خوش آمديد,
مهمان
|
|
اهداف فرهنگي، يكي از اساسيترين موضوعهاي مورد توجه انقلاب اسلامي ايران بوده است و تبلور اين هدف از ميان مجموعه شعارها و آرمانهاي انقلاب اسلامي و قانونهاي كلان فرهنگي كشور به طور مشهودي نمايان ميباشد. با اين وجود براي دستيابي به اهداف فرهنگي مورد نظر نياز به مجموعه اقدامهايي است كه با ايجاد تحول در ردههاي فعاليتي و مأموريتي هر يك از سازمانهاي فرهنگي دولتي و غيردولتي آغاز ميشود.
از اين رو، شناسايي آسيبها، چالشها و نقاط ضعف و قوت در حوزه مأموريتي و فعاليتي اين سازمانها، شرايط را براي مقابله با آنها و براي برنامهريزي اصولي براي دستيابي به الگوي مناسب براي سازماندهي فعاليتهاي فرهنگي اين سازمانها فراهم ميآورد.با مرور معناي لغوي حكومت نتيجه ميگيريم، كه حكومت؛ عبارت از نوعي مراقبت و نظارت در جهت مصالح مردم و جلوگيري از تجاوز و برتري خواهي و برقراري تعادل در جامعه است. دولت در اصطلاح مدرن، اجتماع انسانهايي است كه در سرزمين خاصي سكونت كردهاند و داراي حكومتي هستند كه بر آنها اعمال حكومت ميكند. بر اساس اين تعريف، دولت در معناي وسيع كلمه داراي 4 ركن اساسي است: قلمرو يا سرزمين، جمعيت يا ملت، حكومت (3 قوه) و حاكميت. (آقايي: 41 و علي بابايي: 303) ناصر كاتوزيان مينويسد: در زبان حقوقي ما دولت به دو معني خاص و عام به كار ميرود: 1- دولت، به معني خاص، به مديران كشور گفته ميشود و سازمانهاي اداري و اجرايي را در بر ميگيرد. ادارة اين سازمانها به طور معمول بر عهده هيئت وزيران است و احتمال دارد به رياست نخستوزير يا رئيس جمهور تشكيل و هدايت شود. چنانكه پيش از اصلاح قانون اساسي، نخست وزير اين وظيفه را بر عهده داشت و اكنون با رئيس جمهور است. 2- دولت به معني عام، مترادف با حكومت است و شامل تمام سازمانهاي اداري و قضـــايي و قانونگذاري ميشود و وصف بارز آن حاكميت سلطه در روابط داخلي و بينالمللي است (آقايي، 15) ماهيت دولت (سطوح مختلف دولت) الف ـ دولت به عنوان مركز خدماتدهي (دولت در سطح خرد) چنان چه همانند گارنر «دولت را محصول فرايند تدريجي رشد اجتماعي» بدانيم در بررسي تاريخ تحول دولتها خواهيم ديد كه دولت در قرون باستاني، تنها وظيفهاش ارائه«خدمات» بوده است؛ يعني «شكل قبيلهاي دولت، امپراتوري شرقي، شهر دولتهاي اوليه، امپراتوري روم و حكومت فئودالي گرچه در دستهبنديها به عنوان دولت محسوب ميشوند، اما فاقد برخي از عناصر اصلي و ويژگيهاي دولت امروزين بودند». مشخصه مشترك اين دولتها ارائه خدمتها در استفاده از مقدورات اجتماعي، مانند كسب ثروت، اكتساب علم و برخورداري از امنيت بوده است. گرچه اين دولت در خدماتدهي مديريت ميكرده، اما اين مديريت در حد خرد بوده است، يعني «مديريتي كه در آن موضوع و مكان مورد مديريت، تعيين و تشخص خاص داشته است؛ به گونهاي كه دولتها در همان بافت سنتي اجتماع، از جهت توليد، توزيع و مصرف مقدورات اجتماعي عمل ميكردند». در صورتي كه بر حسب شرايط اجتماعي، تامين خدمات فرهنگي بخشي از مقدورات اجتمــاعي محسوب ميگرديد، آنها اقدام به آن ميكردند و گاهي آن را ابزاري براي برقراري امنيت و بقاي حكومت خود ميپنداشتند. ب ـ دولت به عنوان مركز نظارت كننده (دولت در سطح كلان) «در سدههاي مياني دولت نو شكل گرفت. گرچه در اين دوران، وجود كليسا به صورت سازمان يافته مانع رشد دولت ملي بود، ولي دولتهاي جديد بر اساس اصول دموكراسي، حاكميت عمومي و ناسيوناليسم به تدريج شكل گرفتند.» اين دولتها علاوه بر خدماتدهي، بر توليد، توزيع و مصرف مقدورات اجتماعي «نظارت» داشتند. بنابراين، مديريت اين نوع دولتها در سطح كلان بوده است. «مديريت كلان، به معني مديريت بر ساختارهاي اجتماعي است، در اين سطح از مديريت، توازن اجتماعي و توزيع مقدورات اجتماعي بين نهادها و آحاد جامعه به گونهاي صورت ميپذيرد، كه متناسب با مقاصد و ارزشها باشد. پ ـ دولت به عنوان مركز سرپرستي (دولت در سطح توسعه) «در سدة نوزدهم دموكراسي رشد يافت، گرچه اين روند در ابتدا با تشكيل امپراتوريهاي بزرگ ـ كه جنبة استعماري داشتند ـ عجين شده بود، ولي به تدريج دولت دموكراتيك پيشرفتة امروزي شكل يافت. امروز جهان يكي شده است و ثبات و نظم درون يك دولت تا حدي به ثبات و نظم در جهان بستگي يافته است». دولت در دنياي امروز نه تنها نسبت به مقدورات اجتماعي خدمات دارد و بر توليد، توزيع و مصرف آن نظارت دارد بلكه، در سطح توسعه نه «مديريت» ميپردازد. دولت سرپرست، بسته به ماهيت ارزشي كه دارد، ميتواند نسبت به امور فرهنگي جامعه مقيد و يا بي تفاوت باشد. در هر حال، بسياري از كشورها موضعي خنثي نسبت به فرهنگ دارند. در اينجا پس از ارائه تعريفي از دولت در 3 مقطع، به خلاصهاي از نتايج پژوهشهاي انجام شده در زمينه ساماندهي وضعيت سازمانهاي فرهنگي دولتي ميپردازيم: |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
|