جمعه, 10 فروردين 1403

 



موضوع: ارتباطات

ارتباطات 10 سال 3 ماه ago #43420

نام دانشجو : مینا دانش بهرامی





مقدمه :

ارتباطات جمعی به عنوان یک نهاد اجتماعی ، با دیگر نهادهای موجود در جامعه روابط مبادلاتی متقابل دارد . بدون شک ، این نهاد اجتماعی در روند تغییرات اجتماعی و رشد اقتصادی ، عامل مهمی تلقی می شود . ارتباطات به معنای عام ، نشانگر ساختارهای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی در یک جامعه مشخص است . در چارچوبهای چنین ساختارهایی است که تعامل اجتماعی میان افراد و در نهایت ، مشارکت رخ می دهد . در واقع می توان گفت : فرایند توسعه ، رابطه پایداری با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههای مختلف اجتماعی دارد . این امر صورت نمی گیرد ، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطی – اطلاعاتی که می تواند تا حد زیادی در رفع اختلافات ، تضادهای موجود در ارزشها و رفتارهای مردم و فراهم آوردن محیط مساعد برای توسعه ملی ، مؤثر باشد . این پدیده ، در جوامع در حال توسعه یا کم رشد ، به دلیل بومی نبودن و نهادی نشدن وسایل ارتباطی مدرن و برخورد آن با وسایل ارتباط سنتی ، به عنوان نیروی اجتماعی فعال ، مسائل و مشکلات کم و بیش مشابهی را پدید آورده است . شناخت ابعاد این پدیده برای پژوهشگران ارتباطات در دهه های اخیر ، مرزهای نوینی را گشوده است . از این رو می کوشیم ، یافته های آنها در اینجا مورد بررسی قرار دهیم. (دادگران ، 1374، ص 131)








سیر تحول نظریه های ارتباطات وتوسعه
برخی از دیدگاهها به نقش ارتباطات در توسعه كاملاً خوش بینانه بود و عمدتاً از معجزه ارتباط سخن می گفتند و دچار نوعی شیفتگی نسبت به ارتباطات و رسانه ها بودند. بتدریج و با گذشت زمان تحقیقات و در عین حال اثرات منفی كاربرد و استفاده رسانه ها در گسترش هنجارهای جامعه مصرف گرای غربی، تضعیف ارزش های بومی و تشدید بی هویتی و از خودبیگانگی و در نتیجه اختلال در روند توسعه درون زا را نیز نشان دادند و به همین ترتیب نقش رسانه ها در توسعه كاملاً مورد تردید واقع شد. با ظهور جامعه اطلاعاتی نیز دوباره مباحث ارتباطات و توسعه به اوج خود رسیده است و در مورد آن نیز برخی صاحب نظران با دیدی خوش بینانه می نگرند و برخی نیز با دیدی انتقادی آثار و نتایج حاصل از جهانی شدن فرهنگ ها و كالایی شدن اطلاعات و دانش ها و نقش رسانه ها و ارتباطات در انتشار و ترویج این اطلاعات را مورد بررسی قرار می دهند.
در این مقاله ابتدا، سیر تحول مفهومی توسعه، سپس رویكردهای مختلف به توسعه و نقش ارتباطات در آن و در نهایت جامعه اطلاعاتی و نقش رسانه ها و ارتباطات در این عصر و كمك به توسعه فراگیر و مردم مدار و توسعه گرا مورد توجه قرار می گیرد.












سیر تحول مفهوم توسعه
اصطلاح توسعه به صورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. معنای لغوی توسعه، خروج از لغات (envelope) است. در قالب نظریه نوسازی لغات همان جامعه سنتی و ارزش های مربوط به آن است. جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند .
مایكل تودار معتقد است كه توسعه را باید جریان چند بعدی دانست كه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی طرز تلقی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، كاهش نابرابری و ریشه كن كردن فقر مطلق است.
در برخی از تعاریف به ابعاد رفاهی و فقرزدایی توسعه توجه شده است. به طوری كه «گونار میردال» معتقد است كه توسعه یعنی دور شدن از «توسعه نیافتگی» و رهایی از چنگال فقر و در مواردی هم توسعه به عنوان نوعی حركت تاریخی و گذار از یك مرحله تاریخی به مرحله ای دیگر تعریف شده است، یعنی همان مرگ تدریجی نظام كهن و تولد و رشد تدریجی نظام تازه از زندگی .
روستو اقتصاددان امریكایی، تولید ناخالص ملی را به عنوان معیاری برای سنجش رشد و توسعه كشورها مطرح كرد و ادعا كرد كه اگر ملل جهان سوم خواسته های خود را برای كالاهای مصرف افزایش دهند و به طور كلی برای كسب درآمد بیشتر برانگیخته شوند، به توسعه دست خواهند یافت و در این میان وسایل ارتباط جمعی می توانند با تبلیغات در بالا بردن تقاضای مصرف موثر باشند.
اما اكنون مفهوم توسعه در نظر بیشتر محققان همه جنبه های زندگی بشری را در برمی گیرد.
مجید تهرانیان معتقد است كه تعریف توسعه باید از نیازهای انسانی آغاز شود كه صرف نظر از پوشاك، خوراك و مسكن به مسایل زندگی معنوی انسان نیز می پردازد. جریان توسعه مستلزم افزایش تولید است ولی این شرط لازم و كافی نیست. در نهایت امر شكل استفاده از این ظرفیت تولیدی است كه سطح و محتوای پیشرفت معنوی هر كشور را تعیین می كند و این شكل تابعی از نظام ارزشی هر جامعه است .










تمدن و توسعه
تمدن چیزی نسبی است كه حد و مرزی ندارد، پیشرفتی است تدریجی از سطح ابتدایی به درجات بالا. تمدن فرآیندی را توصیف می كند كه در آن روابط بشری در جهت بهتر گشتن به تدریج تغییر می كند و شكل و شمایل معینی را به خود می گیرد. تمدن به معنی ملتی است، متشكل در برابر حالتی از انزوای بدوی و بی قانونی .
تمدن بسان یك اقیانوس است كه نهادهای گوناگون، ادبیات، تجارت، صنعت، جنگ، قانون و حكومت .... رودهایی هستند كه در آن می ریزند و آنررا تغذیه می كنند. تمدن همانند یك انبار است كه همه چیز وارد آن می شود (لوازم روزانه، سرمایه، نیروی انسانی و ...)
فوكوستاوا یوكیچی از اندیشمندان بلندآوازه ژاپن در قرن ۱۹ میلادی، در تعریف تمدن می گوید: تمدن هم به دسترسی به رفاه مادی و اعتلای روح بشری اشاره دارد و هم به فراوانی نیازمندیهای روزانه بشری و احترام گذاشتن به پالایش بشری .
بنابراین، همانطور كه می بینیم بین مفهوم تمدن و توسعه پیوستگی و ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
از اوایل دهه ۱۹۷۰ به تدریج معلوم شد که وسایل ارتباط جمعی علیرغم سرعت چشمگیرشان در رساندن پیام ارتباطی به مخاطبان، عملاً نتوانستند در دهه های پس از جنگ جهانی دوم نقش متناسب با تحولات فرهنگی اجتماعی کشورهای در حال توسعه ایفا کنند. بر اساس پژوهش های انجام شده از اوایل دهه ۱۹۷۰ به این سو که با دیدگاهی انتقادی به کندوکاو پیرامون نقش و جایگاه رسانه ها در جهان سوم پرداخته اند، رادیو، تلویزیون و ماهواره ها می توانند ارزش های جامعه متجدد را به تدریج جایگزین ارزشهای کهن کنند. اما بر اساس شواهد مندرج در متون مربوطه، توسعه یافتگی یک جامعه فرآیندی درون زاست که در چارچوب ارزشهای نهفته در فرهنگ بومی و شیوه های ارتباطی سنتی هر منطقه یا منطقه ای خاص تحقق یافتنی خواهد بود .
در نظریات جدید، رویکردهای نوینی نسبت به ارتباطات و توسعه طرح شده که به جای نگاهی تک بعدی همه جانبه بوده و همه جوانب این دو فرآیند را در نظر می گیرد. در برداشت های جدید، توسعه محدود به رشد نبوده و مسایل انسانی، فرهنگی و اجتماعی نیز مهم تلقی می شوند. طبق این برداشت ها توجه صرف به مسایل مربوط به رشد اعم از افزایش استفاده از تکنولوژی و تلاش برای افزایش تولید ناخالص ملی به دلیل تک بعدی بودن و عدم توجه به سایر مسایل به ویژه مسایل فرهنگ و اجتماعی، به ناپایداری و عدم توازن در توسعه خواهد انجامید.
در حالی که توسعه همه جانبه و پایدار مستلزم برنامه هایی است که همه جوانب زندگی انسان اعم از رشد فنی و اقتصادی، عدالت در توزیع ثروت و قدرت میان اقشار مختلف جامعه، افزایش آگاهی و شعور اجتماعی، تقویت عقل معاش در مجموع افزایش مشارکت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را در بر می گیرد. در پرتو چنین برداشتی از توسعه، انتقال تکنولوژی به جوامع توسعه نیافته، به تنهایی، نه فقط تغییر مثبتی ایجاد نمی کند بلکه منجر به اختلالاتی در وضعیت موجود نیز می شود. بنابراین توسعه اقتصادی و فنی قبل از هر چیز نیازمند توسعه انسانی است. بر این اساس می توان گفت که توسعه مبتنی بر اصل انسان، ابزارهای خاص خود را نیازمند است و هرگز نمی توان آن دسته از شیوه های ارتباطی را که در الگوی توسعه فن گرا برای ترویج نوآوری های فنی به کار می رود، مورد استفاده قرار داد
برداشت های جدید از ارتباطات، نقش مخاطب را درفراگرد ارتباط نه تنها کمتر از ارتباط گر نمی بیند بلکه در برخی موارد مهم تر نیز می دانند. در این رویکردها ارتباط به معنای انتشار پیام در فضا نیست بلکه به آن گونه از فرآیندهای تعاملی و متقابل گفته می شود که در بردارندهٔ تفاهم، توافق، اشتراک در معنای و پیوند اندیشه ها و باورهاست. این رویکرد را به اصطلاح «ارتباط مشارکتی» می نامیم. در ارتباط مشارکتی تک صدایی و تک گویی وجود ندارد. این نوع ارتباط یک فراگرد چرخشی است که مبتنی بر یک «گفتگو به منظور تفاهم» است. جریان ارتباط در اینجا برای رسیدن به هدف مشترک شکل می گیرد، هدفی که دو طرف ارتباط دربارهٔ آن اتفاق نظر دارند و با گفت و گو در مورد آن به توافق رسیده اند.
در این بخش به نظریات خوش بینانه و بدبینانه نسبت به نقش ارتباطات در توسعه پرداخته می شود.
دیدگاههای خوشبین دربارهٔ نقش ارتباطات در توسعه، همان دیدگاههای لبیرالی هستند. از ویژگی های این نظریه ها، جستجوی موانع توسعه در درون نظام اجتماعی کشورهاست و در تغییرات توسعه بخش بیش از هر چیزی بر تحولات فردی تأکید می ورزند. در زمینه ارتباطات این نظریه ها عمدتاً نسبت به اشکال و شیوه های سنتی ارتباطات بی توجه بوده و وسایل ارتباط جمعی را در کانون ملاحظات خود قرار می دهند. عمل گراترین نظریه پردازان ارتباطات توسعه در مجموعه نظریه های لیبرالی عبارتند از: دانیل لرنر، ویلبرشرام، دبلیووالت روستو، اورت هیگن، دیوید سی مک کلند و اورت راجرز که آثار این عده طی دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از ایده های حاکم به شمار می رفت.

















نقش وسایل اجتماعی در توسعه ، در چشم اندازی «میدانی»
نظریه های ارتباط جمعی :دانیل لرنر
از جمله پژوهشهایی که درباره نقش وسایل ارتباط جمعی در توسعه صورت گرفته است ، می توان از پژوهش مربوط به دانیل لرنر آمریکایی ، تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی : نوسازی خاورمیانه» نام برد . او در سالهای 1951 – 1950 از سوی مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه کلمبیا مسئولیت انجام پژوهشی را در کشورهای خاورمیانه بر عهده گرفت . او در این پژوهش 1600 نفر از میان کشورهای (ایران ، مصر ، ترکیه ، سوریه ، لبنان و اردن) را به عنوان جامعه نمونه انتخاب کرد و براساس آن ، پرسشهایی پیرامون چگونگی استفاده از وسایل ارتباط جمعی ، بویژه رادیو ، سینما و مطبوعات تنظیم کرد . هدف اصلی از این پژوهش آن بود که نشان دهد ، استفاده از وسایل ارتباط جمعی تا چه اندازه می تواند نگرش و عقیده مردم را نسبت به توسعه سیاسی و اقتصادی و ملی این کشورها تغییر دهد . نتایج به دست آمده نشانگر آن بود که در جریان تحول خاورمیانه ، مراحل زیر وجود دارد :
1 – شهرنشینی ، باسوادی ، آموزش و رسانه های جمعی ، انسانهای سنتی جهان سوم را در معرض جنبه های مختلف زندگی نوین ، براساس الگوی جدید رفاهی و ابزارهای نوین برای خشنودی انسانهای نو قرار می دهد .
2 – این تجربیات ، در نگرشها و هنجارهای انسانهای سنتی ، تغییراتی پدید می آورد و موجب بالا رفتن سطح آرزوها و انتظارات آنها می شود.
3 – توانایی و ظرفیت یک جامعه در حال گذرا که برای برآوردن آرزوها و انتظارات و توقعات مردم ، سرخوردگی و ناکامی بی ثباتی و نارضایتی در جامعه پدید می آید.
از نظر لرنر ، براساس الگوی نوگرای ، حرکت از مرحله سنتی به مرحله گذرا و سپس به مرحله جامعه نوین ، همواره با تغییر نظامهای سنتی به نظامهای نوین و نه بالعکس همراه بوده است . او بر آن است که تفاوت این دو نظام در اینجاست که ارتباطات بین فردی سنتی به تقویت نگرشها و آداب سنتی می انجامد ؛ حال آنکه ارتباط جمعی ، مهارتها ، نگرشها و رفتارهای تازه را می آموزد . بنابراین ، رسانه های جمعی ، تقویت کنندگان تحرکند و این امر به این معناست که رسانه های جمعی ، در برابر مخاطبان فزاینده خود ، هم از ظرفیت برقراری ارتباط با «نوع تغییر» و هم از ظرفیت برقراری با «امکان تغییر» برخوردارند. لرنر بر این باور است که میان شاخص رسانه های نوگرایی و سیر نهادی اجتماعی ، نوعی کنش متقابل وجود دارد .
نظر لرنر دایر بر اینکه دسترسی رسانه های جمعی ، پیش شرط مشارکت در جامعه نوین بوده و رسانه های جمعی ، مستقیماً بر نگرشها و رفتارهای فردی تأثیر می گذارند ، نه تنها از سوی منتقدان الگوی سنتی ، بلکه حتی از سوی بررسی کنندگان الگوهای ارتباطی و توسعه لیبرالی سرمایه داری نیز به چالش فرا خوانده است . برای نمونه ، در حالی که «لوسیان پای» (LUCIAN PAE) معتقد بود که همه جنبه های ارتباطات و ترجیحاً خود رسانه های جمعی عوامل اصلی مشارکت سیاسی اند، «اتیل دوسولاپول» (ETHIEL DESOLA POOL) به این موضوع که رسانه ها به همان اندازه در تغییر نگرشها و مهارتها مؤثرند ، بدبین بود.
دانیل لرنر (۱۹۵۸) كه ایده‌های بنیادین مربوط به رسانه‌های جمعی و نگرش مبتنی‌بر نوسازی را به تصویر می‌كشد، ‌رسانه‌های جمعی را كارگزاران مهم نوسازی قلمداد می‌كند كه از این توان بالقوه برخوردارند كه نسیم دگرگونی و نوسازی را در جوامع سنتی و منزوی به حركت درآورند و ساختارهای زندگی، ارزش‌ها و رفتارهای جوامع سنتی را با آنچه در جوامع مدرن غربی بود، عوض كنند.
















دویچ من در پژوهشی که در یک روستای توسعه نیافته (آند) انجام داده ، تأثیر متغیرهایی مانند سن ، بُعد خانواده و سطح آموزش را بررسی کرده است . او در نهایت ، نشان داده است که همبستگی خاصی بین متغیرهای پیشین و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی وجود دارد. او ملاحظه کرده است که رابطه ای نزدیک نیز بین میزان استفاده از این وسایل و متغیرهای پسین ، نظیر زمان لازم برای پذیرش بعضی نوآوریها وجود دارد. از جانبی نیز به نظر او اشتباه خواهد بود ، اگر بیسوادی را مانعی بزرگ در برابر اشاعه اطلاعات از طریق مطبوعات تلقی کنیم ؛ زیرا در روستاهایی که بیشتر جمعیت آن را بی سوادان تشکیل می دهند ، چند فرد باسواد روزنامه ها را می خوانند و سپس آنچه را که خوانده اند ، برای دیگران نقل می کنند و همین روند در کانون خانواده صورت می گیرد. پس خانوار (مجموعه افرادی که در یک واحد مسکونی زندگی می کنند) ، به عنوان واحدی اساسی بیش از فرد در بررسیهای مربوط به چگونگی استفاده از وسایل ارتباط جمعی حائز اهمیت است . راجرز نیز این نظریات را تأیید کرده و به سهم خود ، آنها را بر متغیرهای پیشین که پیش بینی میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی را ممکن می سازد ، پرورش و مختلط بودن شهرها را نیز می افزاید . گذشته از این نشان می دهد که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی نیز به نوبه خود می تواند پیش بینی میزان همدردی ، شناخت سیاسی ، آرمانهای تحصیلی و خلاقیت را ممکن سازد .
گرین برگ در 32 کشور که موضوع مطالعه او بودند ، در بین دو مسئله سواد و درآمد سرانه 72 درصد و بین درآمد سرانه و توزیع رونامه یومیه 66 درصد ارتباط پیدا کرد. هاربین گزارش کرد که بین میزان ثبت نام اطفال و جوانان در مدارس متوسطه و دانشگاهها و درآمد سرانه ملی ، ارتباطی معادل 880 درصد وجود دارد.
پرسش مهمی که جلب نظر او را کرد این بود که کدام یک از این دو عامل ، نقش محرک اصلی و ابتدایی را بر عهده دارد. به عبارت دیگر، آیا رشد ملی موجب توسعه ارتباطات و پیشرفت و مسائل ارتباطی می شود و یا برعکس ، هر قدر وسائل ارتباطی بهتر و کاملتری در اختیار مردم یک مملکت باشد (و در نتیجه ، طبقات مختلف اجتماع) بتوانند اطلاعات لازم و مورد قبول را آسانتر دریافت کنند) ، رشد اقتصادی و اجتماعی به نحو مؤثرتری حاصل می شود.
رائو برای اینکه بتواند اطلاعاتی در زمینه این مسئله مهم به دست آورد دو روستا را در هندوستان مورد مطالعه علمی قرار داد. زمانی که او تحقیق علمی را آغاز کرد یکی از این دو روستا (که به نام روستای الف از آن یاد خواهیم کرد) ، به تازگی صاحب چند واحد صنعتی کوچک شده بود که به افراد بسیاری فرصت می داد به جای ترک روستا در زادگاه خویش باقی بمانند و بتوانند درآمد کافی برای اداره زندگی خویش بدست آورند در مقابل این روستا ، دهکده دیگر (که به نام روستا یا دهکده ب از آن یاد می کنیم) ، کلیه مشخصات قدیمی خود را حفظ کرده بود و اثرات تغییر و تحول ، به هیچ وجه در زندگی مردم آن به چشم نمی خورد . در این روستا ، سیستم بازرگانی براساس نظام متداول معاوضه اجناس بود ؛ رعایت قوانین و مقررات مربوط به طبقات اجتماعی از هر نفر تقویت می شد و چنانچه افراد می خواستند کار کنند ، می بایست در مزارع اربابان ، در ازای دستمزد بسیار اندکی ، شخصیت و ارزش انسانی خویش را فراموش کنند.
رائو به این نتیجه مهم رسید که یکی از اختلافات قابل توجه دو دهکده ، در وجود جاده ای است که روستای الف را به شهر کوچکی در همسایگی آن مربوط می سازد . از همین راه بود که چیزهای نوظهور و قابل توجهی مانند مردمان غریبه ، اما جالب با افکار نو ، مجلات و روزنامه ها با عکسها و اخبار هیجان انگیز و فیلمها با داستانها و افکار شیرین پا به روستا می گذاردند. و از همین راه بود که مردم روستا می توانستند ، خود را به آسانی به شهر برسانند و با زندگی مردم شهری و ویژگیهای رفتاری آنها آشنا شوند وجود این جاده یا راه باعث شده بود که به قول رائو ، وقتی پس از چندی ، یک واحد صنعتی کوچک برای اولین بار در این روستا پیاده شد ، مردم از هر نظر برای پذیرش آن آمادگی داشته باشند.

رائو می گوید : وقتی اطلاعات و افکار نو از خارج به روستاها و دهات دورافتاده و جدا از اجتماعات صنعتی می رسد ، تغییر و تحول نیز به دنبال آن خواهد آمد.
ویلبر شرام که براساس پژوهشهای بی شمارش در مورد نقش وسایل ارتباط جمعی در جهان سوم ، می گوید : «ترغیب مردم در کشورهای در حال توسعه به تصمیم گیری پیرامون توسعه ، زمینه دادن به آنها برای مشارکت مؤثر ، تسریع و هماهنگ کردن تحولات مورد نظر و . . . این به طور کلی ، یک روند انعطاف ناپذیر و نامعین نیست . اگر جریان ارتباطات اجازده دهد ، مردم نیز می توانند کارهای بسیاری انجام دهند . تعیین اهداف و تصمیم گیری درباره زمان و چگونگی تغییرات و اینکه جامعه خود را به چیزی می خواهند تبدیل کنند» . شرام همچنین درباره نقش وسایل ارتباط جمعی در توسعه ملی ، دیدگاه خوشبینانه ای دارد . او می گوید : «رسانه های جمعی درباره میزان و انواع اطلاعاتی که در کشورهای در حال توسعه در دسترس مردم قرار دارد ، می توانند مشارکت کنند . آنها می توانند افقها را گسترش دهند ؛ به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردی و ملی را بالا ببرند . آنها می توانند همه اینها را خودشان مستقیماً انجام دهند.»
آنچه در مطالعه ویلبر شرام در کشورهای جهان سوم حائز اهمیت خاص است ، این است که «توسعه اقتصادی ، جز در صورت تحقق توسعه اجتماعی میسر نیست و توسعه اجتماعی ، مستلزم بسط آموزش و اطلاعات است. بنابراین ، باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی، تأثیری قطعی بر توسعه فرهنگی و از خلال آن ، توسعه اقتصادی خواهند داشت . برای گسترش زراعت و صنعت ، باید سرمایه گذاریهای اجتماعی را رونق بخشید و این امر متضمن بسیج منابع انسانی است که در آن میان ، آموزش عامل اساسی است»
لئوناردو دوب یکی از استادان دانشگاه یل آمریکا ، در تحقیقاتی که در افریقا انجام داده ، به نتایج ارزشمندی دست یافته است . دوب در گزارش خود چنین می نویسد : «مردم آفریقا در جوامعی که با ویژگیهای گوناگون ساکن اند ، در طول زمان و از طرق مختلف ، شکل خاص ارتباطی مورد نیاز خویش را به وجود آورده اند و این شکلی است که در یک زمان معین ، از هر نظر نیازمندیهایشان را برآورده می ساخته است و . . . با همان سرعتی که مردم آفریقا کارها و ارزشهای بیشتری را از مردم مغرب زمین به عاریت می گیرند ، به نحو عجیبی بر وسایل نشر و توسعه ، بویژه وسایل ارتباط جمعی و فرهنگی که جذب کرده اند ، متکی می شوند . آفریقای جدید ، آمیزه ای از سیستم ارتباطی تازه و سنتی را در اختیار دارد و علت این امر را باید در این نکته جستجو کرد که هر دو سیستم ، از سویی نمایانگر تغییراتی است که انجام می پذیرد و از سوی دیگر ، خود به نحو قابل ملاحظه ای ، تحت تأثیر این تغییرات قرار می گیرد.
مشاهدات دوب در افریقا نظریات «لرنر» و «رائو» را تأیید می کند و توجه به نتایج تحقیق این دانشمندان نیز مؤید این نکته مهم است که اطلاعات در دوران تغییر و تحول فرهنگ ، نقش بسیار مهم و برجسته ای را بر عهده دارد و بین رشد و توسعه سیستم ارتباطی و رشد اجتماعی و اقتصادی ، رابطه تأثیر و تأثر بسیار نیرومندی را می توان احساس کرد .
پائولو فریره اندیشمند برزیلی ، از جمله اندیشمندانی است که در سالهای اخیر با نگرشی انتقادی به الگوهای حاکم غربی در زمینه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی و نیز نقش ارتباطات در «نوسازی» کشورهای جهان پرداخت است .» او ارتباطات و نظامهای آموزشی کنونی را به عنوان شبکه های سلطه گری و تسلیم طلبی خلقها در جهان سوم معرفی می کند . به عقیده او ، انتقال معلومات از یک منبع معرفتی قدرتمند به دریافت کنندگان انفعالی ، به هیچوجه در رشد شخصیت آنها تأثیر مثبت نمی گذارد و به ایجاد خودآگاهی مستقل و انتقادگر و تواناسازی افراد برای مشارکت در حل مسائل اجتماعی کمک نمی کند. به همین علت ، به پیشنهاد او ، نظام کنونی آموزش که او آن را «آموزش مخزنی» می نامد و بر معلومات انباشته شده معلمان استوار است ، باید به نظام جدیدی برای «آموزش ستمدیدگان» تبدیل شود پائولو فریره برای این نظام جدید ، اصول زیر را برشمرده است .
- اعتقاد به توانایی افراد برای فراگیری ، دگرگونی و رهایی خویش از شرایط سرکوب کننده جهل ، فقر و استثمار .
- تماس مستقیم فراگیرندگان با واقعیتهای خاص زندگی و مسائل مربوط به آن تجزیه و تحلیل فشارها و محدودیتهای تحمیل شده به آنان از سوی ساختار اجتماعی و «ایدئولوژی» رسمی .
- طرد تفاوتهای موجود بین «آموزش دهنده» و «آموزش گیرنده» و در نظر گرفتن هر دو به عنوان «فراگیرنده» .
- مشارکت در کوششهای رهایی دهنده» . (دادگران ، 1374، ص 134 الی 137)




نقش ارتباطات در جهانی شدن

نقش فعالیت های ارتباطی با سیاست و اقتصاد ریشه در بلندای تاریخ جهان دارد. تولید کتاب و چاپ نقش مهمی در ارتباطات داشته و دارد . تولید مکرر کتاب های ادیان الهی پیوسته مطرح بوده است . حتی قبل از پیدایی کشور و ملت ، نقش متون ادبی در تمدن های باستانی نظیر یونان و روم حلقه واسط ارتباطات و سیاست اقتصاد بوده است . کشف صنعت چاپ که به قول دیوید رایزمن «باروت روح آدمی» است آموزش را به تدریج از انحصار اشراف بیرون آورد و آن را پدیده ای همگانی و مردمی ساخت. انباشت دانسته های فعالیت های آموزشی ، فرهنگی ، سیاسی و تجاری را از طریق مطبوعات تقاضا برای کتاب را پر رونق کرد. ورود به عصر ارتباطات الکترونیک در اواخر قرن نوزدهم تواناییهای انسان را برای غلبه بر موانع فیزیکی جهان از جهات مختلف آشکار کرده است . امروزه شیوه های پیچیده الکترونیکی به جاهایی رسیده اند که گذشتگان آنها را باور ندارند. انسانی که به کهکشان ها پرواز می کند ، گزارش رادیویی را در مورد آنچه را که تجربه می کند ، ارسال می دارد . بر روی صخره هایی از سطح ماه عکس های تلویزیونی از نزدیک برای ما ارسال می دارد. مدار سنکرون را می شکند و ماهواره را در ارتفاع نزدیک به زمین قرار می دهد و با دیجیتالی کردن ، فیبر نوری ، چندرسانه ها ، ویدیوی تعاملی ، سفر دلپذیر و پرواز بلند را در کهکشان ها وعده می دهد . در قلب این تحولات فن آوری پیامدهای زیر به چشم می خورد.
1 – ارتباطات موجب فعالیت های اقتصادی مهمی چه در عرصه تولید و فروش سخت افزار و چه در قالب استخدام تکنسین ها ، هنرمندان، مدیران ، کارمندان و فروشندگان و توزیع کنندگان می شود .
2 – تداوم در بهبودی ارتباطات میان فردی از نظر عملیات داد و ستد داخلی برای روابط میان مشتری و فروشنده ایجاد می کند.
3 – رسانه ها امروزه کانالهایی برای تبلیغات محسوب می شوند تا بدانجا که محل تولید ، محل مصرف محصول را تعیین نمی کند.
4 – رسانه ها کانالهایی در جهت گسترش فعالیت های بازاریابی جهانی مطرح می شوند.
5 – از راه ترویج ارتباطات میان دولت ها و مردم ، رسانه ها قادر به ایجاد ثبات سیاسی هستند که در آن داد و ستد رونق بیش از پیش پیدا می کنند.
6 – از ماهواره ها برای مکالمات تلفنی از راه دور ، پیش بینی وضع هوا و ارسال امواج رادیو و تلویزیونی (نظیر مسابقات بین المللی و خبرهای جنجالی) استفاده می شود. افزون بر این بیمارستان ها ، دانشگاه ها ، مزارع ، مشاغل بزرگ و کوچک و دولت به ماهواره ها به صورت دم افزون و بنابر نیاز خود وابسته می شوند و با اتصال به خطوط رایانه و تلفن ، اقتصاد و تجارب جهانی را تغییر می دهند. (دادگران ، 1374، ص 192)



الگوی حاکم
بر اساس الگوی حاکم قرار بود آنچه غرب از راه رشد سرمایه داری طی چند قرن بدست آورده است، جهان سومی ها ظرف چند دهه با کمک رسانه های جمعی به دست آورند. لرنر معتقد بود که رادیو به عنوان نمونه ای از وسایل ارتباط جمعی در خاورمیانه به قرن ها انزوا و در عین حال رکود این کشورها پایان داده و چشم انداز روشنی از آینده به آنها نشان داده است.
لرنر در تأیید نظریه خویش اعلام کرد روستاییانی که در کنار رادیو جمع می شدند و می توانستند آگاهی های زیادی در مورد تکنیک های نوین کشاورزی، شیوه های کاهش خطر بیماری ها و حتی موضوعات سیاسی را بدست آورند نظریه نوسازی معتقد است که ورود به جامعه نوین مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران درآوردن منابع توسعه و گسترش روش ها و ارزش های نوین در زمینه هایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه ها مناسب ترین و موثرترین ابزار تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند.
راجرز و شومیکر (1971) در چاپ قبلی کتاب خویش معتقد بودند که «ترکیبی از رسانه های جمعی و ارتباطات میان فردی ، مؤثرترین راه رسیدن به افراد برای افکار جدید و متقاعد ساختن آنهاست که از این نوآوری ها استفاده کنند» (ص 260). آنها استفاده از بحث های آزاد رسانه ای را (گروههای کوچک سازمان یافته ای که به طور منظم برای دریافت برنامه رسانه های جمعی چه سمعی بصری و چه نوشتاری ، دور هم جمع می شوند و سپس محتوای آن را مورد بحث قرار می دهند) در کانادا ، هندوستان ، افریقا ، چین ، امریکای لاتین و ایتالیا نقل می کنند و مورد بحث قرار می دهند . پدرکاگلین بحث های آزاد رسانه ای را در امریکا در دهه 1930 مورد استفاده قرار داد. همچنین ما شاهد استفاده از بحث های گروهی در تلاش های کورت لوین برای تغییر نگرش های زنان خانه دار نسبت به قطعات کمتر مطلوب گوشت در طی جنگ جهانی دوم بوده ایم. (ورنرجی سورین – جیمز دبلیو تانکارد، 1381، 318)











جامعه شناسی انتقادی ارتباطات نظریات دانیل لرنر را نفی می کند.
یورگن هابرماس یکی از منتقدان اصلی نظریات دانیل لرنر :
یورگن هابرماس جامعه شناس انتقادی است که بر مبنای تفکر نیو مارکسیسم در اروپا یا اورو کمونیسم در این قاره و دیگر کشورها تاثیرات مخرب وسایل ارتباط جمعی را چه در غرب و چه در کشورهای دیگر دنیا در زمینه نابودی فرهنگها بسیار عمیق تر و ژرف تر از تاثیرات مثبت انها می داند . متفکران و جامعه شناسان وسایل ارتباط جمعی و نقش انها نظیر مارشال مک لوهان دانیل لرنر ویلبر شرام هارولد لاسول و ... دیگران تاثیرات فرهنگی - اقتصادی رسانه های جمعی را درکشورهای غربی و در ممالک در حال توسعه بسیار مثبت ارزیابی می کنند در حالی که یورگن هابرماس اعتقاد دارد که سیطره رسانه های جمعی از نوع غربی بر جوامع پیرامونی نظیر کشورهای دنیای سوم - اگر دیدگاه مائو تسه تونگ رهبر انقلاب چین را در مورد سه جهان قبول داشته باشیم - نقش نابود سازی فرهنگی را در مورد این کشورها به دنبال داشته است . به عبارت دیگر تاثیر نابود سازی فرهنگهای ملی وبومی رسانه ها در کشورهای مختلف اسیایی افریقایی و امریکای لاتین بسیار زیاد است . یورگن هابرماس حتی به نوعی به تحمیق فرهنگی ملل مختلف جهان از طریق رسانه های همگانی در کشورهای پیرامونی اشاره می کند . بحثی که دکتر علی شریعتی جامعه شناس بزرگ ایرانی در ارتباط با سه مفهوم زر وزور وتزویر که مورد اخر ان تحت عنوان استحمار فرهنگی رسانه های جمعی است به عنوان دکترین دیدگاههای انتقادی خویش نسبت به سلطه پذیری جوامع جهان سوم مطرح کرده است .







سیر تحول نظریه های ارتباطات وتوسعه در ایران
با رخنه نظریات دانیل لرنر بر ایران واجرای رفرم امریکایی ششم بهمن سال ۱۳۴۱در کشور ما درحقیقت نظریه نوسازی جامعه سنتی به سوی جامعه مدرن ازطریق گسترش وتوسعه رسانه های تصویری وشنیداری در اقصی نقاط کشور ما دنبال شد و بهمین دلیل در اغاز دهه ۵۰ فرهنگ امریکایی به فرهنگ غالب بخشهای مهمی از مردم مرفه به ویژه جوانان کشور تبدیل شد . پیروزی انقلاب اسلامی به رغم شعارهای بسیار مهم فرهنگی ان نتوانست زمینه های نفوذ فرهنگ غرب وامریکایی را درکشور ما ازبین ببرد زیرا نابودی فرهنگ و اقتصاد ایران به شکل زیربنایی در رفرم سال ۱۳۴۱ در ایران انجام شده بود و از بین بردن این فرهنگ و اقتصاد کاری بسیار بنیادی وزیربنایی - نه فقط به لحاظ فرهنگی بلکه به لحاظ اقتصادی وپایه ای در ایران می طلبید که بروز جنگ تحمیلی و ضرورت دفع تجاوز دشمن بسیاری از توان برنامه ریزی فرهنگی و اقتصادی را در کشور به خود اختصاص داد که مقابله اساسی با دیدگاههای پیاده شده دانیل لرنر نیز در ایران عملی نشد ...
یادداشت هادی خانیکی درباره وضعیت مطبوعات در ایران

سالنامه اعتماد، هادی خانیکی - مارک فدرمن مدیر ارشد برنامه فرهنگ و فناوری مک لوهان در دانشگاه تورنتو با تمثیلی ملموس تناقض نماهای ارتباطی دوران ما را نشان می دهد. قصه زیبای آن مرد را شنیده اید که در طول جنگ با یک گاری دستی پر از سنگ سر مرز آمد؟ مرزبان نگاهی به اوراق او انداخت، مشکلی نبود، بار سنگ هم که غیرقانونی نیست، البته مرزبان نسبت به وجود مواد قاچاق در گاری شک داشت. به همین خاطر بیل خود را برداشت، بارها را کاوید، چیزی نبود، مرد اجازه عبور یافت. هفته بعد همان مرد بود با یک گاری دستی پر از سنگ و می خواست عبور کند. مرزبان دوباره بار را با بیل کاوید و چیزی نیافت. اوراق هم درست بودند و دوباره مرد اجازه عبور یافت. این جریان هفته ها و ماه ها تکرار شد. مرد با گاری دستی پر از سنگ لب مرز می آمد. مرزبان بار او را می کاوید و چیزی نمی یافت و مرد از مرز می گذشت. در پایان جنگ، مرزبان مرد را دید، از او پرسید؛ ببین می دانم تو چیزی را از مرز رد می کردی اما نفهمیدم لای سنگ ها چه چیزی را پنهان کرده بودی. در آن سال ها چه چیزی قاچاق می کردی؟ مرد پاسخ داد؛ گاری دستی.مرزبان چیزی را که سال ها جلوی چشمش قرار داشت، ندید؛ فقط به این خاطر که خارج از نظر او قرار داشت. تلاش ما برای کشف ماهیت و تاثیرات هر فناوری، نوآوری یا کار، بر مبنای دانسته های پیشین و ادراکات اولیه است، بعد برای تبیین چگونگی کار و واکنش الگویی ذهنی می سازیم، انگاره سازی می کنیم و بعد کارهایمان را براساس آن انگاره های از پیش ساخته مرتب می کنیم. اما کارهای ما همیشه نتیجه بخش نیست، مثل مرزبان این قصه نمی توانیم همه نیروها و نشانه های پیرامون مان را درک و دریافت کنیم چرا که انگاره های ما راه منتهی به درک را سد کرده است.
اگر به جای مرزبان قصه فدرمن، سیاستگذاران، برنامه ریزان و دست اندرکاران ارتباطات را در نظر بگیریم، باید ببینیم چه چیز هایی را در ارتباط دیده اند و چه چیزی را ندیده اند.آنچه معمولاً در فرآیند ارتباطات بسیار مد نظر قرار می گیرد، اجزای سازنده یک ارتباط است. اما آنچه بسیار مغفول می ماند، معنا و مضمون ارتباطی است. در جهانی به سر می بریم که یک تغییر پارادایمی در ارتباطات رخ داده است، ولی هنوز در پارادایم های گذشته به مسائل مبتلابه نگاه می شود. پدیده نو و نگر ش های کهنه، صورت خلاصه مسائل ارتباطی جامعه ماست. وضع مطبوعات هم از این قاعده کلی مستثنی نیست. «عصر اطلاعات» دوران به چالش کشیدن سرمشق های سنتی و احوال مستقر است. اما آیا به فرصت ها و تهدید های پیش روی «مطبوعات» از منظری در درون این عصر نگریسته می شود؟ به نظر می رسد تنگناهای ارتباطی در مطبوعات ایران کمتر با این گونه تامل و بازاندیشی مورد مطالعه قرار گرفته باشند.
صورت تاریخی مساله
تعارض ها یا تناقص نماهای ارتباطی تنها به صورت عرضی یعنی در مواجهه ما و اقتضاهای دنیای جدید رخ نمی دهند، بقای صورت های تاریخی مسائل ارتباطی نیز گاه خود از موجبات مزمن شدن یک بیماری است. گفته می شود بسیاری از تنگناهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ما مسائلی بی زمان و بی مکان اند. در دهه ها و گاه سده های معاصر مسائل جامعه ما در حوزه های مختلف تعریف شده اند ولی پس از گذشت آن دوران، امروز همچنان حکایت ها باقی اند. به گذشته های دور و به مسائل مختلف ازآنچه درباره تنگناهای ارتباطی در ایران آن هم در قالب سیاست ها و برنامه های توسعه سخن رفته است:
در همایش شیراز که «پیرامون ساخت و نقش رسانه ها» در اردیبهشت ماه سال 1345 برگزار شد مساله مبنایی ایران مساله یک گذار تاریخی بزرگ تعریف شده است؛ «مساله ما گذر از انسان اقتصادی، انسان سیاسی و انسان ارتباطی است که برخی از کشورهای پیشرفته به آن رسیده اند. از این رو اساسی ترین مساله ما گستردگی و فشردگی تضادهایی است که طی این گذار تاریخی با آنها روبه رو خواهیم بود. در مواجهه با این منظومه از مشکلات، سه راهبرد رسانه یی بیشتر وجود ندارد؛
- راهبرد بی اعتنایی به تضادها که معمولاً در سیستم های تجارتی بروز پیدا می کند و متضمن نوعی فرار از مسوولیت است.
- راهبرد دامن زدن به تضادها که به دلیل انحصار برخی سیستم های رسانه یی با تاثیر پذیری آنها از گروه های اجتماعی خاصی دانسته یا ندانسته محقق می شود.
- راهبرد حل و فصل خردمندانه تضادها که مستلزم یک سلسله آگاهی ها است.
• لازمه اول شناخت حدود و توانایی رسانه هاست.
• لازمه دوم شناخت محیط، نیرو و مرزهای کشش توسعه است و اینکه جامعه در این لحظه از زمان و این منطقه از مکان چه چیزهایی را می تواند بپذیرد و چه چیزهایی را نمی تواند بپذیرد .
• لازمه سوم درک اهمیت نقش رسانه ها به عنوان عامل بازخورد و خودتصحیح کننده اجتماع و پیوند دادن گسیختگی های فکری کشور در شبکه ارتباطی گسترده است.»
در گزارش کمیته مشترک برنامه ریزی اطلاعات و ارتباط جمعی برنامه ششم توسعه در خردادماه 1356 به اعتبار همین همایش علمی آمده است؛
گذار از یک نظام ارتباط شفاهی به یک نظام ارتباط چندرسانه یی بدون گذشتن از مرحله ارتباط نوشتاری مسائل خاص خود را به دنبال خواهد داشت؛ سواد دیداری در برابر سواد نوشتاری، تورم تصاعدی انتظارات در برابر آگاهی به مسوولیت های اجتماعی و میهنی، کشش به سوی شهرها و در برابر امکان دسترسی به منابع فرهنگی در نقاط دورافتاده برخی از اثرات متضاد رسانه ها هستند. نباید فراموش کرد گسترش سریع رسانه ها حدود توقعات مردم را از دولت نیز به سرعت افزایش داد بدون آنکه لزوماً وسایل گفت و شنود در جامعه را فراهم آورده باشد، این امر نیز مشکلات ارتباطی جدیدی را به وجود آورده است. (گزارش کمیته مشترک برنامه ریزی، 1355، ص 20)
گزارش «مطبوعات و توسعه» در آستانه تدوین برنامه چهارم توسعه در اسفند ماه 1381 تنگناها و موانع توسعه مطبوعات را در ایران در چالش هایی مشابه سه دهه پیش می بیند و چشم انداز پیش رو را چنین ترسیم می کند؛ نگاه اجمالی به تحولات ساختاری جامعه این واقعیت را به ما گوشزد می کند که با ورود مستمر گروه های باسواد و جوان جمعیت به عرصه زندگی فعال، تقاضا برای دریافت محصولات متنوع فرهنگی و سرگرمی و نیز تقاضاهای مربوط به مشارکت اجتماعی افزایش خواهد یافت. از این رو تقاضا برای انتشار و مطالعه مطبوعات و نشریات به صورت چشمگیری افزایش پیدا خواهد کرد. ملاحظه می شود که مساله اصلی ارتباطات ما امروز در نقطه توجه یا نقطه عزیمت رسانه یی میان رسانه های جدید و قدیم یا خارج و داخل است. اما تنگبناها و محدودیت ها بیش از هر جا بر مطبوعات تمرکز یافته است. یعنی هنوز دستیابی به حقوق اولیه و آزادی های مطبوعاتی در صدر مسائل مطبوعاتی کشور ماست. در حالی که تاثیر گذاری ارتباطی در جامعه حوزه یی فراتر از مطبوعات را به خود اختصاص داده است. گویا مرزبانان ارتباطی جامعه ما مثل همان داستان فدرمن فقط اوراق هویتی مطبوعات را می بینند.






ارتباطات توسعه
اگر ارتباطات را به عنوان روند تبادل مفاهیم از طریق علائم گفتاری و غیرگفتاری در نظر بگیریم، ناگزیر می شویم سطح انتظار را از ارتباطات توسعه فراتر از ابزارها و اجزای ارتباطی ببینیم. به عبارت دیگر نمی توانیم در فرآیند های ارتباطی محصور در شکل و شاخص های کمی بمانیم. ارتباطات در وهله نخست مفهومی کیفی است در برابر خاموشی یا پارازیت. مضمون ارتباطات توسعه وجود ارتباطات مستقل از قدرت و متکی بر گفت وگو میان جامعه مدنی و دولت است. در چنین صورتی از ارتباط «عقلانیت ارتباطی» به جای «عقلانیت ابزاری» می نشیند . و این مرحله یی از ارتباط است که فقدان یا ضعف آن بیش از هر مشکل و صورت بندی ارتباطی موجب اختلال در روند توسعه می شود.در واقع ارتباطات و توسعه مفاهیمی هستند که به رغم موضوعیت فراوان در قلمروهای مختلف علمی هنوز در درون مرزهای مشخص و دقیق راهبردی قرار نگرفته اند. تو در تویی و تداخل شبکه های گوناگون ارتباطی در موقعیت کنونی جامعه ایرانی ایجاب می کند مقوله «ارتباط» فراتر از سازمان و سخت افزار آن دیده شود. به عبارتی دیگر به نظر می رسد مساله امروز ارتباطات در ایران با محدود قرار دادن «رسانه» قابل فهم نیست. نقش رسانه های کنونی و از جمله مطبوعات را بیشتر باید در چارچوب وسیع تر ارتباطات انسانی فهمید. در حوزه های نوین مطالعاتی ارتباطات توسعه نمی توان شبکه های ارتباطی سازمانی در روابط میان فردی از جمله پیوندهای مهم و حیاتی مخاطبان را در شبکه های اجتماعی و سنتی نادیده گرفت. ارتباط، رابطه انسانی را از حالت جوهر به مرحله وجود از لحاظ بالقوه به حالت فعل درمی آورد و به آن «واقعیت اجتماعی» می دهد. رابطه انسانی بدون ارتباط مانند عکس یا تصویری است که هنوز ظاهر نشده است و لذا مشخصات و حدود آن به وضوح خود را نشان نداده اند. این مفاهیم را شاید با مقوله های مخالف بهتر بتوان دریافت؛ خلاف مقوله «ارتباط»، - چنان که پیشتر آمد- مقوله «خاموشی» یا «پارازیت» است، همان گونه که «زوال» مفهومی مخالف توسعه است. «سکوت» مفهومی است که هم صورت ارتباطی و هم صورت غیرارتباطی دارد. زمانی که عملاً هیچ نوع تماسی بیان دو فرد، دو گروه اجتماعی یا دو فرهنگ وجود ندارد، سکوت پدیده یی غیرارتباطی و بی معنا است، اما در زمان ها و موقعیت های خاص، «سکوت» گونه یی از تلاش آگاهانه برای رساندن تایید یا عدم تایید و حتی نادیده گرفتن پیام ها به کار می رود، در این صورت «شکست» فرآیندی ارتباطی و با معنا تلقی می شود. این فرآیندی است که گفته می شود به لحاظ فرهنگی و تاریخی در میان ایرانیان سابقه یی کهن دارد. ایرانیان در واکنش به محیط مخاطره آمیز سیاسی و فرهنگی که در طول تاریخ داشته اند، آموخته اند در شرایط خاص نظر خویش را پنهان دارند، نه آنکه آن را آشکار سازند. «سکوت» در جامعه ایرانی بازخورد ارتباطی معناداری است که نمی تواند از حوزه تحقیق و مطالعه علمی در بافت و ساخت ارتباطات امروز ایران حذف شود.میان برخی از این موانع ارتباطی که به «بی ارتباطی» یا «بدارتباطی» می انجامد و «زوال» در مفهوم توسعه یی نسبت مستقیمی وجود دارد. «زوال» تنزل ظرفیت هر نظامی در برآوردن نیازهای مفروض آن است.همان گونه که زوال اقتصادی نشانه یی از تنزل ظرفیت اقتصادی است، زوال اجتماعی و سیاسی نیز حاکی از تنزل ظرفیت نظام ملی در پاسخگویی به نیازهای مفروض شهروندان آن جامعه است. فقدان رابطه متعادل میان «توقعات فزاینده» و «امکانات» که موجب کاهش رضایت و اعتماد عمومی می شود، گاه ممکن است به «سرخوردگی های فزاینده» خشونت و سرکوب و انفعال سیاسی بینجامد. هر یک از این مظاهر و مصادیق زوال اجتماعی و سیاسی در زمانی بروز و ظهور می یابند که سطح «تحرک سیاسی» از سطح نهادهای «مشارکت سیاسی» فراتر رفته باشد.در چنین موقعیتی «زوال سیاسی» به عنوان مظهر شکست نظام سیاسی در هدایت توقعات عمومی به سوی ارتباطات سیاسی و در نهایت ایجاد «وفاق جمعی» تعریف می شود.آنچه می تواند روند تنزل نظام سیاسی را در تنظیم میان «توقعات فزاینده» و «منابع ملی» کند نماید یا حتی متوقف سازد، به لحاظ تجربه جهان جدید، تقویت بنیان های دموکراسی است. دموکراسی توان آن را دارد که به طور اساسی چگونگی دستیابی به خواسته های ملی و در نتیجه انسجام بیشتر در ارتباطات عمومی را برجسته سازد و از اختلال ها و پارازیت های ارتباطی به نحو بارزی بکاهد. از این رو ارتباطات، توسعه و دموکراسی ارائه کننده نظریه ها و روش های عملی هستند که عمدتاً با یکدیگر پیوند دارند.نسبت میان مطبوعات و ارتباطات نسبت میان جزء و کل است و بنا به آنچه گفته شد مساله پیش روی ما بحران ارتباطی است که به اعتبار «ارتباطات توسعه» اکنون در عرصه مطبوعات ایران به وجود آمده است.
کاهش اعتماد
اعتماد هم در وجه اجتماعی (اعتماد شهروندان به یکدیگر) و هم در وجه سیاسی (اعتماد شهروندان به دستگاه سیاسی و اداری کشور) در زمره مهم ترین بخش های سرمایه اجتماعی است که بر موقعیت رسانه ها و از جمله مطبوعات در جامعه اثر می گذارد. رسانه وقتی رسانه است که از اصل «اعتبار منبع» تبعیت کند و در صورت فقر یا ضعف اعتماد اجتماعی و اعتماد سیاسی، رسانه نمی تواند برخوردار از این اصل باشد و حتی توسعه کمی آن به توزیع بیشتر بی اعتمادی می انجامد. شکست رسانه های بزرگ و فراگیر از رسانه های کوچک در موقعیت خاص عمدتاً ناشی از بروز این عارضه است. اعتماد جزء اولین شاخص هایی است که در سنجش میزان سرمایه اجتماعی در دو مرحله از طرح ملی پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان در سال های 1379 و 1382 به کار گرفته شده است. نتایج این دو تحقیق گویای روند نزولی این شاخص در کشور است. برخی از یافته های مهم این طرح نشان می دهد. اعتماد اجتماعی (مابین افراد) در سال 1382 به حدود 10 درصد رسیده است . میزان اعتماد سیاسی نیز در این مدت با کاهش روبه رو بوده است. افراد دارای اعتماد زیاد نسبت به مدیران و کارگزاران دولتی در سال 1382 کمتر از 30 درصد جامعه و افراد بی اعتماد به آنان حدود 30 درصد از جامعه را تشکیل می دهند. تعداد افرادی که معتقدند حکومت به نظر شهروندان احترام می گذارد از حدود 50 درصد در سال 1379 به 40 درصد در سال 1382 رسیده است. در سال 1379 نیمی از جامعه اعتقاد داشت حکومت همه را به یک چشم نگاه می کند، اما این میزان در سال 1382 تا کمتر از 22 درصد کاهش یافته است. روندهای مشاهده شده در این پژوهش ملی حکایت از آن دارند که وضعیت جامعه متناظر با سطوح پایینی از هر دو گونه اعتماد اجتماعی و سیاسی است. در چنین وضعیتی است که چرخه ارتباطی به خصوص در فرآیند رسانه یی، به صورتی مختلف درمی آید. از یک سو سرشت جامعه به گونه یی رسانه یی شده است و از سوی دیگر فهم مشترک و واقع بینانه یی از رویدادها و مسائل پیش روی کشور کمتر وجود دارد. این موقعیت ارتباطات خصلت گفت وگویی خود را از دست می دهند و پیام هایی که از سوی پیام گیران دریافت می شود، عمدتاً با آنچه از سوی پیام فرستان ارسال می شود متفاوت اند. تصویر ذهنی مخاطبانی که در بی اعتمادی عمومی و رضایتمندی اندک به سر می برند از هر آنچه با آن مواجه هستند، تیره و تار است. «رسانه یی شدن فضای عمومی» این وضعیت را تشدید می کند. «سرشت رسانه یی شده فضای عمومی» از جمله نظریه هایی است که می تواند فاصله میان رضایت از وضع فردی و تصویر از وضع عمومی و عام اجتماعی را تا حدودی تبیین کند. در واقع جامعه جدید از جامعه پیشین با نحوه استفاده از رسانه ها متمایز می شود و نقش مهم رسانه ها نیز گشودن فضای تعمیم یافته اجتماعی است که از قلمرو فضای ملموس فردی فاصله گرفته است. این تح
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: امیر حسین پیرزاده
مدیران انجمن: فروزنده عظیمی