شنبه, 01 ارديبهشت 1403

 



موضوع: بحث تکمیلی جلسه اول

بحث تکمیلی جلسه اول 9 سال 7 ماه ago #99309

:) بحث تکمیلی جلسه اول
اهمیت و ضرورت وجودی اخلاق
اخلاق برای رسیدن انسان به مقصد و سعادتمند شدن او ضروری است ( در همه جوانب زندگی)همانگونه که بدن به غذا نیاز دارد روح هم به غذا نیاز دارد که هر دو از اهمیت ویژه ای برخودارهستند.
بعضی نیازهای جسمانی انسان لازم است هر لحظه تامین شود؛ مثل نیاز به هوا یا تنفس ولی بعضی نیازها مثل آب وغذا هر لحظه نیست و شاید در طول روز چند بار نیازمند به آب یا خوراک شویم.روح هم همانند بدن هم نیازهای حیاتی دارد و هم نیازهای غیرحیاتی، به عنوان مثال؛دانستن مفهوم حق و باطل، همین که انسان بداند این حق و این باطل است کافی استو نیاز نیست هر ثانیه به این نیاز پاسخ داده شودولی بعضی نیازها برای روح حیاتی هستند و نیازمند این هستند که هر ثانیه به آن ها پاسخ داده شود؛مانند توجه به خدا و اخلاق
حضرت علی علیه السلام گاهی به یارانشان می فرمودند: بلند قرآن بخوان تا صدای آن را بشنوم؛ زیرااین قدر که شنیدن در روح انسان اثر گذار است،نگاه کردن اثرش کم تراست.
انسان با تعلیم و فرا گرفتن علم از نظر معنویت رشد می کند هرچه انسان آگاه تر شود به اخلاق بیشتر نیاز دارد. کارگری که بد اخلاق شد و از کار دزدید به پول صاحب کار لطمه می زند ولی عالمی که بد اخلاق شد دنیایی را به فساد می کشاند .إذا فسدت العالٍم فسدت العالم
علی (ع) زله العالم تفسد عوالم لغزش عالم تمامی عوالم (جن . انس) را نابود می کند .لغزش یک عالم، فقط عالم انسانیت را ویران نمی کند، بلکه همه یعوامل را تحت تاثیر قرار می دهد، حتی عالم جن،عالم حیوانیت وعوالم دیگر هستی را تغییر می دهد.
هر چه انسان مقام بالاتری را از نظرتقوا و انسانیت پیدا کند اخلاق او بیشتر می شود.
اگر انسان عالم به اخلاق اهمیت ندهد و اخلاق او درست نشود؛ برای خودش در درجه اول و برای دیگران در درجه دوم خطرناک است.
عالم بد اخلاق مانند دزد با چراغ است،چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا.افرادبد اخلاق سربازهای شیطان هستندچه زن باشد و چه مرد، البته هرکس با توجه به ظرفیت وجودی که دارد، به شیطان خدمت می کند که زنان ظرفیت بیشتری دارند و شیطان از زنان استفاده بیشتری می کند.
انسان هر قدر قدرتمند تر و عالم تر و دانا تر باشد و قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری پیدا کند؛ شیطان بیشتر می تواند از او استفاده کندو شیطان نسبت به او کم تر سراغ افراد نادان و نا آگاه می رود، چرا که شیطان می داند که عالِم اثرگذاری اش روی انسان های دیگر بیشتر است.
علی (ع) إِيَّاكُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِين وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءفَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ كُلِّ مَفْتُونٍ بپرهیزید از متعبدین جاهل( مقدس ماب) و از دانشمندان بد کردار که آنا برای مردم مایه هر فتنه و گرفتاری اند
امام صادق علیه السلام می فرمایند:دو نفر پشت مرا شکستند : عالم بی اخلاق و پرده در و عابد جاهل آن به سبب بی پروایش مردم را از عملش باز می دارد وین به سبب جهلش مردم را از عبادت روی گردان می کند.
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم ارسال رسل و کتاب های آسمانی و وحی و رسالت اصلی علما همه برای تصحیح اخلاق انسانهاست .
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم می فرمایند:من فقط و فقط برای تحکیم مکارم اخلاق و به مقصد رساندن مکتب اخلاق مبعوث شدم.
پیامبر(ص) : می فرمایند: خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگان قرار داده همین بس که هر یک از شما دس به اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد.به تعبیر دیگر خدا بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق توسل به اخلاق الهی امکان پذیر نسیت بنابراین هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می کند و او را گام به گام به ذات اقدس نزدیک می سازد .
ضرورت علم اخلاق:
1-آرامش فردی و روانی 2- آرامش اجتماعی 3- رسیدن به کمال مطلوب الهی
امام موسی کاظم (ع): لازم ترین علم آن است که تو را به پاک سازی دل و تهذیب باطن رهبری کند و تباهی و فساد دل را بر تو آشکار سازد.
3-خودشناسی
سومین ثمره بیدار شدن از خواب غفلت خودشناسی است. اگر انسان خودش را چنان که شایسته است شناخت دیگر خودش را ارزان نمی فروشد
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: بهای شما چیزی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت نفروشید.
هر کس کودک گریان خود را راضی کند تا آرام شودخداوند از بهشت آنقدر به او می دهد تا راضی شود.
حضرت فاطمه(س): تلاوت کننده سوره حدید،واقعه ، الرحمن در آسمان و زمین اهل بهشت خوانده می شود.امام صادق(ع): بهشتی ها چهار نشانه دارند؛ روی گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دست دهنده .علی (ع): ارزش کسی که تنها جهت شکمش کوشش می کند مساوی آن چیزی است که از شکم او خارج می شود.
علی(ع): کسی که نفس خود را گرامی بدارد شهوات و خواسته های نفسانی پیش او حقیر و بی ارزش خواهد بود.
اگر انسانی ارزش خود را شناخت یعنی تعلیم و تربیت پیدا کرده است. کسی که خود را بشناسد و به معرفت برسد همه دنیا در نظر او بی ارزش است. خود را ارزان نمی فروشد. این ویژگی انسانی است که بنده خداست.
مثلا در بهائیت خدا ندارند و انسان را در حد خدا می پندارند و انسان را نشناختند و نمی دانند انسان خلیفه خداست و آنها انسانی را معرفی می کنند که جای خدا نشسته و فکرمی کند، انسان حیوان موفق است. ولی ما خود را بنده خدا می پنداریم.
امام علی علیه السلام می فرمایند: هرکس خود را نشناسد وعزت نفس نداشته باشد، سراسر شرّ است و شرّش همه جا را می گیرد و کسی از شرّش ایمن نیست.ما عمر، وقت و سرمایه های ارزشمند محدودی داریم و ما مسافر هستیم و باید از خواب غفلت بیدار شویم.ما فراغت از زندگی نداریم و زنگ تفریح نداریم و هر لحظه زندگی ما آزمون است.
عمر سرمایه بزرگی است که نباید راحت آن را از دست بدهیم. و سعی کنیم سرمایه های خود را با سرگرمی های بیهوده مثل دروغ و غیبت و گناه پر نکنیم و مراقب سرمایه های خود باشیم و با معرفت الهی از خواب بیدار شویم.
بعضی افراد این گونه می اندیشند که لذت های دنیا منحصر به ثروتمندان است ولی باید گفت که بیشترین لذت های معنوی و حقیقی از آن فقرا است و چه بسا ثروتمندانی که لذت مادی فراوانی دارند ولی چون ثروت خود را در جای حرام مصرف می کنند؛ سرانجامشان عذاب و آتش است. در قیامت از 4 چیز ما سوال می شود:
1. عمرت را کجا صرف کردی؟
2. جوانی ات را کجا پیر کردی؟
3. مالت را از کجا به دست آوردی و کجا خرج کردی؟
4. برای اهل بیت چه کردی؟
امام علی علیه السلام می فرمایند: علم به درس خواندن و افزایش یادگیری نیست.
امام صادق علیه السلام نیز در این باره می فرمایند:
علم نوری است که خداوند در قلب هرکس که بخواهد می تاباند.
در حقیقت در سبک زندگی اسلامی چیزی به اسم اوقات فراغتو فارغ التحصیلی نداریم این اصطلاحات از فرهنگ غربی وارد فرهنگ ما شده است.
مراتب کمال:
1. اسلام( که خود مراتبی دارد)
2. ایمان که تا ده مرتبه در روایات شمرده شده.
3. تقوا
4. یقین
یقین یک مرتبه بالاتر از تقواست تقوا در این جا بیشتر از جنس باور است اما تقوای مورد بحث از جنس قلبی است.
تقوا از لوازم راه است با هدف تربیت انسان، و وسیله و ابزاری است برای اخلاق. تقوا هم راه است و هم مرکب و هم زاد است و تقوا در حقیقت توشه وهدف متوسط است و هم یک اصل که باید در تمام راه زندگی رعایت شود. تقوا ملکه ای است که انسان را از گناه حفظ می کند. قرآن راه را در مقابل انسان روشن می کند. کسی که تقوا داشته باشد هرگز به بن بست نمی رسد. و چه روزی های معنوی وسیعی که به واسطه تقوا به انسان می رسد.روزی معنای وسیعی دارد مثل عدم گناه،علم و عبادت و....
تقوا به عمل خاصیت می بخشد و باعث قبولی اعمال می شود بدون تقوا عمل زیاد هم کم و بی اررزش استبا تقوا عمل کم، زیاد است و بدون تقوا عمل زیاد هم خیلی کم است چون هرچه خداوند قبول کند، کم نیست عمل با تقوا را خدا قبول می کند زیرا خود خداوند فرمودند: فقط و فقط عمل را از متقین قبول می کند چرا که این عمل آفت ندارد و سالم است.
اگر فقط دو رکعت نماز ما قبول شود ما صد در صد بهشتی هستیم. این عمل کم نیست چرا که با تقواست واین عمل را خدا قبول می کند و اجر آن را بهشت می دهد. عمل با تقوا مورد قبول است ولی اگر تقوا نباشد عمل پذیرفته نیست حتی ذره ای عمل عبادی بدون تقوا ارزش ندارد. ای بندگان خدا تقوا داشته باشید چرا که بهترین توشه در مسیر الهی تقواست و بدون تقوا رسیدن به قرب الهی غیر ممکن است. کسی که عبادت کند و اصلا گناه انجام ندهد تقوا دارد.
مفضل بن عمر گوید خدمت امام بودم و بحث اعمال شد نماز شب، روزه، قرآن و دیگر عبادات من گفتم اعمال من کم و ضعیف است امام فرمود آرام باش و از خدا طلب بخشش کن عمل کمی که داشته باشی اما همرا ه تقوا باشد بهتر از عمل زیاد بدون تقواست. مفضل گوید پرسیدم چطور ممکن است امام توضیح دادند انسانی را در نظر بگیر که به مردم اطعام می کند و با دیگران خوش رفتار است و کارهای نیک زیاد انجام می دهد و همین شخص هنگامی که شرایط گناه برایش فراهم می شود به انجام گناه آلوده می شود این فرد عمل زیاد دارد ولی تقوا ندارد ولی شخص دیگری هست عمل نیک کمی انجام داده ولی اگر شرایط گناه برایش فراهم شود به گناه آلوده نمی شود و این فرد با تقواست.
اموری که گناه صغیره را تبدیل به کبیره می کند:
1- انجام گناه صغیره عالمانه و از روی آگاهی
2- اصرار برانجام گناه صغیره
3- آشکارا انجام دادن گناه
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
خدا وند هیچ بنده ای را از ذلت و خواری گناه به بزرگی وعزتِ تقوا منتقل نکرد، مگراین که ؛
1. او را بی نیاز کرد بدون اینکه مال و سرمایه ای به او داده باشد.
2. او را آبرومند کرد بدون اینکه عشیره و خانواده ای داشته باشد.
3. آرامش و صفای درون به او داد بدون اینکه بخواهد انیسی داشته باشد.
همه کارها در دست خداست ، خداست که به انسان توفیق طاعت و تقوا می دهد گناه خواری و خفت است و شخصیت انسان را لگد مال می کند حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: کسی که نفس عزیز و شریفی دارد، آن را با پلیدی گناه، خوار نمی سازد.
خواست خدا حکیمانه است (( من یشاء))حکمت خداست خواست خدا منطق و عدالت دارد مشیت خدا با عدالت او منافات نداردآنچه دلخواه انسان است با حکمت و عدالت خدا منافات دارد زیرا دلخواه ما منطق ندارد بلکه بی منطق است از روی حکمت نیست ولی خواست خدا حکیمانه است؛ من یشا منطبق بر حکمت است.
کسی که خداوند می خواهد او را عزیز کند پس حتما لایق عزیز شدن است واگراین گونه نباشد با عدالت خدا منافات دارد؛ چون کسی که زحمت نکشیده و لیاقت عزیز شدن ندارد را خداوند بی دلیل عزیز نمی گرداند چرا که او هر که را بخواهد عزیز می کند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می گرداند، گناه ذلت و تقوا عزت است.
تقوا سه اثر دارد:
1. انسان را غنی و بی نیاز می کند، بدون داشتن مال و ثروت روح انسان را بی نیاز می کند.
2. انسان را عزیز می کند بدون این که بخواهد قومی یا فامیلی داشته باشد.
3. انسان را انیس می دهد بدون این که بخواهد مونسی داشته باشد.
امام می فرمایند:
اگر قر آن با من باشد و در شرق و غرب عالم یک نفر نباشد من نمی ترسم چون انس با قرآن من را بی نیاز خواهد کرد.
علی(ع) : همه زهد در این دو کلمه خلاصه شده است اگر چیزی به دست آوردید سرمست و مغرور نشوید و اگر از دستتان رفت اندوهگین و یا ناراحت نشوید.
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
انسان شناسی = خود شناسی
شناخت انسان مراتبی دارد؛ شناخت بعد جسمانی یا مادی انسان و بعد روحانی، که البته بعد مادی انسان ما را به انسان شناسی می رهنمون می کند مانند آشنایی با آناتومی و فیزیولوژی؛ این که انسان در بدن خود چند عضله و استخوان دارد ما را با بدن انسان آشنا می کند و سبب انسان شناسی می شود و هرکس خود را بشناسد، خدا را می شناسد.
از همه بالاتر شناخت ظرفیت ها و پیچیدگی های وجودانسان است. روح انسان عالِم بزرگی است و هر چه انسان با نفس و روح خودش بیشتر آشنا شود مراتب کمال وشناخت خدا را بهترمی شناسد .امام علی(ع): می فرماید: تو خیال می کنی موجود کوچکی هستی ولی عالم بزرگی در وجود تو نهان است.
مراحل خداشناسی به وسیله خود شناسی
1- خودشناسی (شناخت آناتومی)
2- شناخت نفس و روح
3- شناخت مسیر خودش و سایر موجودات
در مرحله سه فصل خودش با غیر موجودات را شناخته فطرت عقل و شاخه های فطرت دل و شاخه های آن در این مرحله بررسی می شود خواهیم یافت که حتی فرشته ها هم توانمندی انسان در این مرحله را نخواهند داشت. مثلا محبت ورزیدن خاص انسان است در این حوزه محبت به اندازه همه عالم بزرگ است.
خداوند می فرماید: عالم را بر اساس محبت خلق کردم و همه دین محبت است.
بهترین راه خدا شناسی:
1. حصولی مطالعه در زمینه فیزیولوژی، روانشناسی، زیست شناسی وطب و... انسان
2. مطالعه انفسی، سیروسلوک، تهذیب نفس و نماز شب و...
نماز شب این قدرت را می دهد که انسان خودش را بشناسد.
آیا خداوند دائم در حال خلقت است:
کل نظام هستی لحظه به لحظه در حال خلق شدن است .چون هویت انسان ها چیزی جز ارتباط با خدا نیست و اگراین ارتباط یک لحظه قطع شود دیگر چیزی ازجهان باقی نمی ماند. کل نظام هستی به اراده ی خداوند خلق شده واگر یک لحظه خداوند اراده کند کل نظام هستی ازهم می پاشد.
عالم زر، عالم فطرت است. آیات 172 و 173 سوره اعراف در ارتباط با عالم زر است.
عالم زر مقدم بر همه ی عالم است که در آن عالم همه ی مخلوقات، خداوند متعال را با چشم دل دیدند و وقتی خداوند خودش را به بنده ها نشان داد؛ ((الست بربکم قالوا بلی ))تو پروردگار ما هستی و ما ربوبیت تو را قبول داریم ولی وقتی انسان ها در این دنیا آمدند فراموش کردند چه پیمانی با خداوند بسته اند.
همه چیز با نظر لطف خداست حتی صبر کردن هم از خداوند است، که در هنگام بلا روزی ما می شود وقتی مصیبتی می آید اگر خدا کمک نکند، آن مصیبت مارا از پا در می آورد. اگر انسان این صبر را هم از خدا بداند هیچ گاه مغرور نمی شودحتی این توفیق را که ما می توانیم دعا کنیم و خداوند را شکر بگوییم همه از خداوند است.امام سجاد در مناجات خمس عشر می فرمایند من چگونه شکر تو را به جا بیاورم وقتی می گویم الحمد الله
نیروه های درونی انسان
الف) قوه غضبیه
در انسان قوا و نیروهای متفاوتی وجود دارد که فلسفه وجودی این قوا تداوم بخشیدن به حیات و تداوم وجود انسان است؛مثلا اگر قوه ی غضبیه در انسان نبود انسان از خودش دفاع نمی کردو زنده نمی ماند، اگر قوه ی درونی غضبیه در انسان نبود انسانی که سرخود را زیر آب کرده هرگز سرش را از آب بیرون نمی آورد کار اخلاق این است که این قوا را در حالت اعتدال نگه دارد.
نتیجه ی افراط درقوه ی غضبیه بی باکی ودرنده خویی است.
نتیجه تفریطدر قوه غضبیهجرم و بزدلی است که این خود،بد اخلاقی است.
کار اخلاق حفظ کردن این قوه در خط تعادل است وخط تعادل اخلاق در این قوه شجاعت است.
ب )قوه ی شهویه:
این قوه عهده دار جلب منافع برای انسان است که به آن نفس بهیمی گفته می شود و مبدأ امور شهوانی است و اشتیاق لذت بردن از خوردنی و آشامیدنی ها و امور جنسی را دارد.
اگر این قوه افراطی شود؛ شکم بارگی و شکم پرستی را به دنبال دارد که این خود،بد اخلاقی است و منجر به فاصله گرفتن از انسانیت می شود و اگر این قوه تفریطی شود؛ انقراض نسل بشر خواهد شد. میل جنسی انسان اگر از افراط بگذرد: فرد خوی حیوانی پیدا می کندوحتی از حیوان پست تر می شود؛ مثلا هم جنس بازی که یک انحراف جنسی است فقط و فقط در انسان است.
اگر میل جنسی از تفریط بگذرد: خمودگی را به دنبال دارد و انسان به تکثر نسل ادامه نخواهد دادو نسل انسان ادامه نخواهد یافت.خط تعادل این قوه عفت است.
در نظام فکری غرب و نظام اخلاقی غرب که از بینش فروید نشأت گرفته است؛ رها کردن هرچه بیشتر این میل وحتی تحریک کردن و تشویق کردن هر چه بیشتر میل جنسی انسان را بیان می کنند.
میل جنسی انسان مثل میل به غذا یک میل طبیعی است ولی به شرط اینکه انسان این میل را کنترل کند زیرا میل به غذا از حالت طبیعی خیلی خارج نمی شودو نهایتا این است که فرد سه برابر دیگران می خورد ولی بالاخره سیر می شودولی میل جنسی اگر از حالت طبیعی خارج شود به افراط می رسد و یک نوع بیماری است؛
کاراخلاق این است که این میل را با ازدواج در حد تعادل نگه می دارد و بی اخلاقی ها و بد اخلاقی ها را از بین می برد.
ج) قوه عقلیه: همان قوه تفکر و ادراک است که به آن نفس ملکی و فرشته ای نیز گویند فایده این قوه این است که انسان را به کارهای نیک فرمان داده و از کارهای بد دوری می کند
2-همانگونه که پزشکی برای درمان بیماری های جسمانی است برای درمان بیماری های روحی انسان علم اخلاق وجود دارد در حقیقت علم اخلاق؛ علم درمان بیماری های روحی انسان است.
3- علم اخلاق مراحل سیر و سلوک و چگونگی حرکت به قرب الی الله را نشان می دهد و علم حرکت در مسیر کمال نهایی انسان است.
4-علم اخلاق در واقع، علم تقویت فضایل موجود در انسان و تضعیف رذائل در انسان است.
اما این دید گاهها هیچ کدام کامل نیست زیرا .....
مثلا در دیدگاه چهارم فضایل و رذائل امر ثابتی نیست و مرتب نسبت به زمان تغییر می کند مثلا اخلاق در دنیای مجازی
یا مثلا کسی که نماز نمی خواند با دیدگاه اول مربوط به هیچ قوایی نیست ولی بد اخلاقی محسوب می شود آیا نباید آنرا بررسی کرد.پس باید به دنبال یک دیدگاه کلی باشیم
حدیث قدسی: بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مثل خودم قرار دهم تا همانطور که من می گویم باش پس می شود تو هم بگویی باش پس بشود. یعنی انسان با عبادت خالصانه خدایی شود و خواسته ای جز خدا نداشته باشد و تنها دستور خدا را اجرا کند در نتیجه چنین عبادتی به او ولایت تکوینی و اذن تصرف در طبیعت خواهد داد.
رسالت اصلی اخلاق آن است که انسان به جایی برسد که اشرف مخلوقات شود در آن حالت طی الارض برای ایشان امری عادی خواهد شد. به پیامبر (ص) خبر دادند که یاران حضرت عیسی بسم الله می گفتند و روی آب راه می رفتند پیامبر فرمودند اگر یقین و خلو صشان بیشتر بود بسم الله می گفتند و می توانستند پرواز کنند.
پیامبر (ص) می فرمایند: قسم به آنکه جانم در دست اوست هیچ دانشجویی به خانه دانشمندی (معلمی) رفت و آمد نمی کند جز آنکه خداوند با هر گامی عبادت یکسال به حساب او می نویسد و نیز شهری در بهشت برای او بنا می کند و هنگامی که روی زمین زمین برای او آمرزش می طلبد و وی صبح و شام آمرزیده می شود.
1-عالم و علم یعنی چه؟
2- آیا اینجا شرطی هم وجود دارد یا خیر؟
3- چرا در اینگونه روایات علم با عبادت مقایسه می شود نه با کاسب یا مجاهد یا شهید
امام باقر(ع) می فرمایند: عالمی که مردم از علمش بهره برند از 70000 عابد بهتر است.
عبادت و عابد نور است و علم و عالم هم نور ولی یکی شمع و دیگری خورشیدبا این تفاوت که عابد فقط خودش را نجات می دهد و به دیگران کاری ندارد ولی عالم در آن دنیا تمام کسانی که از وی چیزی آموخته اندرا می تواند شفاعت کند.
امام موسی کاظم از پیامبر روایت می کند که روزی وارد مسجد شدند و جماعتی دور مردی را گرفته بودند حضرت فرمودند این مرد کیست؟ گفتند علامه حضرت فرمودند علامه کیست؟ گفتند عالم ترین مردم است به انساب عرب و اشعار آنها وبه وقایع زمان جاهلیت کاملا آشناست حضرت فرمودند این علمی است که دانستن و ندانستن آن یکسان است علم بر سه نوع است و به غیر آن فضیلت است.
1- علم خداشناسی که علم اصول عقاید و فقه اکبر است .
2- علم اخلاق اشاره به حد وسط نه افراط و نه تفریط که فقه اصغر نامیده می شود
3- علم احکام (سنت پایدار) شرع که احکام شرع و قوانین الهی است.
در حال حاضر تلاش همه علوم برای کشف رابطه بین پدیده ها است؟ مثلا علت باریدن باران چیست؟اما اگر از علت فاعلی فراتر رفته و به سراغ علت غایی و حکمت خدا رفت می شود علم عقاید و احکام محکمه یا مثلا هدف از یاد گرفتن فیزیک بی نیاز کردن مسلمانان از کفار قرار دهد این می شود فریضه عادله یا کسی به دلیل آنکه مرجع واجب کفایی قرار داده که دکتر زن در جامعه داشته باشیم پس این علم، سنت پایدار می شود بنابراین همین علوم لائیک را می توان به هر سه شاخهای که پیامبر فرمودند تبدیل کرد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: رضا قلیچی
مدیران انجمن: دکتر حسین شیخی ساری