جمعه, 10 فروردين 1403

 



موضوع: كارنوشت

كارنوشت 10 سال 6 ماه ago #35789

نگرش (Attitude)
مفهوم كلمه نگرش عبارت است از یک حالت عاطفى مثبت یا منفى نسبت به یک موضوع.
در تعاريف ديگر مي توان گفت: «ترکیب شناخت ها، احساس ها، و آمادگى براى عمل نسبت به یک چیز عینى، نگرش شخص نسبت به یک موضوع اجتماعى است. تعاریف متعددى دیگرى نیز از این مفهوم ارائه گردیده است که همگى داراى فصل مشترکى هستند و به این نکته اشاره دارند که نگرش یک حالت درونى است که آمادگى براى عمل ایجاد مى کند. در یک نتیجه گیرى کلى مى توان گفت نگرش یک مفهوم چند بعدى شامل عناصر شناختى، عاطفى و رفتارى است که نحوه رفتار افراد را تعیین مى کند. و هر نگرشى داراى موضوع خاصى است که این موضوع مى تواند افراد، اشیاء رویدادها و حتى خود فرد باشد.
۱- واکنش عاطفی ، اعتقاد و تمایل رفتاری است نسبت به یک محرک اجتماعی خاص
۲- گرایش یا جهت‌گیری مثبت یا منفی در برابر یک امر اجتماعی ، اشخاص ، گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا اشیا
۳- نگرش ، تمایلی کم‌و‌بیش ثابت به واکنش مثبت یا منفی به دره‌هائی خاص از آدم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا اشیا است.
۴- آلپورت (Allport) طرز تلقی را عبارت از آمادگی ذهنی و عصبی می‌داند که با تجربه سازمان می‌یابد و به واکنش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فرد در برابر اشیاء و شرایط و اوضاعی که بدان مرتبط می‌شوند ، تأثیری هدایت‌بخش و پویا برجای می‌‌گذارد. و می‌نارد (J. Meynard) آن‌را "آمادگی درونی و یا به‌طورکلی آمادگی برای انجام عمل به‌نحوی خاص تعریف می‌کند."
گفته می‌شود نگرش سه ویژگی دارد. این‌سه عبارتند از شناختی ، هیجانی و رفتاری. ویژگی شناختی به معنی عقاید آگاهانه به معنای احساسات خوشایند تا ناخوشایندی است که در وقت فعال‌شدن نگرش انگیخته می‌شود. ویژگی رفتاری یعنی کارکردهای عملی که در پاسخ به نگرش رخ می‌دهند.


باور (Belief)
معني لغوي باور (برهان قاطع): گمان می رود از حرف «بَ» و «آور» بمعنی یقین مرکب است . (یادداشت مؤلف ). مخفف بآور. (فرهنگ دهخدا)

واژه باور در فارسی به عقیده، ایمان و اعتقاد ترجمه شده است. این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه روان‌شناسی اجتماعی است كه مباحث مربوط به پدیده روانی اعتقاد را از این حیث كه دارای رفتارسازی اجتماعی است مطالعه می‌كند.
در یک تعریف ساده و رسا، «باورها یا عقیده‌ها، اندیشه‌هایی هستند كه فرد به درستی و حقانیت آن‌ها اعتقاد دارد.»
کرچ و کرچفلید باور را چنین تعریف کرده‌اند:‌ باور، سازمانی باثبات از ادراک و شناختی نسبی درباره جنبه خاصی از دنیای یک فرد است.
برای مثال، ‌اعتقاد به عمو نوروز که مفاهیم گوناگون به آمیخته‌ای همچون: جنبه جسمانی، ‌لباس و نوع پوشش، جنبه کارکردی آن را دربر می‌گیرد. در مفهوم وسیع‌تر،‌ باورها دربرگیرنده شناخت یا دانسته‌ها، ‌عقاید یا آیین ما است.

باورها در واقع يك سري تفكرات هستند، كه به زندگي معنا مي بخشند و راهنماي ما در تنگناها و مشكلات مي شوند. باورها ادراك ما از هستي را مي سازند.
باور و اعتقاد هر فرد فرمانده مغز اوست. و زماني كه فكر مي كند چيزي درست است، باور فرد به مغزش فرمان مي دهد به دنبال حقايقي باشد كه از اعتقادات او پشتيباني كند.
اين بدان معناست كه اگر شما باور داشته باشيد كه در زندگي موفق هستيد اينگونه خواهد بود. اگر شادي، رفاه و سلامتي را باور داشته باشيد نيمي از اين رقابت را برده ايد. و در اين هنگام مغز شما بدنبال حقايقي مي گردد كه از اعتقادات شما پشتيباني كند.
به عبارت ديگر باور و اعتقاد يكي از قوي ترين نيروهايي است كه مي توانيد از آن براي رسيدن به برتري استفاده كنيد.
بي ترديد افرادي را كه بوسيله باور خود توانمند شده اند و از موانع بزرگ گذشته اند ديده ايد. علت موفقيت آنها باور عميقي است كه داشته اند. باورتان مي تواند به شما كمك كند به منابع عميقي كه در درون شما وجود دارد دست پيدا كنيد. و در نهايت به هدف مطلوب برسيد


ارزش (Value)
ارزش در اصطلاح دانش جامعه‌شناسی، عقایدی است که افراد یا گروه‌های انسانی دربارهٔ آن‌چه مطلوب، مناسب، خوب یا بد است؛ دارند. ارزش‌های مختلف نمایانگر جنبه‌های اساسی تنوعات در فرهنگ انسانی است. ارزش‌ها معمولاً از عادت و هنجار نشأت می‌گیرند.
به طور کلی به اموری که برای اعضاء گروه اهمیت دارند و آرمان مشترک اعضاء گروه تلقی می‌شوند، ارزش می گویند.
ارزش به صورتی دوگانه در واقعیت وجود دارد: نخست به منزله آرمانی متجلی می‌شود که خواستار پیوستگی است و دعوت به احترام می‌کند. دوم در اشیاء یا رفتارهایی جلوه گر می‌شود که آن را به شیوه‌ای عینی یا دقیقاً به شیوه سمبلیک بیان می‌کند.
تعريف و مفهوم ارزش
الف) معني لغوي ارزش
در تعريف لغوي ارزش مي توان گفت «هر آنچه كه مفيد، خواستني يا تحسين كردني است براي شخص يا گروه و براي آنها داراي ارزش است».1 در واقع مي توان گفت كه ارزش از بنيادي ترين عوامل در تبيين انديشه، عمل يا اعمال فرد و هم چنين شكل گيري حيات اجتماعي است. براي همين ارزشها معيارهايي هستند كه به فرهنگ كلي و جامعه معنا مي دهد»2
ب) تعريف اصطلاحي ارزش
اصولاً انسان ها همواره ايده هايي درباره آنچه كه خوب يا بد، مناسب يا غير مناسب و ضروري و يا غير ضروري است داشته اند. به اين گونه ايده ها ارزش گفته مي شود و هنگامي كه اين ارزش ها در نظامي از معيارها و ملاكها، براي ارزيابي ارزش اخلاقي و شايستگي رفتار، سازمان دهي مي شوند يك نظام ارزشي را پديد مي آورند.3
بر اين اساس ملاك و معيار سنجش است كه تمام اشياء و حتي حيوانات با كلمات خوب و بد، قابل تحسين يا نكوهش، مورد ارزيابي قرار مي گيرند.
از خصوصيات و مشخّصات ارزشها مي توان به موارد ذيل اشاره كرد.6
1ـ ارزشها ميان مردم مشترك اند و شمار كثيري از افراد درباره اهميت آنها به توافق رسيده اند (وفاق اجتماعي)
2ـ ارزشها با عواطف همراه اند. اشخاصي براي صيانت ارزشها مبارزه مي كنند و براي حفظ ارزشهاي والا از بذل مال و جان دريغ نمي ورزند.
3ـ ارزشها به قضاوت شخصي افراد بستگي ندارند.
4ـ چون ارزشها به وفاق ميان اشخاص كثيري پذيرفته شده اند، مي توان آنها را مفهوم سازي كرد. يعني از اشياي گوناگون ارزيابي شده انتزاع كرد.
طبقه بندي ارزش ها
همانطوري كه گفتيم، ارزش ها بدليل عام بودن و انتزاعي بودن، وضعيت هاي گوناگون را فرا مي گيرند و مي توان به انواعي، آنرا تقسيم بندي نمود:

1ـ ارزش هاي ديني
2ـ ارزش هاي اجتماعي
3ـ ارزش هاي فرهنگي
4ـ ارزش هاي اخلاقي

تجربه استفان کاوی درباره نگرش و باور (سرشناس ترین چهره علم موفقیت)
اسم تجربه استفان کاوی را یک اتوبوس و دو نگرش و باور می گذارم،حال به تجربه استفان کاوی با دقت بنگرید و در زندگی تان در برخورد با افراد از آن استفاده کنید.
«صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم،تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود.بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا این که مرد میانسالی با بچه هایش سوار اتوبوس شد.بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.بچه هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می کردند.یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود.اما پدر ان بچه ها که دقیقاً در صندلی جلوی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی آوردو غرق در افکار خودش بود.بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که:آقای محترم! بچه هایتان واقعاً دارند همه را آزار می دهند.شما نمی خواهید جلویشان را بگیرید؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد،کمی خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت:حق با شماست.واقعاً متاسفم.راستش ما داریم از بیمارستانی برمی گردیم که همسرم، مادر همین بچه ها نی مساعت پیش در آن جا مرده است.من واقعاً گیجم و نمی دانم باید ه این بچه ها چه بگویم؟نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و ... بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
استفان کاوی بلافاصله بعد از نقل این خاطره می پرسد:«صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی بینید؟چرا اینطور است؟آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟» و خودش ادامه می دهد که:«راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم:واقعاً مرا ببخشید،نمی دانستم.آیا کمکی از دست من ساخته است؟اگرچه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد؟اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم.»

منابع
1. گنجی، مهدی. دکتر حمزه گنجی. زمینه روان شناسی اتکینسون و هیلگارد. شابک ‎۹۷۸-۹۴۶-۷۶۰۹-۶۶-۱.
2. سیرز و دیگران،۱۹۹۱، به نقل از حسن پاشا شریفی(۱۳۸۱).اصول روان سنجی و روان آزمایی.تهران، رشد، چاپ هشتم، صفحه ۴۱۳
3. حسن پاشا شریفی(۱۳۸۱).اصول روان سنجی و روان آزمایی.تهران، رشد، چاپ هشتم، صفحه ۴۱۳
4. سیرز و دیگران،۱۹۹۱، به نقل از حسن پاشا شریفی(۱۳۸۱).اصول روان سنجی و روان آزمایی.تهران، رشد، چاپ هشتم، صفحه [/b]
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.