن چیزی که ما به آن زبان می ‌گوییم باید دو ویژگی داشته ‏باشد. نخست این که زبان رسمی یک مملکت باشد، یعنی قدرت سیاسی داشته باشد. مانند زبان فارسی در ایران، و دوم این که ‏نسبت به زبان ها و گویش های اطراف خود، زبان مادری دیگری داشته باشد. مانند زبان های ارمنی، عربی و ترکی در ایران که به ‏ترتیب از زبان های مادری آرمنی، سامی و اورال آلتایی گرفته شده اند. در حالی که زبان فارسی از خانواده ی زبان های ایرانی است .
‏گویش ها شاخه ‌هایی از یک زبان واحد هستند، مثلا گویش های: فارسی، تاتی، کردی، بلوچی، مازندرانی، گیلکی و ... ‏گویش های گوناگون یک زبان ایرانی هستند که من آن را " زبان ایرانی نخستین" نامیده ام.
به انواع هر گویش، لهجه می گویند، برای مثال گویش ‏فارسی دارای لهجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های تهرانی، اصفهانی، شیرازی، کرمانی و غیره است و گویش گیلکی دارای لهجه‌های رشتی، لاهیجانی، ‏رودسری، آستانه ای و ... و گویش کردی دارای لهجه ‌های مهابادی، سنندجی، کرمانشاهی، ایلامی و غیره است. گویش ها از نظر ‏آوایی، واژگانی و دستوری با هم تفاوت های بسیاری دارند و فهم آن ها نیاز به آموزش دارد، ولی لهجه‌های هر گویش معمولا ‏تنها تفاوت های آوایی و واژگانی دارند و فهم آن ها نیاز به آموزش چندانی ندارد. مثلا یک نفر اصفهانی با یک تهرانی یا ‏شیرازی به راحتی می‌تواند هم صحبت شود، ولی همین فرد اصفهانی وقتی با گویشور گیلکی یا مازندرانی و یا بلوچی روبرو ‏می ‌شود، اگر نخواهد از فارسی که برای آنان زبان میانجی به شمار می آید استفاده کند، دچار مشکل می شود.
هر لهجه دارای گونه ‏های زبانی نیز هست که وابسته به شغل، تحصیل، سن و جنس گویشور است. مثلا یک مرد اصفهانی تحصیل کرده با یک مرد ‏بی ‌سواد اصفهانی تفاوت لهجه دارد. و یا یک جوان اصفهانی در مقابل افراد مسن لهجه متفاوتی دارد. شغل و جنس نیز در ‏ایجاد گونه‌های زبانی تاثیر می گذارد
کارکرد زبان یعنی شیوه ی استفاده ی روزمره از زبان در ‏امور مختلف. مهم ترین کارکردهای زبان عبارت است از: ایجاد تفاهم و ارتباط، بیان عقیده، دادن و گرفتن ‏اطلاعات، فکر کردن و با خود حرف زدن، و از دیگر کارکردهای زبان، فرهنگ سازی است، به این معنی ‏که از طریق زبان فرهنگ ساخته می ‌شود و به نسل های آینده منتقل می گردد.
زبان‌شناسی یعنی مطالعه ی علمی زبان، هر زبانی را که طبق قاعده های شناخته شده ی علمی مورد بررسی قرار بدهیم، ‏مطالعه ی زبان شناختی کرده ایم و کسی که به این نوع مطالعه می ‌پردازد زبان شناس نام دارد.
کارکردهای علم زبان شناسی و ‏اهداف آن عبارت است از: توصیف زبان و نوشتن دستور زبان، مقایسه ی زبان ها، طبقه‌بندی زبان ها، بررسی و شناخت وضعیت ‏گذشته ی زبان ها، بررسی لهجه‌ها و گویش‌ها، آموزش زبان، فرهنگ نگاری، بررسی زبان از نظر تولید و دریافت از طریق ‏اندام های گفتاری و دستگاه شنیداری و مطالعات آوا شناسی فیزیکی یا آکوستیکی.
تاریخ زبان‌شناسی بحث مفصلی دارد. اصولا بحث مربوط به زبان از سده های پیش از میلاد، از زمان ارسطو و افلاطون و سقراط ‏آغاز شده و رفته رفته به سده ی بیستم رسیده است. ولی زبان‌شناسی جدید از سده ی بیستم با ‏پژوهش های فردیناند دو سوسور زبان شناس سویسی (١٨۵۷- ١٩١٣م) که او را پدر زبان‌شناسی نو می ‌نامند آغاز شده و پس از سوسور نظر ها و مکتب های مختلفی مانند مکتب ساخت‌گرایی، مکتب گشتاری و غیره در زبان‌شناسی پیدا ‏شده است. متاسفانه هنوز در ایران درباره ی زبان‌شناسی کسی نظریه ی جدیدی نداده است و هر چه که داریم همان نظریاتی است که از زبان ‏شناسی خارجی گرفته ایم. ‏
زبان فارسی در شاخه ی زبان های هند و ایرانی قرار دارد. این زبان های هند و ایرانی، خود شاخه‌ای از زبان های هند و اروپایی است. ‏شاخه ی هند و ایرانی به دو شاخه ی هندی و ایرانی بخش می ‌شود و شاخه ی ایرانی آن نیز به چندین زبان تقسیم می ‌گردد. که یکی از ‏آن ها فارسی است. زبان فارسی سه دوره ی باستانی، میانه و نو دارد. فارسی امروز ما که همان فارسی نو است دارای لهجه های ‏فراوانی است. امروزه زبان فارسی در کنار سایر گویش های ایرانی به حیات خود ادامه می دهد.‏
ما اکنون آثار نوشته شده ی بسیاری از زبان های فارسی باستان و میانه در دست داریم و افزون بر رشته ی زبان شناسی همگانی، رشته ی زبان های باستانی را هم داریم که رشته ی گسترده ای ‏است و خیلی هم در آن کار می شود، استادان زبان باستانی اصلا از استادان زبان شناسی همگانی جدا هستند و رشته زبان های ‏باستانی برای خود رشته ی جدایی است.‏
‏فارسی امروز تحت تاثیر زبان های میانه و باستان است. این زبان دنباله ی زبان فارسی میانه، و فارسی میانه هم دنباله ی ‏فارسی باستان است. اگر در نظر بگیریم که ما یک زبان ایرانی نخستین داشته ایم که زمانی از زبان هند و ایرانی جدا شده است، بنابراین ‏همه ی این زبان ها، چه زبان های باستان و چه گویش های امروزی ما، چون همه از یک مادر واحد جدا شده اند, ‏شباهت هایی با هم دارند و چون در طول تاریخ از هم جدا شده اند تفاوت هایی پیدا کرده اند. ‏
‏ مسایل تاریخی در تحول های زبان موثر بوده اند، مثلا در پایان مرحله ی فارسی میانه، فارسی نو، با آمدن اعراب به ‏ایران و از بین رفتن ساسانیان آغاز گردیده است، در آغاز این دوره زبان فارسی برای مدتی کنار گذاشته شد، زبان عربی جای آن را گرفت ولی این ‏فارسی به کل از میان نرفت. یعنی زبان عربی زبان رسمی شد، ولی زبان فارسی در خانواده‌ها به کار رفت و سپس آمیزش زبان عربی و زبان فارسی تا حدی زبان فارسی را تحت تاثیر قرار داد و تغییراتی در آن به وجود آورد.‏
اشتباهی که خیلی ها می کنند این است که گویش های موجود ایرانی را گویش های زبان فارسی می دانند، در صورتی ‏که گویش های ایرانی شاخه‌هایی از زبان فارسی نیستند، گویش های ایرانی و زبان‌فارسی هر دو از یک زبان واحد که همان زبان ایرانی نخستین ‏است جدا شده اند. بنابراین این اشتباه است که بگوییم "گویش های زبان فارسی". یعنی اگر ما یک زبان ایرانی نخستین را در ‏نظر بگیریم، آن گاه زبان فارسی در کنار گویش ها قرار می ‌گیرد، نه این که گویش ها از زبان فارسی جدا شده باشند. تصور کنید چندین هزار ‏سال پیش وقتی آریایی ها از روسیه به سوی جنوب سرازیر شدند بخشی به هند و بخشی به ایران آمدند. آن هایی که به ایران ‏آمدند، در آعاز زبان واحدی داشتند که همان زبان ایرانی نخستین است که بعدها به شاخه‌های گوناگونی بخش شد. یکی ‏از این شاخه‌ها زبان‌فارسی است و سایر گویش های ایرانی شاخه‌های دیگر این زبان واحد هستند. بنابر این نباید گویش های ایرانی را ‏شاخه‌ای از زبان فارسی بدانیم. من تعریف زبان و گویش و لهجه را پیش از این بیان کردم. مثلا کردی یک گویش ایرانی است و ترکی یکی ‏از زبان هایی است که در ایران به کار می ‌رود، چون از زبان مادری دیگری است. گویش های ایرانی از نظر آوایی، واژگانی و ساختاری ‏استقلال دارند ولی چون همراه با زبان فارسی (گویش فارسی) از زبان مادری واحدی جدا شده اند، مسلما شباهت هایی با هم دارند.‏
‏‏هر زبانی اگر در مقابل ورود واژه‌های بیگانه مقاومت کند و بتواند از قوانین واژه سازی که خود دارد استفاده کند و برای ‏واژه‌های بیگانه وارداتی واژه بسازد، توان به روز و مدرن شدن را دارد. یعنی با وارد شدن بی رویه ی واژه‌های بیگانه به زبان ما، زبان فارسی ‏مدرن نمی شود، بلکه خراب می شود. ولی وقتی که ‏ما این زبان را با استفاده از قوانین واژه سازی خود به روز بکنیم، آن گاه شاید بتوانیم اصطلاح مدرن را برای آن به کار ببریم.‏ برخورد زبان ها به صورت بی ‌رویه و ‏حساب نشده ممکن است زبانی را از بین ببرد. در برخورد زبان ها با هم، سه اتفاق ممکن است رخ دهد:
• نخست این که زبان غالب ‏زبان مغلوب را از میان ببرد. مانند جایگزینی زبان ترکی با زبان قدیمی ایرانی در آذربایجان یا جایگزینی زبان عربی با زبان ‏قبطی در مصر، یا زبان عربی با زبان های بابلی، آشوری و اکدی در بین النهرین. یا جایگزینی زبان ترکی با زبان یونانی و بیزانس، در آن هنگام که ترک ها به بیزانس حمله کردند، زبان یونانی را از ‏بین بردند و زبان ترکی فعلی در آن جا باقی ماند.
• دوم آن که زبان مغلوب زبان غالب را از میان ببرد. مانند برخورد زبان عربی با ‏زبان فارسی پس از اسلام که زبان فارسی باقی ماند و زبان عربی را کنار زد.
• و سوم این که دو زبان در کنار هم باقی بمانند و ‏کاربرد هم زمان با هم داشته باشند، مثل زبان انگلیسی و فرانسه در کبک کانادا و یا کاربرد هم زمان دو زبان انگلیسی و ‏ایرلندی در ایرلند. انگلیسی و هندی در هندوستان.
دری افغانی و تاجیکی لهجه‌هایی از گویش فارسی اند. درست مانند تهرانی، اصفهانی، مشهدی که لهجه‌هایی از گویش فارسی ‏هستند و این ها را زبان جداگانه‌ای نباید دانست. دری افغانی و تاجیکی هم مثل سایر لهجه‌های گویش فارسی دارای ‏ویژگی های آوایی، واژگانی و گاهی ساختاری ویژه ی خود هستند. من در سال ١۳٨٤ش کتابی با عنوان "فارسی ایران و ‏تاجیکستان" نوشتم که در آن تفاوت ها و ‏شباهت های این دو نوع فارسی را یعنی فارسی تاجیکستان و فارسی ایران را برشمردم. دری افغانی و تاجیکی در مقایسه با ‏سایر لهجه های فارسی امروز ویژگی های بیش تری از فارسی دری را در خود حفظ کرده اند و دلیل آن هم این است که بر خلاف فارسی رایج در ایران که اکنون زبان علم و ادبیات ‏ما شده، صیقل یافته و به عبارتی ساده‌تر شده است، این دو لهجه، تنها زبان خانواده بوده اند و طبیعی است که ویژگی های زبان ‏قدیم را بیش تر در خود حفظ کنند. درست مانند حفظ این ویژگی ها در گویش ها و روستاهای ما. می ‌دانید که بسیاری از ویژگی های زبان های قدیمی را ما اکنون در گویش‌هایی که ‏در روستاهایمان به کار می روند می ‌توانیم ببینیم، و این همان حالتی است که مثلا در تاجیکستان وجود دارد . زبان ‏فارسی در تاجیکستان زبان خانواده بوده و زبان علم آنان برای مدت زیادی زبان روسی بوده است، از این رو بیش تر ‏ویژگی های قدیمی را در خود حفظ کرده است.
زبان فارسی افزون ‌بر لهجه‌هایی مانند تهرانی، اصفهانی، شیرازی و جز آن، دارای گونه‌ای است که به آن فارسی ‏معیار می ‌گویند. فارسی معیار دارای دو‌گونه ی نوشتاری و گفتاری است، این دو گونه از نظر واژگان و ساختار تفاوتی با هم ندارند ‏و در واقع یکی هستند. تفاوت آن ها در این است که فارسی معیار نوشتاری را می‌نویسیم و فارسی معیار گفتاری را به همان شکل اصلی از روی ‏نوشته می ‌خوانیم، آن چه با فارسی معیار متفاوت است فارسی گفت و گویی (محاوره ای) است، یعنی همان فارسی که با آن حرف می زنیم. این نوع ‏فارسی از نظر آوایی، واژگانی و ساخت دستوری تفاوت هایی با فارسی معیار گفتاری دارد. مثلا وقتی در فارسی معیارگفتاری می‌گوییم، "‏می‌گویم" یا "می‌روم"، در فارسی گفت و گویی (محاوره ای) این دو فعل می‌شود "می‌گم" و "می‌رم"، می بینید که در فارسی گفت و گویی ‏چه قدر کلمات را کوتاه می‌کنیم و یا در آن واژگان ویژه ی محاوره به کار می‌بریم، مثلا خانه می‌شود خونه، نان می‌شود نون، ‏دندان می‌شود دندون، و غیره. بنابراین این جا باید بر این نکته تاکید بکنیم که نباید دو اصطلاح فارسی گفت و گویی و فارسی ‏معیار گفتاری را با هم اشتباه گرفت.‏‏ در مقایسه ی لهجه‌ها و گویش‌ها نیز آن ها را با فارسی معیار مقایسه می کنند نه با فارسی گفت و گویی. ‏
‏‏فارسی معیار، در واقع فارسی آموزش است، یعنی ما وقتی می ‌خواهیم بنویسیم به فارسی گفت و گویی نمی ‌نویسیم. البته ممکن است ‏برخی به عنوان یک سبک آن را به کار ببرند، ولی همه متوجه می ‌شوند که این فارسی معیار نیست. نوشتن را باید آموزش دید، حرف زدن را هر کسی در خانواده یاد می گیرد ولی مساله ی نوشتن چیز دیگری است. فارسی معیار همانی است ‏که آن را می ‌نویسیم و همان است که تا آموزش نبینیم نمی ‌توانیم آن را خوب بنویسیم. برای خوب نوشتن باید آموزش دید. ‏ ‏


گویشهای ایرانی

گویشهای ایرانی در ادوار مختلف و در نقاط مختلف ایران تنوع زیادی دارد، که بعضی از آنها در حال حاضر منسوخ شده، و برخی در حال فراموشی هستند.
در ادامه دسته بندی گویشهای ایرانی مورد بررسی قرار می گیرد.


گویش های ایرانی در اسناد تاریخی


در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده میشد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده، ذکری آمده و گاهی نمونه های کوتاه، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آنها ثبت شده است.

در این کتب که از اواخر قرن سوم تا قرن دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است.



گویش های ایرانی در زمان معاصر

اما در روزگار ما گذشته از "فارسی دری" که "فارسی نو" نیز خوانده می شود، و زبان رسمی اداری و دولتی و فرهنگی کشور ایران از قرن چهارم هجری تا همین زمان است؛ در این سرزمین پهناور هنوز گویشهای متعدد ایرانی رایج است که بعضی از آنها آثار مکتوب و ادبی نیز دارند، و بسیاری دیگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ یا کوچکی است که در گوشه و کنار فلات ایران زندگی می کنند.


گویشهای مرکزی ایران

در روستاها و شهرکهای مرکز ایران و آبادیهای پراکنده در حاشیه کویر گویشهای متعددی هنوز باقی است که غالباً شماره متکلمان آنها اندک است و هر یک خصوصیاتی دارند، از آن جمله:


گویشهای سرزمین فارس

در بعضی از روستاهای استان فارس گویشهای خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. اینها عبارتند از گویشهای متداول در روستاهای شمغون، پاپون، ماسرم، بورینگون و بعضی دهکده های دیگر. این گویشها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند. اما بعضی دیگر مانند "سیوندی" در قریه سیوند (50 کیلومتری شمال شیراز) از جمله گویشهای شمال غربی است که شاید بر اثر مهاجرت در آن ناحیه رواج یافته و باقی مانده باشد.
در ناحیه باشکرد (واقع در جنوب شرقی خلیج فارس) نیز گویشهای باشکردی وجود دارد که خود به دو گروه جنوبی و شمالی تقسیم می شود و دارای مختصاتی است که آنها را از گویشهای دیگر ایرانی مشخص و متمایز می کند.


زبانهای پامیری

در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیائی ایران، یعنی در ناحیه کوهستانی مجاور پامیر، که اکنون جزء دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی در آن سوی مرز این کشورها با چین است گویشهای متعدد ایرانی هنوز بر جا مانده است.


گویشهای دیگر ایرانی


درباره رابطه گویشهای ایرانی امروز با یکدیگر و طبقه بندی آنها با وجود تحقیقات و مطالعاتی که انجام گرفته است هنوز نظر صریح و قطعی نمی توان داشت. تنها شاید بتوان گفت که بعضی از گویشهائی که جزء گروه مرکزی شمرده می شوند دنباله گروهی از گویشهای ایرانی میانه هستند که شامل گویش پهلونیک نیز بوده است، اما هیچ یک از گویشهای جدید که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته دنباله مستقیم پهلوانیک شمرده نمی شود. فارسی نو یا فارسی دری، که دنباله زبان فرهنگی و اداری و بازرگانی دوره ساسانیان است و خود حاصل تحول و تکامل یکی از گویشهای جنوب غربی است؛ بر همه گویشهای محلی غلبه یافته، هر چند، چنانکه در تکوین هر زبان ادبی و رسمی طبیعی و جاری است، کلمات بسیاری را از گویشهای شمال غربی و شمال شرقی اخذ و اقتباس کرده است.
هر چند اسکلت الفبا ی زبان فارسی در نوشتار و آهنگ اصلی واژه ها در گفتار طی قرن ها کم و بیش پا بر جا مانده، اما ساختار فرعی و اژه ها و جمله ها تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی تحولات زیادی را گذرانده است . کلماتی که در فرهنگ مادی مردم زمینه استفاده نداشته مهجور و از رده خارج شده، کلماتی با قبول بعضی تغییرها به جا مانده و کلماتی بیگانه بی ه چ تغ ر و شکل خارجی خوددر زبان فارسی کاربرد پ دا کرده است. بی شک پ ش از آن که ک زبان به عنوان زبان رسمی در کشوری را ج شود، لهجه های محلی از ارزشی کسان برخوردارند اما هم ن که زبانی استاندارد در سرزم نی به وجود آمد، از آن پس د گر گو ش های محلی ارزش های کاربردی و اجتماعی خود را در سطح وس ع کشور از دست می دهند.
با وجودی که گو ش شیرازی پ وسته رنگ زبان رسمی مملکت رابه خود می گ رد. هنوز هم ا ن لهجه با لهجه رسمی تفاوت ها ی دارد و هنوز هم پاره ای واژه ها ، اصطلاحات و ترک ب ها ی در ا ن لهجه به گوش می رسد که برای غ ر شیرازی ب گانه است. بس اری از واژه ها که در گو ش شیرازی کاربرد دارند، دق قاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگ های معتبر ضبط شده است و نشانه درستی ا ن گونه واژه هاست .
در ا ن جا اشاراتی هرچند مختصر به برخی از و ژگی ها و قواعد لفظی ا ن گو ش دار م در لهجه شیرازی تک ه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است عنی با تغ ر محلی تک ه معنا تغ ر می کند. البته ا ن موضوع خاص لهجه شیراز ن ست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال :
آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کش ده به معنای آخوند ا ک س د است. اصل کلی و عمومی در ا ن گو ش تلفظ هر چه ساده تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازی ها ا جاب می کند. بنابرا ن اگر ما تمام اسامی ، افعال، ق ود و .... ا ن لهجه را بررسی کن م، می ب ن م ضمن ا ن که درهر ک از ا ن مقوله ها ساختار ثابتی دنبال می شود، هر جا عادت زبانی شیرازی ها ا جاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده است برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند ( a = ا ) ختم می شوند در گو ش شیرازی به مصوت کوتاه( o= ـُ ) ختم می شوند مانند با : بو، بالا : بالو، بابا : بابو، حالا : حالو، کاکا: کاکو .
تمام کلمات مذکور چه به تنها و چه درترک ب با سا ر کلمات ا ن تغ ر رادارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a ) ختم می شوند به تنها ی تغ ر را نمی پذ رند و فقط در ترک ب با سا ر کلمات مصوت بلند پا ان شان تبد ل به مصورت کوتاه (o) می شوند. مثلاً : شفا اگر موصوف ا مضاف واقع شود می شود شفُ مصوت بلند (u) (او ) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار می رود.
( مداد _ مدادو ) ( کتاب _ کتابو ) ( گاو_ گاوو).
هم ن مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء ب ان حرکت ( هاء غ ر ملفوظ ) ختم می شوند. پس از حذف مصوت کوتاه(e) ( -ِ ) در آخر کلمه به (ow) تبد ل می شود:
( نامه _ نامو ) (ش ش _ ش شو ) ( خونه_ خونو) (شونه _ شونو)
در مورد صرف افعال، پ روی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شیرازی ا جاب کرده، صامت ا مصوتی دگرگون شده است .
(بشکن _ بوشکون ) ( می جو م _ موجورم )
ضم ر های اشاره ( ا ن ) و ( آن) درگو ش شیرازی به ( ای ) و (او) و جمع آنها به ( ا نا) و ( اونا) تغ ر پ دا می کند .ضما ر مفعولی مرا( من) ، ترا( تر)، مارا ( مار)
ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شیرازی از تلفظ ساقط می شوند:
(چاه_ چا) ( روباه _ روبا) ( شاه _ شا )( ماه _ ما )
(b = ب ) در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گو ش شیرازی تبد ْ به (ow) می شود.
( آب _ او ) ( تب _ تو ) ( لب _ لو ) می شود.
درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبد ل به واو می شود:
(ارزان_ ارزون ) (تکان _ تکون ) ( جان_ جون )
در شیراز هنوز مردم محله های قد می تر ب شتر به لهجه شیرازی سخن می گو ند تا بق ه مردم مثلاً لهجه کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب خانه، دروازه شاه داعی الله .... تفاوت آشکار با لهجه اهالی و کسبه نقاط د گر شهر دارد.




لهجه شیرازی
لهجه شیرازی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است. از زمان تشکیل شیراز بزرگ لهجه شیرازی به سه گونه تقسیم شد.
* شیرازی میانه
* شیرازی پودنکی
* شیرازی قصردشتی
در شیراز هنوز مردم محله‌های قدیمی‌تر بیشتر به لهجه شیرازی سخن می‌گویند تا بقیه مردم مثلاً لهجه کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب‌خانه، دروازه شاه داعی الله .... تفاوت آشکار با لهجه اهالی و کسبه نقاط دیگر شهر دارد.
تاریخچه لهجه‌های شیرازی
از زمان آل بویه تا دوره قاجار فقط یک گونه لهجه شیرازی وجود داشته که همکنون به نام شیرازی اصیل شناخته می‌شود.
در شیراز به شیرازی میانه می‌گویند شیرازی، به شیرازی پودنکی می‌گویند شیرازی غلیظ و به شیرازی قصردشتی می‌گویند شیرازی شهری.
با اینکه تمامی لهجه‌های شیرازی از یک لهجه یعنی لهجه اصیل سرچشمه می‌گیرند، اما اصلاحاتی که در لهجه‌های منشعب وجود دارد گاهی باعث می‌شود که این تصور حاصل شود که این لهجه‌ها از ریشه با هم متفاوتند.
علت تفاوت لهجه‌های شیرازی

علت اصلی این تفاوت بر می‌گردد به ساختار جمعیتی شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژه‌های انگلیسی یا عربی به آن وارد شده. مثلاً ببه. به معنی عزیزم، فرزندم، جیگر، از واژه Baby گرفته شده‌است. یا سِی به معنای ببین. See اما برعکس به علت مهاجرت عده‌ای از کلواری‌ها به پودنک.
کسانی که خود را ارادتمند کلوار نبی یکی از پیامبران ایران باستان و فرزندان حاج الیاس می‌دانند، و تنها کسانی هم هستند که هم اکنون در ایران به همان زبان اصیل فارسی - زبان به کاربرده شده در شاهنامه گویشی شبیه به اهالی سیوند صحبت می‌کنند. باعث شده تا در لهجه شیرازی پودنکی واژه غریبی وجود نداشته باشد.
در لهجه شیرازی قصردشتی به علت بسته بودن منطقه و عدم وجود روابط و مهاجرت. واژه‌های جدیدی
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سید محمد نوابی

گویش و لهجه شیرازی 10 سال 8 ماه ago #19752

تحقیق شما مورد تایید وتوجه من قرار گرفت بسیار متشکرم
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سید محمد نوابی
مدیران انجمن: آسیه بهبودی