خوش آمديد,
مهمان
|
|
1- تعریف برنامه ریزی:
برنامه ریزی، فرایندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیتها، هر برنامه می تواند که بلند مدت، میان مدت یا کوتاه مدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایتهای بیرونی هستند، برنامه ریزی، مهمترین و کلیدیترین سند برای رشد است.برنامه ریزی می تواند، نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند. برنامه ریزی به پیش بینی آینده و ساختن آینده تا حدودی قابل تصور کمک می کند. آن پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که می خواهیم برویم. برنامه ریزی به آینده می نگرد. 2- ابعاد سازمان : ابعاد سازمانی به دو گروه طبقه بندی می شوند: الف) ابعاد ساختاری ب) ابعاد محتوایی الف ) ابعاد ساختاری: بیان کننده ویژگی های درونی یک سازمان هستند و می توان بوسیله آن سازمانها را با هم مقایسه کرد. ب) ابعاد محتوایی: معرف کل سازمان هستند. مثال: بزرگی سازمان نوع تکنولوژی- محیط و برای ارزیابی و درک سازمان شناخت هر دو بعد نیاز است. الف) ابعاد ساختاری 1- رسمی بودن: به اسناد و مدارکی گفته می شود که در سازمان وجود دارد. در این روشها شرح وظایف مقررات و سیاستهای را که سازمان باید اجراء کند نوشته شده است.این موضوع نشان دهنده میزان رسمی بودن یک سازمان از طریق شماره تعداد صفحه های اسناد موجود در سازمان است. بطور کلی منظور آیین نامه ها می باشند. و نشان دهنده اعتبار آن سازمان است. 2- تخصصی بودن: تخصصی بودن یک سازمان یعنی اینکه سازمان تا چه اندازه کارها و فعالیت خود را به وظایف جداگانه و تخصصی تقسیم کرده است (تخصصی کردن کارها را تقسیم کار گویند. 3- داشتن استاندارد: یعنی بسیاری از کارها با روشی یکسان و همانند در سطح مشابه انجام شوند. 4- سلسله مراتب اختیارات: مقصود مشخص کردن این موضوع است که هر یک افراد باید گزارش کار خود را به چه کسی بدهد . همچنین حیطه نظارت هر یک از مدیران مشخص شود. 5- پیچیدگی: منظور از پیچیدگی تعداد کارها یا سیستم های فرعی است که درون یک سازمان انجام می شود. پیچیدگی را می توان در سه بعد بررسی کرد: 1- عمودی 2- افقی 3- فضایی 6- متمرکز بودن: اتخاذ تصمیمات توسط مدیران واجرای این تصمیمات توسط افراد سطوح پایین. 7- حرفه ای بودن: به سطح تحصیلات رسمی و آموزشی و تجربه ی کارکنان گفته می شود. 8- نسبت های پرسنلی: این نسبت ها بیان کننده بکار گیری افراد برای وظایف مختلف در سطح سازمان است. ب) ابعاد محتوایی: 1- اندازه: اندازه سازمان عبارت است از بزرگی آن که بصورت تعداد افراد یا کارکنان مشخص می شود. 2- تکنولوژی سازمان: عبارتند از عملیات و روش های فرایند تولید کالا و خدمات 3- محیط: شامل عواملی می شود که در خارج از مرز سازمان وجود دارد. مانند دولت و ذینفعان 4- استراتژی سازمان: منظور، هدف و شیوه های رقابتی سازمان است که آنرا از سایر سازمان ها متمایز میکند. 5- فرهنگ: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه ای را از ارزشها باورها هنجارها و تفاهم هایی است که سازمان وکارکنان آنها را قبول کرده،در آنها وجوه مشترک دارد . 3- انواع سازمان و ویژگیهای آن : 1- سازمان رسمی 2 : سازمان غیر رسمی سازمان رسمی : ساختار از قبل وبصورت آگاهانه و بر اساس اهداف بوجود آمده روابط خشک و بی روح بوده که همگی بر پایه اصول و قواعد کلی بنیان گذاری گردیده است. ویژگی های سازمان رسمی : 1- فعاليتهاي سازماني جهت رسیدن به اهداف سازمان كاملاً مشخص و مُعيّن ميگردد . 2- پست هاي سازماني مُعيّن میباشد 3- فعاليتها واحدها، قسمت ، دايره و غيره مشخص ميباشد . 4- انتخاب و استخدام افراد طبق ضوابط و معيارهايي خاص صورت میگیرد 5- تقسيم كار و شرح وظايف كليه اعضاء تدوين شده است 6- تعيين حدود اختيارات و اقتدار ، حيطه و قلمروي هر فرد مُعيّن و مُشخص ميباشد. سازمانهاي غير رسمي : براساس صفات وویژگی های مشترک عده ای بوجود می آید واز قبل برنامه ریزی نشده در سازمان غير رسمي عضوهاي سازماني تنها بعنوان همكارنه ، بلكه بعنوان دوست و رفيق در كنار يكديگر ، خدماتي را انجام ميدهند ويژگيهاي سازمانهاي غير رسمي : 1- اهداف سازمانهاي غير رسمي براساس خواسته هاي اعضاي سازمان شكل ميگيرد . 2- اهداف سازمانهاي غير رسمي كوتاه مُدّت ميباشد . 3- سلسله مراتب اداري و اقتدار سازماني ، درسازمانهاي غير رسمي جايي ندارد . 4- اختيارات بصورت امتياز به رهبران داده میشود . 5- اختياراتِ رهبرانِ سازمانهايِ غير رسمي ، ناشي از مقام و مقرّرات نبوده ، بلكه بصورت امتيازي به رهبران تفويض ميگردد 6- سازمانهاي غير رسمي كوچك ميباشد. 4- سطوح مديريتي در سازمان مدیران عالی : این سطح از مدیریت، معمولا گروه کوچکی از مدیران را تشکیل میدهد؛ که مسئول اداره کل سازمان هستند. آنان سیاستهای کلی، برنامههای کلان، طرحهای دوربرد و برنامههای راهبردی سازمان را تهیه و مصوب کرده و بر کلیت سازمان نظارت و هماهنگی اعمال مینمایند. مدیران عالی، مسئولیت بررسی و ایجاد هماهنگی با محیطهای خارجی و دیگر سازمانها را برعهده داشته و باید از فرصتهای محیط بیرون استفاده نمایند. از این مدیران، انتظار میرود نسبت به مسائل با دیدی ژرف و عمیق برخورد کرده و فرایند تصمیمگیری استراتژیک مؤسسه را فعّال نموده تا نسبت به تغییرات بیشمار محیطی عکسالعمل مناسب نشان داده شود. مدیران مياني ، یک رده پایینتر از مدیران عالی هستند، بهطور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش میدهند و پل ارتباطی بین مدیریت عالی و مدیریت عملیاتی سازمان را تشکیل میدهند. کار مدیران میانی، مدیریت سرپرستان است. آنها راهبردها و خط مشیهای ارایهشده توسط مدیران را به هدفهای ویژه و برنامهها تبدیل میکنند و برای اجرا در اختیار مدیران عملیاتی قرار میدهند. این مدیران، بیشتر وقت خود را صرف حضور در جلسهها و تهیه گزارشها مینمایند. این مدیران، برنامهریزی میانمدت میکنند و برای اظهار نظر مدیران عالی برنامههای جامعتر و بلندمدت آماده میکنند. مدیران عملیاتی یا سرپرستان: این مدیران، در پایینترین سطح سازمان قرار میگیرند و افرادی هستند كه مسئول كارهای دیگران هستند. آنها را مدیران نخستین سطح سازمان مینامند. مدیران رده پایین سازمان، كاركنانی را سرپرستی مینمایند كه هیچ نوع كار مدیریتی انجام نمیدهند. اغلب اوقات، مدیران رده پایین سازمان را سرپرست مینامند. سرپرست به کسی اطلاق میگردد که دیگران را هدایت و اداره میکند و در سازمان، برخلاف سایر ردههای مدیریتی، افراد غیر مدیر را اداره میکند. مديران مياني نقش واسط بين سطح بالا و سطح پايين هرم را به عهده دارند كه از قضا نقش فوق العاده مهمي است . اگر مديران مياني از تصميمات واقعي برداشت درست و شفافي نداشته باشند نمي توانند آن را به درستي به بخش عملياتي منتقل كنند در نتيجه خروجي سازمان ( هر چه كه باشد) با ايده و چشم انداز اصلي سازمان تفاوت فاحشي پيدا مي كند و گاهي از مسير اصلي نيز خارج مي شود. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
سلام
و متشکرم |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|