سه شنبه, 28 فروردين 1403

 



موضوع: جواب سوالات

جواب سوالات 9 سال 7 ماه ago #99913

با سلام خدمت استاد محترم

برنامه ریزی عبارتست از فرایندی دارای مراحل مشخص و بهم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات. برنامه ریزی فکر کردن راجع به آینده یا کنترل آن نیست بلکه فرایندی است که می‌تواند در انجام این امور مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی، تصمیم‌گیری در شکل معمول آن نیست بلکه از طریق فرایند برنامه ریزی، مجموعه‌ای از تصمیمات هماهنگ اتخاذ می‌شود. برنامه ریزی می‌تواند برای زمان حال یا آینده انجام شود.

بر طبق این تعریف، تصمیم‌گیری‌های مقطعی و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها برای پیشبرد سازمان در زمان حال یا آینده برنامه ریزی نیستند. برنامه ریزی متکی بر انتخاب و مرتبط ساختن حقایق است. حقایق مفاهیم واقعی، قابل آزمون و اندازه‌گیری هستند. دیدگاهها، عقاید، احساسات و ارزشها به عنوان حقایقی تلقی می‌شوند که فرایند برنامه ریزی بر اساس آنها سازمان داده می‌شود. همانطور که اشاره شد برنامه ریزی صرفاً یک فرایند تصمیم‌گیری نیست بلکه فرایندی شامل روشن ساختن و تعریف حقایق و تشخیص تفاوت بین آنهاست یا به عبارتی گونه‌ای فرایند ارزیابی است که در پایان آن، در انتخاب حقایق ارزیابی شده تصمیم‌گیری می‌شود.

برنامه بیانی روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرایند برنامه ریزی است اما برنامه ریزی یک فرایند پیوسته است که بیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه می‌یابد. برنامه‌ها تهیه شده و اجرا می‌گردند.
2- ویژگی‌های برنامه ریزی

برنامه ریزی یک فرایند ذهنی آگاهانه با خصوصیات زیر است:
1) تشخیص یک نیاز یا انعکاس یک انگیزه
2) جمع‌آوری اطلاعات
3) مرتبط ساختن اطلاعات و عقاید
4) تعریف اهداف
5) تأمین مقدمات
6) پیش‌بینی شرایط آینده
7) ساخت زنجیره‌های متفاوتی از اقدامات مبتنی بر تصمیمات متوالی
8 ) رتبه‌بندی و انتخاب گزینه‌ها
9) تعریف سیاستها
10) تعریف معیارهای ابزار ارزیابی برنامه
=========================================
ابعاد سازمان :
همان مقررات و سیاست های سازمان می باشد که از دو بعد ساختاری و محتوایی می توان آن را بررسی کرد:
1- ساختاری : شامل ویژگی های درون سازمانی است و سازمانها را به وسیله آن می توان مقایسه کرد. ( شرح وظایف و سطوح سازمان)
2- محتوایی : معرف کل سازمان است مانند بزرگی – تکنولوژی – محیط

ابعاد ساختاری سازمان :
1- رسمی بودن سازمان : اسناد و مدارک موجود در سازمان که نشان دهنده اعتبار سازمان است.
میزان رسمی بودن سازمان به میزان مدارک موجود در سازمان بستگی دارد.
2- تخصصی بودن : تقسیم کار و وظایف . سازمان تا چه انداره کارها و فعالیت ها را به وظایف مختلف تقسیم کرده است.
3- داشتن استاندارد : داشتن روش یکسان و مناسب برای انجام کارها
4- سلسله مراتب اختیارات : هر فرد گزارش خود را برای چه کسی بیان کند.

ابعاد محتوایی سازمان

1- اندازه سازمان : بزرگی سازمان که از طریق تعداد کارکنان مشخص می شود.
2- تکنولوژی سازمان : عملیات و روش ها و ابزارها جهت تولید کالا و خدمات
3- محیط : شامل عواملی است که از محیط خارجی و داخلی بر سازمان اثر می گذارد.
4- استراتژی سازمان : هدف و شیوه های رقابتی سازمان که آن را از سایر سازمانها جدا می کند.
5- فرهنگ : مجموعه ای از ارزشها و هنجارها و مفاهیمی که کارکنان آنها را قبول کرده اند. ========================================
مدیران عالی (Top Management)؛ این سطح از مدیریت، معمولا گروه کوچکی از مدیران را تشکیل می‌دهد؛ که مسئول اداره کل سازمان هستند. آنان سیاست‌های کلی، برنامه‌های کلان، طرح‌های دوربرد و برنامه‌های راهبردی سازمان را تهیه و مصوب کرده و بر کلیت سازمان نظارت و هماهنگی اعمال می‌نمایند.
مدیران عالی، مسئولیت بررسی و ایجاد هماهنگی با محیط‌های خارجی و دیگر سازمان‌ها را برعهده داشته و باید از فرصت‌های محیط بیرون استفاده نمایند. از این مدیران، انتظار می‌رود نسبت به مسائل با دیدی ژرف‌ و عمیق برخورد کرده و فرایند تصمیم‌گیری استراتژیک مؤسسه را فعّال نموده تا نسبت به تغییرات بی‌شمار محیطی عکس‌العمل مناسب نشان داده شود.
این مدیران، غالبا در جامعه در معاملات تجاری و در مذاکرات با دولت، نماینده سازمان خود هستند. آنان، بیشتر وقت خود را صرف صحبت با مدیران عالی سایر مؤسسات و افراد خارج از سازمان می‌کنند. مدیری که در نقش‌های عملیاتی و میانی موفق بوده، معمولا می‌تواند به مدیریت عالی راه یابد. بخش اعظم کار مدیران عالی، از نظر پویایی و مشغله، نظیر کار مدیران عملیاتی است؛ با این تفاوت که اینان برنامه‌ریزی‌های جامع و بلندمدت‌تری را در حوزه فعالیت گسترده‌تر و عوامل وضعی متنوع‌تری، طرّاحی یا مورد بررسی قرار می‌دهند .

مدیران میانی (Middle Management)؛ مدیران میانی، یک رده پایین‌تر از مدیران عالی هستند، به‌طور مستقیم به مدیریت رده بالا گزارش می‌دهند و پل ارتباطی بین مدیریت عالی و مدیریت عملیاتی سازمان را تشکیل می‌دهند. کار مدیران میانی، مدیریت سرپرستان است. آنها راهبردها و خط مشی‌های ارایه‌شده توسط مدیران را به هدف‌های ویژه و برنامه‌ها تبدیل می‌کنند و برای اجرا در اختیار مدیران عملیاتی قرار می‌دهند. این مدیران، بیشتر وقت خود را صرف حضور در جلسه‌ها و تهیه گزارش‌ها می‌نمایند. این مدیران، برنامه‌ریزی میان‌مدت می‌کنند و برای اظهار نظر مدیران عالی برنامه‌های جامع‌تر و بلند‌مدت آماده می‌کنند. عملکرد مدیران رده‌های عملیاتی را تحلیل کرده، توانایی و آمادگی آنان را برای ارتقاء، تعیین می‌کنند و به مدیران رده پایین درباره تولید، پرسنل و سایر مسائل، خدمات مشاوره‌ای ارائه می‌کنند.
کار مدیران میانی، با توجه به سطح شغلی و واحد سازمانی آنان متفاوت است. ولی به‌طور کلی، دارای فعالیت عملی کمتر و فعالیت فکری بیشتر و کسل کننده‌تری هستند. روشن است، مدیری که در رده عملیاتی موفق است، لزوما نباید در رده میانی نیز موفق باشد؛ برای اینکه ممکن است این‌طور نباشد.

مدیران عملیاتی یا سرپرستان؛ این مدیران، در پایین‌ترین سطح سازمان قرار می‌گیرند و افرادی هستند كه مسئول كارهای دیگران هستند. آنها را مدیران نخستین سطح سازمان (First Line Management) می‌نامند. مدیران رده پایین سازمان، كاركنانی را سرپرستی می‌نمایند كه هیچ نوع كار مدیریتی انجام نمی‌دهند. اغلب اوقات، مدیران رده پایین سازمان را سرپرست (Supervision) می‌نامند.
واژه Supervision (سرپرست) از دو واژه Super (بزرگ و گسترده) و Vision (بینایی یا قدرت تصور و یا قدرت دید) تشکیل شده است. بنابر تعریف، سرپرست به کسی اطلاق می‌گردد که دیگران را هدایت و اداره می‌کند و در سازمان، برخلاف سایر رده‌های مدیریتی، افراد غیر مدیر را اداره می‌کند. بنابراین نزدیک‌ترین رده مدیریتی به اجرا و عملیات در انجام کارها و فعالیّت در کارگاه یا دایره کاری بوده و به مدیر میانی گزارش می‌دهد.
از نظر مفهومی، مدیر عملیاتی، فردی است که در پایین‌ترین رده سلسله مراتب مدیریت هر سازمان قرار دارد و به‌طور مستقیم، چهره‌به‌چهره و بدون واسطه، با متصدیان مشاغل گوناگون یک واحد خاصی از سازمان کار می‌کند؛ مثلا با کارگران در کارگاه، با کارمندان در اداره، با مدرسان و استادان در یک دانشگاه و با سربازان در یک پادگان. می‌توان گفت موفقیت یا عدم موفقیت سرپرستان خط اول واحدهای هر سازمان، با کارآیی و بهره‌وری کلی آن سازمان، رابطه‌ی مستقیم دارد.

بنده مدیریت عملیاتی یا فنی را ترجیح میدهم چون برای پیشرفت در هر سازمانی باید پله های ترقی به نوبت طی شود و پس از کسب تجربه در هر سطح وارد سطح جدید شد و از نظر بنده یکی از مشکلات جامعه ما طی نشدن این مراحل میباشد و افراد بدون سابقه و تجربه به سطوح بالای مدیریتی میرسند .
========================================
انواع سازمان:
سازمان های انتفاعی و غیر انتفاعی : سازمانهای انتفاعی ساز مان هایی هستند که به دنبال کسب سود تشکیل میشوند مانند موسسه های تجاری.
سازمانهای غیر انتفاعی سازمانهایی هستند که معمولا به جای کسب سود با اهداف اجتماعی ، فرهنگی، مذهبی و سیاسی تشکیل میشوند مانند موسسه های خیریه.
سازمانهای تولیدی و خدماتی: سازمانهای تولیدی از مواد خام یا اولیه برای تولید کالاها استفاده میکنند مانند کارخانه های تولیدی کفش. سازمانهای خدماتی خدمات ارائه میدهند این خدمات محسوس نیستند و از نظر فیزیکی نیز قابلیت اندازه گیری ندارند از قبیل امور مالی.
سازمانهای دولتی و خصوصی: این سازمانها از نظر مالکیت به دو دسته دولتی و خصوصی تقسیم میشوند. سازمانهای دولتی توسط دولت کنترل میشود مانند ذوب آهن. ولی شرکت های خصوصی به جای دولت توسط افراد یا بخش غیر دولتی اداره میشود مانند بخش خصوصی.

یک سازمان دارای ویژگی‌های زیر است:
ماموریت یا هدف ویژه‌ای دارد.
برای بقاء به دیگر سازمان‌ها وابسته است.
هیئت حاکمه مستقلی دارد.
از بخش‌های مختلف تشکیل شده است.
دارای ساختاری فیزیکی و منطقی است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

جواب سوالات 9 سال 7 ماه ago #100012

سلام
ممنون
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: مژگان خسروی رستمی