خوش آمديد,
مهمان
|
|
توي آسانسور ایستاده بودم که دختري هم سوار شد.
اول ساکت بود بعد گفت:چطوري؟ گفتم: الحمدلله .... يه نگاهي به من کرد و هندزفري شو جابجا کرد! معلوم شد داره با تلفن حرف مي زنه! هيچي ديگه منم تسبيحم رو از تو جيبم در آوردم و ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله .... |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
مطالب وايبري نفرستيد
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|