پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهانی شدن فرهنگ و واکنش های فرهنگی

جهانی شدن فرهنگ و واکنش های فرهنگی 10 سال 1 هفته ago #70831

«جهانی شدن» از جمله مسائل مهمی است که در پرتو پیشرفت روز افزون تکنولوژی و ارتباطات، کشورهای در حال توسعه را به چالش جدی کشانده است. جهانی شدن زنجیره ای از دگرگونی هاست که عرصه های گوناگون فرهنگ، سیاست واقتصاد کشورهای جهان را در بر گرفته و گمان می رود، در نهایت به ایجاد یک نظام واحد جهانی بینجامد. انفعال و استحاله فرهنگ های دیگر در اصطکاک با فرهنگ غربی، با توجه به توانایی های برتر تبلیغاتی این فرهنگ اهمیت این فرایند را دو چندان کرده است . شناخت «جهانی شدن» برای کشورهایی که بر حفظ ارزش های فرهنگی خود اصرار دارند، برای شناخت تهدیدها و بحران هایی که این پدیده برای آنها به دنبال خواهد داشت، بسیار مهم است.
با توجه به گستره «جهانی شدن» که ابعاد گوناگون حیات بشری را در بر می گیرد، تدوین این نوشتار تنها در بُعد فرهنگی این فرایند سامان یافته است .
تعریف جهانی شدن Globalization
هیچ اتفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق این واژه وجود ندارد . برخی به تبیین این مفهوم در چارچوب کلی تحولات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی پرداخته اند، در حالی که جمعی دیگر کوشیدهاند جهانی شدن را به عنوان مفهومی صرفا اقتصادی تعریف کنند. به عبارت دیگر می توان تعاریف ارائه شده را به دو دسته کلی تقسیم نمود که در یک دسته، جهانی شدن به معنای عام آن تعریف شده و دسته ای دیگر تنها به جهانی شدن در یک بُعد اشاره دارند. از نظر گیدنز Giddens)) جهانی شدن تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان است که مکان های دور از هم را چنان به هم مرتبط می سازد که رخدادهای هر محل، زاده حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع میپیوندد1. در حالی که ساتکلیف Satklif)) و گلین Glin)) علاوه بر گسترش سرمایه داری، جهانی شدن را با «به هم پیوستگی بیشتر اقتصادها» مشخص می کنند.
اگر چه تعاریف متعددی از این فرایند شده، اما میتوان تعریف مربوط به کمیته بین المللی در سال 1995 را که دربرگیرنده تمامی تعاریف است به عنوان تعریف جامع ذکر نمود: «جهانی شدن عبارت است از درهم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و اقدام های دولتی)3
در کنار واژه «جهانی شدن» ، واژه های نسبتا مترادف دیگری نیز وجود دارند که روشن ساختنِ نسبت و تفاوت آن ها با واژه «جهانی شدن » بی فایده نخواهد بود. واژه «جهانیکردن » یا «جهانیسازی» ، گرچه به فرایندهای وابستگی و همگونی جهانی معطوف است، اما بر این دلالت دارد که قصد، برنامه و آگاهی معینی پشت این فرایندها نهفته است. به بیان دیگر، «جهانیسازی» در برگیرنده این معنا و مفهوم است که نیروهایی توانمند در قالب دولت ملت و یا شرکت چندملیتی، در راستای علایق و منافع خود به کار همگون و یکدست سازی جهان پرداخته اند و به همین دلیل باید سخن از جهانی سازی گفت نه از جهانی شدن. ولی واژه جهانی شدن متضمن این معناست که بسیاری از نیروهای جهانی ساز و همگونی آفرین، غیر شخصی و فراتر از کنترل و قصد هر فرد یا گروهی از افراد هستند.4
فرهنگ نیز بنا بر تعریف، جوهره، خصیصه و سرشت جمعی توارث گونهای است که در حیات اجتماعی یک جامعه سیالیت داشته و در هنجارهای مذهبی و اخلاقی، روش و منش اجتماعی، تفکرات علمی و فلسفی و سرانجام نمادها و نمودهای هنری تجلی پیدا می کند. به موجب این تعریف عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عبارتند از: مذهب، اخلاقیات، فلسفه، هنر در تمامی اشکال آن چون معماری، موسیقی، نقاشی ، مجسمه سازی ، ادبیات و ...5 ؛ و در یک جمله میتوان فرهنگ را انعکاس دهنده ارزشها، سنتها و هنجارهای پایدار یک جامعه تلقی کرد.6
بنابراین جهانی شدن فرهنگ به معنای ، جهانی شدن ارزش ها، سنت ها و هنجارهای پایدار یک یا چند فرهنگ است.
پیشینه و زمینه های پیدایش
گرچه برخی صاحب نظران خواستهاند برای جهانی شدن پیشینهای بلند در نظر گیرند و آبشخور آن را اندیشههای یونان باستان، آموزه های ارباب کلیسا در قرون وسطا و افکار متفکران قرن نوزدهم و بیستم اروپا بدانند، اما حقیقت این است که این پدیده، تاریخی چنین طولانی ندارد و پیشینه آن را در سطح بین المللی، باید از اوائل نیمه دوم قرن بیستم سراغ گرفت.
کاربرد اصطلاح « جهانی شدن » به دو کتابی برمیگردد که در سال 1970 منتشر شد. کتاب نخست، جنگ و صلح در دهکده جهانی، تالیف «مارشال مک لوهان» و کتاب دوم، نوشته «برژینسکی» مسوءول سابق شورای امنیت ملی آمریکا بود. مباحث کتاب اول، حول پیشرفت وسایل ارتباطی و نقش آن در تبدیل جهان به «دهکده واحد جهانی» متمرکز بود؛ در حالی که کتاب دوم، در مورد نقش آمریکا در رهبری جهان وارایة نمونة جامع مدرنیسم صحبت میکرد7.
پیشتر توافقهای سیاسی و اقتصادی که پس از دو جنگ جهانی میان کشورهای جهان انجام گرفته، و به نوعی زمینهساز همزیستی و همکاری بین المللی شده است، طلایه دار پدیدهای بودهاند که «جهانی شدن» نامیده میشود. تاسیس سازمان ملل متحد در سال 1945، توافقهای سیاسی و اقتصادی مهم پس از آن، تاسیس صندوق بین المللی پول، انجام موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت یا «گات» Gatt)) و نخستین دور مذاکرات آن با شرکت 23 کشور در سال 1947، پایان جنگ سرد در 1989، اتحاد پولی یازده کشور اروپایی در 1998، تشکیل سازمان تجارت جهانی WTO)) همگی از پیش زمینه های بروز فرایند جهانی شدن هستند .
رشد شگفت آور تکنولوژی در اموری مانند حمل و نقل، مخابرات و از همه مهم تر انقلاب انفورماتیک در دهه 80 که جایگاه رفیعی به صنعت رایانه بخشید و در پی آن گسترش شبکة اینترنت، ابزار عملی را جهت پیشبرد این پدیده فراهم ساخت.8
اهمیت و لزوم شناخت این پدیده
به نظر جهانیگرایان، نظامهای ارتباطی جهانی جدید در حال تغییر شکل دادن روابط میان موقعیت های محلی ِ فیزیکی و شرایط اجتماعی هستند، و جغرافیای موقعیتیِ زندگی سیاسی و اجتماعی را تغییر می دهند، این امور ممکن است در خدمت گسستن یا برکندن هویتها از زمانها ، مکانها و سنتهای خاص درآیند.9 امروزه داشتن یک دستگاه رایانه شخصی و اتصال به اینترنت، برای برقراری هر گونه ارتباط با محیط جهانی کافی است. و این امر باعث کاهش تصدی دولتها در نظارت بر ساماندهی اطلاعات که گسترده ترین نقش را در ایجاد و هدایت افکار عمومی دارد خواهد شد.
این تحولات و امکانات ارتباطی، زمینهساز شکلگیری و افزایش روابط و نهادهایی هستند که اجزا و عناصر اصلی جامعهای فراملی را در راستای اهداف مجریان این پروژه تشکیل می دهند. گسترش جریان های جهانی و شکلگیری جامعة فراملی، بحران هویت را نیز به دنبال خواهد داشت . با فرسودهتر و نفوذپذیرتر شدن مرزهای ملی، حد و مرزهای هویتی در هم میریزد و سلطة بلا منازع هویت و فرهنگ ملی مخدوش می شود، و در این عرصة جدید نهادهای ملی یا مذهبی چندان محلی از اعراب نداشته و تلاش برای بازسازی هویت ملی را ه به جایی نمی برد.10
نتیجه فرایند جهانی شدن ، شکل گرفتن جامعه ای فراملی است که اگر در تمام ابعاد آن تحقق یاید، نقش سیاسی و فرهنگی دولتها در آن کاهش یافته و قوانین و ارزشهایی فراملی بر ساختار اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی آن حکمفرما خواهد بود .
در مورد اهمیت بُعد فرهنگی جهانی شدن میتوان به ارتباطات فرهنگی اشاره نمود. به عقیده جهانی گرایان، امروزه سطح، شدت، سرعت و حجم ارتباطات فرهنگی جهانی بیسابقه است. به عنوان نمونه، ارزش صادرات و واردات فرهنگی بارها طی دهههای گذشته افزایش یافته11، داد و ستد محصولات تلویزیون، رادیو و فیلم گسترش زیادی داشته، نظامهای ملی پخش برنامه، تحت سلطة رقابت شدید بین المللی و کاهش میزان مخاطبان هستند، و همچنان که الگوهای ارتباطی به طور روزافزونی از مرزهای ملی فراتر می رود، ارقام اتصال به اینترنت و کاربران آن به طور تصاعدی در حال رشد است.12 به گونهای که تعداد کاربران اینترنتی از 2/6 میلیون نفر در سال 1990 به 500 میلیون در سال 2002 رسیده است13.
انتشار پرشتاب، گرچه نابرابر رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و فن آوریهای دیجیتالی، ارتباط همزمان میان بخشهای وسیعی از جهان را ممکن ساخته است. در نتیجه بسیاری از کنترلهای ملی اطلاعات بیاثر شدهاند. در همة نقاط، مردم به طرز بیسابقه ای در معرض ارزشهای دیگر فرهنگها قرار گرفتهاند. یک مثال این امر عبارت است از تعداد افرادی که سریال را تماشا میکنند: برآورد شده که بیش از دو میلیارد نفر هر قسمت از این سریال را نگاه کردهاند
نکته جالب درباره جهانی شدن فرهنگی معاصر، سوای گسترة آن، این است که محرک این پدیده ها شرکتها هستند نه کشورها. به باور جهانیگرایان، شرکتها به عنوان تولیدکنندگان و توزیعکنندگان اصلی جهانی شدن فرهنگی، جایگزین دولتها و حکومتهای دینی شدهاند. نهادهای خصوصی بینالمللی پدیدهای جدید نیستند، ولی تاثیر شدید آن ها جدید است. بنگاههای خبری و موسسات انتشاراتی در اعصار قبلی نسبت به کالاهای مصرفی و محصولات فرهنگی شرکتهای جهانی معاصر، تاثیر بسیار محدودتری بر فرهنگ های محلی و ملی داشتند
واکنشهای فرهنگی در برابر جهانی شدن
نوع واکنش فرهنگی در مقابل جهانی شدن، بستگی زیادی به غنای فرهنگ بومی و میزان اثر گذاری آن در هویتبخشی به افراد، و سایر شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد و در طیف گسترده ای از انفعال مطلق تا ستیزه جویی در مقابل جهانی شدن فرهنگ را در بر میگیرد. با اینوجود میتوان واکنشهای فرهنگی به این فرایند را در قالب سه دستة کلی طبقهبندی کرد: خاصگرایی فرهنگی، آمیزش و تحول فرهنگی و همگونی فرهنگی.
خاصگرایی فرهنگی: برخی نظریهپردازان مدعی هستند که واکنش فرهنگی در برابر فرآیند جهانی شدن، در بیشتر موارد با مقاومت و حتی مقابلة پرتنش همراه است که معمولا در قالب توسل به عناصر هویتبخشی زبانی، دینی، قومی و نژادی نمود مییابد. به بیان دیگر فرآیند جهانی شدن در عین حال که جنبههایی از زندگی در دنیای مدرن را یکدست میکند، تفاوتهای فرهنگی و هویتی را نیز تقویت و احیا می کند. از این رو منتقدین تجدد، جهانی شدن را آغاز عصری جدید میدانند که با فرهنگیشدن زندگی و برجستهتر شدن هویتهای گوناگون اجتماعی ویژگی مییابد. مدافعان تجدد هم در قالب مفاهیمی مانند: ضدیت با دموکراسی ، احیای قبیلهگری و بنیادگرایی به این واقعیت اعتراف میکنند.
آمیزش و تحول فرهنگی: این نوع واکنش که معمولا تحت عناوینی مانند روش پیوندی Hybridization)) تحولی Translation)) و غیردفاعی Offensive) ) توصیف میشوند، بر این نکته دلالت دارند که نمیتوان گفت در عصر جهانی شدن، فرهنگها یا باید به خلوص و ریشه خود توسل جویند یا ادغام شوند، به عبارت دیگر دنیای پیچیده و متنوع فرهنگی صرفا عرصه تسلیم یا ستیز نیست، بلکه آن ها میتوانند با متحول شدن و آمیزش با فرهنگ و هویتهای دیگر به حیات خود ادامه دهند. در این رهیافت بر داد و ستدهای بین فرهنگی و آمیزش فرهنگی برای ایجاد اشکال فرهنگی ترکیبی تاکید می شود. چنین روش و واکنشی بیشتر توصیفگر هویتها و انسانهایی است که از مرزهای طبیعی و معین و زادگاه خود فراتر میروند، ولی تعلق خود را به میهن خود حفظ می کنند بدون آن که دچار توهم بازگشت به گذشته شوند. آنان مجبورند با فرهنگهای جدید محل زندگی خود کنار بیایند بدون این که هویتهای اصلی خود را کاملا از دست بدهند . در واقع آنان به فرهنگهای پیوندی تعلق دارند و باید بیاموزند که دست کم با دو فرهنگ زندگی کنند. هویت سیاهپوستان در آمریکا و ملیگرایی کبک در کانادا را میتوان نمونههای برجسته چنین واکنش و رهیافتی به شمار آورد
در روایت خاصتری از این دیدگاه میتوان به تعامل فرهنگ ها اشاره نمود که در استفاده از مزایای سایر فرهنگ ها و جذب ارزشهای مثبت آنها، امور ناسازگار با فرهنگ خود را طرد نموده و با غنی کردن فرهنگ بومی مانع نفوذ عناصر محوری فرهنگ های دیگر شود ، به بیان دیگر در این واکنش، ارزشها، باورها و سایر امور زیر بنایی از فرهنگ بومی اخذ و ابزار و دادههای فرهنگهای دیگر در چارچوب ارزشهای بنیادین فرهنگ بومی مورد پذیرش واقع میشوند.
همگونی فرهنگی: برخی نظریهپردازان عقیده دارند که فرایند جهانی شدن نوعی همگونی فرهنگی را به همراه می آورد و این همگونی فرهنگی در مسلط و جهانگیر شدن تجدد یا فرهنگ و تمدن غربی نمود می یابد . مثلا نظریهپردازانی مانند «گیدنز» و «رابرتسن» جهانی شدن را گسترش تجدد از جامعه (غربی) به جهان و گسترش ویژگیهای محوری تجدد در مقیاس جهانی میدانند.18 بنابراین همگونی فرهنگی عبارت از نوعی انفعال و استحاله است. در چنین واکنشی معمولا فرهنگها در برابر جهانی شدن منفعل میشوند و حتی ضمن پذیرش فرهنگی که جهانی شدن اقتصادی حامل آن است (فرهنگ غربی) ، ویژگیهای خود را از دست میدهند. به بیان دیگر برخی نظریهپردازان برآنند که جهانی شدن زیر سلطه نظام جهانی سرمایهداری و شرکتهای قدرتمند چند ملیتی قرار دارد و در حقیقت جهانی شدن اقتصاد، نوعی جهانی شدن فرهنگی را نیز به دنبال می آورد. این برداشت از جهانی شدن، همان نظریه امپریالیسم فرهنگی است که فرآیند جهانی شدن را در خدمت گسترش نوعی فرهنگ مصرفی می داند.
از این دیدگاه جهانی شدن عبارت است از اراده معطوف به همگون سازی فرهنگی جهان. بنابراین بهتر است از جهانی کردن یا به عبارت درستتر، غربی کردن جهان سخن گفت. جهانی شدن نه یک فرایند تابع نیروهای ساختاری و غیر ارادی، بلکه نوعی تحمیل فرهنگ غرب بر جهان غیر غرب است که توسط عوامل و اراده های اقتصادی سیاسی نیرومند انجام می شود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: زهره حسین زادگان

جهانی شدن فرهنگ و واکنش های فرهنگی 9 سال 10 ماه ago #83332

موضوعاتی چون همگونی فرهنگی خاصگرایی فرهنگی و نسبیت فرهنگی مفاهیمی هستند که در روند جهانی شدن به چالش کشیده می شوند...
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: زهره حسین زادگان