خوش آمديد,
مهمان
|
|
تاریخنگاری به سیاق بیهقی
گردآورنده: بهرام فرهمندپور (پودمان 2 کاردانی روابط عمومی) اشاره بهگمانم از ابوالفضل بیهقی و نثر زیبا و آهنگینش ــ از پس قرنها ــ درخور مقام نگارنده و اثر، بهخوبی تجلیل نشده است. در این فاصله، آیا کمتر محققی به نقد و تحلیل و شناسایی نکات بهچشمنیامده تاریخ بیهقی تمایلی نشان داده است؟ میبینیم که نه؛ برای مثال، تعلیق سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی به نام تاریخ مسعودی (1319- 1332)، گوشهای از این کار سترگ را به خواننده نشان میدهد. با این همه، باز هم درباره این اثر کمکاری شده؛ البته، اینها همه در مقام مقایسه با کتابهای هموزن و همپایه در نظم و نثر فارسی است. کافی است سری به کتابخانه معتبری بزنید ــ اگرچه نگارنده خود در این باره آمار متقنی بهدست نیاورده است. درظاهر، بیشتر کتابهای تاریخی/ کلاسیک ما ــ که در قالب متون جا میگیرند ــ شامل دیوان شاعران بزرگی مانند فردوسی، عطار نیشابوری، ... و در نثر شامل سفرنامه ناصر خسرو، اسرارالتوحید شیخ ابوسعید، ...، با تصحیح چندباره هرکدام، میشود. حال چرا این طور؟ یکی، میدانیم نثر بیهقی ــ با توجه به قرنها فاصله (مکتوبشده در قرن چهارم هجری قمری) ــ خواندنش نسبت به متون همدوره خود و بعد از آن برای خواننده امروزی بهسختی صورت میگیرد؛ یعنی ناآشنایی با نحوه درستخوانی و معنی کلمه، که در طول اعصار نیز دگرگون و حتی تحریف شده، ... خواندن را سخت میکند؛ دیگری، توفیق خواندن منظومههای عاشقانه ــ به زعم تاریخ ــ نسبت به تاریخنگاری/ وقایعنگاری است. البته این فقط یک حدس است از جانب پژوهشگری که ابزار و سنجه لازم را درباره چنین اثر سترگی ندارد. با این حال، صرفاً با خواندن فقط بخشهایی از آن پی به این همه زیبایی برده است. نویسنده خود در ابتدای یادداشت آورده که از این اثر و نگارنده آن در طول زمان تجلیل درخوری نشده؛ چون در زمان تحصیل هرگز نه تنها خود بلکه دیگران هم نامی از بیهقی نشنیده بودند! با این همه، زیبایی نثر بیهقی، همانی است که از پس قرنها خواندنش به چشم دل مینشیند. چکیده یکی از کتابهایی که مشمول زمان شده، اما، از جنبه هنری، زمان شامل آن نشده، تاریخ بیهقی است. خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، دبیر دربار غزنویان، یکی از تاریخنویسان آن دوره به شمار میرود. وی یکی از تاریخنویسانی است که نهایت دقت و اهمیت را برای صحت ضبط و دقت روایتش بهکار برده. رعایت امانت نزد او، بهحدی میرسد تا جایی که چیزی را بر کاغذ نمیآورد، مگر آن را از معتمدی شنیده، یا در جایی خوانده باشد. اما نکتهای که میخواهم راجع به آن بنویسم نثر ویژه اوست. البته درجای خود صناعتی به کار برده؛ اما تاریخ را داستانگونه روایت کرده. و این، صحت را از کار او میگیرد. آخر میگوییم داستان. در داستان، قوه خیال نویسنده ــ که باید همین طور هم باشد ــ جلوتر از واقعیت یا آنچه رخ داده، عمل میکند ــ و خوب، دیگر نمیتوان به آن استناد کرد! یقیناً، همگی با نثر مستندنگارِ تاریخی آشنایی داریم: فلان شخص در فلان تاریخ بهدنیا آمد ... و در طول حیاتش چنین و چنان کرد ... و کارنامهای را بهسرانجام رساند. اما در شیوه نگارش بیهقی، در عین اینکه نویسنده از شیوه نقلدرنقل ــ که این خود یکی از شیوههای داستانگویی/ داستاننویسی است و در خواننده ایجاد کشش میکند؛ باعث میشود وی ــ در هرسطح و پایه علمی ــ باز هم بر گفتهها/ نقلها صحه بگذارد. و این راز کتابی است که هنوز هم از پس قرنها حلاوت خود را حفظ کرده. کلیدواژه تاریخ بیهقی مقدمه خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، دبیر دربار غزنویان، در 385 هجری قمری در قریه حارثآباد بیهق متولد شد و بعد از کسب دانش زمانه در نیشابور، به خدمت بونصر مشکان درآمد. وی در خدمت سلاطین غزنوی بهسر میبرد تا در زمان عزالدوله رشید با تهمت عدهای، که تاب وجودش را نداشتند، معزول و محبوس شد. در 443 هجری قمری طغرل برضد سلطان وقت شوربد و بیهقی را از حبس بیرون آورد. بیهقی بعد از رهایی از حبس، باقی عمر را در انزوا گذراند و درآخر، در 470 هجری قمری از دنیا رفت. مهمترین اثر بیهقی تاریخ مشهور اوست که شرح حال آل سبکتکین در آن نوشته شده. گفتهاند تاریخ بیهقی سی مجلد بوده و در آن از تشکیل حکومت غزنوی تا اوایل سلطنت سلطانابراهیم بن مسعود گنجانیده شده است. در حال حاضر، بخشهایی از آن ــ شش مجلد ــ از سلطنت مسعودبن محمود غزنوی و تاریخ خوارزم ــ از زوال دولت آل مأمون و افتادن آن ولایت به دست سلطانمحمود و حکومت آلتونتاش حاجب در آن سامان تا غلبه سلاجقه ــ در دست است. بیهقی کتاب دیگری هم نوشته است. آن یکی در زمینه آداب کتابت قلمی شده و به ابوالفضل بیهقی نسبت داده شده، که اکنون در دست نیست. چندورق از مجموعههای خطی در کتابخانه ملک هست که آن هم به ایشان نسبت داده شده. اهمیت تاریخ بیهقی در آن نیست که قسمتی از مهمترین حوادث سیاسی دوره غزنوی در آن نگارش یافته، بلکه بیشتر از باب روش کار مؤلف و اتقان و صحت مطالب و ... در نقل حوادث و استفاده از اسناد و مدارکی است که مقام درباری او، دراختیارش نهاده بود. درپایان، مختصری راجع به صداقتداشتن و مطلعبودن، امانتداری و دقتداشتن این تاریخنگار یگانه مینویسم. صداقتداشتن و مطلعبودن مطالب مندرج در کتاب بیهقی یا از مشهودات خود اوست یا اطلاعاتی است که با کنجکاوی بسیار، از اشخاص مربوط و مطلع بهدست میآورده یا منقولاتی است از کتابهایی که معمولاً نام آنها را ذکر میکند و حتی راجع به ارزش آنها نظر میدهد. امانتداری و دقتداشتن روش بیهقی در نگارش تاریخ، شیوهای منحصربهفرد است. درجایی، رعایت امانت نزد او به حدی وسواسگونه میرسد تا جایی که چیزی را بر کاغذ نمیآورد، مگر آن را معاینه کرده باشد، یا از معتمدی شنیده باشد، یا در کتابی خوانده باشد. خود مینویسد: "محال است چیزی نبشتن که به ناراست ماند". وی در ضبط وقایع ــ خواه تاریخی و خواه داستانی ــ کمال امانت و راستی را بهکار برده است. البته امانتداری نزد نویسنده به شیوههای گوناگونی بیان شده است: شنیدن از اشخاص معتمد، خواندن اخبار و کتابهای گوناگون، خواندن نامههایی که در کار دیوان، نوشتنش را برعهده داشته، مشاهدات و نظرات شخصی، مواردی بدون ذکر منبع و مأخذ، و مواردی از زبان خود بیهقی. شنیدن از اشخاص معتمد بیهقی آنچه را از افراد مورد اعتماد شنیده بازگو کرده و آرزوکرده است: "همیشه میخواستم آن را بشنوم از معتمدی که آن را به رأیالعین دیده باشد". در جای دیگری میگوید: "و من که این تاریخ پیش گرفتهام، التزام اینقدر بکردهام که آنچه نویسم، یا از معاینه من است، یا از سماع درست از مردی ثقه". که در این ارتباط بیشترین اشاره به بونصر مشکان، استاد خود، بوده است. گاهی نیز به افراد دیگری هم اشاره کرده است: "از عبدالملک مستوفی شنیدم و احمد بوعمر نقل میکند". یا در جای دیگری میگوید: "اسمعیلبن شهاب گوید از احمدبن ابی داود شنیدم". خواندن اخبار و کتابهای گوناگون بیهقی آنچه را در کتابهای مورد اعتماد و اطمینان خود، خوانده، مانند امانتداری، اینطور نقل کرده است: "و من که بوالفضلم، کتاب بسیار فرونگریستهام، خاصه اخبار که از آن التقاطها کرده و در میانه این تاریخ چنین سخنها را برای آن آرم تا خفتگان و بهدنیافریفتهشدگان بیدار شوند و هرکس آن کند که امروز و فردا او را سود دارد". و در مقام مقایسه کتاب خود با دیگر آثار تاریخی مینویسد: "در تاریخ میخوانند که فلان پادشاه، فلان سالار را به جنگ فرستاد و فلان روز صلح کردند و این، آن را یا او، این را بزد و برین بگذاشتند، اما من آنچه واجب است بهجای آرم". نامهها و مشافهات در زمان بیهقی، نامهها و مشافهات نگهداری میشد و خود در نگارش تاریخ خود از آن استفاده کرده است: "و نامهها و مشافهات اینجا ثبت کنم تا بر آن واقف شده، آید". وی با جمعآوری این نوشتهها اولاً، یک مجموعه نفیس از نثر پارسی را به یادگار گذاشته و ثانیاً، چون مورخی صریح و شجاع، رویدادهای شخصی/ زمانه خود را جمعآوری کرده است. مشاهدات و نظرات شخصی بیهقی در چندمورد مطالبی را از زبان خود میگوید یا ذکر میکند: "همی گوید ابوالفضل محمدبنالحسین بیهقی". و "چنین آوردهاند: حکایت فضل و سهل ذوالریاستین با حسین مصعب". و "چنین گوید ابوالفضل بیهقی". مواردی بدون ذکر منبع و مأخذ بیهقی در تاریخ خود مطالبی را بدون ذکر منبع آورده است؛ مانند، "پس از آن شنیدم که قریب 10 فرسنگ فروغ آن آتش بدیده بودند". "حدیث کرد یکی از فقهای بلخ". مواردی از زبان بیهقی مواردی در این اثر گرانبهاست که تحلیل حوادث روزگار اوست؛ مانند، "در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسانتر گرفتهاند و شمهای بیش یاد نکردهاند، اما چون من این کار را پیش گرفتم، میخواهم که داد این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند". نتیجه در تاریخنگاری/ وقایعنگاری بیهقی صراحت لهجهای نهفته است که مشابه آن را در اینجا یا جاهای دیگر کمتر میتوان سراغ گرفت. پس، تصمیم به نوشتن چنین کار سترگی نهتنها توانایی دوچندانی طلب میکند، بلکه لازم است به ابزارهایی نیز مجهز شد. و بیهقی به چنین توانایی و ابزاری دست یافته بود. حاصل دسترنج کسی چون او میشود تاریخی که، هرچند به وقایعنگاری دورهای خاص میپردازد، اما آمیختنش به نقل ــ از که شنیدم، یا خود شنیده یا خواندهام، یا ... ــ آن را از یک وقایعنگاری صرف خارج میکند و یک سروگردن بالاتر از وقایعنگاریهای دیگر قرار میدهد. ازطرفی، به کار خطیر یکی مثل او نیز پی میبریم که باید از کسی یا کسانی مینوشت با خصوصیاتی از ایشان. چنانچه حیات داشتند، یا از دنیا رفته بودند ــ از استاد خود، از آنانی که در دربار بودند و او با آنان حشرونشری داشت؛ بزرگانی که زیر چتر حمایت ایشان زندگی کرده بود. همه و همه را میبایست طوری مینوشت که نه از ایشان و نه نسل بعد کسی به وی خرده نگیرد. بیهقی چنین وقایعنگاری است که این همه را میداند و خود خطر میکند، اما از حق نمیگذرد و به حق میگوید. منبع ـ تاریخ در آینه پژوهش، سال اول، شماره 3، پاییز 1383. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
عالي بود ممنون
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|