خوش آمديد,
مهمان
|
|
نام و نام خانوادگی: بهزاد مومنی
استاد: سرکار خانم شفاعتی معنی و پیام شعر نی نامه 1 بشنو از ني چون حكايت مي كند از جدايي ها شكايت مي كند - « ني» استعاره از مولانا يا نماد هر انسان آگاه و دور مانده از اصل خويش - بين حكايت و شكايت جناص ناقص اختلافي است - مقصود از جدايي : جدايي روح جزئي ( انسان ) از روح كل (خدا) است. معنی: وقتي كه اين ني به صدا در مي آيد و از درد دوري و فراق خود شكوه مي كند به آن گوش فرادار پيام : ناله ي آدمي به خاطر دوري از حق است 2 كز نيستان تا مرا ببريده اند از نفيرم مرد و زن ناليده اند - « نيستان» استعاره از عالم معنا - « مرد وزن» مجازاً كل هستي و همه ي موجودات معنی: از زماني كه مرا از نيستان(عالم معنا) جداكره اند از سوز و ناله هاي عاشقانه ي من تمامي هستي با من هم نوا شده اند. پيام : اندوه تمام هستي به دليل جدايي از عالم معناست. 3 سينه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق - « سينه » مجازاً شنونده اي درمند و درد آشنا - بين « شرحه » و « شرح » جناس ناقص افزايشي است - واج آرايي (( ش)) / واژه ي « شرحه » تكرار است - « درد اشتياق » : مفهومي پارادُكسي دارد ( متناقص نما) معنی: براي بيان درد اشتياق ، شنونده اي مي خواهم كه دوري از حق را ادراك كرده و دلش از درد و داغ فراق سوخته باشد. پيام : به لياقت درك عشق اشاره دارد: دارد . با بيت 14 پيوند معنايي دارد. 4 هركسي كاو دور ماند از اصل خويش بازجويد روزگار وصل خويش - بين واژه ي اصل و وصل جناس ناقص اختلافي برقرار است - آرايه ي تلميح در بيت مشهود است : « انالله و انا اليه راجعون» و « كل شي ءً يرجعُ الي اصله » . معنی: هر كس از جايگاه و وطن اصلي خويش دور بماند پيوسته در آرزوي وصال است و جايگاه اصلي خود را جستجو مي كند. پيام : همه ي موجودات به جايگاه اصلي خود بر مي گردند. 5 من به هر جمعيتي نالان شدم جفت بد حالان و خوش حالان شدم - بين نالان و حالان جناس ناقص اختلافي برقرار است و نيز بد حالان و خوش حالان با هم تضاد دارند. ـ مقصود از بد حالان كساني هستند كه سير و سلوك آنها به سوي حق و واردات قلبی آنها از طرف حق كم است اما خوش حالان سير و سلوك و واردات قلبي آنان بسيار است. معنی: من ناله ی عشق را برای تمام انسان ها سر داده ام و با سالکان کندرو و رهروان تندرویِ شادمان از سیر و سلوک همراه گشتم. پيام: به فراگيري ناله ي ني اشاره دارد. 6 هركسي از ظن خود شد يار من از درون من نجست اسرار من - بين « ظن» و « من» جناس ناقص اختلافي است. - واژه ي من تكرار شده است. - واج آرايي « ن» محسوس است. معنی: هرکسی در حد فهم و ادراک خود با من همراه و یار شد اما حقیقت حال مرا درنیافت. 7 سِرّ من از ناله ي من دور نيست ليك چشم و گوش را آن نور نيست - بين دور و نور جناس اختلافي است ضمن اين كه قافيه نيز هستند. - « چشم و گوش» مجازاً كل حواس ظاهري است. - « نور» نماد معرفت ايزدي و استعاره از بصيرت و دانايي است. - « من» آرايه ي تكرار دارد. معنی: اسرار من در ناله هاي من نهفته است اما با چشم و گوش و حواس ظاهري نمي توان به حقيقت اين ناله و اسرار درون پي برد. پيام : راز درون ناديدني است. 8 تن ز جان و جان زتن مستور نيست ليك كس را ديد جان دستور نيست - بين مستور و دستور جناس ناقص اختلافي است ضمن اين كه قافيه نيز محسوب مي شوند. - « تن زجان و جان ز تن » آرايه ي قلب و عكس دارند. - واژه ي« ديد» در معناي مصدري« ديدن» آمده كه به آن مصدر مرخم مي گوييم / و حرف « را » به معناي « براي» و حرف اضافه است . - مقصود از جان اسرار درون آدمي است . - « تن و جان» مفهومي متضاد دارند و نيز واژه ي « جان» تكرار نيز هست. معنی: گرچه جان، تن را ادراک می کند و تن از جان آگاهی دارد و هیچیک از دیگری پوشیده نیست، اما توانایی دیدن جان، به هیچ چشمی داده نشده است. پيام:« روح» از اموري ناديدني است. (بيت 7و8 با هم پيوند معنايي دارند و بيت 8 تاكيدي بر بيت 7 است). 9 آتش است اين بانگ نای و نيست باد هر كه اين آتش ندارد ، نيست باد - بانگ ناي به آتش تشبه شده است . - « نيست باد» در مصراع اول و دوم جناس تام دارد ، « نيست» در مصراع اول فعل و در مصراع دوم صفت است به معناي « نابود باد» در مصراع اول اسم و در مصراع دوم فعل دعايي است . در نتيجه « نيست باد» در حكم قافيه است نه رديف كه قافيه ي اصلي واژه ي « باد » است يعني بيت « ذو قافيتين» است . - آتش استعاره از عشق يا بانگ عاشقانه ي ني است. - واژه ي آتش تكرار است. معنی: آوازی که از این نی(مولانا) برمی خیزد، آتش عشق است و دم ظاهری نیست. هر کس در وجودش آتش عشق راه نیافته است، نابود گردد. ( درحقیقت، نی عشق را پروردگار می نوازد. پيام : عشق موجب ارزش و تعالي آدمي است. 10 آتش عشق است كاندر ني فتاد جوشش عشق است كاندر مي فتاد - آتش عشق اضافه ي ( تشبيه بليغ ) ، عشق به آتش مانند شده است. - ني و مي : جناس ناقص اختلافي و قافيه نيز هستند. همچنين مقصود از« ني» و « مي» كل عالم هستي است پس مجاز نيز محسوب مي شود. - واج آرايي« ش» در بيت محسوس است و واژه ي عشق نيز تكرار . - «جوشش عشق» اضافه ي استعاري است. - بيت آرايه ي ترصيع ( موازنه ) دارد. معنی: سوز و گداز آتش عشق است كه ناله ي ني را اثر گذار كرده و هر جوشش و شوري كه در باده ايجاد مي شود نيز از اثر عشق است . پيام : اثر گذاري عشق / عشق در همه چيز جاري و ساري است. 11 ني ، حريف هر كه از ياري بريد پرده هايش پرده هاي ما دريد - بريدن كنايه از جدا شدن و دور ماندن است. - بين دو واژه ي« پرده » و « پرده » جناس تام است پرده ي اول، حجاب يا پوششي است كه راز ما را پنهان مي كند اما پرده ي دوم صدا و نغمه ي ني است. - « پرده هاي ما دريد» كنايه از فاش كردن راز است. معنی: ني همدم كساني است كه از معشوق خود جدا مانده اند. آواز نی، راز عاشقان را آشکار می سازد و برای کسی که جویای معرفت است پرده ها و حجاب ها را از مقابل چشم برمی دارد تا معشوق حقیقی را ببیند. پيام : عشق افشاگر است. 12 همچو ني زهري و ترياقي كه ديد ؟ همچو ني دمساز و مشتاقي كه ديد؟ - همچو ني در دو مصراع تشبيه است - زهر و ترياق تضاد و نيز مصراع اول پارادوكس محسوب مي شود چون دو مفهوم متضاد به يك چيز اطلاق شده است. - بيت موازنه دارد - واژه ي « دمساز» را مي توان ايهام گرفت « الف» همدم ، يار موافق « ب » دمساز به صورت مقلوب؛ ساز دم - هر دو مصراع استفهام انكاري دارد، حرف « كه » ضمير پرسشي است. معنی: نی هم زهر است و هم پادزهر. در عین درآفرینی، درمان بخش نیز هست. نی، هم همدم نی زن است و هم مشتاق وصال. ( به ظرفیت وجودی افراد بستگی دارد) پيام : ني در عين درد آفريني درمان بخش است . 13 ني ، حديث راه پر خون مي كند قصه هاي عشق مجنون مي كند - راه پرخون كنايه از سير و سلوك دشوار راه عشق است. - مصراع دوم داستان ليلي و مجنون را فرياد مي آورد تلميح دارد. معنی: ني داستان پرخطر و دشوار سير و سلوك عشق را بيان مي كند و عشق عاشقان حقيقي مانند مجنون را بازگو مي نمايد. پيام : ني تجلي عشق واقعي است. 14 محرم اين هوش جز بي هوش نيست مر زبان را مشتري جز گوش نيست - مصراع اول پارادوكس دارد- محرم هوش بودن بي هوش . - بيت آرايه ي اسلوب معادله / واج آراي صامت « ش» دارد. - زبان و گوش مراعات النظير است - بين هوش و گوش جناس ناقص اختلافي است و نيز قافيه هستند - مصراع دوم تمثيل است - حرف « مر» معني خاصي ندارد، غالبا ً با حرف « را » مي آيد از مختصات سبكي است. معنی: حقيقت عشق را هر كسي درك نمي كند ، تنها عاشق ( بي هوش ) محرم است ، همان طور كه گوش براي درك سخنانِ« زبان» ، ابزاري مناسب است. پيام : به لياقت درك عشق اشاره دارد. 15 در غم ما روزها بيگاه شد روزها با سوزها همراه شد - « روزها» مجازاً طول عمر - بين روزها و سوزها جناس ناقص اختلافي برقرار است. - واج آرايي « ر» / و / ر / محسوس است. معنی: همه ي عمر ما با سوز و گداز عاشقانه به پايان رسيد و روزگارمان باغم و اندوه به پايان رسيد. پيام : عمر عاشق با اندوه عشق توام است. 16 روزها گر رفت، گو رو ، باك نيست تو بمان ، اي آن كه چون تو پاك نيست - مصراع اول تشخيص دارد ( گفتگو با روز ) - روزها مجازاً طول عمر - بين پاك و باك جناس ناقص اختلافي است . قافيه نيز محسوب مي شوند. - بيت 6 جمله دارد. توجه شود ( كه ) در مصرع دوم حرف ربط نيست. به معني (كسي) مي باشد. معنی: اگر روزهای عاشق اینگونه سپری شوند اهمیتی ندارد، ای عشق! تو پایدار و جاودان بمان، زیرا غیر از تو برای ما هدفی پاک وجود ندارد. پيام : تنها عشق ارزش جاودانگي دارد. 17 هركه جز ماهي ، زآبش سير شد هر كه بي روزي است ، روزش دير شد - ماهي استعاره از عاشق واقعی / عارف واصل - آب استعاره از عشق / معرفت - بيت آرايه ي تمثيل دارد - ماهي و آب مراعات النظير است - روزش دير شد كنايه از خسته و ملول شدن - بين سير و دير جناس ناقص اختلافي برقرار است و نيز قافيه هستند معنی: تنها ماهي درياي حق ( عاشق ) است كه از غوطه خوردن در آب عشق و معرفت سير نمي شود. هر كس از عشق بي بهره باشد ، ملول وخسته مي شود. پيام : لياقت و قاليت درك عشق 18 در نيابد حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد ، والسّلام - پخته كنايه از عارف واصل - خام كنايه از انسان بي بهره از عشق - بين پخته و خام تضاد برقرار است. معنی: کس که عاشق نباشد حال عارف واصل را درک نمی کند پس بهتر است سخن را کوتاه کنم و به پایان برسانم. پيام : لياقت و قابليت درك عشق |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|